1397/7/28 ۱۲:۰۳
فضلالله رضا دانشمند شهير و بلندآوازه ايرانى است كه از صاحبنظران علوم رياضى، فيزيك و ادبيات فارسى در زمان و زمانه خود بود و هست و خواهد بود. او در رژيم گذشته علاوه بر دانشگاه صنعتى شريف، مدتى هم رياست دانشگاه تهران را بر عهده داشت و در روزگار نهچندان دورى نماينده ايران در «يونسكو» بوده است...
درباره فضلالله رضا
متولد ۱۲۹۴ رشت
- مهندس برق و مخابرات
ـ شروع تحصيل در رشت و پايان تحصيلات متوسطه در تهران
ـ ورود به دانشكده فنى دانشگاه تهران در سال تأسيس اين دانشكده ۱۳۱۳
ـ اخذ مدرك مهندسى برق و مخابرات ۱۳۱۷
ـ سفر به آمريكا براى ادامه تحصيل در رشته رياضيات كاربردى، تئورى سيستم و كنترل اتوماتيك، تئورى انفورماتيك
ـ دريافت فوقلیسانس مهندسى برق از دانشگاه كلمبيا در سال ۱۳۲۵
ـ اخذ دكتراى مهندسى برق از مؤسسه فنون نيويورك در سال ۱۳۲۹
ـ تدريس در دانشكده مهندسى مؤسسه فناورى ماساچوست و همچنين در دانشكده مهندسى سيراكيوس
ـ استاد ميهمان در مؤسسه فناورى ETH سوئيس و دانشگاه سلطنتى كپنهاك دانمارك ۴۷ تا ۵۳
ـ تدريس نظريه رياضى سیستمها و مدارهاى الكترونيكى در دانشگاهها
ـ بازگشت به ايران و رياست دانشگاه صنعتى شريف
- دومین نایبالتولیه دانشگاه صنعتی آریامهر (شریف)
ـ رياست دانشگاه تهران
ـ سفير ايران در مجمع يونسكو و كانادا تا سال ۱۳۵۷
ـ تدريس در دانشگاههای خارج از ايران
ـ نقش عمده در پایهگذاری نظريه اطلاعات و مخابرات در دنيا
ـ عضويت در بسيارى از مجامع و انجمنهای علمى و فرهنگى در سراسر جهان
ـ چهره ماندگار عرصه مهندسى برق و مخابرات سال ۱۳۸۱
- رضا در سال ۱۹۶۵ به دلیل مشارکت در نظریهٔ شبکه و اطلاعات، بهعنوان عضو پیوستهٔ مادامالعمر (Life Fellow) IEEE برگزیده شد. او همچنین عضو پیوستهٔ AAAS است.
- رضا عضو افتخاری فرهنگستان زبان و ادب فارسی است.
- عنایتالله رضا (۱۳۸۹–۱۲۹۹) برادر کوچکتر او بود
آثار ادبى:
حديث آرزومندى، مهجورى و مشتاقى، پژوهشى در اندیشههای فردوسى (۲جلد) ديدها و اندیشهها، نگاهى به شاهنامه، محمد اقبال و...
آثار علمى:
هندسه علمى و عملى به زبان فارسى ، تحلیل شبکههای برق، تئوری اطلاعات، فضاهای خطی
روى اين قول سعدى خيلى اصرار دارد. وقتیکه میگوید: «كهن جامه خويش پيراستن به از جامه عاريت خواستن» شايد روى همين قول سعدى هم باشد كه بايد يادش را تازه نگه داريم. حتى اگر از وطن دور باشد و در آنسوی آبها نگران سنتهای فرهنگى ملى و دينى باشد و از همانجا فرياد بزند: «نبايد اینها را ساده و آسان از دست داد. در وضع كنونى جهان، خردگرايى بهتنهایی نمیتواند جوامع جهان سوم (مثل ما) را با جهش یکروزه به رده اول اقتصاد و تكنولوژى برساند. تعديل و بهبود تدريجى، خردمندانهتر از بريدن از پيوندهاى ديرين، به خيال احتمالى رسيدن به سطح كشورهاى پيشرفته است.»
صحبت از پروفسور فضلالله رضاست. مردى كه شعارش فضيلت آدمى است و تنها همين كهن جامه بشرى را راه سعادت او میداند و میگوید: «دشوار آن است كه از شرق رسیدهها يكسر در جهان مادى غرب مستحيل نشوند و فضيلت آدميت و مردم محروم كشور خود را فراموش نكنند و در هر كجا كه هستند هوادار آنان باشند».
درباره فضلالله رضا حرفها میتوان زد و كاغذها نوشت. چرا تابهحال كمتر از او گفتهاند و نوشتهاند (بهویژه در ساليان اخير) شايد ناشى از فراموشى ذاتى ما شرقیهای غربزده باشد. خودش كه با خنده از آن سوى سیمهای تكنولوژى میگوید: «از دل برود هر آنكه از ديده برفت»
و دريغ از او كه خنده فروتنانهاش از گريه ما تلختر است و اين صداى فضلالله رضاست كه در آستانه ۹۰سالگى هنوز نگران جوانان اين سرزمين است. «جوان ايرانى را نبايد احساسات و خیالپردازی از پيشرفت بازدارد.» حرفهایش به دل مینشیند كه بیپیرایه هستند و شنيدنى. «جوان ايرانى، بايد از مقام خرد و شناخت حقيقى و وراى مسائل زودگذر به دنيا نگاه كند و درك دنيا، نيازمند بلوغ اجتماعى است»
فضلالله رضا متولد رشت است. سال۱۲۹۴. او تحصيلات ابتدايى تا اخذ ديپلم را در رشت و تهران گذراند و در سال ۱۳۱۳ وارد دانشگاه تهران شد و پس از اتمام دوره ليسانس براى ادامه تحصيل به آمريكا و اروپا سفر كرد و در دانشگاههای معتبر آن ديار تحصيل كرد و در بازگشت به ايران مدتى رياست دانشگاه صنعتى شريف را بر عهده داشت.
فضلالله رضا دانشمند شهير و بلندآوازه ايرانى است كه از صاحبنظران علوم رياضى، فيزيك و ادبيات فارسى در زمان و زمانه خود بود و هست و خواهد بود. او در رژيم گذشته علاوه بر دانشگاه صنعتى شريف، مدتى هم رياست دانشگاه تهران را بر عهده داشت و در روزگار نهچندان دورى نماينده ايران در «يونسكو» بوده است.
پروفسور رضا همچنين ۴سال در بخش فيزيك دانشگاه «سوربن» فرانسه تدريس كرده است و از او آثار مكتوب بسيارى بهجای مانده كه هر يك در عصر و دوره خود موجى برافروخت و هزاران نفر را مجذوب و شيفته خود ساخت كه از ميان آنها میتوان به «پژوهشى در اندیشههای فردوسى » ياد كرد كه البته تنها اثر ادبى استاد رضا نيست و کتابهای ديگرى مثل «حديث آرزومندى»، «دیدهها و اندیشهها» و... هم جزو آثار ارزشمند و تأثيرگذار او در زمينه ادبى است. با اين همه رضا نگران فرداى جوانان امروز است.
میگوید: «ايران ازنظر سرمايه فكرى و نيروى جوان و بااستعداد بسيار غنى است و فرهنگ كهن ايران به مردم، فكرى آزموده و ورزيده داده است، كه بايد از اين فكر استفاده درست شود. ما بايد مديريت، برنامهریزی، وجدان كار، مسؤوليت اجتماعى و بلوغ اجتماعى خود را تقويت كنيم تا به جهان پیشرفتهتر برسيم»
او تفاوت جوانان شرقى را با جوانان غربى در خیالپردازیهای يك جوان شرقى میداند و میگوید: «جوان غربى مثل شما خیالپرداز نيست. احساساتى و عاطفى نيست. جوان غربى با واقعيت سروکار دارد درحالیکه جوان شرقى با خيالات دورودراز خود به سر میبرد كه همين مسئله او را از پيشرفت باز داشته است»
و اين حرفهای مردى است كه بيش از ۵۷ سال در غرب به تحصيل و تحقيق پرداخته است و همواره دلش با سرزمين مادریاش بوده است و براى جوانان آن تپيده .
بااینحال دل او از غربزدگی و گرفتار بهشت مصنوعى غرب ماندن و خود را فراموش كردن خون است. «سخن گفتن درى ارج شايسته ندارد. باغ لاله و نسرين شعر فارسى كم گل و پرخار شده است. بههرحال اگر گلى هم میشکفد، بانگ مرغى برنمیخیزد. تخم گياهان خودرو را نياز آميخته با کمدانی، از سرزمینهای دور و نزدیک، در باغ ما فروپاشيده است. باغبانها هم از گل پروری دست برداشتهاند. خلاصه، عرصه بزنگاه سخن از حريفان خالى مانده است و پیمانههای تهى و کام اهلدل خشك»
گرچه او شايسته نمیداند كه بگويد انديشمندان دلير و سخنوران با تقوى بهکلی از ميان ما رفتهاند. «نه ! آلودگى آبوهوا، باغ را براى پرورش گياهانى از نوع ديگر آمادهتر كرده است، ما مردمى كه به اين زبانها و سخنها و فرهنگها عشق باختهایم، رفتهرفته بايد معشوق ديگرى جستوجو كنيم. شاید این كار را همگان همهروزه انجام میدهند. كاروان راه نشين اندیشهها و نقشها و کالاهای دستفروش غربى كه به سرزمين كهن جهان هجوم آوردهاند، خريدار فراوان دارند. بهناچار ، نو آموختگان ما سالها با رنگ و روى اين كالاها سرگرم خواهند بود.»
و زخم ساليان سال مانده بر دل استاد چيزى جز يك واقعيت تلخ و دهشتناك نيست. واقعيتى كه چون بختكى ناپيدا بر اندام ریزودرشت فرهنگ اين ديار شرقى افتاده است و همه را به خود واداشته.
در ميان كالاهاى غرب، آنچه در بازار معرفت از علم و صنعت و شعر و ادب گرانقدرتر باشد مستور و مهجورتر است. ناچار آنچه مشترى روزانه بازارى دارد، غالباً از نوع پيش پاى افتادهتر است.
بهاینترتیب چهبسا میبینیم كه كانهاى معرفت شرق را فروبستهایم و از ژرفاى فرهنگ غرب هم به دورماندهایم و بازار امتعه عامهپسند پر از جوش خريدار است.
و اين حرفهای شنيدنى و دلنشین مردى است كه خود عمرى را براى فرهنگ و صنعت و علم و ارتقا و پيشرفت آن وقف كرده است.
فضلالله رضا جوانان اين ديار را كه تحت آن شرايط دهشتناك رشد میکنند سزاوار سرزنش نمیداند. «با اين وصف سزاوار نيست كه جوانان را سرزنش كنيم كه چرا فريفته ظاهر آراسته اندیشهها و روشهای كودكان بازار معرفت میشوند. بدون اينكه فرصت كاوش و پژوهش در ژرفاى فرهنگ شرق يا غرب داشته باشند. مغز جوان غذا میطلبد و آنچه آماده و در چشم عوام ارجمند باشد، مصرف پذيرتر است.» نكته ديگرى كه همواره دغدغه رضاست او را میآزارد گران افراختن «خرمهره فروشان» است و غربت هنرمندانى است كه در اين اوضاع نابسامان در «آتش حرمان» میسوزند. استاد رضا میگوید: «چون در امور ادبى و هنرى معيار عينى يا (objective yard- stick) مانند رشتههای علمى و صنعتى در دست نيست، كار تمييز حذف و گهر و آبگينه فروش و گوهرى دشوار و وقتگیر میشود. چهبسا كه خرمهره فروش گردنافراخته بر صدر مینشیند و هنرمند بارور در آتش حرمان میسوزد. به هر تقدير چون با ژرفاى دانش غرب و يا با فرهنگ غنى ايران آشناتر بشويم و در مكتب معرفت و تقواى دانشآموزی صادقانه مداومت داشته باشيم و به گواهینامهها و القاب و مقامات صورى سر فرود نياوريم، اين شاهان كرباس پوش را خواهيم شناخت. در غير اين صورت افسوس بر آن ديدگان ظاهربين.» و اين بيت را چه بجا میسراید كه:
بدين دو دیده حيران من هزار افسوس
كه با دو آینه رويش عيان نمیبینم
رضا با يادآورى نام و ياد بزرگانى چون ابنسینا و رازى و بيرونى و وسایل كار و امكاناتشان میگوید: «امروز گاهى ما در كشورهاى درحالتوسعه از نبودن وسايل مینالیم، كار كردن بى دستگاه و ماشینهای عريض و طويل و گران و نوين غربى را نوعى خفت میشماریم و هیچکس از كمى همت صحبت نمیکند. حالآنکه ابنسینا و رازى و بيرونى وسايل كارشان با امكانات امروزى ما قابلمقایسه نبود. فردى بهدقت ابوريحان، اگر وسایل امروزى را در اختيار داشت، در دل کهکشانها فرومیرفت و بر ماه و مشترى خيمه میافکند»
بله حق با اوست. او میخواهد بگويد كه اگر نسبت به تواناییهای خود و فرهنگمان باور داشته باشيم ديگر تنها دانشمند شدن «دانشمندى كه محصول خط توليد انبوه دانشگاهها و مراكز تحقيقات غرب است» كافى نيست. «انسان شدن در عصر فقر انسانيت غنيمت است.»
درباره فضلالله رضا بايد نوشت كه او در آثارش با مشعل خرد، ترازوى انصاف و شاخص تعهد به گنجخانه تمدن و فرهنگ ايرانى، اسلامى میرود و با توجه به شرايط اجتماعى گهر برمیگزیند. میآراید و مینمایاند و بهحق مصداق بارز اين شعر نظامى است كه میگوید: «گر چو ترازوى شدهای راستکار ، راستى دل به ترازو سپار»
او در تمام آثار و گفتار و كردارش به شناخت مبانى فلسفه، علو عرفانى، علم ايرانى و هنر انسانى میگردد و به مسؤوليت اجتماعى هر يك از اين شاخههای معارف بشرى توجه دارد و بر آن تأكيد میکند. رضا متذكر میشود كه در عصر ما هنوز جهانگيران و سودجويان در كار تجزبه و تقسيم و جدولبندی سطح اين كره خاکیاند. «كيلومتر فلان متعلق به فلان كس يا فلان دولت است و دست يازيدن به فلان فاصله از كنار فلان دريا موجب برخورد اقوام و دولتهاست.»
بااینهمه رضا خواهان پيشرفت و عقب نماندن ايران و ايرانيان از قافله علم و تكنولوژى روز دنياست. براى همين هم هست كه میگوید: «براى دست يافتن به پیشرفتهای دانش و فنآوری اقتصادى ورود به دوران آگاهى انفورماتيك مناسب است كه بنياد هويت ايران را با ستونهای پولادين خرد استوار كنيم.
و براى اين كار بايد آيين خردورزى در میان مردم، در آموزشگاهها و در همه نهادهاى كشور بهتدریج با سكوت و آرامش نقش ببندد.
بنابراين قانونها را بايد بر آيين مدار خود تدوين كنند و نسلهای نو خردگراتر شوند و پيروى از قانون را به سود خود و جامعه بدانند.
فضلالله رضا درباره علوم امروزى حرفهای تازهای میزند، میگوید: پس از چاپ، تحول بزرگ ديگرى كه در جهان گسترشیافته است، اينترنت است كه به نظر من بزرگترین وسیلهای است كه میتواند فرهنگ و علم را در میان جامعه پخش كند و ما ايرانيان میتوانیم به كمك فرهنگ خردگرايى و کردار حسابشده و با استفاده از چنين تکنولوژیهایی حضور والايى را كه در شأن مردم يك قوم با فرهنگ كهن است در جهان به دست آوريم.
او تمام دانش آموزان و دانشجويان ايرانى را بزرگترین سرمايه ايران و ايرانى میداند و میگوید: دانشجويان و دانش آموزان ايرانى، سرمایههای بزرگى هستند كه در درون خود سرمايه بزرگتری دارند كه بايد خودشان آن را بشناسند و به آن دست يابند و کاستیها را بهحساب نياورند.
او معتقداست جوانان اين مرزوبوم بايد سعى كنند خود را به دنيا متصل كنند. چراکه كشور ايران ازنظر سرمايه فكرى از ديگر كشورها چيزى كم ندارد و حتى شايد هم آزموده تر از آنها نيز باشد.
و حرفهای آخر او همه از جنس خردورزى و خردگرايى است و آیندهنگری اين پير را در خشت خام روزگار مینمایاند. میگوید: در سالهایی كه پيش رو داريم بهمراتب از اهمیت معادن زيرزمينى كاسته شده و به اهميت معادن روى زمينى يعنى مغز انسانها افزوده خواهد شد. دنياى آينده، دنياى حکمفرمایی مغزها خواهد بود و دنياى انفورماتيك، دنيا را دگرگون خواهد کرد.
براى او كه همواره به فكر فرداى ماست روزگارى خورشيدى آرزو میکنم و از پشت اين خطوط بههمپیچیده تكنولوژى آرزوى سلامتش را دارم. تا باد چنين بادا.
- این مقاله ابتدا در مجموعه «مهرگان» و در جشننامه مشاهیر معاصر ایران به سفارش و دبیری محسن شهرنازدار تهیه و منتشر شده است. پروژه مهرگان که در موسسه فرهنگی- مطبوعاتی ایران به انجام رسید؛ به معرفی نخبگان ایرانی متولد 1290 تا 1330 خورشیدی میپرداخت. بخشی از این پروژه سال 1383در قالب کتاب منتشر شده است.
منبع: انسان شناسی و فرهنگ
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید