تصحیح مثنوی استاد موحد / دکتر توفیق سبحانی - بخش پنجم و پایانی

1397/10/4 ۰۹:۰۴

تصحیح مثنوی استاد موحد / دکتر توفیق سبحانی - بخش پنجم و پایانی

استاد موحد به دنبال مطالب پیش می‌نویسند: «عبدالباقی می‌نویسد: این نسخه به تملک صاحب‌عطا درآمد و بعد از آن به دست کسی به نام جمال‌الدین مبارک رسید که گویا از جان و دل شیفتة مولانا و سلطان‌ولد بود و از جانب او به خانقاه وقف گردید.» (ص۵۹)

 

استاد موحد به دنبال مطالب پیش می‌نویسند: «عبدالباقی می‌نویسد: این نسخه به تملک صاحب‌عطا درآمد و بعد از آن به دست کسی به نام جمال‌الدین مبارک رسید که گویا از جان و دل شیفتة مولانا و سلطان‌ولد بود و از جانب او به خانقاه وقف گردید.» (ص۵۹)

 

فردی که استاد موحد از وی با کلمة «کسی» نام برده‌اند، همان «سیدالخدام، ملک‌الامراء و الحجاب، مقرب ‌الحضره، صفی‌المملکه و سفیرالدوله» است که استاد در صفحة ۵۶ مقدمه دربارة جمال‌الدین نوشته‌اند: «مقاماتی در دستگاه صاحب فخرالدین عطا داشته و مسلماً دستمزد کتابت و تذهیب و ترصیع آن مبلغی درخور توجه بوده است.» در صفحة ۶۰ مرقوم فرموده‌اند: «اوضاع و احوال ‌همه‌ دلالت دارد بر آن‌که نسخه‌ای چنین ممتاز بایست به اصلی معتبر و موثق و مورد اعتماد متکی باشد و آنچه کاتب نسخه در این باره نوشته، نمی‌تواند دروغ و مجعول باشد؛ ولی حرفهای گولپینارلی که این همان «نسخة اصلی و نسخة ناظم و نسخة قدیم» است و مثنوی دست‌نویس حسام‌الدین را به خاک سپرده‌اند، دقت علمی نقادانه را برنمی‌تابد و مبنایی جز خیالبافی ندارد.» (ص۶۰ مقدمه)

 

عین نوشتة مرحوم گولپینارلی را پانزده سطر پیش از این نوشته بخوانید و سپس نوشتة افلاکی را که استاد از صفحات ۳۱۲ ـ۳۱۱ مناقب‌العارفین نقل کرده‌اند، مرور کنید و پس از چند سطر نوشتة استاد موحد را دوباره مطالعه کنید. استاد موحد نسخة الف را نسخة تهذیب‌شده و تذهیب‌شده و «نسخة مادر» ‌نامیده‌اند.

 

استاد موحد سپس انجامة کاتب، محمد بن عبدالله القونوی الولدی را نقل می‌کنند و می‌نویسند: «این انجامه علاوه بر معرفی کاتب و تاریخ کتابت، روشن می‌کند که هر شش‌ دفتر مثنوی طی یک رشته نشست‌ها (مجالس عده) در حضور حسام‌الدین چلبی و سلطان‌ولد خوانده شده و با نظر خود او تصحیح و تهذیب و تنقیح گردیده است، و این مؤید همان روایت افلاکی است که می‌گوید حسام‌الدین «مجموع مجلدات مثنوی را بر حضرت خداوندگار هفت بار فرو خواند… و اعراب نهاد» و نسخه‌ای ترتیب داد که «صحیح و معتمدٌعلیه» بود و نسخه‌های دیگر «برای خلفای عظام» از روی آن ساخته شد.» (ص۵۵ مقدمه)

 

نیکلسون هم اظهارنظر کرده است: «دلیلی نیست که در گفتة کاتب این نسخه که خود اهل قونیه و از درویشان طریقة مولوی بوده است، شک ‌کنیم. بنا به گفتة او، این نسخه از روی یک نسخة اصلی اصلاح شده و منقح… استنساخ گردیده است… فقط در مورد این‌که نسخة اصلی به سمع شاعر یعنی مولانا رسیده است، می‌توان شک ‌کرد. چون نسخة اصلی شاعر را، به فرض این‌که هنوز موجود باشد، نیافته‌ایم…»

 

استاد موحد نوشته‌اند: «اگر نسخة G فوق‌العاده معتبر است، و اگر کاتب نسخه که می‌گوید آن را از روی نسخة اصلی خوانده شده بر خود مولانا استنساخ کرده، شخص صادق و مقبول‌القولی است،‌ چرا نیکلسون از بازسازی متنی نزدیک به متن اصلی مثنوی اظهار یأس می‌کند؟» (مقدمه، ص۵۷)

 

جملات و عبارات زیر تکراری است و تکرار آنها ناگزیر به نظر می‌رسد: «این سردرگمی و آشفتگی در داوری‌های گولپینارلی بیشتر ظهور می‌کند… گولپینارلی در برابر نسخة قونیه چندان ذوق‌زده شد که گفت نیکلسون بی‌جهت به دنبال نسخة اصلی شاعر بود، چه «نسخة اصلی و نسخة ناظم و نسخة قدیم» همان نسخه است. گولپینارلی برای اثبات مدعای خود دست به غیبگویی می‌زند…» (مقدمه، ص۵۸)

 

«گولپینارلی به دنبال عبارتی که در بالا از او نقل کردیم، می‌نویسد: «این نسخه بعدها به تملک صاحب عطا درآمد و بعد از آن به دست «کسی» به نام جمال‌الدین مبارک رسید که گویا از جان و دل شیفته و وابستة مولانا و سلطان‌ولد بود و از جانب او به خانقاه وقف گردید.» (مقدمه، ص۵۹)

 

استاد می‌نویسند: «گولپینارلی از کجا می‌گوید که نسخه بعدها به تملک صاحب عطا درآمد و بعد از آن به دست جمال‌الدین مبارک رسیده و از جانب او به خانقاه وقف شده است؟ این نقل و انتقال‌ها و دست‌به‌دست گشتن‌ها چگونه صورت‌گرفته است و چه مستندی جز خیالبافی گولپینارلی دارد؟»

 

یادآور می‌شویم بحث دربارة نسخه‌ای است که در نیمة دوم سال ۶۷۷ موجودیت یافته و به فاصلة چند ماه در ۶۷۸ وقف مزار مولانا شده است. نسخه‌ای بسیار نفیس که دیباچه‌های هر شش دفتر، و نیز حواشی اوراق آن با دقت و سلیقة تمام تذهیب گردیده و مسلماً دستمزد کتابت و تذهیب و ترصیع آن مبلغی درخور توجه بوده است. جمال‌الدین

 

مبارک نام که هزینه تهیة این نسخه را پرداخته، امیری است که از او به عنوان «ملک‌الامراء و الحجاب مقرب‌الحضره و سفیرالدوله» نام برده می‌شود. این امیر در اول کار غلامی بوده که در دستگاه وزیر فخرالدین صاحب‌عطا بالا آمده و صاحب نام و عنوان گردیده بود. فخرالدین صاحب عطا از دولتمردان باسابقة دستگاه حکومت قونیه بود که از او به القاب و عناوینی چون «صاحب اعظم» و «ابوالخیرات» یاد می‌کنند.

 

مولانا چند نامه خطاب به او دارد و از او به عنوان «اب‌الملــوک‌والسلاطیــن»، «آصــف‌الزمان و ملــک‌الامراء»، «صاحب اعظم» و «امیــر دیندار» نام می‌برد. حتی در یک نامه او را «برادر عزیز» و «برادر اعزّ» خود می‌خواند (مکتوبات، نامة سی و ششم، چاپ دکتر سبحانی، ص۱۰۵) و از احسان‌های بی‌حد او اظهار خجلت می‌نماید. فخرالدین صاحب‌عطا در اواخر عمر از مناصب دولتی کناره گرفت و پانزده سال پس از رحلت مولانا در ۶۸۷ بدرود حیات گفت. گولپینارلی می‌گوید: جمال‌الدین مبارک «گویا از جان و دل‌شیفته و وابستة مولانا و سلطان‌ولد بود»، اما چه در فیه‌مافیه و چه در مکتوبات مولانا، اسمی از او نیست. سپهسالار و افلاکی هم از او نام نمی‌برند. چنین می‌نماید او که غلام آزادکردة صاحب‌عطا بود،‌ به‌ خاطر ولی‌نعمت خود هزینة تهیة آن نسخة مثنوی را پرداخته و در وقفنامه هم اسم او را آورده تا نمک‌شناسی و سپاس‌داری خود را به اثبات برساند.

 

مرحوم عبدالباقی با توجه به این که کاتب «شخص صادق و مقبول‌القول است، انجامة‌ نسخة ۶۷۷ را نوشته و تأیید کرده است که کتاب را جمال‌الدین مبارک‌بن عبدالله عتیق صاحب معظم و دستور مکرم فخرالدین علی‌بن حسین در سال ۶۷۸ وقف کرده است. استاد موحد نوشته‌اند: «اوضاع و احوال همه دلالت دارد بر آن که نسخه‌ای چنین ممتاز می‌بایست به اصلی معتبر و مورد اعتماد متکی باشد و آنچه کاتب نسخه در این باره نوشته،‌ نمی‌تواند دروغ و مجعول باشد.»

 

نوشته‌اند: «چنین می‌نماید او (جمال‌الدین مبارک) که غلام آزاده‌کردة صاحب‌عطا بود..» «هزینة تهیة آن نسخة مثنوی را پرداخته…»، جمال‌الدین مبارک در وقفنامه رسماً خود را «عتیق» صاحب معظم خوانده است. ظاهراً نوشتة مرحوم عبدالباقی مبنایش خیالبافی نبوده است. پیش از این در وثاقت نسخة ۶۷۷ (الف) مطالبی مطرح شد.

 

استاد در مورد نسخة ۶۷۷(الف) نوشته‌اند: «… نسخة ۶۷۷ نسخه‌‌ای نیست که از دفاتر متفرقه جمع‌آوری شده باشد. تنها نسخه‌‌ای است که از روی نسخة قرائت‌شده بر مؤلف و خلیفه و خلف او کتابت شده است. بنابراین آن از نسخه‌های متفرقه و پراکنده کتابت نشده است.» (مقدمه، ص۱۲۳)

 

نوشته‌اند: «شک نیست که کشف این نسخه با اعتبارنامه‌‌ای که ضمیمة آن است، اتفاق مهمی بود..» (مقدمه، ص۵۵)

 

می‌نویسند: «کشف این نسخه در عین حال که مولاناپژوهانی چون گولپینارلی و نیکلسون را سخت مشعوف و ذوق‌زده کرد، ظاهراً مایة نوعی سردرگمی آنان نیز شد…»(مقدمه، ص۵۶)

 

«می‌توان احتمال داد «نسخة بسیار کهن» از مثنوی که چاپ علاءالدوله مبتنی بر آن بوده، همان نسخة مورخ ۶۷۷ است… ظاهراً حاجی زین‌العابدین شروانی مؤلف مشهور بستان‌السیاحه در سفر به قونیه مثنویی را که همراه داشته، با نسخة موجود در مزار مولانا‌ـ همان نسخة «الف»‌ـ مقابله کرده و چاپ علاءالدوله براساس آن نسخه صورت گرفته است.» (مقدمه، ص۴۲)

 

استاد موحد نسخه‌های یازده‌گانة خود را معرفی کرده‌اند. نسخة «قو» ۶۸۷ را که «با یک نسخة صحیح که بر شیخ (یعنی خود مولانا) قرائت شده مقابله کرده‌اند.»

 

می‌نویسند: «در ترقیمة نسخه می‌خوانیم: تم‌المثنوی الهادی الی صراط [السوی] بعون‌الله و حسن توفیقه علی ید اضعف‌الخلایق حسن‌بن‌الحسین المولوی، ‌رحم‌الله لکاتبه و لقارئه و لمستمعه و لمن نظر فیه. یوم ‌الخمیس فی ‌الرابع من شهر شوال سنة سبع و ثمانین و ستَماه آمین یا رب‌العالمین»

 

این مضمون در پایان هر ۶ دفتر نیز تکرار و تأکید شده است:

 

دفتر دوم: تمت مقابلة مجلد الثانی مع نسخة مقروه علی‌الشیخ قدس‌الله سره قوبلت ثانیا ایضا مع ‌الاصل.

 

دفتر سوم: تمت مقابله مجلد الثالث من‌المثنوی مع نسخه قرء علی ‌الشیخ قوبلت ثانیاً مع ‌الاصل. الی ‌آخر. (مقدمه، صفحات ۷۶ـ۷۵)

 

با در نظر گرفتن ترقیمة نسخه ۶۷۷ (الف) که کاتب نوشته است: «… و کان استنساخه من‌النسخه الاصلیه المقروه‌ المصححه… علی حضره ‌الشیخ مؤلفه…» و ترقیمه‌های دفاتر ششگانة نسخة «قو» که نمونة‌ سه دفتر را نقل کردم، ‌استاد موحد نوشته‌اند: «با نظر گولپینارلی در این معنی که نسخة «قو» (مورخ ۶۸۷) را از روی نسخة «الف» (مورخ ۶۷۷) نوشته‌اند،‌ موافق نیستم. اختلافات میان آن دو نسخه چندان است که چنان احتمالی را منتفی می‌سازد؛ بلکه شاید بتوان گفت نسخة «قو» را از روی اصل مستقل دیگری نوشته و بعد از تحریر با نسخة «الف» مقابله داده‌اند…» (مقدمه، ص۱۱۸)

 

«نیکلسون تأکید می‌کند که «به هر حال نسخة ‌G از هر جهت دیگر قابل اعتماد است چه بسا که اساس آن،‌ نخستین متن منقح و انتقادی اشعار بوده است. در وضع موجود برای یک مصحح مقدور نیست که از این عقب‌تر رود،‌ و متنی که براساس این نسخه تصحیح شود، نسبتاً نهایی است.» (مقدمه، ص۵۴)

 

استاد موحد که ماشاءالله «آفاق را گردیده‌اند» یازده نسخه را برای تصحیح برگزیده‌اند. من کهن‌ترین نسخ مثنوی را تا سال ۹۰۰هجری فهرست کرده‌ام و ۲۰۸ نسخه را در مقاله‌ای گرد آورده‌ام. البته سه نسخة آن تاریخ مخدوش دارد، یکی نسخه‌ای است در کتابخانة آصفیة حیدرآباد، به خط عضدبن‌الحسین‌الحسینی، ۶۰۸هـ(؟)،‌ نسخة‌ دوم به شمارة‌ ۱۵۴ در کتابخانة مرحوم استاد مجتبی مینوی تهران به خط احمد بن ‌حسین الوباری در اواخر شوال ۶۳۶(؟) (فهرستوارة کتابخانة مینوی، پژوهشگاه علوم انسانی، ۱۳۷۴، ص۳۶) و سومی به شمارة ۱۷م در دارالکتب قاهره، ‌به خط محمدبن عیسی‌الحافظ المولوی القونوی، ۶۶۸هـ است که تاریخ آن مخدوش است، مقاله‌ای تحت عنوان «دربارة نسخه‌ای از مثنوی» در سال ۱۳۷۱ در نشر دانش مرکز نشر دانشگاهی نوشته‌ام. آن «اصل مستقل دیگر»‌ باید یکی از صدها نسخه باشد.

 

من این سطرها را ننوشتم

استاد عبدالباقی آثارش را فرزندان خود می‌دانست، از پاره‌ای ‌کلمات دلشکسته بود، به من گفت: این که نوشته‌های مرا «دعاوی بی‌وجه» خوانده‌اند، نکند تو کتاب‌های مرا وارونه ترجمه کرده‌ای؟ رو ترُش کرد، گفت: «یاد آر ز شمع مرده یاد آر»، و رفت. این سطرها یادکرد از مردی بزرگ است که کتاب‌هایش را فرزندانش می‌خواند و به ما سپرد و رفت. مرا هم گاهی «پسرم» خطاب می‌کرد. تکرار می‌کنم:

از یک سو شیر، از دگر سو شمشیرر مسکین دل من میان شیر و شمشیر!

 

من با فروتنی تمام از استاد دکتر موحد بسیار گرامی از نوشتن اجباری این سطرها صمیمانه عذرخواهی می‌کنم، دست ‌ایشان را می‌بوسم، امیدوارم از این باب گرد ملالی بر خاطر مبارکشان ننشیند.

منبع: روزنامه اطلاعات

 

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: