شیپور مشروطه/ جایگاه مطبوعاتی علی اکبر دهخدا

1397/12/25 ۱۰:۰۶

شیپور مشروطه/ جایگاه مطبوعاتی علی اکبر دهخدا

صور اسرافیل، به دبیری علی اکبر دهخدا؛ نشریه ای است که تنها ۳۵ شماره از آن منتشر شد اما تاثیر بسیاری روی ادبیات و فرهنگ مطبوعات ایران به جای گذاشته است،

 

 

 

مجتبی رحیمی: در میان نشریاتی که تا به امروز در صفحه آرشیو آدینه تورق کرده‌ایم، هیچ‌کدام در تاثیر و شهرت همپای نشریه صوراسرافیل نبوده‌اند؛ نشریه‌ای که در آغاز مشروطه ایران سربرآورد و فقط ۳۵ شماره منتشر شد، اما در همین تعداد اندک تاثیری بسیار روی ادبیات و فرهنگ مطبوعات برجای نهاد. صوراسرافیل از مؤثرترین نشریه‌های دوره قاجاریه و عصر مشروطه بود. این نشریه، ابتدا با مدیریت میرزا جهانگیر‌خان شیرازی و سرمایه میرزا قاسم‌خان تبریزی و دبیری و قلم میرزا علی‌اکبرخان قزوینی (دهخدا) تهیه و منتشر می‌شد. تندروی‌ها و جسارت به مردم و معتقداتشان، از زبان سرخ صوراسرافیل، سر سبزش را بر باد داد و رفیقش دهخدا را به خارج از کشور فراری داد. بعد از کشته شدن میرزا جهانگیرخان، تمام بار نشریه (نشر سه شماره آخر) بر دوش میرزا علی‌اکبر دهخدا افتاد و به همت وی در خارج از کشور چاپ می‌شد. این نشریه به صورت هفتگی در هشت صفحه به قطع وزیری در چاپخانه سنگی پارسیان چاپ و تکثیر می‌شد. تاریخ اولین شماره ۱۷ ربیع الآخر ۱۳۲۵ قمری برابر با هشتم خرداد ۱۲۸۶ شمسی بود؛ سالی که مشروطه ایران به پیروزی رسید و صوراسرافیل آمده بود تا خفتگان را بیدار کند.

 

شیپور بیداری

نشریه صوراسرافیل در ۳۵ شماره منتشر شد که ۳۲ شماره آن در تهران بود. آخرین شماره‌اش در شنبه، ۲۰ جمادی‌الاولی ۱۳۲۶، یعنی سه روز قبل از کشته شدن میرزا جهانگیرخان منتشر شد. سه شماره آن نیز در سوئیس تنها به کوشش علی‌اکبر دخو (دهخدا) و سرمایه مالی معاضدالسلطنه پیرنیا تهیه شد و انتشار یافت. هفته‌نامه صور اسرافیل در تهران به صورت هفتگی چاپ و منتشر شد. بالای صفحه هفته‌نامه، تصویری است از یک نقاشی تخیلی؛ فرشته‌‌ای که (به شکل آدمی با دو بال) شیپوری بر دهان دارد که در آن دمیده و روی امواج صدای آن، شعارهای گردانندگان هفته‌نامه، نقش بسته است؛ یعنی «حریت»، «مساوات» و «اخوت»؛ تصویری که فرشته اسرافیل را نشان می‌دهد که با شیپور مشهورش که بر اساس باورها در روز قیامت با آن مردگان را زنده می‌کند؛ نمادی روشن از رسالتی که گردانندگان نشریه برای خود قائل بودند.

 

در دوره‌ای که مردمان ایران هنوز نسیم بیداری را لمس نکرده بودند، شیپور صوراسرافیل آنها را بیدار می‌کند؛ بیداری‌ای که تبعات بسیاری برای گردانندگان اصلی نشریه داشت. بر صدر صفحه آن نیز آیه ۵۱ سوره یس نقش بسته که کلمه صور در آن است و ذیل تصویرها و آغاز نوشتارش، بخشی از آیه ۱۰۱ مؤمنون که باز کلمه مبارک صور در آن هست. تمام ۳۵ شماره، هر کدام هشت صفحه هستند، حتی دو شماره ۷ و ۸ را که بعد از توقیف کوتاهی با هم چاپ نموده، شانزده صفحه شده است؛ یعنی باز هر شماره، هشت صفحه دارد. طبق محتویات روزنامه و ادعای خود دهخدا، قلم‌زن اصلی آن از اولین شماره تا آخرین آن، خود علی‌اکبرخان دهخدا بوده است؛ احمد کسروی هم می‌گوید میرزا علی‌اکبر دهخدا، نویسنده گفتارهای صور اسرافیل بوده است. صور اسرافیل طرف توجه همه مشروطه‌طلبان رادیکال بود و میرزا جهانگیرخان شیرازی، معروف به صور اسرافیل و میرزا قاسم‌خان تبریزی مدیر و آقای دهخدا سردبیر و مقالات اساسی و «چرند و پرند»‌های این هفته‌نامه نیز به قلم ایشان بود.

 

در سر مقاله شماره اول، مراد و هدف روزنامه اینطور اعلام شده بود: «تکمیل معنی مشروطیت»، «حمایت مجلس شورای ملی» و «معاونت روستاییان و ضعفا و فقرا و مظلومین». در شماره سوم نشریه، در تکمیل اهداف آن چنین آمده بود: «حمایت فقرا و ضعفا و کارگران». در تکمیل معنی مشروطیت، به استبداد و ارتجاع می‌تازد و در معاونت روستاییان و فقرا و مظلومین، اصلاحات ارضی و تقسیم زمین را میان رعیت مطرح می‌کند. از محدودیت سرمایه‌داری و اختیار نامحدود کارگران سخن می‌گوید و بالاخره دادخواهی مظلومین سراسر ایران را به گوش همگان می‌رساند… در بیان حقایق و تعقیب هدف‌های خود نیز از همان شماره اول، نویسندگان گفته بودند که از تهدید و هلاکت بیم و خوفی نداریم و به زندگی بدون حریت و مساوات و شرف وقعی نمی‌گذاریم… تملق از کسی نمی‌گوییم و به رشوه گول نمی‌خوریم و اغراض نفسانی به کار نمی‌بریم، بد را بد و خوب را خوب می‌نویسیم؛ مطالبی که به خوبی وضعیت دیدگاه سیاسی نشریه را نشان می‌داد: «سوسیالیسم.»؛ سوسیالیست‌هایی که در دل مشروطه با عنوان دموکرات شناخته می‌شدند.

 

گرچه برخی از تاریخ نگاران عقاید نویسندگان نشریه صوراسرافیل را نزدیک به نارودنیک‌های روسی (سوسیالیست‌های دهقانی) دانسته‌اند اما تاثیر صوراسرافیل تنها در بسط عقاید برابری و آزادی‌خواهی نبود. نویسندگان نشریه را می‌توان پدران مطبوعات ایران دانست که با شیوه تازه نوشتن‌شان ادبیات را از حوزه نخبه‌گرایانه خارج کرده و نثر عام را مسلط کردند. تاثیر صوراسرافیل آنچنان بود که محمدعلی‌شاه پیشنهاد رشوه را به گردانندگانش داد.

 

ماجرا از این قرار بود که محمدعلی‌شاه برای گردانندگان روزنامه پول می‌فرستد و چند نفر محافظ را حافظ جان آنان می‌کند. دهخدا پول را نمی‌پذیرد و دستور می‌دهد که قزاقان آن را بین خود تقسیم کنند و هر چه زودتر شرشان را از سر او و سایه نجس‌شان را از دم در روزنامه کم کنند. نه تهدید و نه تطمیع نویسندگان صور اسرافیل را نمی‌ترساند، چرا که مردم بهترین پشتیبان آنها هستند؛ نشریه‌ای که در آن دوران به روایتی ۲۴ هزار تیراژ داشت و فشار استبداد سبب می‌شود که روزنامه در طول عمر یک سال و یک ماهه خود، ۱۰ بار توقیف و تعطیل شود به نحوی که طی این مدت به جای ۵۵ یا ۵۶ شماره، بیش از ۳۲ شماره منتشر نمی‌شود. این توقیف‌ها، گاه به «امر مجلس» گاه به «حکم دولت»، زمانی در اثر حمله اوباش و چند روزی بر حسب «ضرورت و مصلحت!» صورت می‌گیرد. در شمارۀ ۱۵ که پس از یک و ماه نیم توقیف منتشر می‌شود، می‌خوانیم که چون روزنامه به «امر مجلس» توقیف بوده باید به حکم آن احترام و گردن نهاد. در شمارۀ ۲۰ نیز که با یک ماه و نیم فاصله از شمارۀ قبلی بیرون آمده، می‌خوانیم که «علت دیگر، تاراج شدن و شکسته شدن در و پنجره اداره و تغییر مکان و تهیه اسباب کار بوده».

 

میرزا جهانگیرخان

در تاریخ مطبوعات ایران تنها یک نام، شهرتش را از نشریه‌اش گرفته است. درواقع، نشریه صوراسرافیل آن‌قدر مشهور بود که نامش جلوتر از موسس آن رفت و امروز دیگر میرزا جهانگیرخان را با نام کامل میرزا جهانگیرخان صوراسرافیل می‌شناسیم. علی‌اکبر دهخدا، یار و همکار میرزا جهانگیر‌خان صور اسرافیل درباره او می‌نویسد:«میرزا جهانگیر‌خان شیرازی پسر آقا رجبعلی، مدیر روزنامه «صور اسرافیل» به خاطر نام روزنامه‌اش به صور اسرافیل ملقب گردید. میرزا جهانگیرخان شیرازی در خانواده فقیری در شیراز به دنیا آمد. در کودکی، پدرش آقا رجبعلی درگذشت و عمه وی سرپرستی او را بر عهده گرفت. پنج‌ساله بود که با عمه و جده خود به تهران آمد. چهارده‌ساله بود که به شیراز بازگشت و در آنجا به تحصیل پرداخت.

 

مقدمات ادبیات و منطق و ریاضی را نزد اساتید زمان فراگرفت. با عمه خود به تهران ‌رفت و در دارالفنون و دیگر مدارس عالیه تهران به تحصیل علوم و فنون جدید پرداخت. در این هنگام بود که نهضت مشروطه‌خواهی آغاز شده بود. در انجمن‌های سری و مجامع خفایی ایرانیان راه یافت و با همکاری چند نفر [دهخدا و قاسم‌خان] صور اسرافیل را ایجاد کرد. او از علاقه‌مندان اندیشه‌های میرزا آقاخان کرمانی، داماد یحیی صبح ازل، بود و دلبستگی به افکار و آثار میرزا آقا خان کرمانی چنان بود که دو اثر وی را -آیینه اسکندری و نامه باستان- برای انتشار با خطی خوش تصحیح و بازنویسی کرد.

 

تاثیر نشریه میرزاجهانگیرخان آن‌قدر بود که پس از استبداد صغیر و برچیدن بساط مشروطه توسط محمدعلی‌شاه، جهانگیرخان از جمله چهره‌هایی بود که در باغ شاه مشهور خفه شد، هرچند او باکی از این موضوع نداشت و در آخرین نامه خود به عمه‌اش به آن اشاره کرده بود: «امروز سعادت و اقبال فرزندان ایران، بسته به تکمیل معنی مشروطیت است، ولی فرزند «ام‌الخاقان» (لقب مادر محمد علی شاه، دختر میرزا تقی‌خان امیرکبیر) که ننگ تاج و تخت چند هزار ساله ایران است، برای استقلال کامروایی سبعانه خود، می‌خواهد این سعادت ما را به یک بدبختی و ذلّت دائمی مبدل نماید. از دیروز تابه‌حال نقشه‌ای که ترسیم کرده آفتابی شد. فردا ما به فداکاری حاضر می‌شویم. اگر از پیش نبردیم و کشته شدیم و خبر مرگ من به شما رسید، غمگین نشوید و هول نکنید، زیرا که در راه آزادی ایران، یک افتخاری برای شما و فرزندان شما به یادگار گذاشتم. مُردن که از لوازم طبیعی است. آدم که باید بمیرد، چرا با درد و مرض مرده باشد و به جانبازی از تألم نشاه زندگی بد، در یک چشم به هم زدن نمیرد؟»

 

چرند و پرند

از همان شماره اول نشریه، مطلبی تحت عنوان چرند و پرند و با امضای دخو منتشر شد که کم‌کم به مهم‌ترین مطلب نشریه تبدیل شد؛ مطلبی طنز که به قلم میرزا علی اکبرخان دهخدا نوشته می‌شد و مجموعه آن مشهورترین طنز تاریخ مطبوعات ایران است. اولین مطلب چرند و پرند در شماره اول نشریه صوراسرافیل، سوژه‌ای را پرداخته که هنوز هم بعد از یک قرن تازه و جذاب است. او با روایتی از ترک اعتیاد که در آن دوره معمولا تریاک بود، آغاز می‌کند و می‌نویسد: «من به تمام برادران مسلمان غیور تریاکی خود اعلان می‌کنم که ترک تریاک ممکن است. یک نفر که روزی دو مثقال تریاک می‌خورد، روزی یک گندم از تریاک کم کرده، دو گندم مرفین به‌جای آن زیاد کند.

 

ترک عادت در صورتی که به این قسم بشود موجب مرض نیست و کار خیلی آسانی است». پس از آن دهخدا با این مثال که «عقل و دولت قرین یکدیگر است»، ادامه می‌دهد: «مثلا وقتی که بزرگان فکر می‌کنند مردم فقیرند و استطاعت نان گندم خوردن ندارند و رعیت همه عمرش را باید به زراعت گندم صرف کند و خودش همیشه گرسنه باشد، روز اول سال نان را با گندم خالص می‌پزند. روز دوم در هر خروار یک من تلخه، جو، سیاهدانه، خاک اره و.... مثقالی می‌زنند. روز دوم دو مَن می‌زنند و....پس از صد روز صد مَن گندم شده و صد مَن هم تلخه و خاک‌اره و هیچ‌کس هم ملتفت نشده است».

 

خاموشی شیپور مشروطه

پس از آنکه جهانگیرخان زیر پای استبداد صغیر جانش را از دست داد، نشریه صوراسرافیل به همراه دهخدا به خارج تبعید شد و سه شماره آخر آن در سوئیس درآمد. شماره آخر نشریه در سوئیس با داستانی جالب همراه شد. دهخدا می‌گوید در شبی خواب دیده که جهانگیرخان در ردای سفیدی پیش او آمده و گفته در باغ شاه دو جوان افتادند. دهخدا این خواب را به گلایه میرزاجهانگیرخان تعبیر می‌کند که چرا از او یادی نشده است. همین داستان باعث شد تا یکی از مشهورترین مسمط‌های تاریخ ادبیات ایران توسط میرزا علی‌اکبرخان دهخدا سروده شود؛ سروده‌ای که با مطلع مشهور «یادآر ز شمع مرده یادآر» در شماره آخر نشریه صوراسرافیل منتشر شد و پس از آن صور اسرافیل متوقف ماند اما تاثیر آن به گونه‌ای بود که طی سال‌های بعد تمام مطبوعات ایران از ادبیاتی که صوراسرافیل مبدع آن بود، گریزی نداشتند.

منبع: سازندگی

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: