گفت‌وگو با رابعه زند، نوازنده ساز قانون و چنگ‌های باستانی ایران

1397/4/19 ۰۹:۴۲

گفت‌وگو با رابعه زند، نوازنده ساز قانون و چنگ‌های باستانی ایران

موسیقیدانان زن طی سال‌های گذشته با وجود محدودیت‌های فراوان به جایگاه والایی در عرصه هنر دست یافته‌اند، بسیاری از این زنان نه تنها در كنار مردان كه مقدم‌تر از آنان، طلایه‌دار عرصه‌های مختلف موسیقی ایران بوده‌اند. رابعه زند، نوازنده سازهای قانون، چنگ‌های باستانی و پژوهشگر سازگری، از جمله موسیقیدانانی است كه نام زنان هنرمند را در ایران سربلند كرده است

 

طرحی نو دراندازیم

محمدجوادصحافی: موسیقیدانان زن طی سال‌های گذشته با وجود محدودیت‌های فراوان به جایگاه والایی در عرصه هنر دست یافته‌اند، بسیاری از این زنان نه تنها در كنار مردان كه مقدم‌تر از آنان، طلایه‌دار عرصه‌های مختلف موسیقی ایران بوده‌اند. رابعه زند، نوازنده سازهای قانون، چنگ‌های باستانی و پژوهشگر سازگری، از جمله موسیقیدانانی است كه نام زنان هنرمند را در ایران سربلند كرده است. او در طول این سالها ضمن اجرا در گروه‌های مختلف آلبومی را با عنوان «قانون بی‌قانون» منتشر كرده كه سال گذشته در فهرست برگزیدگان جشنواره موسیقی فجر بود. اگرچه زند در اعتراض به مدیریت جشنواره از دریافت این جایزه سر باز زد اما همچنان «قانون بی‌قانون» در صدر پرفروش‌ترین آلبوم‌های موسیقی سازی قرار دارد. با او درباره فعالیت‌هایش و موسیقی امروز ایران به گفت‌وگو نشسته‌ایم.

*******

در حال حاضر مشغول چه كاری هستید؟

در كنار نوازندگی قانون و پس از انتشار آلبومم، هم‌اكنون در حال تالیف كتابی برای ساز قانون هستم كه شامل نت های قطعات و تصانیف تنظیم شده من و اساتید قانون‌نوازی ایران می‌شود كه به همراه آن اتودهای تمرینی برای هنرجویان ساز قانون نیز تنظیم كرده‌ام، همچنین در حال پژوهش و تحقیق برای بهینه‌سازی تولید ساز قانون ایرانی با دو تن از سازگران مطرح هستم. جدای از این موارد مدتی است كه مشغول طراحی ‌سازی با نام «چنگ كودك» و پژوهش روی آنم تا بتوان از آن به عنوان جایگزینی برای «بلز» استفاده كرد. هنرجویان كودك در ایران سال‌های سال است كه موسیقی را با ساز فلزی غیر ایرانی آموزش می‌بینند كه صدای نسبتا آزار‌دهنده و به‌شدت قوی‌ای دارد و در موارد بسیاری نتیجه مثبتی هم حاصل نمی‌شود. اما «چنگ‌كودك» جدای از آنكه كاملا ایرانی است از صدای بسیار خوشایندی نیز برخوردار خواهد بود كه به دلیل سادگی در نواختن، كودك را به موسیقی علاقه‌مند می‌كند. در این راه كودك می‌آموزد چگونه برای ساز احترام قائل شود و به آن فراتر از یك اسباب بازی كودكانه توجه كند. گرچه عملی شدن این مهم، زمانبر بوده و نیازمند فكر، پژوهش و تحقیق فراوان است.

 

ساز ابتدایی شما سنتور بوده و سپس در هنرستان موسیقی قانون را به عنوان ساز تخصصی خود برگزیدید، با توجه به شباهت نسبی ظاهری در این دو ساز، آیا قانون و سنتور شباهت‌های دیگری نیز با یكدیگر دارند ؟

استاد دهلوی و خانم اصلانی همسایه دیوار به دیوار خانه ما بودند، از طرفی به دلیل اینكه آشنایی چندانی با مربیان قانون نداشتم، موسیقی را در ابتدا با سازسنتور آغاز كردم، اما بعد از ورود به هنرستان موسیقی، قانون را به عنوان ساز اصلی خود انتخاب كردم، سنتور و قانون شباهت چندانی با یكدیگر ندارند، حتی شیوه نوازندگی آنها نیز متفاوت است، تنها شباهت این دو از لحاظ ظاهری است.

 

با وجود اینكه قانون صدای سحرانگیزی دارد اما از اقبال كمتری در میان علاقه‌مندان برخوردار است، دلیل این عدم علاقه‌مندی چیست؟

نمی‌توان نام آن را عدم علاقه‌مندی گذاشت. علاوه بر اینكه قانون از جمله سازهایی است كه یادگیری آن نسبتا دشوار است، چند دلیل برای مهجور ماندنش وجود دارد؛ نخست اینكه پس از حرام اعلام كردن موسیقی در صفویه، این ساز به دلیل حجم بزرگ و همچنین تعیین مجازات اعدام برای نوازندگان و حمل‌كنندگانش، از سازهایی بود كه از ایران خارج شد. از طرفی زمانی كه قانون در دوره قاجار وارد ایران شد، سازهایی همچون سنتور، تار و كمانچه بسیار مرسوم بودند و قانون جایگاه قبلی خود را از دست داده بود. از نظر فنی نیز باید در نظر داشت كه این ساز، حساس و سخت كوك است كه عدم مراقبت از آن ممكن است ظرف مدت كوتاهی باعث از هم پاشیدگی‌اش شود. جدا از حمل و نقل دشوار، سازِ گران قیمتی است كه بسیاری از خانواده‌ها استطاعت مالی برای خرید آن را ندارند، در برخی مناطق نیز به دلیل جغرافیای خاص آن منطقه كوك ساز به خوبی حفظ نمی‌شود. با این حال معتقدم اگر سازگران و دلالان، قیمت «قانون» را بالا نبرند و مردم استطاعت مالی برای خرید ساز داشته باشند، «قانون» تا ١٠ سال آینده جا افتاده‌تر شده و نوازنده‌های بیشتری به جامعه هنری تحویل داده می‌شوند. كمااینكه به دلیل خاصیت ساز «قانون» كه یك ساز هارمونیك- ملودیك است، همین حالا هم در بسیاری از اركسترها به عنوان ساز مضرابی از آن استفاده می‌كنند.

 

ساز قانون انواع مختلفی دارد كه با توجه به منطقه جغرافیایی نوازندگان آن در دنیا دچار تغییرات اساسی شده است. آیا نمونه ایرانی این ساز هم متناسب با دستگاه‌های موسیقی- ایرانی تولید شده است؟

«قانون» در كشورهای مختلف به لحاظ جغرافیایی، نوع موسیقی و شیوه‌ نوازندگی دارای تفاوت‌های بسیار است. در كشورهایی مثل تركیه به علت مرطوب بودن هوا و ماهیت ساز، از پلی‌استر به عنوان پوشش روی بدنه چوبی استفاده می‌شود در حالی كه به دلیل جغرافیای كشور ما، سازندگان ساز از لاك و الكل به جای پلی‌استر استفاده می‌كنند عملكرد این دو متریال بسیار متفاوت است، استفاده از پلی‌استر در سازها باعث می‌شود تا صدای ساز، تیزتر شود در حالی كه سازهای لاك الكلی از صدای پخته‌تر و اصطلاحا چوبی‌تری برخوردارند. به لحاظ ماهیت موسیقایی نیز سازهای ترك، برای نواختن در موسیقی ایرانی مناسب نیستند زیرا دارای یك هشتم پرده بوده و نوازنده ایرانی در هنگام استفاده از آن به جای ربع پرده ایرانی، از ربع ربع پرده عثمانی استفاده می‌كند از این رو قطعاتی كه با این سازها در دستگاه موسیقی ایرانی نواخته می‌شوند با قطعات نواخته شده سازهایی مثل تار یا سه‌تار بسیار متفاوت هستند. در قانون‌های دیگری نیز همچون «آذری، ارمنی» یك دوم پرده و قانون‌های عربی تا دوازده پرده‌گردان وجود دارد. با این تفاسیر اخیرا مد شده كه نوازندگان از قانون‌های ساخت تركیه‌ استفاده می‌كنند و معتقدند كه خوش كوك‌تر است، در حالی كه نوع پرده‌بندی موسیقی آنها با پرده‌بندی ما كاملا متفاوت است! اگرچه نمی‌توان منكر این مساله شد كه سازهای عثمانی- به دلیل سابقه ٥٠٠ ساله در نواختن قانون- خوش سونوریته هستند اما حمایت از صنعت ایرانی برای رسیدن به یك ساز ایده‌آل با ساختار و پرده‌بندی موسیقی ایرانی بسیار لازم است. این را هم نباید فراموش كرد كه همیشه در ایران مرغ همسایه غاز است! كشورهای دیگر همیشه به موسیقی دستگاهی و مقامی خود پایبندند اما ما طبق یك عادت همیشگی زمانی گرفتار غرب‌زدگی بوده‌ایم و حالا تركیه زده شده‌ایم.

 

با این حساب واردات ساز قانون لطمه بسیاری به بخش سازگری وارد كرده است. آیا حجم استفاده از سازهای وارداتی به دلیل عدم كیفیت سازهای ایرانی است؟

بله، لطمه بسیاری وارد كرده و حدود دو سال است كه شدت بیشتری هم یافته است. متاسفانه واردات ساز قانون از تركیه به ایران جدای از لطمات مالی، به لحاظ فرهنگی نیز تاثیرات مخربی داشته، اما تاسف‌بار این است كه این افراد بی‌كیفیت‌ترین سازهای ترك را با قیمت‌های بسیار بالا می‌فروشند و حتی سازهای باكیفیتی هم وارد نمی‌كنند. سوال من این است كه مگر تركیه از كدام تكنولوژی استفاده می‌كند كه ما قادر به انجام آن نیستیم؟ كیفیت تولیدات دستی در ایران بسیار بالاتر از كشورهایی چون تركیه است به همین دلیل من سعی كرده‌ام حتی‌الامكان از تولیدات این مملكت استفاده كنم تا اشتغال‌زایی هم ایجاد كنم. كیفیت سازهای ایرانی روز به روز ایده‌آل‌تر می‌شود و با كمك اساتید اهل فن بهتر هم خواهد شد. قطعا تعامل بین نوازندگان و سازندگان سازهای ایرانی در جهت بهبود كیفیت سازها، اتفاقات خوبی را در این حوزه رقم خواهد زد.

 

بسیاری از مردم قانون را ‌سازی زنانه می‌دانند. آیا حقیقتا این گونه است؟

اینطور نیست؛ كمااینكه در كشورهای عرب‌زبان، ترك‌زبان و كشور خودمان، مردان بسیاری قانون می‌نوازند.

 

اما در سال‌های اخیر آمار خانم‌های نوازنده قانون به نسبت سال‌های گذشته افزایش بیشتری داشته كه گاهی هم با انتقاداتی درباره نحوه ارایه هنرشان مواجه بوده‌اند. استنباط شما به عنوان بانویی كه سال‌ها است در این حوزه به فعالیت حرفه‌ای مشغول هستید، چیست؟ آیا با افزایش كمیت فعالان زن در حوزه موسیقی كیفیت كار آنها نیز افزایش یافته است؟

باعث خوشحالی و مباهات است كه بانوان در عرصه موسیقی فعالیت می‌كنند؛ ضمن اینكه فضای مجازی هم به این مساله بسیار كمك كرده است. من شخصا از حضور بانوان هنرمند بسیار خوشحالم اما در مورد كیفیت كارها باید گفت زمانی كه چیزی قانونی نیست، عملا نمی‌توان انتظار نظارت بر آن را هم داشت چنان كه هر هنرجوی تازه كاری با ورود به فضای مجازی و یك دقیقه اجرای نصفه نیمه، تبدیل به سلبریتی می‌شود. قانونی شدن این قضیه كمك بسیاری به ساماندهی و بهبود كیفیت هنری زنان موزیسین خواهد كرد.

 

با این حال اخیرا افراد بسیاری در فضای مجازی به واسطه ابزارهای بصری و غیرهنری علاقه‌مندان ناآگاه را به سمت خود جذب می‌كنند. چنین برخوردهایی چه تبعاتی برای هنر دارد؟

به‌شدت مخرب است. حضور چنین افرادی در فضای مجازی باعث می‌شود عده‌ای كه سررشته‌ای از موسیقی ندارند با این تصور كه او در ارایه هنر فردی ماهر است، از وی به عنوان كاریزما و الگوی هنری خود استفاده كنند در حالی كه ممكن است سطح هنری این افراد پایین‌تر از یك نوازنده عادی باشد. متاسفانه ما هیچ چارچوب تعریف شده‌ای برای فعالیت در دنیای مجازی نداریم. به عنوان نمونه خانم یا آقایی كه هنر چندانی ندارد صدها هزار فالوور دارند كه بنا به دلایلی بیش از یك نوازنده و استاد بزرگ دیده شده‌اند! اما تعداد مخاطبین هنرمندان بزرگ ممكن است حتی یك دهم آنها هم نباشد؛ گرچه این فالوورها و كلا فضای مجازی معیاری بر خوب و بد بودن افراد نیست. نكته دیگری كه لازم است ذكر كنم این است كه اخیرا افراد بسیاری را مشاهده كرده‌ام كه در فضای مجازی خود را متخصص همه امور معرفی كرده‌اند، این توهم كه افراد با چند جلسه آموزش در یك رشته، خود را استاد می‌دانند از آفت‌های فضای مجازی است و انتقاد جدی به آن دارم. من پس از فعالیت در حوزه موسیقی به طور جدی وارد حوزه فیلمنامه‌نویسی شدم و پس از شاگردی در محضر استاد ناصر تقوایی، چند كار سینمایی نیز انجام دادم، اما هیچگاه در پروفایلم، خود را فیلمنامه‌نویس یا سینماگر معرفی نكردم به این دلیل كه تخصص اصلی بنده موسیقی است. در حوزه موسیقی نیز همین‌طور است. بارها دیده‌ام كه هر هنرجوی ناپخته‌ای، در بیوگرافی‌اش خود را Artist یا Musician یا در فاجعه بارترین حالت Music Composer معرفی كرده است. مگر می‌شود نوازنده كم تجربه‌ای كه هنوز راه‌های طی شده‌اش در عالم هنر به نیمه نرسیده، با چند عكس و همراهی با یك ساز تبدیل به آرتیست و موزیسین و آهنگساز شود؟ موزیسین معنا دارد، موزیسین یعنی هنرمندی كه به مجموعه‌ای از علوم موسیقی اشراف كامل دارد. نمی‌توان هر كسی كه نوازنده یك ساز شد را موزیسین نامید.

 

خود شما جزو هنرمندانی هستید كه آثارتان در فضای مجازی مورد توجه قرار گرفته و دنبال‌كنندگان موسیقی ایرانی، نمونه‌های بسیاری از اجراهای شما را از این طریق دیده‌اند. شهرت كنونی شما تا چه اندازه مدیون این محیط است و اصولا آیا این فضا می‌تواند به عنوان محلی مناسب برای ارایه آثار هنری محسوب شود؟

من این دیده شدن را بیشتر مدیون فعالیتم بر روی دو ساز ناشناخته و مهجور «قانون» و «چنگ» هستم. از طرفی سعی كردم در آثارم نگاه به روزتری در چارچوب معیارهای تعریف شده برای موسیقی ایرانی داشته باشم تا بتوانم با مخاطبین جوان ارتباط مناسب برقراركنم. البته نباید از تاثیر فضای مجازی در بالا رفتن میزان فروش آلبومم نیز غافل شد. گرچه همیشه سعی كرده‌ام از شو و نمایش اضافه پرهیز كنم و تمام تلاشم این بوده كه فعالیتم در فضای مجازی، بر اساس آن چیزی باشد كه طی این سال‌ها برای به دست آوردنش متحمل مشقات زیادی شده‌ام و در ورای آن اندیشه‌هایم را ارایه داده‌ام.

 

شما در آلبوم «قانون بی‌قانون»، از سازهایی نظیر پركاشن و كاخن نیز بهره برده‌اید. به نظر شما آیا وارد كردن سازهای غربی به موسیقی ایرانی ضرورتی دارد؟ و آیا این تركیب می‌تواند همگن باشد؟

البته من در برخی از قطعات برای تناقض از كاخن استفاده كرده‌ام زیرا از ریتم خاصی برخوردار است و آكسان‌گذاری آن قطعه این‌چنین ایجاب می‌كرد. ریتم برخی قطعات قابلیت استفاده از سازهای ریتمیك موسیقی ایرانی را ندارند و نمی‌توان از سازهایی مثل تمبك استفاده كرد، در حالی كه در قطعات دیگرم همچون «چهار مضراب نوا» از تمبك استفاده كردم. با این حال معتقدم اگر هر ‌سازی را در جای خود استفاده كنیم می‌شود تركیبی همگن به وجود می‌آورد. اصولا تعصب بیهوده ندارم.

 

این روزها برخی آهنگسازان با افزودن سازهای غربی و افزایش ریتم موسیقی، قطعه‌ای تولید می‌كنند كه مورد انتقاد اهالی موسیقی نیز قرار می‌گیرد. تا چه حد به نوآوری در موسیقی ایرانی اعتقاد دارید؟ و آیاآن را تحت چارچوب‌های خاصی می‌دانید؟

با وجود تعصب خاصی كه نسبت به موسیقی اصیل دارم با نوآوری نیز بسیار موافقم، اما باید در نظر داشت كه موسیقیدانان هر كشوری، به موسیقی كلاسیك‌شان وقوف كامل دارند. موسیقیدان ایرانی هم قبل از اینكه دست به نوآوری بزنند باید دستگاه‌های موسیقی ایرانی را بدانند و به چند و چون فرم‌ها كاملا مسلط باشند در كنار این تسلط می‌توان دیدگاه نوآورانه و جهانی هم داشت. موسیقی هم مانند سایر هنرها است و نمی‌توان برایش مرزی تعریف كرد. موزیسین ایرانی می‌تواند با اعمال تغییرات نامحسوس و بجا اثر خویش را به گوش جهانیان برساند؛ كاری كه جناب كلهر با موسیقی ایرانی انجام داد. ناگفته نماند مردم از موسیقی صرفا سنتی خسته شده‌اند، حتی من نیز گاهی موسیقی پاپ خوب، جز یا راك گوش می‌كنم و زمانی كه تصمیم دارم به موسیقی ایرانی گوش كنم به سراغ آثار مشكاتیان و علیزاده می‌روم. به این دلیل كه این افراد با شناخت كامل از موسیقی ایرانی نوآوری‌هایی در این حوزه انجام داده‌اند. ما نمی‌توانیم در جذب جوانان به موسیقی ایرانی نگاه قهرآمیز و سلبی داشته باشیم، باید طرحی نو در انداخت.

 

موزیسین‌های بسیاری به موسیقی ایرانی اشراف كامل دارند اما گاهی قطعاتی منتشر می‌كنند كه شائبه سوءاستفاده از ناآگاهی مخاطبان را در پی دارد. به عبارت دیگر این افراد به جای جذب مخاطب به سوی موسیقی ایرانی، ذائقه خود را به اندازه سلیقه مخاطبان تنزل می‌دهند.

اخیرا عده‌ای معتقدند برای نواختن قانون و سایر سازها، نیازی به یادگیری هفت دستگاه موسیقی نیست كه تفكر بسیار اشتباهی است. از نظر من هر نوازنده موسیقی ایرانی باید تسلط كافی به هفت دستگاه موسیقی داشته باشد كه در نوآوری هم تاثیر مستقیم خواهد داشت. افرادی مثل مشكاتیان و علیزاده در عین حال كه نوآور بودند در آثارشان از گوشه‌های موسیقی ایرانی هم استفاده كرده و گاهی نام قطعات‌شان را هم از این گوشه‌ها وام گرفته‌اند مثل «نهفت» یا «بیداد». جامعه ما تشنه موسیقی است اما ما دهه شصتی‌ها به دلیل سختی‌هایی كه در زندگی كشیده‌ایم خاطره خوبی از موسیقی نداریم با این حال استاد علیزاده موفق بود و توانست به قلب جوان‌ها نفوذ كند چرا كه ساختار و بافت قدیمی را از تصانیفش برداشت؛ منظور از نوآوری این است.

 

كارنامه هنری این بزرگان كاملا مشخص است اما نوآوری در حال حاضر به اضافه كردن سازهای غربی به اركستراسیون ایرانی و تكان دادن بیش از اندازه سر و بدن ختم می‌شود. حتی ملودی‌ها هم دیگر ساختار ایرانی را ندارند؛ ضمن اینكه شنونده‌های آثار استاد علیزاده با موسیقی خوب آشنا بودند. آیا می‌توان روی سلیقه مخاطب به عنوان یك نگاه فنی حساب باز كرد؟

نخست آنكه سلیقه امری انتزاعی است. یك ایرانی ممكن است به تابلوی پیكاسو علاقه‌مند باشد و یك ایتالیایی مینیاتور ایرانی را بپسندد. در هنر تفكیك سلیقه وجود ندارد اما «اكت» یا حركت بدن اگر به صورت اصولی باشد جزیی از نوازندگی است و باعث انتقال احساس نوازنده به مخاطب می‌شود. ممكن است نوازنده یك ملودی غمگین بنوازد و چهره‌اش به طور ناخواسته تغییر كند. گرچه باید در نظر داشت كه هرچیزی در حد متعادل و نرمال قابل قبول است. متاسفانه ما همیشه ورای مدرنیسم حركت كرده و تعادل را حفظ نمی‌كنیم. گاهی خشك و بدون انتقال حس ساز می‌زنیم و گاهی آن قدر غلو می‌كنیم كه حتی نمی‌توان نوازنده را نگاه كرد. از طرفی متاسفانه سلیقه مخاطبان عام ما بسیار نازل شده، زمانی كه كنسرت خواننده پاپ با فالش‌خوانی‌های مكرر كه فاقد ملودی و ریتم قوی است در كمتر از چند دقیقه «سولد اوت» می‌شود نباید از سلیقه هنری در جامعه حرف زد یا زمانی كه موزیسین‌های ما آلبوم موسیقی پاپ را با نام كلاسیك و اصیل به مخاطب قالب می‌كنند و جشنواره موسیقی هم برای آن آلبوم جوایز موسیقی دستگاهی، مردمی و تلفیقی می‌دهد، انتظار تشخیص سبك موسیقی و سطح سلیقه موسیقایی توسط مخاطب، بیشتر شبیه به یك طنز است.

 

شما جز در نوازندگی ساز قانون، در نواختن ساز چنگ هم تبحر ویژه‌ای دارید و روی این ساز پژوهش‌هایی نیز انجام داده‌اید؛ از جمله چنگ ایرانی ارجان. با وجود نوپا بودن سازهای باستانی احیا شده آیا آموزش این قبیل سازها می‌تواند اصولی باشد؟

ساز قانون در قدیم‌الایام به صورت عمودی نواخته می‌شد و به همان دلیل جزو دسته سازهای چنگ محسوب می‌شود كه حدودا از دوره فارابی به شكل كنونی درآمده و به صورت افقی نواخته می‌شود. این قرابت و همچنین علاقه من به تاریخ باعث شد به این ساز علاقه‌مند شوم. مسلما تفاوت‌هایی میان «هارپ» و «چنگ ارجان» (با ٣٤٠٠ سال قدمت)، «چنگ میان رودان» (با ٤٧٠٠ سال قدمت) یا «چنگ ایلامی» (با ٤٠٠٠ سال قدمت) به لحاظ تكنیكی، ساختار و كیفیت وجود دارد و با یكدیگر قابل مقایسه وحتی قابل رقابت هم نیستند اما آنچه در این سال‌ها باعث جذب علاقه‌مندان شده، صدا و سونوریته تازه و خاص این سازهاست كه اگر آهنگسازی خوب و انتخاب گام و مقام متناسب با این سونوریته صورت گیرد می‌تواند قابلیت جایگزینی شنیداری برای اهالی موسیقی را داشته باشد. در حوزه آموزش نیز باید به این نكته توجه داشت كه آموزش سازهای باستانی، نیازمند یك متد مدون است كه باید پس از پژوهش‌های بیشتر تكامل یابد. در غیر این صورت آموزش سازهای باستانی از روی كتاب‌های آموزشی «هارپ» به دلیل تفاوت فاحش در اكول و نوع نوازندگی این سازها كاملا اشتباه است.

 

آلبوم «قانون بی‌قانون» در آخرین جشنواره موسیقی فجر كاندیدای دریافت جایزه باربد شد اما با اینكه احتمال كسب این جایزه توسط شما زیاد بود از دریافت آن امتناع كردید. گذشته از حواشی این ماجرا، برگزاری جشنواره‌هایی نظیر فجر را تا چه حد مفید می‌دانید ؟

جشنواره فضای مجازی نیست كه هر تازه از راه رسیده‌ای در آن شركت كند، یا اینكه یك نفر به خاطر قطعه‌ای بارها و بارها تقدیرشود. فستیوال‌ها در سراسر دنیا یك معنایی دارند و از اساسنامه از پیش تدوین شده‌ای پیروی می‌كنند. اصولا برگزاری جشنواره بسیار خوب است و باعث شناخته شدن افرادی می‌شود كه امكان دیده شدن ندارند. اصل هم همین است كه صحنه‌ای برای ارایه هنر افراد مستعد و جوانان ناشناخته وجود داشته باشد نه اینكه محلی برای مطرح شدن كسانی باشد كه به اندازه كافی مشهور هستند. جشنواره جای سلبریتی‌بازی نیست البته در سال‌های قبل در بخش جنبی اساتید موسیقی نیز حضور داشتند و از قضا یكی از بخش‌های خوب نیز محسوب می‌شد متاسفانه جشنواره ما تبدیل به محلی برای درآمدزایی شده در حالی كه برگزاری آن كنشی فرهنگی است كه بودجه آن باید توسط دولت تامین شود. بارها مشاهده كرده‌ایم كه مسوولان برگزاری، هنرمندان را از شهرستان‌های مختلف دعوت می‌كنند و مبلغی كه به آنها می‌پردازند معادل هزینه اقامت و ایاب و ذهاب‌ آنها هم نیست. در نقطه مقابل سلبریتی‌هایی را دعوت و میلیون‌ها تومان به آنها پرداخت كردند، به این دلیل كه حضورشان باعث فروش بلیت جشنواره شود. به نظر من جایگاه‌ها برای جشنواره امروز جایگاه مناسبی نیست و با تمام احترامی كه به جناب نوربخش قائلم اما فكر می‌كنم ایشان هر چه در توان داشته‌اند در این چند سال نشان داده‌اند و اكنون كه حال و هوای هنرمندان هم چندان رضایتبخش نیست و اعتراضات بی‌شماری نیز به عملكرد ایشان وجود دارد، بهتر است حداقل از جشنواره خداحافظی كنند. وضعیت خانه موسیقی به لطف مدیریت ایشان به اندازه كافی آشفته است و خواهش می‌كنم به جاهای دیگر دسترسی پیدا نكنند. موسیقی ما نیاز به فكری نو و گروهی پویاتر برای اداره جشنواره و نهادی همچون خانه موسیقی دارد. در بیست سالی كه بنده از سال ٧٧ اجراهای صحنه‌ای خود را به طور رسمی آغاز كرده‌ام تاكنون، هیچ عایدی از دولت، خانه موسیقی یا جشنواره دریافت نكرده‌ام، در مقابل با هر بار اجرای خارج از كشور احترام، استقبال، حمایت و تقدیر بیشتری از من شده و فقط باید تاسف بخورم برای حال موسیقی كشور و متولیان هنری‌اش.

 

صحبت از حمایت‌های دولت برای برگزاری جشنواره موسیقی شد؛ با توجه به درآمدزایی از طریق فروش بلیت و دعوت از سلبریتی‌ها در جشنواره موسیقی فجر، نقش دولت را چطور می‌بینید؟

جشنواره می‌تواند به صورت دولتی یا خصوصی برگزار شود. مهم آن است كه بودجه سالانه‌ای به بخش موسیقی اختصاص داده شود كه به كمك آن، هنرمندان مستعد و گمنام هنر خود را عرضه كنند تا بتوانند با حمایت تبدیل به سرمایه‌های آتی هنر كشور شوند و متقابلا یك سود فرهنگی نیز نصیب دولت شود. نه اینكه با این بودجه، سلبریتی‌های داخل و خارج كشور را برای پز و نمایش دعوت كنیم و با بلیت‌فروشی بیشتر به فكر درآمد‌زایی خودمان باشیم. متاسفانه درآمدزایی از طریق جشنواره برای مسوولان، بیش از سود فرهنگی اهمیت دارد. معتقدم چه بخش دولتی و چه خصوصی باید با یك اساسنامه مدون و درست، مسیر خود را ادامه دهد؛ كما اینكه ما متوجه تفاوت‌های خصوصی و دولتی در این جشنواره نشدیم! چون هرساله دولت یك فرد مشخص از بخش خصوصی را انتخاب كرده و تمام امور را به ایشان می‌سپارد، واقعا نمی‌دانم چه اسمی باید روی این جشنواره گذاشت.

منبع: روزنامه اعتماد

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: