1397/6/19 ۰۸:۵۲
درگذشت آیتالله سیدمحمود طالقانی، از تراژیكترین مرگهای تاریخ سیاسی ایران است. اندیشه سیاسی طالقانی در كنار عملكردش در جریان مبارزات سیاسی، از او چهرهای ساخته بود كه اگر اندكی دیرتر از دنیای فانی رخت میكشید، میتوانست در برخی بزنگاههای تاریخ جمهوری اسلامی ایران، نقشی محوری و اثرگذار داشته باشد. مهمترین ویژگیای كه چنین تصویری از او ایجاد كرده مدارا و رواداری است كه در كارنامه او بسیار به چشم میخورد.
الگوی «رواداری»
مهسا علیبیگی / درگذشت آیتالله سیدمحمود طالقانی، از تراژیكترین مرگهای تاریخ سیاسی ایران است. اندیشه سیاسی طالقانی در كنار عملكردش در جریان مبارزات سیاسی، از او چهرهای ساخته بود كه اگر اندكی دیرتر از دنیای فانی رخت میكشید، میتوانست در برخی بزنگاههای تاریخ جمهوری اسلامی ایران، نقشی محوری و اثرگذار داشته باشد. مهمترین ویژگیای كه چنین تصویری از او ایجاد كرده مدارا و رواداری است كه در كارنامه او بسیار به چشم میخورد. به مناسبت سالروز درگذشت آیتالله طالقانی از علیرضا ملاییتوانی نویسنده كتاب «زندگی سیاسی آیتالله طالقانی» پرسیدهایم ریشههای فكری و تجربی این رواداری در چه بود؟ ملایی توانی معتقد است این ریشههای فكری و تجربی به قدری در شخصیت آیتالله طالقانی عمیق است كه او را به یكی از مخالفان سرسخت هرگونه تمركز در تمامی عرصهها- از سیاست و اقتصاد تا دین- تبدیل كرده است.
******
آیتالله طالقانی ازجمله شخصیتهایی است كه در برخورد با گروههای مختلف، رواداری زیادی از خود نشان میداد. راز این رواداری را در چه میدانید؟ ریشههای این رواداری را برگرفته از كدام وجوه اندیشه ایشان میدانید؟
رواداری، تساهل، تسامح و مدارا یا هر واژه دیگری كه بتواند وسعت فكری این اندیشمند را نشان بدهد یكی از ویژگیهای اصلی اندیشه سیاسی و حوزه عملكرد آیتالله طالقانی است. اما این پرسش كه منشا و مبدا این رواداری چیست، پاسخش را باید در دلایل مختلف تاریخی، فرهنگی، سیاسی و مذهبی كه او با آنها مواجه بود، جستوجو كرد. طالقانی به لحاظ تاریخی محصول شرایط متشنج و جامعه ناپایدار پس از مشروطه است. طالقانی در سالهایی متولد میشود كه جامعه ایران دستخوش بحرانهایی بزرگ است؛ ناامنی بیداد میكند و كشور دچار قطحی و شرایط جنگی شده است. بنابراین اگر بخواهیم منشا و مبدا چنان ایدههای مداراجویانهای را جستوجو كنیم باید چند عامل را در نظر بگیریم؛ نخست همین تجربه زیستهای است كه از آن صحبت كردم یعنی زندگی در جامعهای بحرانزده، جنگزده قطحیزده و متشنج و در عین حال جامعهای دستخوش استبداد سیاسی و بحرانهای ناشی از خودكامگی. عامل دیگر برمیگردد به تجربه محیط خانوادگی و پرورش فكری و تربیت دینی طالقانی. این ساحت اهمیت بسیاری دارد زیرا طالقانی در خانوادهای متولد و بزرگ شد كه اگرچه خانوادهای روحانیپیشه بود اما از این راه ارتزاق نمیكرد؛ پدر طالقانی روحانی شاخص و برجستهای بود كه از راه ساعتسازی ارتزاق میكرد. بنابراین نوعی حُریت و آزاداندیشی در درون این خانواده وجود داشت. درواقع آنها به دنبال روحانیت به معنای سخنگوی دین بودند نه ابزار درآمد و در روحانیت یك رسالت معنوی و هدایتگری را كه به عهده علمای دین است، میدید. فردی كه در چنین فضایی متولد میشود و رشد میكند یك فاصله با شغلاش و نگاهی بیرونی به روحانیت پیدا میكند؛ كسی كه نگاه بیرونی دارد و از فاصلهای معرفتی به مساله نگاه میكند بسیاری از نارساییها، ناكامیها و ضعفها را میبیند. بهعلاوه وقتی برمیگردیم به تجربه كودكی آیتالله طالقانی میبینیم كه در محیط خانوادگی او كانونی فراهم شده بود كه در آن بسیاری از پرچمداران و مبلغان ادیان دیگر در نشستهایی دور هم جمع میشوند و در آنها گفتوگوی بینادیانی شكل میگیرد. این گروه مجلهای با عنوان «البلاغ» را پشتیبانی میكردند كه در آن زرتشتیان، مسیحیان و صاحبان فِرق دیگر بدون اینكه موضع متعصبانهای درباره دین خود داشته باشند با هم گفتوگو میكردند.
این اتفاق تا پیش از آن بیسابقه بود؟
ببینید اساسا در تاریخ تفكر دینی، دگراندیشی دینی امری مطرود است. از طرفی شما وقتی در یك گفتمان دینی قرار میگیرید و مبلغ یك خوانش و قرائت خاص از دین میشوید، هر قرائت دیگری تهدید موقعیت خود شماست. این مساله از ابتدا برای طالقانی حل شده است چون او در كانونی بزرگ شد كه همه قرائتها از دین ارایه میشد. این موضوع علاوه بر اینكه طالقانی را از تعصب دینی دور میكرد باعث میشد او به حقیقتی بالاتر برسد و آن حقیقت مشترك همه ادیان است یعنی توحید. اما متاسفانه در تجربه دینی بشر این اشتراك در این حقیقت نهایی جای خودش را به منازعات داده بود. ولی محیطی كه پدر طالقانی برای گفتوگوی بینادیانی فراهم كرد نوعی مدارا، وسعت نظر و نوعی بازاندیشی به پدیده دین را در ذهن طالقانی نهادینه كرد. شخصی كه در چنین فضایی بزرگ میشود دچار جزماندیشی معمول فضاهای دینی نمیشود. در مورد طالقانی، آن محیط باعث شده بود طالقانی برداشت و تلقی خودش از دین را درستترین، سالمترین و شبیهترین قرائت به قرائت پیامبر اسلام(ص) نداند بلكه آن را قرائتی در كنار انبوهی از قرائتها از دین تلقی كند. وقتی چنین نگاهی داشته باشید هم از جریانهایی كه قرائتی خاص از دین را تبلیغ میكنند فاصله میگیرید و نگاه انتقادی به آنها پیدا میكنید و هم دچار جزماندیشی كه ناشی از خاماندیشی است، نمیشوید.
چقدر تجربههای سیاسی شخصی طالقانی در این زمینه موثر بوده است؟
در نشستهایی كه در خانه پدری طالقانی برگزار میشد علاوه بر پیروان ادیان مختلف بعضا شخصیتهای سیاسی هم دور هم جمع میشدند و درباره مسائل مختلف سیاسی و اجتماعی روز بحث میكردند. بنابراین یك فضای تعاطی افكار و فضای گفتمانی متنوعی شكل گرفته بود كه در آن مسائل روز مورد بحث قرار میگرفت. این هم به طالقانی یك وسعت نظر داده بود و او را متوجه كرده بود كه در سیاست هم میتوان راههای متفاوتی داشت. من این اتفاق را ناشی از فضای ایجاد شده پس از جنبش مشروطیت میدانم. همچنان كه در دوران مشروطه ایران تجربه شده بود و روحانیون نواندیش، روحانیون سنتگرا، روحانیون مشروطهخواه، روشنفكران دینی، روشنفكران سكولار، سیاستمداران متعدد و مجموعه نخبگان هر كدام با نگاه خاص خودشان توانستند در جریان مشروطه حضور داشته باشند. بنابراین اگر بخواهم جمعبندی كنم باید بگویم اندیشیدن به مشروطه و در نگاه كلانتر اندیشیدن به سیاست و لزوم استفاده از اندیشههای مختلف یكی از عوامل دیگر بود كه در ذهن و ضمیر طالقانی پا گرفت و ماندگار شد.
عامل دیگر رواداری طالقانی مربوط است به تجربهای كه او هم در دوران مشروطیت و هم در دوران استبداد داشت. او در طول زندگی خود هم دوران مشروطه را تجربه كرد، هم دوران استبداد رضاشاه را، هم دوره بعد از شهریور ١٣٢٠ را، هم نهضت ملی شدن نفت را و هم دوره بعد از كودتای ٢٨ مرداد را. در پایان هم كه دوره انقلاب اسلامی را تجربه كرد. تجربه طولانی مشاهده فضاهای مختلف سیاسی طبیعتا متفكر را وادار میكند به این تجربههای متفاوت بیندیشد. آیتالله طالقانی به دلیل این مشاهده طولانی به این نتیجه رسید كه مشروطیت دموكراتیكترین نوع نظام سیاسی است كه اندیشه رواداری در آن در بالاترین ساحت میتواند حفظ شود. وقتی به بعد از شهریور ٢٠ برمیگردیم كه طالقانی وارد فعالیت سیاسی میشود میبینیم دلیل این فعالیت سیاسی این است كه میبیند بخش مهمی از آرمانهای مشروطیت دچار فراموشی شده است. بنابراین به پشتیبانی از این جنبش برمیخیزد. در دهه ١٣٤٠ پس از اصلاحات ارضی و انقلاب سفید در دوره زندان كتاب تنبیهالامه و تنزیهالمله محمدحسین نایینی را بازنشر میكند و بر آن مقدمه مینویسد. این نشان میدهد كه طالقانی به این باور رسیده بود كه مشروطیت مهمترین و مناسبترین الگو در فضای پیش از انقلاب اسلامی برای اداره كشور است. در اساسنامه نهضت آزادی آمده است كه ما «ایرانی، مسلمان و مصدقی هستیم»؛ این «مصدقی»، همان جریان ناسیونالیسم مشروطهخواه ایران است.
عامل بعدی دیگر نیز وجود انواع جریانهای سیاسی و فكری در تاریخ معاصر ایران است كه طالقانی در دوران پرتلاطم سیاست ایران خواسته یا ناخواسته با بسیاری از این جریانها نشست و برخاست داشت و با بسیاری از آنها تعامل برقرار كرد؛ از روحانیون مشروطهخواه و روحانیون دگراندیش گرفته تا جریانهای چپ. بعد از ورود او به نهضت آزادی این تعاملات توسعه پیدا میكند و وقتی مبارزات انقلابی علیه پهلوی شروع میشود به دلیل جایگاه طالقانی، او نوعی مرجعیت پیدا میكند كه همین مرجعیت باعث میشود انبوه جریانهای سیاسی به سمت او بیایند و او به نحوی برای پیشبرد مبارزات از این تعاملات استفاده كند. بنابراین تجربه تاریخی طالقانی در پیوند با جریانهای مختلف سیاسی و فكری او را به این جمعبندی رسانده بود كه پیشبرد و ساماندهی سیاست در ایران بدون مشاركت و بدون مداخله همه جریانهای سیاسی امكانپذیر نیست و به همین دلیل وقتی پس از انقلاب، روحانیت به سمت تشكیل حزب جمهوری اسلامی میرود، او تلاش میكند خود را از این قالب حزبی دور كند و همچنان بر این باور بماند كه عقل جمعی باید در جریان امور دخیل باشد و در این زمینه روحانیت باید نقشی پدرانه داشته باشد.
چطور چنین تفكر رواداری كه به دنبال كم كردن تضادها و آنتاگونیسم در میان احزاب و گروههای سیاسی است به حمایت از فعالیت چریكی میپردازد؟
توضیح این شرایط پیچیدگیهای خاص خودش را دارد؛ اساسا اینكه چرا جریانهای دموكراسیخواه و مشروطهخواه به این نتیجه میرسند كه شكل و شیوه مبارزهشان را تغییر دهند محصول شرایط خاصی است كه جامعه در دهه ١٣٥٠ آن را تجربه كرد. شما اگر ارزیابیای از مجموعه نیروها و كنشگران سیاسی كه چه در درون و چه در بیرون از رژیم در حال مبارزه بودند، داشته باشید، میبینید گفتمان غالب در این دوران با جریان انقلابیون است نه با جریان اصلاحطلبان. علتش هم این است كه حكومت پهلوی بهویژه پهلوی دوم جریان دموكراسیخواه را تضعیف و حتی نابود كرد و آنچنان فشارهای امنیتی و سیاسی بر نیروهای دموكراسیخواه و مشروطهخواه و بهویژه جبهه ملی، شدید، كوبنده، خردكننده و طاقتفرسا بود كه حتی به آنها فضای تنفس نمیداد. به همین دلیل نیروهای ملی با وجود شناسنامه طولانی و با وجود كارنامه و عقبهای كه میراث انقلاب مشروطه بود، توانایی سرپا ماندن نداشتند. در این فضا طبیعتا راه برای جریانهای رادیكال باز میشود. چنانچه مرحوم بازرگان در دادگاه تجدیدنظر سیاسیاش گفت كه ما آخرین نسلی هستیم كه با شما در چارچوب قانون اساسی سخن میگوییم. از سال ١٣٤٤، ١٣٤٥ به بعد مجموعه مبارزان سیاسی به این نتیجه رسیده بودند كه رژیم اصلاحناپذیر است؛ البته به استثنای جبهه ملی كه بخشی از آن هم در جریان انقلاب اسلامی و دیدار با امام خمینی(ره) به انقلاب پیوستند.
در كنار اینها باید به تحولات دهه ١٣٤٠ توجه كنیم؛ تحولاتی مثل اصلاحات ارضی كه تغییرات عمیق و ریشهدار در ایران به وجود آورد، ساخت و بافت جامعه اقتصادی و اجتماعی ایران را تغییر داد و بخش مهمی از جامعه ایرانی كه زیر یوغ نظام ارباب و رعیتی بودند در جریان آن از این یوغ رها و بخش عظیمی از آنها به شهرها سرازیر شدند. در جریان این اتفاقات نیروهایی كه در طول قرنها با تفكر سنتی مذهبی زیسته بودند، حالا در قالب كارگران، زاغهنشینان و حاشیهنشینان به شهرها میآمدند. به همین دلیل بحث هویت ایرانی پیش آمد كه ایرانی كیست و چیست؟ حكومت پاسخش به این سوال این بود كه ما یك حكومت سلطنتی برآمده از تاریخمان داریم. یعنی نوعی ناسیونالیسم رمانتیك مبتنی بر سلطنت كه خواهان اصلاحات اجتماعی و اقتصادی و نوسازی در جامعه ایرانی بود ولی فضای سیاسی را همچنان بسته نگه میداشت، ایجاد شد. در اینجا یك تحول مهمتر هم رخ داد و آن ظهور دكتر علی شریعتی و حسینیه ارشاد بود كه نقش بسیار اساسی در تغییر گفتمان سیاسی در ایران داشتند؛ آنها گفتمان مبارزه درون رژیم برای پیشبرد آرمان مشروطهخواهی در چارچوب قانون اساسی را تبدیل به یك گفتمان مبارزه سیاسی برای براندازی حكومت كردند. دكتر شریعتی مهمترین سخنگوی این گفتمان بود.
آیتالله طالقانی موضعش نسبت به این اتفاقات چه بود؟
در این فضا طبیعی است كه جریان مشروطهخواه و دموكراسیخواه كه نهضت ملی سخنگوی آن بود و آیتالله طالقانی نیز از آن پشتیبانی میكرد قافیه را باخته بود. یعنی در آن فضای سیاسی هیچ حرفی برای گفتن نداشت چون جامعه رادیكال شده بود و خواهان انقلاب بود و از نظام سیاسیای صحبت میكرد كه در هیچ كجای جهان تجربه نشده بود. طبیعتا طالقانی هم به دلیل تعاملاتی كه با جریانها و نیروهای سیاسی داشت، لاجرم تحتتاثیر این گفتمان قرار گرفت. همانطور كه میدانید نهضت آزادی از دهه ١٣٤٠ خطش را از جبهه ملی جدا میكند و این فضای سیاسی و واقعیتهای اجتماعی و اقتصادی، هم طالقانی و هم بسیاری از نیروهای اجتماعی دیگر را به این نتیجه میرساند كه باید به این چرخش گفتمانی تن داد.
بعضیها معتقدند این چرخش گفتمانی كه طالقانی دارد نتیجه گرایشش به سوسیالیسم است. مخصوصا بعضی میگویند تفسیری كه ایشان از قرآن دارد یك تفسیر چپ است و تا پیش از آن سابقه نداشته است. چقدر این تحلیل را قبول دارید؟
به نظر من تاثیرگذاری، نقشآفرینی و اثربخشی گفتمان چپ بر تغییر جهتگیری سیاسی طالقانی تنها یك فاكتور است و عوامل ریشهای و تاریخی دیگری هم در این زمینه دخیل هستند. البته گفتمان چپ در فضای جنگ سرد در دنیا یك جاذبه جهانی داشت در دهه ١٣٤٠ و ١٩٦٠ اغلب روشنفكران در سراسر جهان شیفته تفكرات چپ بودند. هر چند رژیمی سركوبگر و خودكامه در شوروی بر سر كار بود ولی بحث عدالت و شعارهای دیگری كه ازسوی گفتمان چپ مطرح میشد در نظامی كه بر تمركز ثروت تاكید داشت، جذابیت داشت. در ایران هم بسیاری از روشنفكران متاثر از گفتمان چپ بودند و طبیعی است كه مبارزه سیاسی هم از گفتمان چپ تاثیر بگیرد. مشی چریكی یكی از این تاثیرات است. دفاع از عدالت، نیروهای اجتماعی و نقشآفرینی آنها و تمام چیزهایی كه در اسلام سیاسی نفوذ كرد تا حد زیادی متاثر از گفتمان چپ بود و طبیعی است كه طالقانی هم از این گفتمان اثر پذیرفته باشد ولی این تنها عامل نیست و من این را عاملی در كنار انبوهی از عوامل دیگر میدانم.
اما بعضیها نقش این عامل را پررنگتر میدانند. برای مثال به كتاب طالقانی در زمینه اقتصاد و مباحثی كه در زمینه مالكیت مطرح میكند، اشاره میكنند و او را بیشتر به نظام سوسیالیستی علاقهمند میدانند تا نظام لیبرالیستی.
همانطور كه گفتم در آن دوران مجموعه مبارزان سیاسی از متفكران و روشنفكران تا آنها كه مبارزه سیاسی عملی با حكومت میكردند متاثر از گفتمان جهانی چپ بودند و در این تردیدی نیست؛ همانطور كه كل جهان امروز متاثر از گفتمان لیبرال دموكراسی غربی است. تاثیر فضای بینالملل بر فرآیند داخل كشور اصلا غریب نیست ولی من معتقدم در ایران اقتضائات تاریخی دیگری هم وجود داشت كه آنها هم مشوق این دیدگاه بودند.
به بحث شوراها در اندیشه طالقانی اشاره كردید. تجربه امروز ما از شورا چقدر نزدیك است به اندیشه طالقانی درباره شورا؟
آنچه طالقانی در این زمینه مطرح كرده بیشتر یك ایده است تا اینكه اندیشهای مبتنی بر چارچوبهای نظری فكر شده باشد. طالقانی این ایده را مطرح كرد اما فرصت این را كه مبانی فكری و معرفتی آن را جستوجو كند یا چگونگی اجرایی شدن آن را در ساختارها و امكان ورود آن به قانون اساسی را بررسی كند یا بسیاری از جنبههای ناشناخته دیگری كه در عرصه زندگی عملی مطرح میشود را پاسخ دهد، پیدا نكرد و به همین دلیل در حد یك ایده باقی ماند. اما نظریه شورایی شدن در هر ساحتی نیازمند زمان است و برای محقق شدن نیازمند این است كه امكان كاندیدا شدن همه جریانها، همه نیروهای فكری، همه نخبگان اعم از مخالفان و موافقان فراهم شود. یعنی ما شورایی داشته باشیم متكثر نماینده جریانهای متفاوت فكری، قومی، دینی، طبقاتی و... ما تجربه نسبتا موفق این شكل شورا را در انجمنهای ایالتی و ولایتی دوران مشروطه داریم كه از شاهكارهای انقلاب مشروطه محسوب میشود. این انجمنها نه تنها بحرانهای قومی، زبانی، فرهنگی و هویتی را منتفی كرد بلكه امكان مشاركت همه ایرانیان در همه سطوح و لایهها در همه فرآیندها را فراهم كرد. طبیعتا اگر این امكان فراهم میشد كه در پارلمان و در شوراها بتوانیم همه نخبگان را بدون گزینشهای كور و انحصارگرا داشته باشیم، جایگاه شوراها به مراتب بهتر میشد. با گزینشهای اینچنینی شما نمیتوانید نیروهایی از نظر فكری مستقل كه امكان تحقق نظام شورایی مدنظر طالقانی را فراهم میكنند، داشته باشید. هر نظامی مكانیسمهای خاص خودش را دارد و درصورت فراهم شدن بسترهاست كه میتواند موفق شود. در نظام شورایی هم وضع همینطور است و اگر بسترها و مبانی فراهم نشود شورا، شورایی صوری خواهد بود. بهطوریكه صورت شورا را خواهیم داشت ولی عملكرد آن شورا آنطور كه انتظار آن میرود سخنگوی عقل جمعی باشد، نیست.
آیا طالقانی به تجربه انجمنهای ایالتی و ولایتی دوران مشروطه هم نظر داشته است؟
صریحا در آثار او این مورد را ندیدهام ولی به نظر میرسد اینطور بوده باشد. اینكه طالقانی كه نظریهپرداز نظام شورایی است، از نظام مشروطه دفاع تئوریك میكند، نشان میدهد كه طبیعتا به تجربه این انجمنها نظر داشته ولی فرصت مكتوب كردن آن در فضای جامعه انقلابزده به وجود نیامده است.
منبع: روزنامه اعتماد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید