هابز در زمانه بحران

1397/9/14 ۱۰:۵۹

هابز در زمانه بحران

فلسفه‌ورزی اصیل واکنشی است به شرایط زندگی فردی و اجتماعی فیلسوف. متفکر بزرگ نمی‌تواند نسبت به محیطی که در آن زندگی می‌کند، بی‌تفاوت باشد، می‌کوشد وضعیت نابسامان را با نظامی از ایده‌ها بفهمد و توضیح بدهد و این بازآرایی آنچه در جهان می‌گذرد، در حیطه مفاهیم، کوششی نیز هست برای تغییر جهان. به عبارت دیگر، اولا باید این تصور عامیانه را کنار گذاشت که فیلسوفان، دست کم فلاسفه بزرگ، در برج عاجی دور از جامعه و مردم، به آسمان‌ها نگریسته‌‎اند و پایشان بر روی زمین نیست.

 

محسن آزموده: فلسفه‌ورزی اصیل واکنشی است به شرایط زندگی فردی و اجتماعی فیلسوف. متفکر بزرگ نمی‌تواند نسبت به محیطی که در آن زندگی می‌کند، بی‌تفاوت باشد، می‌کوشد وضعیت نابسامان را با نظامی از ایده‌ها بفهمد و توضیح بدهد و این بازآرایی آنچه در جهان می‌گذرد، در حیطه مفاهیم، کوششی نیز هست برای تغییر جهان. به عبارت دیگر، اولا باید این تصور عامیانه را کنار گذاشت که فیلسوفان، دست کم فلاسفه بزرگ، در برج عاجی دور از جامعه و مردم، به آسمان‌ها نگریسته‌اند و پایشان بر روی زمین نیست. ثانیا تفکیک میان فهم جهان و تغییر آن را نباید زیاد جدی گرفت؛ چرا که هر اندیشه‌ورزی جدی و عمیقی، تحولی عمیق در نظام باورهای انسانی و در نتیجه دگرگونی انکارناپذیری در عالم آدمیان است.

تامس هابز، بدون شک فیلسوفی اصیل و بزرگ بود، یکی از انگشت‌شماران تاریخ فلسفه. اهل بریتانیا بود. کشوری که به دلایل مختلف، از جمله دور بودن نسبی از بر اروپا، تاریخی نسبتا پایدار و آرام داشته است. با این همه از قضا هابز در یکی از معدود دوره های آشوبناک انگلیس زندگی می کرد: عصر سلطنت چارلز اول، جنگ های داخلی، تشکیل دولت متحده در عصر انقلاب و سرپرستی به رهبر کرامول و نیز بازگشت خاندان استوارت به سلطنت. روزگاری پر دردسر که او را ناگزیر می کرد در حفظ «سلامت سیاسی» خود سخت بکوشد، تا جایی که خود را «انسانی ترسو» می خواند. با اینهمه شواهد از نظریاتی که در فلسفه محض، تئولوژی و فلسفه سیاسی مطرح کرده، حاکی از آن است که دشوار بتوان او را انسانی جبون و بزدل خوان، اگرچه همچون عموم فلاسفه، محتاط و مآل‌اندیش بود و بزرگترین گواه این ادعا، عمر طولانی 91 ساله او بیش از 300 سال پیش است.

هابز امروزه نزد ما به عنوان یکی از بزرگان فلسفه سیاسی و اندیشه سیاسی جدید خوانده می‌شود. اندیشه‌های او را چنان که در بدو سخن اشاره شد، می‌توان واکنشی سرراست به روزگار پرآشوبی دانست که در آن می‌زیست. این تفکرات بهتر از هر جایی در مهم‌ترین کتابش لویاتان بیان شده است. در ابتدا بد نیست درباره عنوان این کتاب توضیحی ارائه کنیم. خواننده آشنا به سینمای امروزی، لابد بعد از شنیدن این نام، به یاد فیلم سینمایی ستایش‌شده جدید ساخته آندری زویاگینتسف فیلمساز جوان و هوشمند روس می‌افتد، فیلمی که توانست در سال 2014 جایزه بهترین فیلنامه جشنواره کن را از آن خود کند. اما لویاتان در اصل از دل اساطیر کهن می‌آید. هیولا یا اژدهای عظیم‌الجثه‌ای که از دریاها سر بر می‌آورد. در عهد عتیق، لویاتان یکی از اژدهاهای دوزخ است و به طور کلی در ادبیات مسیحی اشاره به نهنگ غول‌آسایی دارد که در اعماق اقیانوسها زندگی می‌کند. در فیلم مذکور هم اگر دیده‌اید یا  خاطرتان باشد، بارها با اسکلت لخت و عریان نهنگی در ساحل مواجه می‌شدیم که شخصیت‌های فیلم گاهی از کنار آن می‌گذاشتند یا کنارش می‌نشستند.

اما چرا هابز کتابش را لویاتان نام نهاده است؟ منظور او از لویاتان دولت است، نهادی که به از نظر او برای نظم و انتظام بخشیدن به جهان پرآشوب ضروری است.  کتاب او چنان که گفتیم، «محصول عصر نابسامانی»ها است و در آن می‌خواهد راه حلی برای روزگار نابهنجاری که در آن زندگی می‌کند ارائه دهد. هابز از متفکرانی است که نگاه چندان مساعدی به انسان و ضمیر او ندارد. از دید او آدم، گرگ آدم است و بنی‌بشر در وضع طبیعی و در فقدان یک نهاد مقتدر و نیرومند، یکدیگر را می‌درند و به هم رحم و مروت نمی‌کنند. بنابراین لازم است که آدمیان در توافقی یکسویه، قدرت خود را به لویاتانی توانمند و مسلط تفویض کنند، تا لااقل امنیت را برای ایشان تضمین کند.

البته این که تمام تفکر هابز یا هر فیلسوف بزرگی چون او را عکس‌العملی از شرایط زیست فردی و اجتماعی قلمداد کنیم، سهل‌انگاری و خام‌دستی است. بی‌تردید دفاع سفت و سخت هابز از دولت مقتدر بر استدلال‌ها و دلایل محکمی استوار است که برای فهم و احیانا نقد آنها دست کم باید کتاب سترگ لویاتان را خواند. کاری که در طول چند قرن گذشته برخی از تیزبین‌ترین متفکران را به خود مشغول داشته است. رهاورد بحث مجمل و کوتاه ما در سالروز درگذشت هابز(4 دسامبر 1679 م.) اما غیر از نشان دادن دو نکته‌ای که سخن را با آن آغاز کردیم، می‌تواند تامل در این پرسش‌ها هم باشد که در زمانه‌ وانفسای ما نیز که انواع و اقسام ترس‌ها و اضطراب‌ها زندگی ما را تهدید می‌کند، در بنیان‌های نظری دولت(در مفهوم عام آن) بیاندیشیم و به این فکر کنیم که آیا به راستی وضعیت طبیعی، آن هاویه ترسناک و موحشی است که هابز می‌گفت؟  برای رهایی از آن باید چه طور با قدرت حاکم هم‌عهد شویم که ضمن تامین امنیت، به دام استبداد در نغلتد و هر کاری خواست نکند؟

منبع: روزنامه اعتماد

 

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: