میراث مرغ خوشخوان تجدد ایرانی

1397/9/18 ۰۸:۵۰

میراث مرغ خوشخوان تجدد ایرانی

شاید امروز برای کمتر کسی اهمیت داشته باشد که روزی محمدتقی بهار، معروف به ملک‌الشعرای بهار (زاده 1265 شمسی و مرگ 1330 )، در مدح و ثنای لنین نوشت... قبل‌ترش و در اوان جوانی مشروطه‌خواه بود، خانواده‌اش از معتمدین دربار قاجار بودند و لقب ملک‌الشعرایی میراثی بود که از پدر به ارث برد؛ هم او را بر مصدر وزارت نشاند و هم بر کرسی وکالت مردم در مجلس.

 

یکصد و سی و دو سال از تولد ملک الشعرای بهار گذشت

علی‌اکبر شیروانی: شاید امروز برای کمتر کسی اهمیت داشته باشد که روزی محمدتقی بهار، معروف به ملک‌الشعرای بهار (زاده 1265 شمسی و مرگ 1330 )، در مدح و ثنای لنین نوشت... قبل‌ترش و در اوان جوانی مشروطه‌خواه بود، خانواده‌اش از معتمدین دربار قاجار بودند و لقب ملک‌الشعرایی میراثی بود که از پدر به ارث برد؛ هم او را بر مصدر وزارت نشاند و هم بر کرسی وکالت مردم در مجلس. اما اینها، با همه ضرورت‌های تاریخی، چهره‌ای را که امروز از ملک‌الشعرا به یاد می‌آوریم به ذهن متبادر نمی‌کند. امروز با نام بهار، تنها به یاد میراث ادبی او می‌افتیم و گرامی‌اش می‌داریم و بزرگش می‌شمریم؛ میراثی که یک صورتش در اشعار بهار تبلور می‌یابد و صورت دیگرش در کتاب ارزشمند «سبک‌شناسی»اش، که هنوز بعد از قریب هفت دهه بی‌بدیل است. لقب ملک‌الشعرایی لقبی موروثی برای بهار بود. پدرش ملک‌الشعرای آستان قدس به حساب می‌آمد و پسر پس از پدر، لقب را به ارث برد. اما بهار میراث‌خوار نام و لقب پدر نماند و فراتر از هدیه سلطنتی، جایگاه و موقعیتی در شعر فارسی برای خود رقم زد. بهار که از کودکی در خانواده‌ای اهل هنر و ادبیات زیسته بود و با کلاسیک‌های فارسی به خوبی آشنایی داشت و از سوی دیگر به حال‌وهوای نوخواهی پس از مشروطه همراه شده بود، پیوندی میان سبک کلاسیک شعر و فضای اجتماعی به وجود آورد و همین یکی از عواملی بود که شعرش زمزمه زبان مردم کوچه و بازار شود. امروز کمتر کسی وقت زمزمه «برو کار می‌کن مگو چیست کار»، «من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید»، «به اصفهان رو که تا بنگری بهشت ثانی»، «تا یار که را خواهد، تا عشق که را شاید»، «مرغ سحر ناله سر کن» و صدها شعر دیگر مشابه این چند، حواسش هست که شاعر این اشعار حدود هفتاد سال است دیده از جهان بسته و در همین محله شمیران مدفون است؛ نه شاعری متعلق به قرن‌ها پیش. اما شاعر با شعرش زنده است و کمی که به زمزمه‌های مردم گوش دهیم، مصرع و بیت‌های بهار را از حنجره‌ها می‌شنویم.

دیگر میراث بهار زحمت‌هایی بود که برای زبان و ادبیات فارسی کشید. بهار به همراهی جلال‌الدین همایی، بدیع‌الزمان فروزانفر، رشید یاسمی و عبدالعظیم قریب کتاب «دستور پنج استاد» را تألیف کردند که پایه‌ای برای دستور زبان فارسی شد و همچنان برای هر دانشجو و جویای دانش دستور زبان به عنوان مرجعی کلاسیک محسوب می‌شود. در شعر هم، کتاب «تاریخ تطّور در شعر فارسی» از اوست که باز مرجعی برای شاعران و پژوهشگران شعر است. اما اثر سترگ «سبک‌شناسی» بهار، که به همین نام «سبک‌شناسی بهار» شناخته می‌شود از اولین‌های زبان فارسی در سبک‌شناسی است و علاوه بر فضل تقدم در سبک‌شناسی، هنوز هم‌پایه‌ای به قدر و قیمتش نیافته است. سبک‌شناسی که نگاه جدیدی به زبان را دنبال می‌کرد، دور از دانشی که به اسم معانی و بیان رواج داشت و بیشتر از زبان عربی به فارسی راه یافته بود نبود و نیم‌نگاهی به دانشی جدید در ادبیات غرب کهStylistics می‌شناختندش داشت؛ اما بهار در اینجا نیز، مانند وجه شاعرانه‌اش، پلی میان معانی و بیان و Stylistics زد و سبک‌شناسی خاصی نوشت که از هر دو، به اندازه دارد. مانا باد میراث و راه بهار.

منبع: روزنامه ایران

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: