صدوق حكمت

1398/4/3 ۰۹:۴۵

صدوق حكمت

منوچهر صدوقی‌سها متولد 1327 خورشیدی، از نادر محققان ایرانی است كه فراتر از رشته تخصصی دانشگاهی خود یعنی حقوق، سال‌هاست كه بر حوزه‌ای بسیار مغفول و در عین حال مهم از فرهنگ و اندیشه ایرانی-اسلامی متمركز شده است؛ فلسفه اسلامی و تاریخ آن. آشنایان به فلسفه و تاریخ فلسفه اسلامی می‌دانند كه نخستین نگارش‌های تاریخ فلسفه اسلامی از سوی غربیان صورت گرفته و در نتیجه مفروضات، الگوها و سرمشق‌های رویكرد ایشان، كماكان بر ذهنیت دیگرانی كه به نگارش این تاریخ پرداخته‌اند، غلبه كرده و مفروضات بعضا اشتباه مستشرقان، در تاریخ‌نگاری‌های دیگر تاثیر گذاشته است.

 

مراسم بزرگداشت « منوچهر صدوقی‌ سها» برگزار شد

محسن آزموده: منوچهر صدوقی‌سها متولد 1327 خورشیدی، از نادر محققان ایرانی است كه فراتر از رشته تخصصی دانشگاهی خود یعنی حقوق، سال‌هاست كه بر حوزه‌ای بسیار مغفول و در عین حال مهم از فرهنگ و اندیشه ایرانی-اسلامی متمركز شده است؛ فلسفه اسلامی و تاریخ آن. آشنایان به فلسفه و تاریخ فلسفه اسلامی می‌دانند كه نخستین نگارش‌های تاریخ فلسفه اسلامی از سوی غربیان صورت گرفته و در نتیجه مفروضات، الگوها و سرمشق‌های رویكرد ایشان، كماكان بر ذهنیت دیگرانی كه به نگارش این تاریخ پرداخته‌اند، غلبه كرده و مفروضات بعضا اشتباه مستشرقان، در تاریخ‌نگاری‌های دیگر تاثیر گذاشته است. یكی از مهم‌ترین این مفروضات غلط آن است كه فلسفه اسلامی با حملات سفت و سخت غزالی به آن، دست كم در شرق عالم اسلام به پایان رسید و در غرب جهان اسلام نیز با مرگ ابن‌رشد، كار این فلسفه به پایان رسید. این نگرش غلط، جوشش فلسفه اسلامی در مكتب اصفهان از سویی و حكمت اشراق را نادیده انگاشته و به‌ویژه به سلسله حكمای پس از صدرا در ایران و به‌خصوص تهران، توجهی نكرده است. منوچهر صدوقی‌سها، از انگشت‌شمار پژوهشگرانی است كه به نحو مستدل و در آثارش علیه این نگرش غلط قیام كرده و تداوم فلسفه و حكمت اسلامی تا زمان ما را نشان داده است. سه‌شنبه 28 خرداد، در خانه اندیشمندان علوم انسانی شب منوچهر صدوقی‌سها با حضور اساتید و پژوهشگران حكمت و فلسفه اسلامی برگزار شد. در ابتدای جلسه علی دهباشی، سردبیر و مدیر مسوول مجله بخارا به معرفی منوچهر صدوقی‌سها پرداخت و سپس مهدی محقق، حكمت‌الله ملاصالحی، نصرالله حكمت، حسن بلخاری و منوچهر صدوقی‌سها به سخنرانی پرداختند. در بخش دیگری از این مراسم پیام تصویری استاد احمد مهدوی‌دامغانی پخش شد.

***

 

جهانی ست بنشسته در گوشه‌ای/ مهدی محقق

یكی از امتیازات شریعت اسلام این است كه عالم را بر جاهل مزیت داده است، اعلم را بر عالم برتری داده است، حتی در كتب فقه آمده اگر فقیهی عالم‌تر بود و فقیهی اتقی یعنی باتقواتر بود، آن زیادی تقوا موجب زیادی علم نمی‌شود، بلكه باید قول آن اعلم را برتری داد. از این جهت است كه ما هر چه بیشتر از دانشمندان خود تقدیر و تعظیم به عمل آوریم، كم انجام داده‌ایم. ما اگر بخواهیم نسل جوان‌مان در این مملكت، شیوه قدما و گذشتگان را در پیش بگیرند، باید اهل علم را گرامی بداریم. آقای منوچهر صدوقی‌سها، هم در حقوق و هم در فلسفه تبحر دارند، در حالی كه انسانی بسیار متواضع هستند: جهانی ست بنشسته در گوشه‌ای. ایشان ساكت و ساكن آثار گرانبهایش را در معرض دانشمندان می‌گذارد. استاد صدوقی‌سها، از نوادر كسانی است كه به آن قسمت از تاریخ علم و فلسفه ایران توجه كرده‌اند كه مهجور و فراموش شده است. فرنگی‌ها در آثارشان می‌نویسند كه مطالعات فلسفی در جهان اسلام با مرگ ابن‌رشد به پایان رسید. این دیدگاه اشتباه است، زیرا آن دوره‌ای كه در ایران به بركت تشیع فلسفه بالیدن گرفت را نمی‌شناسند. ما بعد از میرداماد، ملاصدرا و فیض كاشانی و عبدالرزاق لاهیجی تا حاج ملاهادی سبزواری را داریم و شاگردان ایشان الی یومنا هذا در مملكت هستند و فلسفه در ایران زنده است. در بعضی كشورهای اسلامی، مثل مصر وقتی از فلسفه می‌گویند، به تاریخ فلسفه اشاره دارند، اما در ایران فلسفه در وجود دانشمندان ما عجین شده است. حكمت باید یكتا شود. به تعبیر شاعر: حكمت نشود یكتا مر طبع شما را/ تا در طلب مال شما پشت دو تایید// در لذت بهیمی چون فتنه گشته‌ای/ بس كرده‌ای بدان كه حكیمت بود لقب؟ یعنی حكیم كسی است كه علم و حكمت در وجودش یكتا شده باشد و فلسفه در وجودش مطرح باشد. این سنت علمی و فلسفی‌ای است كه در مملكت ما تا زمان حاضر بوده است. در زمان ما در همین شهر تهران، فیلسوفان بزرگی بودند كه حتی در بعضی از مراكز علمی مثل مدرسه سپهسالار قدیم، كه من افتخار طلبگی در آنجا را داشتم، مرحوم آمیرزا مهدی آشتیانی آنجا حضور داشت. در وقفنامه این مدرسه آمده بود كه بزرگ‌ترین فیلسوف تهران باید آنجا مدرس باشد كه در زمان ما آمیرزا مهدی آشتیانی و قبل از او میرزا حسن كرمانشاهی و قبل از او مرحوم میرزا حسن جلوه مدرس بودند. ایران یگانه كشوری در جهان اسلام است كه فلسفه در آن زنده است.

 

در وجود آقای صدوقی‌سها نیز فلسفه عجین شده است. هر جا صحبت می‌شود، طوری از مسائل فلسفی اعم از وجود و ماهیت، حدوث دهری، وجود ذهنی و حركت جوهری و ربط حادث و قدیم و... بحث می‌كند، طوری سخن می‌گوید كه مشخص می‌شود فلسفه در وجودش متحقق شده است، اما هیچ ادعایی ندارد و بی‌سر و صدا آثار گرانبهایش را منتشر می‌كند.

***

 

مشعلدار صدوق سنت/ حكمت‌الله ملاصالحی

در میان اصحاب فكر و فلسفه، علی‌المعمول رسم بر این است كه نخست تقریر محل نزاع شده و سپس طرح گفت‌وگو و مباحثه در انداخته شود. بنده در اینجا به صراحت اعلام می‌كنم در جایگاهی نیستم كه در وصف و معرفی آثار و مقام و منزلت معلم بنام حكمت و عرفان و فكر و فلسفه میهن ما آقای دكتر صدوقی‌سها سخن برانم. اینك كه بخت یار شد و توفیق دست داده است فرصت را غنیمت شمرده و به اجمال و فهرست‌وار كه بی‌مناسبت با منزلت و مرتبت و شخصیت رفیع ایشان نیست، اشاره‌ای بشود. نخست آنكه همه سنت‌های اعتقادی ما، همه نظام‌های فكری و معرفتی و ارزشی ما، همه ساختارهای اجتماعی و اقتصادی ما، همه انواع و اطوار و احوال و اشكال سنت‌ها، سبك‌های هنری و كنش‌های خلاق ذوقی و زیباشناختی ما و خلاصه سخن آنكه نحوه بودن و حضور تاریخی و تاریخمند انسان در جهان، روی گسل‌های زلزله‌خیز ارض تاریخ و ارض وجود انسانی ما افق گشوده و آشكار شده و بنیاد پذیرفته‌اند.

 

دوره جدید از زلزله‌خیزترین ادوار تاریخ، فرهنگ، جامعه و جهان بشری ما بوده است. در هیچ دوره‌ای، ارض تاریخ و ارض وجود آدمی این‌چنین مخاطره‌انگیز و نگران‌كننده در معرض لرزش‌ها و تكان‌ها و توفان‌های سخت و سنگین و پی به پی و نفسگیر در مقیاسی انسان شمول و سیاره‌ای نبوده است. در شرایطی این‌چنین سخت و سنگین و مخاطره‌آمیز و نگران‌كننده و دلهره‌آور، همچنان میراث‌بان و مشعلدار صدوق سنت و میراث حكمت و عرفان و فكر و فلسفه و اخلاق و ادب و حیات معنوی مردم و ملت خویش با قامتی استوار وفادار ماندن و ایستادن، مسوولیتی است خطیر و سنگین و پیامبرانه. در مجاهده و پیكار معنوی می‌باید ثابت‌قدم بود و اهل تردد و تذبذب نبود. این همان مسوولیت سنگین و خطیری است كه مهذب و مومن، معلم بنام و برجسته حكمت و عرفان و فكر و فلسفه ما آقای دكتر منوچهر صدوقی‌سها، صدوق بر شانه گرفتند و محكم و استوار ایستاده‌اند.

برای ادامه حیات دو راه دیگر نیز پیش روی ماست كه ‌باید طی شود؛ یكی اراده و عزم و دلیری واكاوی واشكافی، بازخوانی و نقد دلیرانه ظرفیت‌ها، راستی‌ها و كاستی‌های سنت و میراثی كه بر آن تكیه زده‌ایم و دیگری شناخت و فهم عمیق و وثیق از ملزومات و مقتضیات و نظام دانایی و ارزشی عصری در مقیاسی انسان‌شمول، فراقاره‌ای و سیاره‌ای كه تاریخ جهان را تسخیر كرده و بر آن سروری می‌كند و مدیریت آن را در كف منافع و مطامع خود گرفته است.

مشعلداری و میراث‌بانی، واكاویدن و بازخواندن و نقد دلیرانه راستی‌ها و كاستی‌ها، ظرفیت‌ها و محدودیت‌های سنت و میراث و نظام اعتقادی و فكری و معرفتی و ارزشی‌ای كه بر آن تكیه زده‌ایم گام به گام و شانه به شانه نقد و تحلیل و تفهیم و تعریف درست و واقعی از ملزومات و مقتضیات و واقعیت‌ها و تحولات عظیم و بی‌سابقه علمی و فنی و فكری و نظام معرفتی و ارزشی و مدنی عصری كه تاریخ، فرهنگ، جامعه و جهان بشری ما را در مقیاسی سیاره‌ای تسخیر كرده است و روی ساختارها و ستون‌های درهم شكسته و آوارهای به‌هم ریخته سنت‌های اعتقادی و نظام‌های فكری و معرفتی جوامع دیگر، موزه‌های مدرن خود را بنیاد نهاده است راه پرپیچی است كه ‌باید طی شود.

***

 

اهل گفت‌و‌گو / نصرالله حكمت

منوچهر صدوقی‌سها به نظر من یك استاد فلسفه به معنای رایج و متعارف آن نیست كه مباحث فلسفی را می‌دانند و آنها را به‌خصوص در قالب تكرار مكررات و بیان مشهورات مطرح می‌كنند. ایشان یك فیلسوف است و درد و دغدغه فلسفه و تفكر دارد و در یك سلوك عقلی و فلسفی به‌سر می‌برد. شخصیت علمی و فلسفی استاد صدوقی‌سها ذوالابعاد است. ایشان برخلاف سخن مستشرقان، قائل به استقلال فلسفه اسلامی و اصالت تفكر حكمای مسلمان هستند و در كتاب اخیرش یعنی پدیدارشناخت تاریخ استعلایی فلاسفه اسلامی، این درد و دغدغه را به خوبی عیان كرده است. به باور من فلسفه اسلامی امروز به دو صفت انسداد و انجماد متصف است. ممكن است برخی این ادعا را نپذیرند و بگویند حلقه‌های بحث در فلسفه اسلامی جریان دارد. اما به نظر من صرف اینكه در حوزه و دانشگاه پاره‌ای از متون فلسفه اسلامی خوانده می‌شود، به معنای جریان و نشاط فلسفه اسلامی نیست. به نظر من امروز ارتباط فلسفه اسلامی با زندگی مردم قطع شده است. این وضعیت یك عامل بیرونی و یك عامل درونی دارد. عامل بیرونی این وضعیت مطالعات مستشرقان در 150 سال اخیر است و همه حرف‌شان این است كه یا ما فلسفه اسلامی نداریم و این فلسفه حاشیه‌نشین فلسفه یونان است یا اگر داریم، فلسفه نیست، كلام است و آن هم با مرگ ابن‌رشد به پایان رسیده است. این عامل بیرونی موجب انسداد شده است. اما عامل درونی كه باعث انجماد فلسفه اسلامی شده، آن است كه ما دست به چند تقلیل بسیار وحشتناك زده‌ایم. فلسفه اسلامی را كه از مبدا كندی و اثولوجیا آغاز می‌شود و هزار سال تفكر و فیلسوف در آن هست، نخست به ملاصدرا و حكمت متعالیه تقلیل داده‌ایم و ملاصدرا را نیز به اسفار اربعه تقلیل داده و آن را نیز به چند مبحث با روایت برخی تقلیل داده‌ایم. به نظر من علامه طباطبایی اعلی‌الله مقامه الشریف بدایه‌الحكمه را برای دانشگاه‌ها ننوشته و ما امروز به دلیل فقر متون درسی به دانشجویان خود بدایه‌الحكمه می‌گوییم. به نظر من تدریس بدایه‌الحكمه در دانشگاه‌ها برای دانشجویان سم مهلك است. بدایه‌الحكمه برای طلبه‌ها تنظیم شده است، برای طلبه‌ای كه فقه و اصول و حدیث و تفسیر می‌خواند و می‌خواهد فلسفه هم بخواند، اما برای دانشجویی كه هگل و میشل فوكو می‌خواند، نباید بدایه‌الحكمه گفت، زیرا این دانشجو نمی‌داند كه این فلسفه كدام مساله را می‌خواهد حل كند. ما چهارصد سال است كه تكرار می‌كنیم، ان الوجود عندنا اصیل. من معتقدم این تقلیل‌ها باعث انجماد فلسفه اسلامی شده است. در آثار استاد صدوقی‌سها درد و دغدغه جریان فلسفه اسلامی موج می‌زند. وجه دیگری از تفكر استاد صدوقی‌سها توجه ایشان به جوانبی از فلسفه اسلامی است كه هیچ‌كس به آنها توجه نكرده است. ما فكر می‌كنیم بعد از صدرا فلسفه اسلامی تعطیل شده است، در حالی كه ایشان این بخش مهجور از فلسفه اسلامی را كه این اندازه اهمیت دارد، مطالعه كرده و متفكران بزرگ بعد از صدرا را به ما معرفی كرده‌اند. ویژگی دیگر استاد صدوقی‌سها، بحث‌های عمیق ایشان درباره چگونگی اسلامیت این فلسفه اسلامی است. ما به فلسفه اسلامی، اطلاق فلسفه اسلامی می‌كنیم و هنوز برای‌مان روشن نیست كه به چه معنا فلسفه اسلامی است. ایشان در آثارشان با دقت در این زمینه بحث كرده‌اند. وجه دیگر شخصیت استاد صدوقی‌سها این است در حالی كه امروز در میان اساتید و متفكران ارتباط برقرار نیست و با هم گفت‌وگو و بحث نمی‌كنند و به آرا و افكار یكدیگر توجه نمی‌كنند، اما این نكته را در شخصیت استاد صدوقی‌سها دیده‌ام. ایشان به سخنان دیگران توجه می‌كنند و آثار سایر اهالی فلسفه را می‌خوانند، در حالی كه سایر اساتید ما فقط برای دانشجویان صحبت می‌كنند و آثار یكدیگر را نمی‌خوانند. استاد صدوقی‌سها واقعا اهل دیالوگ و گفت‌وگو هستند و بسیار سعه صدر دارند.

***

 

چهره‌گشای حكما / حسن بلخاری

ما در دوره صفویه برای اولین‌بار به نوعی تاریخ‌نگاری هنر روی آوردیم. این كار را قاضی احمد منشی انجام داد و در آنجا از مصوران و نقاشان و مذهبان و چهره‌گشایان سخن گفت. می‌خواهم از كلمه منوچهر بگویم. چهره‌گشا اصطلاحی است كه ما در دوره صفوی برای نقاشان و نگارگران به‌كار می‌بریم. البته اصطلاحات مصور و نقاش و نقش‌پرداز قبلا رایج بود، اما چهره‌گشا و گشودن و انفتاح و فتح و فتوح، به بحث غریبی كه ابن عربی در باب فتح و فتوح دارد، ارتباط می‌یابد. چهره گشودن كشف بطن و سیرت چهره است و نقاش مكلف است كه به معنا بنگرد و نقش را از معنا وام بگیرد نه از صورت. كلمه منوچهر نیز در اصل مینوچهر است، یعنی كسی كه چهره مینوی دارد و چهره مینوی یعنی كسی كه باطن مینویی دارد. بنا به این معنا و بنا به اینكه به نقل فلسفی فلوطین و تعبیر قرآنی، صورت از سیرت می‌زاید و ظاهر از باطن برمی‌آید، بنابراین وقتی مینوچهر می‌گوییم، چهره را به باطن و به ذات مینوی انسان‌ها ربط می‌دهیم. این نام استاد منوچهر است. دوم صدوقی كه نسبت با شیخ صدوق دارد. استاد صدوقی‌سها نیز قطعا یكی از بزرگ‌ترین رجال فلسفی ما هستند. علم رجال در حوزه‌ها و حدیث رواج دارد. اما ما در فلسفه كسی را نداریم كه مثل ایشان سلسله‌ها را برشمارد.

جان حكمت جمیل است و برخلاف فلسفه كه زمخت است، متون حكمی لطیف است. یكی از لطیف‌ترین كتب حكمی جهان، به‌گود گیتا است كه یكی از فصول اوپانیشادها از كتب حكمی بزرگ جهان است. این كتاب، شامل گفت‌وگویی میان یك قهرمان بزرگ هندی به اسم آرجونا و كریشنا است. كریشنا به عنوان خدای حكیم، آرجونا را به فرزانگی و حكمت فرا می‌خواند و به او می‌گوید كه بطن و متن هستی حكمت است و چنان از حكمت به لطیف‌ترین بیان‌ها می‌گوید كه جان آرجونای پیكارگر شیفته حكمت می‌شود.

بر اثر مسائلی كه در جامعه وجود دارد، آرجونا باید به جنگ بپردازد، اما قصد رفتن ندارد، زیرا

بر بنیاد تعالیم كریشنا رو به سوی حكمت آورده است، بنابراین از سویی میل به حكمت دارد و از سوی دیگر گریختن از كردار. آرجونا قادر نیست بین این حكمت‌گرایی و بی‌كرداری جمع كند و به كریشنا می‌گوید من نمی‌خواهم بجنگم و كریشنا او را اجبار می‌كند كه باید بجنگد. اینجاست فریادش درمی‌آید و می‌گوید جمع میان بی‌كرداری و حكمت چگونه ممكن است؟ كریشنا می‌گوید: آرجونا كلام من بر میل به حكمت و گریختن از عمل بی‌كرداری نیست، وارستگی از كردار است؛ اینكه غره به كردارت نشوی و فریفته اعمالت نشوی. این وارستگی صفت مهمی است كه من در جان و جهان صدوقی‌سها آن را دیده‌ام. ایشان بسیار وارسته هستند و به عمل غره نمی‌شوند.

 

استاد صدوقی‌سها برای انجمن آثار مفاخر كار بسیار مهمی می‌كنند كه از ثمرات آتی عمر ایشان هست. ایشان می‌خواهند ریشه‌های اسلامی فلسفه را نشان بدهند، این البته به معنای یونانی‌زدایی نیست، زیرا نه امكان این یونانی‌زدایی هست و نه جایز. به هر حال ما با یونان در فلسفه سخن‌ها داریم. اما اینكه بتوانیم ریشه‌های اسلامی فلسفه اسلامی را نشان بدهیم، كاری است كه ایشان انجام می‌دهند.

***

 

عالم اعتبار حق است / منوچهر صدوقی‌سها

آنچه اساتید درباره بنده گفتند، بیشتر عنایت به فكر و اندیشه است و ناشی از لطف ایشان. ترجیح می‌دهم به دلیل اثر تربیتی بحث حاضر درباره اساتید خودم سخن بگویم. بنده از دبیرستان خدمت اعاظم عصر اعم از حكما و ادبا و عرفا و اهل موسیقی و نوعا اهل فرهنگ می‌رسیدم. وقتی از مدرسه به دانشكده الهیات آمدم، با یكی از دوستان راجع به حاج ملاهادی سبزواری صحبت می‌كردم. از ضلع جنوبی كریدور، شاهد ورود میرزا محمد علی حكیم شیرازی صاحب لطایف العرفان بودم كه استاد عرفان دوره دكترای دانشكده بودم و مصداق این بیت: دید شخصی فاضلی پر مایه‌ای/ آفتابی در میان سایه‌ای. دوست من گفت این سخنان را با ایشان مطرح كرد. من نزد استاد رفتم و درباره حاج ملاهادی سبزواری با ایشان صحبت كردم. استاد حكیم پای چپ بر دیوار گذاشت و گفت از قبر تن باید مبعوث شد. از آن زمان تاكنون عمری است كه با حكیم هستم. بعدا هم به من القا فرمود كه عالم اعتبار حق است. این چهار كلمه شاكله نظریه بنده راجع به وجود شد كه هم موضوع فلسفه است و هم برترین مساله آن. این وحدت شخصیه وجود است. بعد هم آقای حكیم به شیراز رفت و دیگر بازنگشت.

مدتی بعد از دانشكده الهیات به دانشكده حقوق رفتم. باز این مباحث فلسفی و حكمی را مطرح می‌كردم. رفقا آقای حسین شهابی را به من معرفی كردند كه او هم از این مباحث مطرح می‌كرد. با ایشان راجع به مساله جبر و اختیار بحث كردم. ایشان برای پاسخ به مساله نزد استاد شرح تجرید خود رفت. جلسه بعد گفت مرحوم آقای عبادی طالقانی كه استادش بود، گفته كه این اشكالات را بنویسید. من هم اشكالات را نوشتم. آقای شهابی سوال‌ها را نزد ایشان برد و جلسه بعد آمد و گفت آقای عبادی گفته كه آقای صدوقی باید نزد من بیاید و درس بخواند. این زمانی است كه من در به در دنبال استاد می‌گشتم تا نزد او متنی فلسفی بخوانم. در آن زمان مقدمات را می‌دانستم، اما استادی كه نزد او متن اصلی بخوانم، نمی‌یافتم. مرحوم شعرانی به من می‌گفت تو مبتدی هستی و نمی‌توانی در شرح اسفار من شركت كنی. به هر حال به همراه آقای شهابی نزد استاد عبادی رفتم و بخش‌هایی از مشاعر و منظومه را خواندیم.

بعد از مدتی با دوستم آقای دكتر سید حسن امین و آقای شهابی، پس از مدت‌ها درخواست، اجازه یافتیم و خدمت استاد كاظم عصار رسیدیم. ما از استاد عصار تقاضای درس كردیم، اما ایشان شرطی گذاشت و گفت، باید بیعت كنید. چنین نباشد كه 6 ماه بیایید و دیگر نیایید. از آن سو طرفین تا سه روز حق فسخ قرارداد دارند! خلاصه ما بیعت كردیم. سه‌شنبه روزی بود. ما در خیابان عین‌الدوله با آقای عصار هم‌محلی بودیم. صبح پنجشنبه از سه‌راه‌امین حضور می‌آمدم، دیدم استاد عصار از طرف سرچشمه تشریف می‌آورند. دم خانه استاد مرحوم یحیی مهدوی، ایستادند.

تا به ایشان رسیدم، گفتند فسخ كرد! انگار دنیا را به سر من كوبیدند! پرسیدیم چرا؟ گفتند: زیرا حرف زدن برای من مضر است. ایشان نزدیك صد سال داشت و سن بالایی داشت. اما به هر حال در رحمت به روی ما باز بود و ما خدمت ایشان می‌رسیدیم و از ایشان بهره می‌گرفتیم. ایشان مصداق كامل این سخن ابن‌سینا بود كه الْعارِفُ هشٌّ بشٌّ. مدتی بعد خدمت استاد مرحوم حاج شیخ محمدحسین خراسانی رفتیم كه ایشان نیز به لحاظ فلسفی شاگرد آقا بزرگ حكیم در مشهد و سید حسین بادكوبه‌ای در نجف اشرف و به لحاظ عرفانی خدمت حاج حسنعلی نخودكی و در نجف اشرف از خواص آقای قاضی بودند.

بعدا كه از دانشكده حقوق آمدم، قاضی عدلیه شدم و سپس استعفا دادم. مرحوم سید احمد صدر وزیر عدلیه و مایل بود كه من بازگردم. من گفتم برمی‌گردم، به شرط آنكه در تهران بمانم. آنها می‌گفتند باید به قم بروی. در همین ایام دوستم آقای بهاءالدین خرمشاهی فرمود كه آقای دكتر نصرالله پورجوادی رییس مركز تعلیمات عمومی دانشگاه صنعتی شریف است و دكتر نصر آنجا را تاسیس كرده بودند و كسانی چون ویلیام چیتیك و دكتر رضا داوری‌اردكانی آنجا بودند. معلم فلسفه می‌خواهند و ما تو را معرفی كردیم. خلاصه من مربی فلسفه اسلامی دانشگاه صنعتی شدم. در همین ایام دانشگاه تعطیل شد، بعد از آن در جایی به نام وزارت علوم به نام كمیته تالیف و ترجمه كه كارش نگارش آثاری از سوی اساتید بود، مشغول به كار شدم. آنجا با شماری از اساتید آشنا شدم، از جمله دكتر غلامرضا اعوانی. در همین ایام خدمت استاد میرزا عبدالكریم روشن رسیدم. با دكتر پورجوادی و دكتر اعوانی نزد استاد روشن به خواندن فصوص فارابی پرداختیم. بعد از مدتی نیز مفتاح قونوی را خواندیم. بعد از آن خدمت حاج شیخ علیمحمد جولستانی تویسركانی خاتمه‌الحكما ایران رسیدیم: یك زبان خواهم به پهنای فلك/ تا بگویم وصف آن حور و ملك. در خدمت ایشان تمام الهیات اشارات و مقاله چهارم شرح حكمه الاشراق را خواندیم و مقداری از امور عامه یا الهی اسفار و مقداری از شرح قیصری را خواندیم. آخرین استادم نیز مرحوم سید علیمحمد موسوی الموتی بود كه با اینكه به تفكیكیون منتسب بود، اما استاد واقعی حكمت بود. خدمت ایشان هم تمهید خواندم. اسامی این اساتید را گفتم برای اینكه مخاطبان استرحام كنند و تبرك شود.

***

 

ستاره بلندی / احمد مهدوی دامغانی

نعمت آشنایی و سپس دوستی و ارادتمندی این ناچیز به جناب استاد فاضل منوچهر صدوقی‌سها دامت‌الاضاته به بركت مرحوم مغفور حضرت سید الشعرا استاد امیری فیروزكوهی قدس‌الله روحه، حاصل شده است، زیرا آقای صدوقی در آخرین سال‌های زندگانی آن سید شریف جلیل در گعده‌های سه‌شنبه شب‌های منزل معظم‌له شركت می‌فرمود و از همان زمان هوشمندی و دقت نظر و حسن ادب معاشرت ایشان آیینه درخشانی را برای جناب صدوقی نوید می‌داد و به قول شیخ اجل: بالای سرش ز هوشمندی/ می‌تاخت ستاره بلندی. لذا بیش از پنجاه سال است به جناب ایشان ارادت می‌ورزم و احترام می‌گذارم و ایشان را به راستی از جمله معدود فضلایی می‌شناسم كه حق تعالی این موهبت را نصیب آنان كرده است كه در علوم عقلی و نقلی ورود كامل داشته باشند و خداوند متعال مرحوم مغفور علامه عالیقدر شیخ محمد‌تقی جعفری تبریزی طاب ثراه را به مزید مغفرت و رحمت واسعه خود مخصوص فرماید كه در مقام ابوت، آباء ثلاثه، اب الولدك و اب العلمك و اب الزوجه، آقای صدوقی این جوان مستعد ذیهوش را در سایه تعلیم و تربیت پدرانه خود به درجات عالی از حكمت و فلسفه اسلامی و خاصه تاله صدرایی ارتقا داد. ان‌شاء‌الله تعالی جناب آقای صدوقی به نعمت عمر دراز توام با سلامتی و سعادت متنعم گردد و به نوبه خود در پرورش و تعلیم شاگردان همواره موفق باشند. از خوانندگان فاضل محترمی كه این عرایض را شنیدند یا صورت مكتوب آن را ملاحظه می‌فرمایند، التماس دعا دارد.

منبع: روزنامه اعتماد

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: