اتنوموزیکولوژی: نوع ایرانی آن / محسن حجاریان

1397/4/16 ۱۳:۱۸

اتنوموزیکولوژی: نوع ایرانی آن / محسن حجاریان

به روز واقعه تابوت ما ز سرو کنید - که می رویم به داغ بلند بالایی؛ این گفته حافظ را داشته باشیم تا ببینیم هگل در دنباله آن چه می گوید. او در خدایگان و بنده یاد می کند که: "تاریخ انسانی، تاریخ آرزوهای آرزو شده است" (1387:32). نزدیک ده سال پیش در دانشگاه سوره برگ سندی دیدم که شش نفر از استادان موسیقی آن زمان (نوشته آن سند حدوداً به بیست سال پیش برمی گردد) تقاضای تاسیس رشته اتنوموزیکولوژی را نموده بودند(1).

 

به روز واقعه تابوت ما ز سرو کنید - که می رویم به داغ بلند بالایی؛ این گفته حافظ را داشته باشیم تا ببینیم هگل در دنباله آن چه می گوید. او در خدایگان و بنده یاد می کند که: "تاریخ انسانی، تاریخ آرزوهای آرزو شده است" (1387:32). نزدیک ده سال پیش در دانشگاه سوره برگ سندی دیدم که شش نفر از استادان موسیقی آن زمان (نوشته آن سند حدوداً به بیست سال پیش برمی گردد) تقاضای تاسیس رشته اتنوموزیکولوژی را نموده بودند(1). بهردلیلی که نمی دانم، چنان خواستی عملی نشد. اما این نشان می دهد که آرزوی انسان در دانستن علم حد و مرزی ندارد و در امتداد روزگار هم چنین خواهد رفت. فراموش نمی کنیم که دست آوردهای علمی بشر به چه قیمت جان کاهی به این جایگاه بلند رسیده و البته در گذشته و اکنون هم می بینیم که آرزوی های شریف انسان در این راه چگونه لگد کوب بوالهوسی های بی خردان شده اند و می شوند. سال ها است هم چنان آرزو می کنم روزی دپارتمان موسیقی شناسی قومی معتبری با پشتوانه ای علمی در ایران تاسیس می گردید. شاید این آرزوی کسان دیگرهم باشد.

چند سالی است رشته موسیقی شناسی قومی (اتنوموزیکولوژی) در دو دانشگاه تهران وهنر تاسیس شده است. بدون تردید تاسیس این رشته آرزوی بسیاری ازموسیقی شناسان قومی در ایران بوده که سال ها به طورتجربی یا دانشگاهی دراین راه گام برداشته اند و امید هست روزی دانشگاه های دیگر که توانایی تدریس آن را دارند، در تاسیس آن همت نمایند. آشکارا روشن است که موسیقی های پراکنده ایران و دستگاهی و سایر ژانرهای گوناگون از دیرباز مورد توجه موسیقی شناسان ما بوده و طی صد سال گذشته صاحب نظران در پژوهش این عرصه کوشش ها نموده و دانش خود را بی دریغ به نسل های بعد اهدا نموده اند. موضوعات پژوهیده شده همه درخور توجه اند و گرانبها، اما می دانیم که عرصه پژوهش در این میدان قابل محاسبه نیست و این بی کرانکی از یک سو به بزرگی فرهنگ موسیقی ما باز می گردد و از سوی دیگر به فقدان روند مطالعات سیستماتیک این علم در ایران. اکنون که این رشته در دو دانشگاه تهران و هنر شکل گرفته، هدف عمده آن می بایست بر این محور استوار شود تا در درجه اول، در حد توان، بتواند مواد مورد نیاز مطالعاتی این دانش را فهرست کرده و دیگر در شناخت علمی آن گام بردارد. اولین گام، شناخت مسئولیت و جایگاه وظیفه خود است.

روی آوری نسلی از نوازندگان و شیفتگان به سوی این رشته از یک جهت می تواند چشم انداز امید بخشی با خود داشته باشد؛ با این همه، باید دانسته شود که صرف ذوق و شوق درونی و بدون مهیا بودن ساز و کار درست برای ارائه مسیر مطالعاتی، افق بازدهی را روشن نشان نمی دهد. تا آنجا که شرائط کنونی رشته اتنو در ایران نشان می دهد، علاقمندان این رشته اکثراً نوازندگانی هستند که از پیش با این علم آشنا نبوده و از پیشینه آن کمتر آگاهند و اگرچه کمبودها با تمهیداتی قابل جبران است اما مشکل این است که آیا دو دانشگاه یاد شده توان و یا حتی خواست جبران کمبودها و ناتوانی ها را دارند و در صدد تدارک تمهیدات آن کوشیده اند و آیا به طورکلی تا کنون در این چند سال توانایی چنین امری را نشان داده اند؟ این ها پرسش هایی اساسی هستند که اگر نشان داده شود که چنین نیست، پس ابتدا باید کاستی ها را بشناسیم و آنگاه دلسوزانه در صدد جبران خسارات آن گام برداریم.

اگرچه کوشش در پایه گذاری این دانش در ایران منحصر به دانشگاه نبوده و نیست، با این همه در اینجا اشاره هایی به امور اتنو در دو داشگاه یاد شده خواهم داشت و در این میان لازم می دانم به موارد پیشرفت و کمبود و کژروی در راه این دانش نوپا در ایران بپردازم. موضوع مطالعه موسیقی اقوام در ایران تا کنون از دو جهت متفاوت ازسوی موسیقی شناسان تجربی و دیگر از جانب اساتید دانشگاهی صورت گرفته است. این دو جریان موسیقی شناس را باید در کنار یکدیگر تفهیم کرد. مضاف برآن، شناخت موسیقی ملل است، که از چند دهه پیش در ایران آغاز شده رکن عمده موسیقی شناسی قومی را با خود دارد و این مسیری است که عملاً کمال توجه را باید به آن معطوف داشت. اگرچه این نکات باید مورد توجه باشند، اما باید بدانیم که دانش موسیقی شناسی قومی نگاهی نو را دنبال می کند. لازم می دانم در اینجا به چند مشکل بنیادی در تاسیس و تشکیل و ماهیت این رشته در ایران اشاره می کنم. با این حال قصد ندارم به محتوای آن چه در این دو دپارتمان تدریس می شود بپردازم که البته این خود می تواند موضوع بررسی نوشته دیگری باشد.

اطمینان دارم آنان که با امور دپارتمانی در دانشگاه ها سر و کار دارند، با اصول زیر آشنا هستند و به گمانم آگاهی از این اصول از بدیهیات است. ضرورت دارد اهم آنها را در رابطه با موجودیت دو دپارتمان اتنوموزیکولوژی درایران یادآورشوم.

1 )- اساس کار این است که هر دپارتمانی در آغاز تاسیس، می بایست سه استاد متخصص در رشته مورد نظر داشته باشد. از این جهت، هم دپارتمان اتنو دانشگاه تهران و هم دپارتمان اتنوی دانشگاه هنرهرکدام می بایست سه استاد متخصص اتنوموزیکولوگ در این رشته و فرهنگ شناسی موسیقی ملل و حد اقل یکی از آنان هم می بایست گرایش انسان شناسی داشته باشد تا واجد شرائط عنوان دپارتمان اتنو باشند. رشته اتنو دراین دو دانشگاه به نصاب سه استاد متخصص نمی رسد که هیچ، بلکه درهرکدام از این دپارتمان ها تنها یک نفر دارنده تخصص اتنو تدریس می کند. نبود استاد متخصص موجب بحران علمی – از همان آغاز کار که از مصاحبه شروع می شود تا تدریس تا شناخت و معرفی کتابشناسی تا مقاله نویسی تا راهنمایی در پایان نامه – همه کار دپارتمانی را با مشکل فقدان تخصص مواجه می گرداند. نیازی به توضیح واضحات نیست که دانشجوی اتنو باید از استاد متخصص بهره ببرد. آنچه آشکار است، بخش هایی از دروس این رشته را دانندگان رشته پژوهش هنر تدریس می کنند وهمین پایه های نامرتبط وغیر استاندارد دپارتمانی، موجبات تهی شدن کیفی این رشته از علم اتنو را فراهم می آورد. رشته اتنو در دانشگاه تهران و دانشگاه هنر تا کنون هرکدام از یک استاد متخصص بهره می برند و اگر چنین باشد همین آشکارا نشان می دهد که نه تنها اعتبار دپارتمانی ندارند و واجد شرائط یک دپارتمان اتنوموزیکولوژی نیستند بلکه مدرک تحصیلی کارشناسی ارشدی هم که صادر می کنند از اعتبار استاندارد ساقط است. مقدمتن تکرار کنم که دو سال پیش در مقاله ای با عنوان "وارونگی موسیقی ایران" (درسایت انسان شناسی و فرهنگ) نوشتم: "لازم می دانم توجه خواننده را به این نکته جلب نمایم که چندین سال است رشته ای با عنوان "پژوهش هنر" در ایران تاسیس شده و آنچه از شواهد برمی آید این است که – علیرغم هرسطحی از دانش که پویندگان آن کسب می کنند – فارغ التحصیلان آن، با گرایش موسیقی، رفته رفته جای مدرسین "اتنوموزیکولوژی" را می گیرند٠ بی هیچ استدلالی روشن است که رشته "اتنوموزیکولوژی" با "پژوهش هنر" تفاوت بنیادی دارد". این یک امر بدیهی است که دپارتمان باید از متخصص فن بهره ببرد. حال اگر تصور کنیم که وزارت علوم این موضوع را نمی داند، مسئولین علمی دانشگاه هم این موضوع را نمی دانند، پردیس هنرها هم این موضوع را نمی داند، دست کم با اطمینان باید گفت که دپارتمان موسیقی تهران و هنر به این موضوع واقف هستند. تاکید کنیم که اگربنا باشد سه استاد متخصص در یک دپارتمان تدریس کنند، هرکدام از آنان می بایست متخصص یک حوزه از موسیقی شناسی قومی باشند و یا دست کم یکی از آنها می بایست گرایش انسان شناسی داشته باشد. این امر به ما می گوید که آموزش انسان شناسی و مبانی آن برای دانشجویان موسیقی شناسی قومی امری مبرم و الزام آور است. کاش روزی نام واحدهای درسی که طی این سالیان تدریس شده به همراه نام مدرس و تخصص و محتوای مطالب آن در اختیارعموم قرار بگیرد تا دانسته شود چه اندازه از واحدها را متخصص ها و چه اندازه از واحدها را غیر متخصص ها تدریس نموده اند. تا کنون تعداد قابل توجهی دانشجو در این رشته فارغ التحصیل شده اند. من هم حتی المقدور نشریات و فصلنامه ها و سایت ها را مطالعه می کنم وهمیشه امیدم این بوده تا نوشته هایی متناسب با توان علمی آنان در این نشریات و فصلنامه ها و سایت ها را مطالعه کنم. مطلبی که رضایت بخش باشد تا کنون ندیده ام. خوانندگان این نوشته اگر آگاهی متعارفی با دانش این رشته داشته باشند، خود می توانند این موضوع را بررسی نمایند. این که توجه خواننده را به این نکته ارجاع می دهم این است که در بالا تاکیدمان بر این بود که سه متخصص باید یک دپارتمان را به گردش درآورند و حاصل عملی شاگردان آنان هم می بایست به طور آشکار در اختیار همگان و داوری جامعه علمی قرارگیرد. امری که بدیهی می نماید این است که هر استادی به فراخور دانشی که از پیش آموخته آن را به شاگردان منتقل می کند اگرچه این اصل در جای جای دپارتمان های ما واقعیت ندارد که این بحث کشداری است که دیگران به کرات و به تفصیل به آن پرداخته اند، اما اصلی که همیشه برجای خود ثابت است این است که دانشجو از تخصص استاد بهره می برد و آن مواد تخصصی را می آموزد (در یادگیری علم و هنر موسیقی و ادبیات به انتقال های حرفه ای اشاره شده که هر نوازنده و آواز خوان و دانش پژوه و حتی پرندگان در کار خود نکته ها و رفتار خود را از آموزنده فرا می گیرد (2) و این یک امر تجربی است). اشاره کنم که اساس آموزش اتنو بر بنیان چند جهت صورت می گیرد که عمده ترین آنها، تئوری و روش و موسیقی اقوام جهانی و برای ما ایرانیان موسیقی اقوام فرهنگمان و دستگاهی و سایر ژانرها است.

آن چه مؤکداً باید مورد توجه دپارتمان واقع شود، اساساً شناخت فرهنگ موسیقی ایران و ملل است. بدون دسترسی به این جنبه از دانش "بینا دپارتمانی"، اتنوموزیکولوژی مفهوم خود را از دست می دهد. شناخت فرهنگ موسیقی ایرانی هم ابعاد گسترده ای دارد که دست کم، آن چه در اینجا باید برجسته شود، شناخت تئوری و رابطه زبان فارسی و تاریخ نگری (در محتوای موسیقی شناسی قومی تاریخی) و ادبیات و فرهنگ اجرا و شنیداری و زمینه های دیگر که نیاز به فهرستی طولانی دارند، می باشد. با شناخت از این کمبودها است که در پر کردن این خلاء باید گام برداشت. آن چه عملاً شاهد آن هستیم این است که کسانی خود را "شاه کلید" گشایش همه مشکلات دانش این رشته می دانند که این خطر هم از راه آموزش به دانشجویان منتقل می شود و موجبات گمراهی دیگران را فراهم می آورد. نشانه های آن را می توان از نوشته های مدرسین یا دانشجویان یا فارغ التحصیلان این رشته بررسی نمود.

2)- تدریس موسیقی ملل اساس شناخت موسیقی شناسی قومی است. از این جهت تدریس موسیقی ملل از جانب کس (یا کسانی) که تخصص میدانی درآن موسیقی (یا موسیقی ها) را دارند باید صورت بگیرد و تنها باید به جنبه های همان تخصص میدانی پرداخته شود. متخصص باید نشان دهد که با پژوهش میدانی به آن دانش دست یافته. به طورمثال اگر استاد، متخصص موسیقی نوبات یا راگا یا پاتت یا فصل و وصله یا موسیقی اقوام ایران است، تنها باید به تدریس آن موسیقی بپردازد و از دست اندازی بر آنچه را که نمی داند پرهیز کند. نباید تصور کرد با خواندن چند مقاله و شنیدن چند "سی دی" می تواان به دانشجو وانمود کرد که فرد متخصص موسیقی ترک و عرب وهند و غیره است. این بازی گوشی ها به کارعلم نمی آیند. من از تجربه آموزشم بگویم؛ استادان من هیچکدام هرگز از دایره حد و مرز دانش و تخصص خود عدول نکردند و هرکدام به تخصص های میدانی خود پای بند و مسئول بودند. دکتر اسکایلر متخصص موسیقی نوبات و موسیقی یمن بود که آنرا تدریس می کرد؛ دکتر پهولچیک متخصص موسیقی کشمیر و هند بود (و البته پایان نامه دکترای او درباره تزئینات اجرایی در اصوات قرآنی عبدالباسط محمد عبدالصمد بود) که آنرا تدریس می کرد و دکتر هود هم متخصص موسیقی پاتت بالی و جاوه بود که آنرا به طورعملی (گملان) و به طور تئوری درس می داد؛ خانم دکتر رابرتسون متخصص انسان شناسی و موسیقی شناسی قومی بود؛ خانم دکترهرندن متخصص موسیقی مالتا و سرخپوستان بود (با تخصص در انسان شناسی) و خانم دکتر ماریا رزمن متخصص موسیقی کامبوج و لائوس بود (استاد مدعو). لازم است بگویم که چهار تن از اینان (اسکایلر، هود، رابرتسون و هرندن) ادیتور نشریه "اتنوموزیکولوژی" آمریکا بودند. نیازهای دیگر دپارتمان را متخصصین فن که از بیرون دعوت می شدند جبران می کردند. بهتر است به نام چند تن از شناخته شده ها در جهان که از مدعوین دپارتمان بوده اند اشاره کنم: پروفسورجان بیلی، پروفسور هرولد پاورز، دکتر شبریه، دکترجرج دیمیتری ساوا، آمنن شیلوا، دکتر ویرجینیا دانیلسون، دکتر کارل سیگنل، دکتر داریوش صفوت و بسیار کسان دیگر از روسیه و پرتغال و مصر و یمن و آرژانتین و از استادان موسیقی مانند استاد جنوجین تنری کرور، استاد احسان اوزگن، استاد نجدت یاشار از ترکیه و محی الدین داگار متخصص دهروپاد از هند و چندین کس دیگر از آّفریقا را باید نام ببرم. این ها را گفتم تا دپارتمان ها وظیفه و مسئولیت خود در برابر تدارک شرائط آموزش و دعوت از استادان مدعو برای دانشجویان را بدانند و تصور نکنند تنها یک دو تن، آنهم با گفته های تکراری می توانند راهگشای یک رشته علمی در ایران باشند. کار با بی مسئولیتی چندان پیش نمی رود که فرد به سادگی خود را متخصص فلان موضوع جا بزند و یا اصلاً وانمود کند که متخصص موسیقی های جهان است. این اصل از یکسو به ناتوانی و نیاز دانشجو مربوط می شود و از سوی دیگر از اعمال زور که سرشتی جامعه ما است و گاه از جانب استاد اعمال می شود سرچشمه می گیرد.

هر دپارتمان اتنو در طول دوره کارشناسی ارشد دست کم می بایست موسیقی پنج فرهنگ غیر ایرانی را تدریس کند. آشنایی با موسیقی غیر ایرانی از ضروریات مبرم این رشته و در نهایت پایه اصلی رشته اتنو است. واقعیت امر نشان می دهد که دو دانشگاه یاد شده مدرس متخصص در نزدیک ترین فرهنگ های (ترک و عرب) را ندارد، تا چه رسد به هند و آسیای جنوب شرقی و استرالیا و آفریقا و آمریکای لاتین و بومیان آن سرزمین و چین و ژاپن و فیلیپین. آن چه ممکن است اتفاق بیفتد این است که کسی نزد خود مقداری اطلاعات را از گوگل جمع آوری کند و آنها را به خورد دانشجو بدهد و وانمود کند که به طور تخصصی به فرهنگ و موسیقی قومی ملل آشنا است، اما در واقع امر، پرنسیب اتنوموزیکولوژی چنین نیست. واضح است که خود دانشجو هم پیشاپیش می تواند چنین کاری را انجام دهد. امروزه در منبع گوگل بسیاری از موسیقی های جهان با نوشته و ویدئو توضیح داده شده و بالاتر از آن در فصلنامه های مهمی که در دسترس است یا در منابع "جی استور" کتاب های فراوان یافت می شود، اما مطالعه آنها، در مقایسه با آموزش علمی- آکادمیکی تفاوت دارد. فقدان مدرس متخصص در موسیقی های غیر ایرانی از پرسش های اساسی از معاونت علمی این دانشگاه ها، آن هم در ارتباط با اعتبار دپارتمان ها است.

گفتیم دانستن موسیقی فرهنگ های جهان از ارکان عمده دانش اتنو است و می بایست بر آن تاکید شود، با این حال، تدریس موسیقی و فرهنگ های جهان، آن هم به این صورت که ما از آن آگاهی داریم، نباید گریزگاهی برای کم توجهی یا عاملی برای سرپوش نهادن به کاستی ها و کم دانشی مدرس در کار تدریس و پژوهش فرهنگ و تاریخ و جامعه شناسی موسیقی ایران باشد. اگرچه باید موازنه ای در شناخت موسیقی ایران و سایر فرهنگ ها باشد، با این همه، پشتوانه علمی دپارتمان ها نشان می دهد که جای مدرسین موسیقی اقوام ایرانی به جد خالی است. بارها تکرار شده که شناخت ایرانیان از موسیقی خود – چه از جنبه تاریخی یا اجتماعی یا فرهنگی و یا حتی موسیقی شناسی – به مراتب دست پائین تر را از بیگانگانن دارد. موسیقی شناسان غیر ایرانی هنوز موسیقی ما را عرصه آموزشگاه خود تلقی می کنند و از این بابت هم در مواردی موسیقی و موسیقی شناسی ما را به چشم حقارت می نگرد. در چند سال تاسیس اتنو در ایران هنوز نشان داده نشده که گامی جدی در این راه برداشته شده باشد و موضوعات موسیقی شناسی ایرانی را در برابر بیگانگان کارآمد نشان دهد. دپارتمان ها نشان نداده اند در کار مشورت با موسیقی شناسان تجربی در ایران هستند و نشان نداده اند که تا کنون از دانش بیرون از دپارتمان بهره گرفته اند. البته همانگونه که در بالا هم اشاره شد، پشتوانه علمی دپارتمان نشان می دهد که جای مدرسین موسیقی ملل هم درهر دو دپارتمان خالی است. موسیقی ملل تخصص می خواهد. ما در دانشگاه ها متخصص موسیقی ملل نداریم و به هیچ راهی هم نباید توهم را جایگزین واقعیت نمود.

دانشجوی اتنو باید به نیازهای پایه ای تئوری و دانش انسان شناسی، زبان شناسی، فلسفه هنر، تاریخ نگری و ادبیات دسترسی داشته باشد. دپارتمان ها همیشه این کمبودها را با اساتید مدعو جبران می کند. دانشجو این را نمی داند. دانشجویی که تازه به دپارتمان وارد می شود نه اهداف را می داند نه از تئوری های مورد نیاز آگاهی دارد و نه اهمیت دسته بندی موضوعات را می شناسد. باید گفت با توهم و "ملی گرا" خواندن مطالعه موسیقی ایرانی نباید از بار مسئولیت شانه خالی کرد. اینها بندبازی هایی است که در مفرّ نادانستن به کارگرفته می شوند.

آیا مدیریت علمی این دو دانشگاه به چنین اموری واقفند یا این که آیا این موضوعات اینقدر برایشان دست و پاگیر است که فرصت بررسی آنان را ندارد؟ طبیعتاً چنین موضوعاتی آنقدر چنان دور از مدیریت ایستاده اند که نباید توقع کنترل و بررسی آنها را داشت؛ با این حال، کمترین بررسی این است که ببینند چگونه یک دپارتمان با یک استاد متخصص درطی چند سال مدرک صادرمی کند و چگونه کسانی با لاپوشی، خود را متخصص یک رشته و حتی متخصص همه موضوعات یک رشته جا می زند؟ امید است روزی مسئولین امر این مشکلات را بدانند و دست کم در تکمیل مدرسین متخصص توجه کافی را عنایت داشته و این دو دپارتمان را به سطح استاندارد ارتقاء دهند.

3)- موضوع دیگر موضوع استاد راهنما در کار پایان نامه دانشجویان این رشته است. استاد راهنما به طورحتم و حتی استاد مشاورهم می بایست دکترای اتنوموزیکولوژی باشد. پرنسیب رشته های تخصصی در دانشگاه تاکید می کند که استاد راهنما باید متخصص در آن رشته باشد که دانشجو پایان نامه اش را می گذراند. پروسه تدوین پایان نامه این است که دانشجو بعد از تائید پروپوزال، پیگیرانه با استاد راهنمای خود کار کند. استاد راهنما، باید نزدیکترین رابطه تخصصی را با موضوع پایان نامه داشته باشد. با در نظر گرفتن این که یک نفر متخصص در دپارتمان هست و نفرات دیگر از رشته های دیگر، پس بسیاری از پایان نامه ها که حاوی تنوعات موضوعی هستند به واقع چگونه از جانب یک نفر یا کسان غیر متخصص مدیریت می شود؟

اگرچه اکنون تعداد پذیرش دانشجویان این رشته ازجانب وزارت علوم کم شده، اما واقعیت نشان داده که دست کم یک مدرس درسال استاد راهنمای نزدیک به چندین دانشجو بوده است. بعضی از دانشجویان این رشته به من گفته اند که استاد راهنما به علت کمبود وقت یا سهل انگاری حتی محتوای پایان نامه آنها را مطالعه نکرده است. من اگرچه به دلایلی نمی توانم استاد راهنمای دانشجویان این رشته باشم، اما می خواهم به یک نمونه آن اشاره کنم. یکبار استاد محمد رضا لطفی از من خواستند، راهنمای پایان نامه دانشجویی باشم که می خواهد موضوع پایان نامه اش را در باره تطبیق یکی از راگاهای هندوستانی با یکی از مدهای ایرانی انجام دهد. یکروز صبح استاد لطفی همراه آن دانشجو به منزل من آمدند، به ایشان توضیح دادم تمام کارهای راهنمایی را انجام می دهم اما از نظر اداری و به طور رسمی نمی توانم و نمی خواهم استاد راهنما باشم. راهنمایی های لازم را در تدوین انجام دادم. چند روز پیش از دفاع، نام یکی از استادان را جلو پایان نامه نوشتند. اینها نشان می دهند موارد دیگر کارها برهمین منوال است. تا کنون با چند دانشجو فارغ التحصیل این رشته صحبت کرده ام که از نحوه راهنمایی در دوره نوشتن پایان نامه گله داشتند. اگر کار به همین منوال پیش برود، باید آرزو کرد که تا چند وقت دیگر شاهد فروش پایان نامه دراین گونه رشته ها هم در میدان انقلاب نباشیم.

همه یا اکثر دانشجویان در انتهای کار، پایان نامه خود را روی موسیقی اقوام ایران یا موسیقی دستگاهی ارائه می دهند و این در حالی است که متخصص موسیقی اقوام ایرانی یا در دو دپارتمان حضور ندارد یا دست کم در حد نیاز آنان نیست. از عنوان چند پایان نامه که در فهرست سایت دانشگاه تهران منتشر شده نشان می دهد که مفاد پایان نامه "موسیقی شناسی" است تا اتنوموزیکولوژی و این یک مسیر انحرافی است که باید به آن توجه شود.

در کار راهنمایی پایان نامه چند اصل اهمیت دارد. یکی تخصص استاد راهنما درموضوع پایان نامه است که ازمهمترین موارد است؛ دیگر تخصیص زمان کافی برای هدایت دانشجو، که دراین مورد هم یاد کردیم حجم بیش از اندازه دانشجویان و تعداد کم استاد باعث می شود که هر استاد درسال تعداد بیش از متعارف پایان نامه را گزینش کند. اغلب دانشجویان به من گفته اند که استاد راهنمای پایان نامه دانشجوی "الف"، فردا داور پایان نامه دانشجوی "ب" می شود، و استاد راهنمای پایان دانشجوی "ب" زمان دیگر داور پایان نامه دانشجوی "الف" بوده است. این بده و بستان در کار پایان نامه لطمه جبران ناپذیری به محتوای پژوهش می زند. شاید در این مورد بد نباشد به روند کار دفاع پایان نامه در دوره دکترا دانشگاه های معتبر آمریکا اشاره ای داشته باشم تا یکی از علت های این همه کارشناس ارشد و دکترا را در ایران بدانیم. یک پایان نامه با چهار حالت رو به رو می شود: 1- یا می گویند این پایان نامه اعتبار دفاع را ندارد، که در آن صورت دانشجو برای همیشه از ادامه تحصیل در آن رشته محروم می شود، 2 – یا می گویند این پایان نامه اعتبار دفاع را دارد اما نه اکنون، بلکه بعد از چند سال دیگر، 3 – یا می گویند این پایان نامه اعتبار دفاع را دارد اما مشروط به این که بعضی مطالب آن ویرایش و بهتر شود، 4 – و یا می گویند این پایان نامه هیچ نقصی ندارد که این گونه بسیارمعدودند. دفاع پایان نامه من هفتم ماه جولای 99 بود که ساعت نه و نیم آغاز شد. ابتدا مرا به سالن هیئت پنج نفره استادان فراخواندند و از من خواستند تا خودم وعنوان پایان نامه ام را معرفی کنم. خودم و عنوان پایان نامه ام را معرفی کردم، گفتند بفرمائید بیرون. می خواستند شور و مشورت کنند که آیا این پایان قابل دفاع هست یا نیست. بعد از ده دقیقه مرا به جلسه فراخواندند. دفاع پایان نامه ام از ساعت نه و نیم صبح تا دو بعد از ظهر طول کشید. ناگفته روشن است که چهارساعت و نیم چالش و دفاع تا چه اندازه می توانست برای من مشکل باشد. بسیاری از پرسش ها از جانب نماینده دانشگاه مطرح می شد، زیرا با این کار می خواهند اعتبار علمی دانشگاه را محفوظ نگاه دارند. این را گفتم که معیاری در مقایسه دفاع پایان نامه ها در ایران و آمریکا را داشته باشیم. در روز دفاع دانشجویان در ایران، که من در چند مورد ناظر بوده ام، دانشجو از پیشاپیش بساط سماور و چای و شیرینی و کیک و نوشابه و لیوان و بشقاب های یکبار مصرف را پهن می کند و این یک دهن کجی به هیئت ژوری است و این یعنی چه بخواهی چه نخواهی من امروز ظرف یکساعت آینده مدرکم را خواهم گرفت و بفرمائید کیک و چای! من که داور بوده ام، اگر ایراد و نکته ای به پایان نامه گرفته ام تا در متن منظور شود، هیچ ضمانتی نبوده که آن نکات را در تصحیح مجدد پایان نامه بیاورند.

حال وقتی دو نفر در یک دپارتمان در کار پایان نامه تعیین کننده باشند روشن است بده و بستان های چالشی و دفاعی، سرنوشت پایان نامه را تحت الشعاع قرارمی دهد. موضوع داد و ستد مدارک و محتوای علم درجهان موضوعی امروزی نیست و این پیشینه ای طولانی دارد؛ با این حال در دانشگاه های ایران و در دپارتمان های یادشده شکل خاص خود را به خود گرفته است.

من دو بار استاد راهنمای کارشناسی ارشد انسان شناسی بوده ام و دو بار داور و راهنمای پایان نامه موسیقی شناسی، که به دقت پایان نامه ها را می خواندم و پرسش های مهمی که در ذهنم می گذشت آنها را برجسته می ساختم. در روز دفاع آنها را از دانشجوی دفاع کننده می پرسیدم و انتظار پاسخ از جانب دانشجو را داشتم. در حالی که استاد راهنما به پرسش های من پاسخ می داد. من در آنجا نمی دانستم آیا باید استاد راهنما را چالش کنم یا دانشجو را؟ به نظر من وقتی داوری برای پایان نامه ای تعیین می شود یعنی این پرسش ها از نویسنده پایان نامه است نه استاد راهنما، من این ها را به تجربه دفاع پایان نامه خودم می گویم. مسئله دیگر این که بارها شنیده ام که وقتی یکی از نوازندگان صاحب نام، استاد راهنمای دانشجویی می شود، به پشتوانه آن استاد نوازنده صاحب نام، موضوع دفاع "ماست مالی" می شود و اعتبار استاد راهنما که نوازنده صاحب نامی است وجه مصالحه دفاع پایان نامه می گردد.

گذراندن دفاع پایان نامه و تقدیم مدرک کارشناسی اتنو، بی شباهت به دادن مدرک پزشکی نیست که تا آنجا که من در این سرزمین دیده ام اعتماد به نفس دانشجوی فارغ التحصیل را در کاربرد عنوان "اتنوموزیکولوگ" چنان بالا می برد که به هیچ قیمتی حاضر نیست چیزی از امتیاز نام وعنوان آن را به دیگران توضیح دهد. اینها منعکس کننده شرائط درونی دپارتمان است که در جای خود به آن خواهم پرداخت. با این تفاصیل، از آنجا که گفتیم درهر دانشگاهی یک استاد متخصص برای راهنمایی پایان نامه اتنو واجد شرائط است از این جهت، هر دو دپارتمان یا دانشگاه ها یا وزارت علوم روزی باید لیست استادان راهنمای دانشجویان فارغ التحصیل این رشته را اعلام کند تا دانسته شود چند نفر دانشجو با استادان دارنده دکترای اتنو و چند دانشجو با دارندگان دکترای غیر اتنو پایان نامه خود را گذرانده. دانستن این موضوع هم اعتبار پایان نامه ها را آشکار می سازد و هم اعتبار دپارتمان را. در سایت دانشگاه تهران، موسیقی شناسی (اتنوموزیکولوژی) تز (پایان نامه)، پانزده شانزده نمونه از عنوان پایان ناهه ها و نام دانشجو و نام استاد راهنما را نشان می دهد. از این نمونه ها یک نمونه با استاد بیرون از دپارتمان، دو نمونه استادان راهنمای مشترک با دپارتمان، چند نمونه دیگر با راهنمایی یک متخصص از دپارتمان صورت گرفته شده و باقی با راهنمایی غیر متخصص انجام پذیرفته است. این همان تقسیم کار بین دو استاد اتنو و غیر اتنو است. اگرچه بر اساس عنوان نمی توان درباره محتوای پایان نامه قضاوت کرد، با این حال از عنوان چند پایان نامه چنین بر می آید که تعدادی از آنها صرفاً حاوی موضوع موسیقی شناسی هستند تا اتنوموزیکولوژی و این همانجاست که تخصص استاد راهنما تاثیر خود را بروز می دهد. از این جهت است که باید تاکید کرد که یک دپارتمان تخصصی با یک نفر اعتبار دپارتمانی ندارد و شاید از همین زاویه باشد که سایت دانشگاه تهران "اتنوموزیکولوژی" را به عنوان شاخه ای مستقل به رسمیت نمی شناسد و همانگونه که ملاحظه می شود آن را داخل پرانتز در جلو "موسیقی شناسی" آورده است. البته نام و عنوان دپارتمان در برابر محتوای آن موضوعی جزئی است با این حال این خشت کجی است که از اول در هر دو دپارتمان بنا نهاده شده که بالاخره روزی دیوار آن فرو خواهد ریخت و به اعتبار این رشته و دپارتمان و دانشگاه ها و سیستم آموزشی لطمه خواهد زد.

4)- گام اول ورود دانشجو، بعد از کنکور، با مصاحبه آغاز می شود. در مصاحبه دانشجویان، باز تنها دو نفر اتنوموزیکولوگ و چند نفر از پژوهش هنر حضور دارند و این همان مشکل بنیادین است که در بالا هم به آن اشاره کردیم. استادان پژوهش هنر، نه دانش و نه صلاحیت طرح پرسش از کاندید این رشته را ندارند. این موضوعی نیست که بشود با آن کنار آمد. این که این رشته دو نفر از اتنو و چند نفر از پژوهش هنر کار مصاحبه را انجام می دهند، یعنی این که دپارتمان نه اتنو است و نه پژوهش هنر. این بازی ها این پرسش را در ذهن متبادر می سازند که آیا ورود دانشجو به این رشته با این گونه داوری از جانب غیر متخصص ازهمان اول موجب تضییع و پایمال شدن حقوق داوطلب نمی شود؟

اکنون وزارت علوم به هر دلایلی تعداد پذیرش سالانه دانشجویان این رشته را تا حد ناچیزی تقلیل داده؛ اگرچه ممکن است تصور کرد که این کاهش به اوضاع اقتصادی و بودجه دانشگاه مرتبط است با این حال ضروری است مسئولان وزارات علوم و دانشگاه در مورد کیفیت و محتوای آکادمیکی این رشته هم تصمیم اصولی تری اتخاذ نمایند. تقلیل کمیت دانشجویان نباید بارمسئولیت کیفیت آموزش دروس از جانب دپارتمان را تقلیل دهد.

5) - موضوع اتنوموزیکولوژی در ایران و هدف آن سال هاست مورد پرسش قرار گرفته و هنوز هم به علت پراکندگی عمدی یا سهوی نتوانسته پاسخی درخور نیاز به جامعه هنری ارائه دهد. موجودیت علمی این رشته که در آغاز می بایست به پاره ای از معضلات این رشته و در نهایت به موسیقی شناسی قومی ایران جوابگو باشد، خود به یکی از معضلات موسیقی شناسی ایران مبدل شده است و هر زمان هم با گذشت ایام به کژروی خود بیشتر ادامه می دهد. ده دوازده سال پیش، دوستانی در ایران پیرامون جایگاه اتنو با من سخن می گفتند. بسیاری از آنان بر این باور بودند که رشته اتنوموزیکولوژی در جهان به بن بست رسیده است. اکنون که سال هاست از آن زمان می گذرد به حق می توانم احساس و برداشت آن زمان این دوستان را درک کنم. اگر امروز از پیشرفت های علمی این شاخه از دانش در جهان خبر نداشتیم، بی شبهه من هم امرو مانند آن روز آن دوستان می گفتم که این "دانش" به بن بست رسیده است. آن روز حق با آنان بود و اگر امروزهم در همین شرائط همان سخنان را تکرار کنند بازهم حق با آنان است. زیرا گمان من این است که این دوستان در آن زمان و حتی در این زمان زیر تاثیر جماعتی از "اتنوموزیکولوگ" قرار گرفته اند که در "بن بستی" این دانش در ایران نقش ایفا کرده اند. منبع آگاهی این دوستان در آن زمان نا آگاهی های کسانی بود که با کژفهمی موسیقی شناسی قومی را به ایرانیان معرفی می کردند. با تاسیس این رشته بسیاری از آن کژروی ها هم چنان راه خود را می گیرد. میدان دانش عرصه ی بسته ای نیست. رفتار این دو دپارتمان نه تنها حکایت از بن بستی آنها است، بلکه نشان از تشکیل جریان حزبی را هم دارد. در نوشته دیگر ("وارونگی موسیقی ایران" سایت انسان شناسی و فرهنگ) اشاره کرده بودیم که این گونه نهادهای علمی باید از وابسته ساختن مکانیکی شاگردان به جریان های هژمونی طلب دپارتمانی و دسته بندی های نوچه پرور اجتناب کنند. این ها مزید هر موضوعی است که کم اعتباری یک جریان علمی را با خود خواهد آورد (2). اگرچه در بالا و در همه این نوشته تاکید بر این بوده که فعلاً به محتوای این دو دپارتمان پرداخته نشود، اما نیاز به تحلیل نیست که از اشاره های فوق درخواهیم یافت – دست کم از صورت ظاهر دپارتمان ها – که این دپارتمان های اتنو از گونه دپارتمان های اتنوی ایرانی هستند که تنها معادل آنها را می توان در ایران پیدا کرد. ایرانی است نه به این خاطر که در ایران است بلکه به خاطر وضعیت و منحصر به فرد بودن "شتر گاو پلنگی" آن در ترکیب است که از خشت اول تا کنون با چند رنگ متفاوت، کج ایستداده و نه دپارتمان اتنو و نه دپارتمان "پژوهش هنر" می باشد. کسانی که به ماهیت دپارتمانی واقف باشند درخواهند یافت که در چنین مواردی نیاز به تفسیر سیمپتوم بیماری این گونه دپارتمان ها نیست. تردیدی نیست که بیگانگان از محتوا و وضیعت درهم ریخته این گونه دپارتمان ها آگاهی دارند و چه به خواهی چه نخواهی بر پایه محتوا و مدرس آنها، آنها را ارزشیابی می کنند و من در حاشیه به این نکته هم بپردازم که اگر وضعیت سایر دپارتمان های علوم انسانی هم مانند همین دپارتمان های اتنو باشد، بی دلیل نیست مطالعات علوم انسانی در ایران همیشه چشم و قلمش باید به دنبال چشم و نوشته های بیگانه گان است. امید هست روزی دست از توهم برداریم و یکبار و یک لحظه هم که شده به خود آئیم تا بدانیم کجا ایستاده ایم و غافل وار با خودخواهی راه فرهنگ سترگ موسیقی شناسی ایران را به کژ راهه نبریم.

6)- با توضیحات کوتاهی که در ماهیت جنبی دو دپارتمان اتنو ارائه شد یک پرسش عمده را حول آن مطرح می کنیم. دپارتمان اتنو و یا هر دپارتمان دیگر، می بایست دست کم سه متخصص در رشته مطرح شده داشته باشد تا بتواند واجد شرائط دپارتمان بودن را با خود داشته باشد. از آنجا که دو دپارتمان یاد شده هرکدام بیش از یک متخصص ندارند، از این جهت نمی توانند با عنوان دپارتمان یا هر عنوان زیر مجموعه ای مدرک علمی زیر نام آن صادر کند. یک مدرک تحصیلی هنگامی معتبر است که مفاد علمی آن از جانب متخصصین صلاحیتدار تعلیم داده شده تائید شود. هر دو دپارتمان اتنو در دو دانشگاه های یاد شد واجد چنین شرطی نیستند. پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری و هم چنین دو دانشگاه هنر و تهران موظفند در تشخیص اعتبارنامه علمی این دو دپارتمان یا این بخش زیر مجموعه در صدور مدرک کارشناسی ارشد بازبینی نموده و اعتبار کار صدور مدارک را برپایه معیار تخصص استادان مربوطه مورد توجه قرار دهد. با یک پژوهش میدانی و مصاحبه با فارغ التحصیلان این رشته و مطالعه مفاد پایان نامه های آنها می توان جایگاه و کیفیت علمی و غیر استاندارد این گونه دپارتمان ها را مشخص نمود.

بر اساس آمار در سایت وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، تعداد پنج هزار و چهارصد رشته تحصیلی در دانشگاه های ایران ثبت شده که تعدادی از آنان منسوخ است. به نظر می رسد تائید بعضی از رشته ها از جانب وزارت علوم، تحقیقات و فناوری صرفاً و در درجه اول ارائه یک "سرفصل" است که مورد تائید آن وزارتخانه یا دانشگاه تهران باشد. این یک روند درست است اما در روند تاسیس دپارتمانی تمهیدات لازم از جهت حضور استادان متخصص نیز باید مورد بازنگری قرار گیرد. البته راه "دور زدن" (که بسیاری متخصص آنند) مشکلات را به سادگی حل می کند. نمونه این "دور زدن ها" چنین است که: یک – اگرچه مفاد سرفصل، مفاد رشته اتنوموزیکولوژی باشد اما عنوان "اتنوموزیکولوژی" را می توان داخل پرانتز بعد از عنوان "موسیقی شناسی" آورد و، دو – با این کار می توان استاد موسیقی شناسی را هم به جای استاد اتنوموزیکولوگ "جا" زد که البته کسی هم به محتوای مفاد سرفصل اتنوموزیکولوژی و تفاوت آن با مفاد سرفصل موسیقی شناسی کاری ندارد و، سه – "مفاد سرفصل اتنوموزیکولوژی" از جانب هر استادی که می خواهد باشد تدریس می شود و اینجا است که همان مفّر عنوان "موسیقی شناسی" برجسته می شود. و چهار – از آنجا که "مفاد سرفرصل اتنو" تدریس می شود، دانشجو در جامعه خود را فارغ التحصیل این رشته می داند و برای این رشته ثبت نام کرده و مصاحبه پس داده است؛ و پنج – این کارها زیر نام "موسیقی شناسی" و عدم ثبات نام گذاری عنوان سرفصل نمونه دیگری از "شتر گاو پلنگ" کاری ها در "دور زدن" است. لازم می دانم عنوان دقیق سرفصلی که من برای این رشته نوشته ام "اتنوموزیکولوژی" (موسیقی شناسی قومی) است که در تاریخ 19\11\87 به تائید وزارت علوم، تحقیقات و فناوری رسیده است. عنوان سرفصل با مفاد محتوا همخوانی دارد (3).

7)- برای ما تعیین حد و مرز دانش اتنومویکولوژی با سایرعلوم نزدیک به آن چندان کار ساده ای نیست، از این جهت در نوشته های پیشینیانمان خطوطی از اندیشه اتنوموزیکولوژی را ردیابی می کنیم و در زمینه هایی آنها را مورد بازبینی قرارمی دهیم. با این حال، اکنون جایگاه دانش اتنوموزیکولوژی درجهان جایگاه نوینی است و از این بابت است که این علم مطالعه موسیقی و پیوند آن با جامعه و تاریخ و فرهنگ را به طور بنیادی و تخصصی پژوهش می کنند. اگرچه مطالعات صد سال گذشته موسیقی شناسی ایران از بسیار جنبه ها مورد قدردانی است اما اکنون دوران دیگری است زیرا ما به دانش نوینی دست یافته ایم و در پرتو آن می بایست به طور متدیک و با این وظیفه به پژوهش در این کار پردازیم. نباید از ابتدای کار، پایه را بر بی هویتی و انحراف نهاد. کیست که نداند درجلو دانشگاه "برخی اقدام به خرید و فروش مدارک تحصیلی می کنند" (ویکی پدیا). این گونه اخبار که مثلاً "سیزده ملیون تومان بدهید، بدون هیچ زحمتی کارشناسی ارشد قانونی بگیرید" (تابناک 8 سپتامبر 2017) پر از سایت ها و نشریات است. چنین دپارتمان هایی اگر فاقد کیفیت علمی باشند نه تنها چیزی کمتر از "خرید و فروش مدارک تحصیلی" را ندارند، بلکه بدتر از آن، چند سالی عمر خواهنده را هم تلف می کنند (4).

8) - تنگ نظری و کارشکنی ها از دیرباز در کار اتنوموزیکولوژی در ایران سابقه دیرینه دارد. تا آنجا که می دانم آقای حافظ مدیر (دارنده کارشناسی ارشد اتنو از آمریکا) وقتی به ایران می آید و از دپارتمان موسیقی تهران تقاضای تدریس می کند، رئیس وقت دپارتمان به طعنه به او می گوید: "ما به این درس ها نیاز نداریم".

هیچ چیز به اندازه تنگ نظری و حسادت و مشتبه شدن در خودبینی موجب فساد و پسروی دانش نمی شود. آن کس (یا کسانی) می بایست پیشبرد کار دانش اتنو را درمراکز آکادمیک ایران در دست بگیرند که به واقع قابلیت و توان علمی خود را به جامعه موسیقی شناسی ایران نشان داده باشند و بی دلیل سدبند راه انتقال علم دیگران نشوند. دو جریانی که با نام اتنو تاسیس شدند یا درها را به روی دیگران بستند و مانند "قلعه ذات الصُوّر یا دز هوش ربا" (داستان پایانی مثنوی مولانا) که هرکه وارد شد سرنوشت نامعلومی داشت و یا از درون کارهای دیگران را از چشم انداختند.

در بهار 1389 آقای شریف لطفی مرا تشویق نمودند تا برای راه اندازی رشته اتنو به دانشگاه هنر بروم. ایشان کار انتقال من از مؤسسه سوره و مصاحبه مرا در پائیز همان سال تدارک دیدند و درمصاحبه به من صد دادند (اگرچه این نمره بازی ها برای من بی اعتبار است) و از آنجا من به دپارتمان موسیقی دانشگاه هنر درکرج رفتم. چهار ماه منتظر کار استخدامی ام بودم که کار مرا درست نکردند. من چندان امیدی نداشتم و بعد از پایان ترم، دیگر به آنجا نرفتم. دانشگاه هنر، بعد از من، چندین بار دیگر آگهی استخدام این رشته را داد و بعد از من چهار نفر دیگر با درجه دکترا تقاضای استخدام دادند که با آنان همان برخورد شد که با من شده بود. این دست به سرکردن ها نه تنها نشانه بی پرنسیبی سیستم آموزشی است بلکه موجب شرمساری درتاریخ تاسیس رشته اتنوموزیکولوژی در ایران هم خواهم بود و باید همین جا هم اضافه کنم که من سرفصل رشته اتنوموزیکولوژی ایران (بجز دانشگاه تهران) را در مورخه 19\11\87 برای وزارت علوم نوشته ام وهمین دانشگاه هنر برپایه همین سرفصل نوشته شده من دارد کار خود را جلو می برد. پیشتر از آن، رفتار غیر اصولی هم در کار تدریسم در دانشگاه تهران دیدم که در جای خود به آن پرداخته ام.

در بعضی از رشته های علوم انسانی ما شاهد تنگ نظری و عدم دلسوزی در وحدت امور هستیم. تا چنین است کار این رشته ها دراین خطه به خوبی به پیش نمی رود. سال ها دیده ایم که چگونه عنان رشته های علوم انسانی در دست کم آگاهان بوده و امروزهم می بینیم کسانی با قلدری خود را منتقد یا پژوهشگر یا اتنوموزیکولوگ یا صاحب نظر این رشته و آن رشته می دانند. چه باید کرد؟ معضلی است که همگان از آن آگاهند و راه حل عملی هم برای آن کارساز نیست. سال ها است که یکنواخت گفته می شود موسیقی ایران در تنگنا است، سال ها است پی در پی تکرار می شود موسیقی دستگاهی ایران با مشکلات عدیده روبرو است، سال هاست از انحراف موسیقی ایرانی سخن می رود و اکنون اضافه می کنیم سال هاست موسیقی شناسی هم موجبات این پسروی و انحطاط را دامن زده است. اگرچه پاره ای از مشکلات از بیرون به موسیقی تحمیل شده، اما این ما هستیم که باید مشکلات خود را بشناسیم و با درایت آن را به مسیر درست هدایت کنیم. حال دراین میان آیا این طایفه "اقوام - موسیقی شناسان" روزی خواهند توانست گرهی از معضلات موسیقی ما را باز کنند؟

حل مشکل در گره گشایی کار در نوشتن نقد سالم و توصیه ها و همکاری ها نیست. مشکل پیش رو، مشکل ریشه ای است که با فرهنگ ما اجین شده که البته تبلور آن را آشکارا در چند دهه اخیر در موسیقی ایران، عریان می بینیم. علیرغم هر نقدی که صاحب نظران در هر عرصه ای از موسیقی شناسی ایران اظهار نموده اند، یک اصل همیشگی پایداری خود را با سماجت نشان داده و آن این است که موسیقی و موسیقی شناسی ایران نقد پذیر نیست و من این را به تجربه سی سال نقدهایم می گویم. بسیار نوازندگان و خوانندگان روز و شب از پریشان روزگاری موسیقی ایران گله دارند و همه یا اکثر قریب به اتفاق، فرو ریزی معنوی موسیقی ایران را به گردن دیگران می اندازند و هیچ کس خود احساس مسئولیت نمی کند و نمی خواهد سهمی از این تاوان ویرانگر را تقبل کند. گوئی موسیقی دوران ما دوران "کژفرهنگی" و خود ویران گری (self destruction) را تجربه می کند.

اولین نکته ای که دکترمنتل هود در کلاس درس گفت این بود که از کاربرد لفظ "تاسف" در نوشته هایتان خودداری کنید، زیرا کاربرد آن جایگاه تعصب آمیز شما را نشان می دهد. هراندازه کوشش می کنم از کاربرد این واژه پرهیز کنم اما می بینم احساس تاسف در این نوشته ام موج می زند زیرا دلسوزانه "از آرزوی روز واقعه" آگاهم و می بینم آرزوها چگونه در این راه برباد می روند.. من خود سال های پر رنجی برای آموزش این علم سپری کرده ام تا بتوانم روزی آنرا در اختیارهموطنانم قرار دهم و اکنون نوشته هایم را در پایگاه محترم "انسان شناسی و فرهنگ" در اختیارهمگان قرارمی دهم با این حال نمی توانم از آرزویم برای تاسیس اتنوئی شایسته در ایران و از دلنگرانی هایم برای سرنوشت پویندگان آن با محتوایی غنی، اما با تاسف ابراز نکنم. مطمئناً آرزوی هر موسیقی شناس دلسوز ایرانی این است که روزی ببیند که این رشته در دانشگاه های ما به طور اصولی و در سطحی علمی با دپارتمان های خوب جهان برابری می کند. اکنون واقعیت امر چنین نیست. حاصل و چشم انداز اتنو در ایران، در شرائط رضایت بخشی نیست. یک لحظه هم که شده باید به خود آئیم و دلسوزانه به اعتلای موسیقی خود بیندیشیم. راه را برای پیشرفت پژوهش موسیقی ایران سد نکنیم. باید بدانیم پژوهش خوب اعتبار جهانی ما را بالا می برد.

گفتیم آرزوی های انسان با تاریخ زندگیش گره خورده است؛ و آرزو برای اتنویی علمی در ایران چندان دور از توقع نیست. با این وجود، اگر اتفاقات ناسنجیده ای در امور این رشته رخ می دهد، پس همگان باید دانسته گام بردارند. امروز "روز واقعه" اتنو نیست؛ امروز روزی است که همه ما می بایست در کنار یکدیگر اتنوی آبرومندی را در ایران سر و سامان دهیم.

چند سالی از تاسیس رشته اتنو درایران می گذرد و اگر (شاید) حاصل بازدهی علمی آن چندان رضایت بخش نباشد، باز هم نا امید نباید بود و باید از هرطرف چشم امید را به آینده، پر فروغ نگاه داریم تا نسل های بعدی این رشته گام های سازنده بردارند. به قول عرفی شیرازی: "تا ریشه در آب است امید ثمری هست".

 

پی نویس:

(1) سندی که در بالا (در دانشگاه سوره) به تاسیس رشته "اتنوموزیکولوژی" با ضمائم مربوطه "موزیکولوژی" و "ردیف شناسی" اشاره شد، با سربرگ دانشگاه تهران و از جانب شش تن از استادان گروه آموزشی موسیقی دانشگاه تهران دکتر داریوش صفوت، دکتر محمد تقی مسعودیه، مجید کیانی، دکتر شاهین فرهت، دکتر آذین موحد و علیرضا مشایخی امضاء شده که از دکتر محمد محلوجی رئیس دانشگاه سوره آن زمان تقاضا شده که شرائط تاسیس رشته اتنوموزیکولوژی را در دانشگاه سوره فراهم نمایند. مدیریت گروه آموزش موسیقی در مؤسسه آموزش عالی سوره در آن زمان با آقای رضا مهدوی بوده و خواست تاسیس این رشته هم از جانب ایشان مطرح گردیده است. تاریخ نوشتن این سند بر من روشن نیست.

(2) دپارتمان اتنو باید استادان متخصص در دانش اتنوموزیکولوژی داشته باشند و اگر دانشجو با دانندگان پژوهش و هنر کار کند، ذهنیت علمی آنها به پژوهش هنر تمایل پیدا می کند نه اتنوموزیکولوژی. این اصلی تجربی است. یک نمونه از این گونه تمثیل ها و استعاره های طنز آلود در ادبیات فارسی شعری است از ملا عبدالله هاتفی خبوشانی. هاتفی می گوید: اگر بیضه ی زاغ ظلمت سرشت - نهی زیر طاووس باغ بهشت \ به هنگام آن بیضه پروردنش - ز انجیر جنت دهی ارزنش \ دهی آبش از چشمه ی سلسبیل - در آن بیضه دم در دمد جبرئیل \ شود عاقبت بیضه ی زاغ ،زاغ - برد رنج بیهوده طاووس باغ.

(3)- بارها توضیح داده شده که موسیقی شناسی تطبیقی با اتنوموزیکولوژی متفاوت است و بارها هم توضیح داده شده که موسیقی شناسی با اتنوموزیکولوژی متفاوت است با این حال هنوز جماعتی که پافشااری در نادانستن دارند این عناوین را یکی می دانند و آنها را همسان در کنار همدیگر می آورند. این نشان می دهد که آموزش این رشته در ایران، حتی در میان دوستداران این علم، تا چه اندازه با ندانم کاری همراه است.

(4). کتاب "دانشگاهی که بود" نوشته آقای دکتر ناصر فکوهی در محتوا به "نوکیسه های" دانشگاهی اشاره دارد که به گمانم این ترم می بایست مانند "لمپن انتلکتوال" در توضیح کار مدرک گرایی در ایران برجسته تر شود. "نوکیسه های علمی" دارندگان مدرک های سست و کم اعتبارند که خیل آنان برای بسیاری از دانش پژوهان شناخته شده اند. ترمی که آقای دکتر ناصر فکوهی در مورد پیدایش لایه نو در اقتصاد اجتماعی ایران به کار می گیرند، ترم "نو کیسه ها" است. کاربرد این ترم ما را به یاد گفته سعدی در باب سوم گلستان (در فضیلت و قناعت) می اندازد که می گوید: "ابلهی را دیدم سمین. خلعتی ثمین در بر و مرکبی تازی در زیر و قصبی مصری بر سر. کسی گفت: سعدی چگونه همی بینی این دیبای مُعلَم ["ممتاز"] بر این حیوان لایُعلم؟ گفتم: خطی زشتست که به آب زر نبشتست".

 

کتابشناسی:

کوژو، الکساندر 1387 \ خدایگان و بنده، نوشته گ. و. ف. هگل \ تفسیر الکساندر کوژو، ترجمه و پیشگفتارحمید عنایت، تهران: شرکت سهامی انتشارات خوارزمی.

منبع: انسان شناسی و فرهنگ

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: