1397/12/12 ۰۹:۳۸
رئیس فرهنگستان علوم در همایش گرامیداشت روز آینده از ضرورت تبدیل مشکل به مسئله سخن گفت. آینده چیزی نیست که در جایی وجود داشته باشد و ما با کوشش بتوانیم جای آن را بشناسیم و به سوی آن برویم. آینده عدم است و آدمی در راهی که به سوی عدم (مرگ) میرود، آن را میسازد؛ پس آیندهنگری را نمیتوان علم دانست زیرا علم به عدم تعلق نمیگیرد. آیندهنگری گزارش کار و سازندگی کشور و مردمی است که اراده کرده باشند راهی را بپیمایند و به مقصدی برسند. اگر این معنی را بپذیریم، آیندهنگری دانشی نیست که آن را در مدرسه بیاموزند و در جامعه به کار ببرند.
رئیس فرهنگستان علوم در همایش گرامیداشت روز آینده از ضرورت تبدیل مشکل به مسئله سخن گفت.
آینده چیزی نیست که در جایی وجود داشته باشد و ما با کوشش بتوانیم جای آن را بشناسیم و به سوی آن برویم. آینده عدم است و آدمی در راهی که به سوی عدم (مرگ) میرود، آن را میسازد؛ پس آیندهنگری را نمیتوان علم دانست زیرا علم به عدم تعلق نمیگیرد. آیندهنگری گزارش کار و سازندگی کشور و مردمی است که اراده کرده باشند راهی را بپیمایند و به مقصدی برسند. اگر این معنی را بپذیریم، آیندهنگری دانشی نیست که آن را در مدرسه بیاموزند و در جامعه به کار ببرند.
البته اگر در جایی درک آیندهبین و آیندهساز وجود داشته باشد، اطلاعات آیندهنگری را مثل هر دانش دیگر میتوان تدوین و تعلیم کرد و از آنها در اصلاح و اجرای برنامهها بهره برد اما همه مردمان در همه جای جهان نسبتشان با آینده یکسان نیست و در راه آینده با هم همراه نیستند. آنهایی که در راه آینده وارد نشدهاند، آیندهنگری ندارند و آیندهنگری رسمی هم به دردشان نمیخورد. آیندهنگری یک علم نظری یا کاربردی جهانی نیست.
این علم مسبوق به اراده و توانایی و درک امکانهای مردمی است که قدم در راه آینده گذاشته باشند و بخواهند راه را بشناسند. داشتن اطلاعات لازم است و تا اطلاعات نباشد، کاری نمیتوان کرد. اما تا وقتی که یک کشور یا سازمان و جمعیتی عزم و همت کار کردن و ساختن نکند، آن دانستنها به کار نمیآیند؛ چنانکه جهان توسعهنیافته بسیار علمها دارد که از آنها برای آینده بهره نمیگیرد.
علم و عمل در غرب مدرن
صفت خاص علم جدید دکارتی- گالیلهای این است که با طرح آینده و برای آینده به وجود آمده است، منتها علمها وقتی در کتابها و مقالهها تدوین میشوند، جسم جدا شده از روح علم و علم آموختنی هستند اما علم و اطلاعات آیندهنگری اگر درک درست آینده باشد. جسم و جانش به آسانی از هم جدا نمیشوند زیرا این علم عین عمل است که اطلاعات و معلومات آن با نقد گذشته و شناخت اکنون حاصل میشود و این نقد با اراده به سوی آینده صورت میگیرد. در جایی که نقد نیست، آیندهنگری و شاید بتوان گفت آیندهای وجود ندارد.
با نقد است که میتوان اکنون و امکانهای عمل را درک و دریافت کرد، پس آیندهنگری قدم گذاشتن در راه آینده است و هر قدم که برداشته میشود، چشمانداز پیشرو روشنتر میشود. باید دید که آیا ما این گام را برداشتهایم یا نه. آنچه میتوان گفت این است که اعتنای ما به نقد کم است. غالباً در اصلاح امور جزئی هم اهمال میکنیم و شاید به یک اعتبار حق داریم زیرا تا کارها از اساس اصلاح نشود در جزئیات هم کاری مؤثر نمیتوان کرد، اما به هر حال جزئی و کلی را نباید از هم جدا کرد و آنها را پیوسته به هم و با هم باید دید. این باهمبینی جزئی و کلی که شرایط فکری و اخلاقی خاص میخواهد اگر راجع به آینده باشد، قهراً به زمان مدرن تعلق پیدا میکند.
اراده تصرف در دنیا
متقدمان برخلاف متجددان سیر زمان را سیر پیشرفت و کمال نمیدانستند. آنها آینده را با نظر اخلاقی میدیدند و البته بسیاری معتقد و منتظر بودند که روزی پرده غیب کنار رود و عدل ظاهر و محقق شود. جهان جدید نظر دیگری به آینده دارد و با این نظر قرین با اراده به عهده گرفته است که جهان آینده را بسازد. اگر متقدمان گردش چرخ زمان را مستقل از اراده انسانی میدانستند و برای اراده انسانی شأنی قائل نبودند، جهان جدید با ظهور بشری که اراده ساختن داشت، پدید آمد تا آنجا که علم جدید هم در فلسفه دکارت با طرح آینده پدید آمده است
. با پدید آمدن تجدد و گسترش آن در سراسر جهان نظرها نسبت به زمان و زندگی دگرگون شده و همه ناگزیر باید به فکر آینده باشند. این سیر به سوی آینده را به نامهایی مثل مدرنیزاسیون و گذشت از توسعهنیافتگی نامیدهاند؛ چیزی که فهمش دشوار است. وجود بشر جدید با فهم متفاوت نسبت به فهم جهان قدیم است.
اروپا که آینده را ساخت، استعداد و آمادگی و فهم خاص پیدا کرده بود، نه اینکه در برههای از زمان کسانی فکر کرده باشند که خوب است، طبیعت را تصرف کنند و زندگی خود را بهبود بخشند، بلکه این فکر در اروپا (در آثار دوره رنسانس) به وجود آمد که علم، علم تصرف در موجودات و علم قدرت است و این فکر و روح در جانها هم جایی پیدا کرد. اروپا یک طرح انتزاعی پیشرفت را اجرا نکرد، بلکه آنچه را در وجودش در حال پدید آمدن بود، محقق کرد. اروپا و آمریکای کنونی محصول ارادهای هستند که در قرن هجدهم ظاهر شده بود.
لزوم امتزاج علم و اراده
اروپا و امریکا را اراده به پیشرفت ساخته است. اکنون هم هر قوم و ملتی که بخواهد مدرن شود یا توسعه یابد، باید علم را با اراده به ساختن توأم کند. اطلاعاتی که معمولاً در پژوهشهای آیندهنگری وجود دارد، مفید و لازم است. اما اگر آن اطلاعات با عزم آیندهسازی توأم نشود، آینده ادامه امروز خواهد بود. اطلاعات کم و بیش همهجا هست و همه میتوانند به آن دسترسی داشته باشند. در کار توسعه و پیشرفت امر کارساز تصمیم و اراده است. صاحب اراده به پیشرفت، آینده را در اکنون میجوید و میبیند اگر اکنون در جانها جنبش و جوشش و میل به آینده و مقاومت در برابر سختیها وجود داشته باشد، فردا، فردای توسعه است. این فردا با علم ساخته میشود. به شرط اینکه علم آینده صرف گردآوری اطلاعات و بیان پیشنهادهای آرزویی نباشد. آینده با سیر در اکنون آغاز میشود و بسط و گسترش اکنون است. هرچه را اکنون داریم (یا هر چه که اکنون هستیم)، فردا محقق میکنیم. آینده و اکنون از هم جدا نیستند. در اکنون هر کشور و هر نظام میتوان آیندهاش را دید.
آیندهنگری و برنامهریزی
آینده معمولاً در برنامهریزی صورت و تعیّن پیدا میکند. برنامه دستور عمل برای مردمی است که رو به آینده دارند. آیندهنگری هم وقتی فایده و وجه و معنی دارد که بخواهیم برنامهای برای رسیدن به فردا طراحی کنیم. اگر برنامه نباشد، فردا هم تکرار امروز خواهد بود. آیندهنگری را از برنامهریزی و طراحی آینده جدا نمیتوان کرد. برنامه هم بیان و اظهار عزم و تصمیمی است که یک کشور برای فردای خود اتخاذ میکند. آینده زمان انتزاعی و تکرار لحظات و ساعات و روزها و سالها نیست بلکه رویکرد اکنون ما به سوی چشمانداز زندگی بهتر است. امروز اگر چشماندازی نداریم، فردا هم چیزی مثل امروز خواهد بود.
تلخیص بحث
۱- درک و دریافت آینده برای ساختن فردا است و این ساختن مسبوق به دگرگونی در وجود مردمان و مهیا شدن برای ساختن است.
۲- آینده تکرار روزها و ماهها و سالها نیست بلکه تحقق چشمانداز زندگی فرد است.
۳- اطلاعاتی که در آیندهنگریها فراهم میآید در صورتی به کار میآید و اعتبار دارد که با عزم و تصمیم توسعه و آیندهسازی فراهم آمده باشد وگرنه صرف وجود اطلاعات برای ساختن آینده کفایت نمیکند. به این جهت طرح اجمالی برنامه آینده مقدم بر گردآوری اطلاعات است؛ چنانکه تدوین و طراحی برنامه نیز ناگزیر باید مسبوق به اراده و عزم آینده باشد. اگر کشوری عزم آینده دارد باید به طرح کلی و اجمالی از راه و مقصد دست یافته باشد و با توجه به این طرح کلی است که میتواند برنامه راه را تدوین کند و اطلاعات لازم برای پیمودن راه را به دست آورد.
گفتن اینکه ایران دارد خشک میشود و خشک شده است و هوایش چنین و چنان و سازمان اداریاش حجیم و تنبل است؛ چیزهایی است که اکنون دیگر همه میدانند. ما بودهایم و ایران خشک شده و هوای بعضی شهرهایش دیگر هوای زندگی نیست و نتوانستهایم از این تغییر جلوگیری کنیم.
آیا در وجودمان تغییری پدید آمده است که نگذاریم آینده تکرار گذشته پر از حسرت و اکنون تهی باشد؟ برای جلوگیری از ویرانی محیطزیست و مواجهه با مشکلهای اجتماعی و اقتصادی و اخلاقی چه میخواهیم بکنیم؟ کشور پر از مشکل است. آیا به فکر چارهاندیشی و رفع مشکلها هستیم؟ برای اینکه به فکر چاره بیفتیم، باید مشکلها به صورت مسئله درآید. هنوز مشکلها برای ما مسئله نشده است و به این جهت به آنها نمیاندیشیم و به حال خود رهایشان میکنیم. آیندهنگری با مسئله داشتن آغاز میشود. ما پیش از آنکه تواناییهای خود را بشناسیم، باید بدانیم که از عهده چه کارهایی برنمیآییم و در این صورت است که میتوانیم تواناییهای خود را بشناسیم.
منبع: سازندگی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید