1393/6/12 ۱۰:۳۰
مكتب تفكیك نامی است كه استاد محمد رضا حكیمی در مقالهیی با همین نام كه در شماره دوازدهم كیهان فرهنگی (1371) منتشر شد، برای آن جریان فكری مذهبی انتخاب كرد كه ریشه در آموزههای فقیه معاصر محمد مهدی غروی اصفهانی (1365 ه. ق-1303 ه. ق) مشهور به میرزا مهدی اصفهانی و شاگرد برجسته میرزای نایینی دارد. استاد حكیمی در مقاله مذكور در تعریف این مكتب چنین مینویسد: «مكتب جداسازی سه راه و روش معرفت و سه مكتب شناختی در تاریخ شناختها و تاملات و تفكرات انسانی، یعنی راه و روش قرآن، راه و روش فلسفه و راه و روش عرفان. مكتب تفكیك در مورد این سه مبنی و مكتب (وحی، فلسفه، عرفان) تفكیكی است نه تاویلی و امتزاجی و التقاطی و تطبیقی، زیرا این امر را ناشدنی میداند».
نگاهی به مبانی فكری مكتب خراسان
تفكیكیها البته نیای خود را به علمای بزرگ شیعه چون ثقه الاسلام كلینی، شیخ صدوق و شیخ طوسی و محدثین شیعه میدانند اما عمدتا به حوزه علمیه مشهد ارتباط دارند و البته وضع اصطلاح تفكیك به پیشنهاد علامه حكیمی است، ایشان در این باره میگوید: «واژه تفكیك را اینجانب از سالها پیش درباره این مكتب پیشنهاد كردم و بهكار بردم و امروز اصطلاح شده و معروف گشته است.
در اینجا باید از باب توضیح لازم بیفزایم كه این مكتب به جز جداسازی سه جریان شناختی از یكدیگر، بعد دیگری نیز دارد و آن بیان معارف ناب و سره قرآنی است، بدون هیچگونه امتزاجی و التقاطی و خلطی و تاویلی - از نوع تاویلهایی كه میدانیم - و همین خود جوهر غایی این مكتب است.» حكیمی همچنین سید موسی زرآبادی (1314-1265) و استادش شیخ مجتبی قزوینی خراسانی(1346-1279) نویسنده «بیان الفرقان» را به همراه میرزا مهدی اصفهانی سه چهره یا ركن اساسی این مكتب معرفی میكند. از دیگر چهرههای برجسته كه گرایشی تفكیكی داشتند میتوان به آیتالله میرزا حسنعلی مروارید(1383-1290) فقیه و عارف معاصر شیعی و نویسنده «تنبیهات حول المبدأ و المعاد» اشاره كرد. آیتالله سید جعفر سیدان در كنار علامه محمد رضا حكیمی از چهرههای معاصر این جریان محسوب میشوند. نویسندگان و محققانی چون شیخ علی ریاحی نبی و مهدی نصیری را نیز از افرادی دانستهاند كه با وجود برخی فاصلهها، معتقد به جریان فكری تفكیك هستند.
تفكر تفكیكی چنان كه از تعریف استاد حكیمی برمیآید، جریان ناب گرا و واگرا محسوب میشود. یعنی اولا معتقد است كه به حقیقت معرفت دینی نائل شده و توانسته حاق آن را از هر گونه حشو و زائدی بزداید و ثانیا در تعامل با سایر جریانهای فكری دینی، بر تمایز خود از ایشان تاكید دارد. تفكیكیون همچنین به انتقاد از روش فلاسفه مشهورند و معتقدند كه فلسفه و اندیشه فلسفی ابزار مناسبی برای فهم معارف دینی نیست.
نقد ایشان از فلسفه به قصد طرد و نه ارتقا یا اصلاح آن است. ایشان همچنین معتقدند كه در شناخت دینی باید به جای یونان (به مثابه خاستگاه جغرافیایی فلسفه در معنای اخص آن) بر قرآن تاكید كرد. تفكیكیون همچنین در بحث نسبت عقل و دین بر تقدم دین بر عقل گرایش دارند و معتقدند كه در حوزه دین مسائلی هست كه عقل بشری توان فهم و درك آن را ندارد. با این همه نمیتوان تفكیكیون را با اشاعره مقایسه كرد. زیرا بر خلاف ایشان روش عقلانی در فهم دین را تعطیل نمیكنند. این موضوع از گرایش فقهی ایشان روشن است. فقهای تفكیكی اصولی هستند و با اخباریگری مخالفند، یعنی قایل به اجتهاد هستند و بر حجیت عقل تاكید دارند.
اتفاقا نقطه ابهام و ایهام تفكر تفكیكی نیز همین جاست، یعنی تفكیكیها از یك سو مخالف فلسفه به معنای مصطلح آن هستند و به فیلسوفانی چون ملاصدرا سخت میتازند و معتقدند كه روش ایشان در شناخت دینی صحیح نیست. مهمترین ویژگی فلسفه نیز عقلانی بودن آن است، یعنی اصل اساسی روش فلسفی پایبندی به استدلال و عقل است و مخالفت با فلسفه در صریحترین معنایش، مخالفت با عقل و عقلانیت معنا میدهد و از این منظر تعبیری چون «عقل فلسفی» و تمایز گذاشتن میان آن با عقل به معناهای دیگر بیمعناست. از سوی دیگر تفكیكیها هیچگاه حاضر نیستند به صراحت بر این مخالفت تاكید كنند، گو اینكه چنان كه آمد گرایش فقهی ایشان (اصولی بودن) به معنای پذیرش عقل است. شاید هم بتوان گفت كه تفكیكیها در مبانی و اصول دین قایل به حجیت عقل فلسفی نیستند اما در فروع و فقه به توانایی عقل در اجتهاد و استخراج احكام دینی باور دارند. روشن است كه ایشان هیچگاه به صراحت به این نتیجهگیری اشاره نكردهاند، اما از فحوای سخن ایشان چنین بر میآید كه بر خلاف باور رایج در اصول قایل به تقلید و در فروع قایل به توانمندی عقل (در چارچوب اصول) هستند.
البته باورمند به روش تفكیك ممكن است در برابر این نتیجهگیری موضعگیری كند و بگوید كه قایل به مراتب و معانی متفاوت برای عقل است. این تفكیك البته بیمعنا نیست. برخی مخالفان با فلسفه هم جریان فردیدی در كشور یا سنت گرایان نیز میان معانی متفاوت عقل تمایز قایل میشوند و مخالفت خود را با عقل، به معنای مخالفت با عقل خودبنیاد، نسبت اندیش (راسیو) و جزئی نگر معرفی میكنند و در برابر آن از عقل وحیانی، جوهر اندیش و كلی نگر دفاع میكنند. البته این مدافعان تاكنون به دقت معنای مورد نظر خود را از عقل كلی نگر و وحیانی و تمایزش با خرد جزئی نگر روشن نكردهاند.
نكته دیگری كه در رویكرد تفكیكی نسبت به مساله عقل و دین حائز اهمیت است، آن است كه شاید یك تفكیكی در مقام نظر منتقد سرسخت جریانهای عرفی و سكولار باشد، اما تا جایی كه به پیامد نگاهش باز میگردد، نوع رویكردش تفاوتی با رویكرد سكولار ندارد، یعنی همانطور كه یك باورمند سكولار، با مبانی و دلایلی متفاوت، بر جدایی عقل و دین صحبت میكند، یك تفكیكی نیز از ورود مباحث استدلالی در باورهای دینی جلوگیری میكند و معتقد است كه تفكر عقلانی (فلسفی) از فهم و تبیین باورهای دینی عاجز است.
نكته پایانی آنكه نابگرایی و تفكیكگرایی در معنای واگرایی به جای تعامل و همگرایی و تاكید بر امكان گفتوگو و مفاهمه از خطرات زمانه ماست. البته تردیدی نیست كه تفكر تفكیكی در عمل اهل تساهل و تسامح و امكان همزیستی گروهها و انسانها در كنار یكدیگر است و از این حیث فرسنگها با بنیادگرایانی كه به مدعای واهی محق بودن، باورمندان دیگر ادیان و مذاهب را میكشند، فاصله دارد. اما دست كم از حیث نظری بر محق بودن خویش و باطل بودن دیگران تاكید میكند و از این حیث میتوان گفت میان نگرش نظری و طریق عملی ایشان انسجام وجود ندارد.
روزنامه اعتماد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید