در جست‏ وجویِ اسطوره‏ ی از دست رفته

1398/2/23 ۱۰:۰۴

در جست‏ وجویِ اسطوره‏ ی از دست رفته

اگر در گذشته «اسطوره» بیشتر سینه به سینه منتقل می‏ شد و «حامل ‏آرزوها و آرمان‏ های انسان‏ های اولیه و تلاشی برای فهم هستی یا بازیابی هویت ملی» بود، امروزه بیشتر ظرف و مظروف وضعیت تراژیک انسان مدرن است. «اسطوره ‏ای» که هم در وضعیت زوال قرار گرفته و هم می ‏خواهد وضعیت خودِ گرفتار در زوال را روایت کند.

 

اگر در گذشته «اسطوره» بیشتر سینه به سینه منتقل می‏ شد و «حامل ‏آرزوها و آرمان‏ های انسان‏ های اولیه و تلاشی برای فهم هستی یا بازیابی هویت ملی» بود، امروزه بیشتر ظرف و مظروف وضعیت تراژیک انسان مدرن است. «اسطوره ‏ای» که هم در وضعیت زوال قرار گرفته و هم می ‏خواهد وضعیت خودِ گرفتار در زوال را روایت کند.

 

ابوالفضل رجبی: «دنیای رمان‏‌‌‌های اسطوره‏‌‌‌ای دیگر عرصه‏‌‌‌ی تک‏‌‌‌تازی‏‌‌‌های قهرمانان ملی نیست بلکه آوردگاه انسان‏‌‌‌های فردیت‏‌‌‌یافته‏‌‌‌ی معاصر یا بازگشت ناامیدانه‏‌‌‌ قهرمانان اسطوره‏‌‌‌ای در مقابله با عوامل بیرونی و درونی بی‏‌‌‌شمار و پیچیده‏‌‌‌ی روزگار است.»

رمان اسطوره‏‌‌‌ای / صفحه ۳۱۸

 

کتابِ «رمان اسطوره‏‌‌‌ای» نوشته‏‌‌‌ی سیدعلی قاسم‏‌‌‌زاده و سعید بزرگ بیگدلی است که رمان فارسی را از نظر «اسطوره‏‌‌‌گرایی» بررسی می‏‌‌‌کند. کتابی‏‌‌‌ست جان‏‌‌‌دار و مفصل که ابتدا چگونگی بازگشت «اسطوره» به جهان اسطوره‏‌‌‌زده را تبیین می‏‌‌‌کند و در ادامه شروع «جریان اسطوره‏‌‌‌گرایی» و اقبال آن در جهان را برای مخاطب روشن می‏‌‌‌سازد. «رمان اسطوره‏‌‌‌ای» در چهار بخش همراه با سه پیوست حجیم و پرمایه منتشر شده است.

 

بخش اول، «رمان اسطوره‏‌‌‌ای» را به‏‌‌‌شکلی جامع و مانع تعریف می‏‌‌‌کند. در بخش دوم، با عنوان جذاب «بازگشت دیالکتیکی اسطوره در رمان‏‌‌‌نویسی مدرن و پسا‏‌‌‌مدرن» روبه‏‌‌‌رو هستیم که با «جریان‏‌‌‌شناسی رمان‏‌‌‌های اسطوره‏‌‌‌ای در ایران» دلایل بازگشت «اسطوره» به ادبیات فارسی را نشان می‏‌‌‌دهد. نویسندگان کتاب در بخش سوم، به انتخاب خود رمان‏‌‌‌های فارسی را که جنبه‏‌‌‌ی «اسطوره‏‌‌‌ای» دارند‌، تحلیل و بررسی می‏‌‌‌کنند. که به ترتیب رمان‏‌‌‌های یکلیا و تنهایی او نوشته‏‌‌‌ی تقی مدرسی، تراژدی- کمدی پارس نوشته‏‌‌‌ی اسماعیل فصیح، قصه‏‌‌‌ی تهمینه نوشته‏‌‌‌ی محمد محمدعلی، سالمرگی نوشته‏‌‌‌ی اصغر الهی و به هادس خوش ‏‌‌‌آمدید نوشته‏‌‌‌ی بلقیس سلیمانی را با روشِ تکرارشونده‏‌‌‌ی «بینامتنیت و بینا‏‌‌‌گفتمانی» نقد و تحلیل می‏‌‌‌کنند و در بخش چهارم به نتیجه‏‌‌‌گیری از مباحث گذشته به‏‌‌‌صورت کامل و دقیق می‏‌‌‌پردازند. در بخش پیوست‏‌‌‌ها، مباحث نظری کتاب در سه بخش: «الف) روایت و عناصر آن ب) بینامتنیت ج) اسطوره» آمده که خاصیتی خودکفا به کتاب می‏‌‌‌دهد و خواننده را در جست‏‌‌‌وجو و فهم مفاهیم مورد بحث یاری ‏‌‌‌می‏‌‌‌کند.

 

عنوان «بازگشت اسطوره»، شاید برای ما با نوعی هراس همراه باشد. در دنیایی که فردگرایی و عدم غایت‏‌‌‌مندی بیش از پیش ما را از نفس انداخته و خرد‏‌‌‌گرایی و تجربه‏‌‌‌محوری جایی برای امر متافیزیکی و شهودی نگذاشته است؛ صحبت از اسطوره باید بی‏‌‌‌معنا باشد. اما «رمان اسطوره‏‌‌‌ای» با تمام تناقض ضمنی و آشکارش حاصل افسون‏‌‌‌زادیی جهان مدرن است‏‌‌‌. تناقض در اینجاست که با اسطوره‏‌‌‌زدایی در غرب-که حاصلش بحران معنویت در جهان بود- بار دیگر نیاز به «اسطوره»، خود را آشکار کرد و نشان داد که رهایی از اسطوره امکان‏‌‌‌پذیر نیست و بشر در اوج مدرن بودن و با جهانی بدون افسون، نیاز دارد تا به مدد اسطوره به وضع بنیان‏‌‌‌های دیگر فکر کند. چنان‏‌‌‌که از نظر نویسندگان کتاب، جنبش‏‌‌‌های اجتماعی-انتقادی «مارکسیسم» و «فمینیسم» حاصل بازخوانی انتقادی از اسطوره‏‌‌‌ها هستند. «اسطوره‏‌‌‌گرایی» با دو مکتب مدرنیسم و پسامدرنیسم -که حاصل مدرنیته و رویکردش به جهان بود- رونق گرفت و این کتاب می‏‌‌‌خواهد چگونگی «بازگشت اسطوره» به جهان مدرن و به‌طور خاص در رمان فارسی را نقد و بررسی کند.

 

«رمان اسطوره‏‌‌‌ای» کتابی‏‌‌‌ست که در موضوع مورد بررسی خود یگانه است. اگرچه تحقیق و تالیف در باب «اسطوره» در داخل ایران پیشینه‏‌‌‌ی خوبی دارد؛ اما برای اولین‌بار تحلیلی«اسطوره‏‌‌‌ای» از رمان فارسی، در کتابی جامع منتشر شده است. نقشه‏‌‌‌ی راه نویسندگان کتاب می‏‌‌‌تواند به الگویی درست و منطقی در تالیف کتاب‏‌‌‌هایی از این دست در آینده تبدیل شود؛ زیرا در تبیین مبانی مطرح شده با روشی تحلیلی و بین گفتمانی پیش می‏‌‌‌روند و بر دلالت‏‌‌‌های کار خود آگاه هستند. کتاب می‏‌‌‌توانست کم‌حجم‏‌‌‌تر و کلی‏‌‌‌‏‌‌‌تر(بدون اینکه در دام کلی‏‌‌‌گویی گرفتار شود) باشد؛ ولی با این وجود به‌خوبی توانسته‏‌‌‌اند روند منطقی تالیفی را در این قامت رعایت کنند. در برخی از فصل‏‌‌‌ها نتیجه‏‌‌‌گیری‏‌‌‌ها، دوباره یا چندباره به ‏‌‌‌شیوه‏‌‌‌های مختلف تکرار می‏‌‌‌شود که خواننده را کمی دلسرد می‏‌‌‌کند؛ به‏‌‌‌خصوص در فصل چهارم که «فرجام سخن» نام‏‌‌‌گذاری شده است. تمام محتوا و نتایجی که در سه فصل قبلی آمده؛ به شکلی دیگر تکرار می‏‌‌‌شود و سه پیوست پایانی کتاب اگرچه جنبه‏‌‌‌ی تکمیلی و آموزشی دارد؛ ولی کمک شایانی به تکمیل بحث نمی‏‌‌‌کند؛ چراکه خواننده در چهار بخش اصلی کتاب به جمع‏‌‌‌بندی پیرامون سه مبحث «روایت و عناصر آن» و «بینامتنیت» و «اسطوره» رسیده و توضیح مفصل‏‌‌‌شان شاید در کتاب یا مقاله‏‌‌‌ا‏‌‌‌ی دیگر جذاب و خواندنی‏‌‌‌تر جلوه می‏‌‌‌کرد.

 

آیا رمان می‏‌‌‌تواند اسطوره‏‌‌‌ای باشد؟

نویسندگان کتاب، «بازگشت اسطوره» در قالب رمان‏‌‌‌های مدرن را در دو علت توضیح می‏‌‌‌دهند: نخست، ساختار و ماهیتی که خود «اسطوره» دارد و دوم، تحولات فکری، اجتماعی و تاریخی غرب و شرق. به عبارت دیگر، «بازگشت اسطوره» به عوامل درونی و بیرونی بر‏‌‌‌می‏‌‌‌گردد که در رویکرد «بازخوانشی و بینامتنی» از دو طریق، امروزی شده‏‌‌‌اند: نخست، «بازسازی و بازنویسی یا بازآفرینی اساطیر گذشته و دوم بازتولید و آفرینش اسطوره‏‌‌‌های نوآیین و جدید.» آنها معتقد هستند در این دو رویکرد «رمان اسطوره‏‌‌‌ای» هنوز جایگاه خویش را نیافته است؛ زیرا در «بازنویسی» با خردگرایی عصر روشنگری مواجه بوده‏‌‌‌ایم و به دلیل واقع‏‌‌‌گرایی افراطی، «اسطوره» بیشتر به شکلی «مضحک و بی‏‌‌‌ریشه» در ادبیات و هنر بروز کرده تا به‏‌‌‌صورت جریانی ریشه‏‌‌‌دار و قوام یافته. در سوی دیگر با «بازتولید» یا آفرینش روبه‏‌‌‌رو هستیم که ساختار تصنعی و سرگرم‏‌‌‌کننده آن توانایی ساخت هویت جمعی و یک کل معنادار را ندارد و نمی‏‌‌‌تواند مانند اساطیر نخستین با روح و روان مردم ارتباط برقرار کند. باید این پرسش را مطرح کرد که «اسطوره» می‏‌‌‌تواند همان کارکرد گذشته را برای ما داشته باشد؟

 

پرسشی که جواب مشخصی برای آن نیست؛ اما آنچه مبرهن است، نشان از کاهش قدرت «اسطوره» در جامعه دارد. «اسطوره‏‌‌‌‏‌‌‌ی» امروز بیشتر نوشتاری-نمایشی است تا شفاهی و دیگر آن‏‌‌‌چنان رازورزانه و مبهم نیست و مهم‏‌‌‌ترین ویژگی «اسطوره» یعنی بی‏‌‌‌مکانی و بی‏‌‌‌زمانی را اغلب ندارد و اگر در دقایقی این ویژگی را پیدا می‏‌‌‌کند، به‌سرعت به دنیای واقعی برمی‏‌‌‌گردد تا خواننده را از دست ندهد. به نظر می‏‌‌‌رسد تنها به مدد رمان بتوان ارتباط معناداری میان «اسطوره» و جامعه برقرار کرد و این لحظه‏‌‌‌ی تولد «رمان اسطوره‏‌‌‌ای» است.

 

اگر در گذشته «اسطوره» بیشتر سینه به سینه منتقل می‏‌‌‌شد و «حامل ‏‌‌‌آرزوها و آرمان‏‌‌‌های انسان‏‌‌‌های اولیه و تلاشی برای فهم هستی یا بازیابی هویت ملی» بود، امروزه بیشتر ظرف و مظروف وضعیت تراژیک انسان مدرن است. «اسطوره‏‌‌‌ای» که هم در وضعیت زوال قرار گرفته و هم می‏‌‌‌خواهد وضعیت خودِ گرفتار در زوال را روایت کند. اگر رمان را فهم دیگری بدانیم؛ «رمان اسطوره‏‌‌‌ای» کمکی است به انسان معاصر گرفتار در زمان و مکان. انسانی که از فرط سیطره‏‌‌‌ی واقع‏‌‌‌گرایی کم‏‌‌‌کم تمام آرمان‏‌‌‌ها و آرزو‏‌‌‌هاش را به فراموشی ‏‌‌‌سپرده و هرآنچه می‏‌‌‌بیند واقعیت ترزیق شده است.

 

این کتاب از حیث صورت‏‌‌‌بندی «رابطه‏‌‌‌ی دیالکتیکی عقل و اسطوره»، بسیار ارزشمند است؛ زیرا ضرورتِ «بازگشت اسطوره» و رابطه‏‌‌‌ی آن با ذهن را تببین می‏‌‌‌کند. انسان امروزی آن‏‌‌‌چنان در ورطه‏‌‌‌‏‌‌‌ی عینیت‏‌‌‌گرایی مدرن گرفتار آمده که دیگر جهان ذهنی را فراموش کرده است. جامعه هم بر این فراموشی صحه می‏‌‌‌گذارد؛ زیرا هرگونه برگشت یا «بازتولید اسطوره» به نظم و ساختار جدید می‏‌‌‌انجامد یا در ساده‏‌‌‌ترین کارکرد آن، اندیشیدن به یک نوع ساختارِ جدید را یادآور می‏‌‌‌شود؛ بنابراین «‌اسطوره» محکوم است به نبودن.

 

گذر از واقع‏‌‌‌گرایی مدرن

قاسم‏‌‌‌زاده و بزرگ بیگدلی معتقدند «رمان اسطوره‏‌‌‌گرا»، از واقع‏‌‌‌گرایی مدرنیته به میانجی زبان نمادین گذر می‏‌‌‌کند و به همین دلیل واقعیتی متفاوت و ذهنی می‏‌‌‌سازد که حد اعلای تفکر مدرنیستی و پسامدرنیستی است‌ و بازتاب این گذر را می‏‌‌‌توان در شیوه‏‌‌‌ی رئالیست‏‌‌‌های قرن نوزدهم و رمان‏‌‌‌نویسان مدرن‌ یافت. «رئالیست‏‌‌‌ها با ثبت وقایع و گفت‏‌‌‌وگو‏‌‌‌ها» سعی در تطابق کامل با واقعیت عینی داشتند؛ در‏‌‌‌حالی‏‌‌‌که رمان‏‌‌‌نویسان مدرن به «بازتاب این وقایع و گفت‏‌‌‌وگو در ذهن شخصیت‏‌‌‌ها» می‏‌‌‌پرداختند‌ و همین نگرش سبب شد تا به مدد «اسطوره»، شناختی دیگر از واقعیت توسط خواننده حاصل شود. بنابراین «اسطوره» و عقل در فرآیندی دیالکتیکی در «رمان اسطوره‏‌‌‌ای» ظهور کردند.

 

انقلاب و اسطوره

از نگاه قاسم‏‌‌‌زاده و بزرگ‏‌‌‌بیگدلی، گرایش رمان‏‌‌‌نویس ایرانی به «اسطوره» از سه منظر اهمیت دارد: نخست، از همگام بودن نویسندگان با جریان جهانی حکایت می‏‌‌‌کند. دوم، نشان می‏‌‌‌دهد که رویکرد نویسندگان ایرانی برخلاف غربی‏‌‌‌ها -که سعی در «بازتولیدِ اسطوره‏‌‌‌ها» دارند-؛ بیشتر مبتنی بر «بازآفرینی و بازخوانی» است‌ و سوم، پرداختن به «اسطوره‏‌‌‌های ملی» و خودی که تلاشی در جهت «بازنمایی هویت ملی» است.

 

«اسطوره» درست در دقیقه‏‌‌‌ای ظهور می‏‌‌‌کند که انقلابی‏‌‌‌گری از تلاطم افتاده باشد‌ و «اسطوره‏‌‌‌گرایی» در ایران هم‏‌‌‌زمان است با شکست انقلاب مشروطه. شکست وضعیتِ کنونی، اندیشیدن به گذشته‏‌‌‌های دور و پر‌افتخار را به ‏‌‌‌همراه می‏‌‌‌آورد. نویسندگان سرخورده آن دوره هم از این قاعده جدا نبودند و با تقویت ملی‏‌‌‌گرایی باستانی رضا‏‌‌‌خان فضا بیش از پیش برای پرداختن به اساطیر کهن هموار شد؛ اما نویسندگان کتاب معتقدند این گرایش تنها «پیکر‏‌‌‌های اسطوره‏‌‌‌ها» را حمل می‏‌‌‌کرد و خلاقیتی در آن یافت نمی‏‌‌‌شد. در این دوره «بوف کور» صادق هدایت را می‏‌‌‌توان در پرداخت به «اسطوره» موفق دانست‌ و دیگر نمی‏‌‌‌توان نمونه‏‌‌‌ای موفق از پرداخت «اسطوره‏‌‌‌ای»را در این دوره یافت.

 

هیچ‏‌‌‌گاه نمی‏‌‌‌توان نقش تحولات سیاسی در نوع ادبیات دوران‏‌‌‌ها را انکار کرد. کودتای ۲۸ مرداد نقطه‏‌‌‌ی عطفی است در احیای «اسطوره‏‌‌‌ها». این بازگشت نوعی فرار از واقعیت کنونی و خود بود که «‌ضرورتی تاریخی در بازسازی و بازاندیشی معرفتی» را یادآور می‏‌‌‌شد. نویسنده‏‌‌‌ی آن دوره می‏‌‌‌کوشید «با جداسازی اسطوره‏‌‌‌ها از بافت اصلی و حل آن در بافتی جدید، به روایت خویش مفهومی خاص و نمادین بخشد.» بدین ترتیب گرایش به «رمان اسطوره‏‌‌‌ای» در دهه‌ها‏‌‌‌ی سی و چهل به طور کامل به گفتمان محوری جامعه و گاهی اعتراض به وضعیت سیاسی حاکم‌ وابسته بوده است. با شکست دولت مردمی دکتر مصدق، داستان‌نویسان به دو گروه غرب‏‌‌‌گرا و ملی تقسیم شدند.

 

نویسندگان کتاب معتقدند استفاده از «روایت‏‌‌‌های اسطوره‏‌‌‌ای» در این دوره، دو منشاء جدا دارد: نخست، شکست نهضت مشروطه و دولت مصدق که ناامیدی و سرخوردگی ناشی از آن نویسندگان را رها نمی‏‌‌‌کرد و دوم، هم‏‌‌‌داستان شدن با جریان جهانی که «اسطوره‏‌‌‌گرایی» را راهی برای رهایی از سیطره‏‌‌‌ی «مادی‏‌‌‌گرایی و فن‏‌‌‌سالاری» می‏‌‌‌دانستند. بدین ترتیب هر دوی اینها نقش کلیدی «در بازآفرینی و بازشناسی نمادها، کهن‏‌‌‌الگو‏‌‌‌ها، بن‏‌‌‌مایه‏‌‌‌ها و درون‏‌‌‌مایه‏‌‌‌های اسطوره‏‌‌‌ای» برای نویسندگان و ادبیات داستانی آن دوره داشتند و با رویکرد بازخوانشی در دو دهه چهل و پنجاه، «محدودیت زمانیِ کارکرد اساطیر» شکسته شد و در اندیشه‏‌‌‌های گذشته بازنگری و بازآفرینی صورت گرفت. «سووشون» سیمین دانشور، برجسته‏‌‌‌ترین «رمان اسطوره‏‌‌‌ای» در این دو دهه است.آنها معتقدند دانشور با پیوند وقایع «اسطوره‏‌‌‌ای» و رویداد‏‌‌‌های عصر خود توانسته است اثری ماندگار بنویسد.

 

با پیروزی انقلاب۵۷، «اسطوره‏‌‌‌گرایی» هم رو به افول نهاد و تغییر اساسی در رویکرد نویسندگان نسبت به مسائل اجتماعی و سیاسی پدید آمد. بعد از آن جنگ تحمیلی و تعطیلی دانشگاه‏‌‌‌ها و نهاد‏‌‌‌های فرهنگی سبب کم‌رونقی ادبیات در هر نوعی شد. با فروکش کردن تب و تاب جنگ، نویسندگان ایرانی از این ترومای سنگین رهایی یافتند و باز جریان ادبیات رونق گرفت. این‏‌‌‌بار نویسندگان تحت تاثیر جریان‏‌‌‌های داستان‏‌‌‌نویسی جهان نظیر مدرنیسم، رئالیسم جادویی و... «روایت‏‌‌‌های اسطوره‏‌‌‌ای» را در پرداختن به جنگ به کار بردند.

 

قاسم‏‌‌‌زاده و بزرگ‏‌‌‌بیگدلی، گرایش به «اسطوره» در رمان‏‌‌‌های دهه‏‌‌‌ی هفتاد و هشتاد را از لحاظ ارتباطی که با جنگ دارند؛ در دو گروه عمده قرار می‏‌‌‌دهند:

الف. رمان‏‌‌‌های حوزه‏‌‌‌ی جنگ‌ که در ابتدا توفیق چندانی در «اسطوره‏‌‌‌گرایی» کسب نمی‏‌‌‌کنند و بیشتر گرته‏‌‌‌برداری یا تکرار اسطوره‏‌‌‌های ملی-مذهبی هستند تا نگرشی خلاق و مبتنی بر بازآفرینی؛ اما با رونق سبک جدید داستان‏‌‌‌نویسی پسامدرن، شاهد روایت کمال‏‌‌‌یافته‏‌‌‌ی اصغر الهی در «سالمرگی» هستیم که نویسندگان کتاب آن را به‌طور کامل بررسی کرده‏‌‌‌اند.

 

ب. رمان‏‌‌‌های غیرجنگی، داستان‏‌‌‌های این دوره به‌شدت تحت تاثیر شاهنامه هستند که «اسطوره‏‌‌‌‌ی تقابل پدر و پسر» پر‌بسامدترین آنان است. این جریان را از حیث کیفیت و تعداد آثار و نگرش به «اسطوره» و بازآفرینی و بازسازی روایت‏‌‌‌های اساطیری، می‏‌‌‌توان موفق‏‌‌‌تر از جریان قبلی دانست.

 

و در آخر از شما دعوت می‏‌‌‌کنم تا «رمان اسطوره‏‌‌‌ای» را با تمام کاستی‏‌‌‌ها و برخی تکرار‏‌‌‌هاش بخوانید. این کتاب اگرچه حجم زیادی دارد و تا حدود زیادی آکادمیک است؛ ولی برای هر خواننده‏‌‌‌ی رمان و به‏‌‌‌ویژه رمان فارسی ضرورت دارد. اینکه «اسطوره» چه نقشی در پیشبرد رمان و روایت دارد و چگونه می‏‌‌‌تواند کارکرد سیاسی و اجتماعی پیدا کند و آیا اصلا «رمان اسطوره‏‌‌‌ای» وجود دارد؟ یا اینکه نویسندگان ایرانی توانسته‏‌‌‌اند همگام با جریان‏‌‌‌های داستان‏‌‌‌نویسی جهانی پیش بروند و بسیاری از سوالات و نکات دیگر که ضرورت خواندن این کتاب را نشان می‏‌‌‌دهد.

 

* این یادداشت عنوان خود را از رمان‌ «در جست‏‌‌‌وجوی زمان از دست رفته»‌ نوشته‏‌‌‌ی مارسل پروست وام گرفته است

منبع: سازندگی

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: