حمله یک روس به نهال دموکراسی در ایران

1397/4/2 ۱۰:۰۷

حمله یک روس به نهال دموکراسی در ایران

دومین روز تیرماه 1287 خورشیدی ساختمان مجلس شورای ملی در میدان بهارستان در حالی که نمایندگان آن اولین مجلس مشروطه را تجربه می‌کردند به دستور لیاخوف فرمانده نظامیان روسی و حمایت محمدعلی‌شاه قاجار به توپ بسته شد. بسیاری از مردم، آزادیخواهان، سیاستمداران و روزنامه‌نگاران جان خود را از دست دادند.

 

به مناسبت سالروز به توپ بستن مجلس شورای ملی بررسی شد

دومین روز تیرماه 1287 خورشیدی ساختمان مجلس شورای ملی در میدان بهارستان در حالی که نمایندگان آن اولین مجلس مشروطه را تجربه می‌کردند به دستور لیاخوف فرمانده نظامیان روسی و حمایت محمدعلی‌شاه قاجار به توپ بسته شد. بسیاری از مردم، آزادیخواهان، سیاستمداران و روزنامه‌نگاران جان خود را از دست دادند.

 

محمدعلیشاه و دیدگاه وی نسبت به مشروطه

محمدعلی‌شاه کاملاً تحت‌تاثیر مشاوران طرفدار روسیه به ویژه شاپشال روسی بود. در واقع روس‏ها در ایجاد دشمنی شاه با مشروطه، سهم عمده‌ای داشتند و روزبه‌روز او را تقویت می‌کردند و این امر تا اندازه‌ای بود که محمدعلی‌شاه، مشیرالدوله را از صدارت برکنار کرد و امین‌السلطان را که سال‌ها صدراعظم دوره استبداد بود، از اروپا به ایران فراخواند و به جای وی نشاند که این اقدام، ناراحتی مجلسیان را دوچندان کرد.

 

مقدمات اختلافات مجلس و شاه

در حالی که محمدعلی‌شاه در اندیشه برچیدن نظام مشروطه بود، میان مشروطه‌خواهان نیز اختلافاتی پدید آمد که منشا آن جنبه‌های مختلفی داشت که یکی از آنها طرز تلقی‌های متفاوت از نظام مشروطه بود. عده‌ای معتقد بودند که باید الگوها و قوانین کشورهای اروپایی را ملاک مشروطه قرار داد و گروهی دیگر که شیخ فضل‌الله یکی از آنان به شمار می‌آمد، با این تفکر مخالف و خواستار عدم مغایرت قوانین مشروطه با قوانین اسلامی بودند و آنچه را که با عنوان مشروطیت در جریان بود، نمی‌پسندیدند. عده‌ای دیگر نیز با وجود گرایش‌های مذهبی، به اصلاح تدریجی امور می‌اندیشیدند و مسلماً کسی که بیش از همگان از این آشفتگی و اختلافات بهره می‌برد، محمدعلی‌شاه بود. در واقع «درگیری اصلی میان شاه و مجلس، به ساختار آینده دولت مربوط می‌شد. نمایندگان با توجه به ترجمه‌ای که از قانون اساسی بلژیک در دست داشتند، اصول یک نظام حکومتی پارلمانی را در متمم قانون اساسی گنجاندند... [در این صورت] شاه که اقتدار سلطنت را از دست رفته می‌دید، از توشیح متمم قانون اساسی خودداری کرد و چهار تن از رهبران مخالف افراطی - ملک‌المتکلمین، جمال‌الدین، میرزا جهانگیرخان صوراسرافیل و محمدرضا شیرازی مساوات - را (بابی‌های ملحد) و (خرابکاران جمهوری‌خواه) نامید. او گفت که به عنوان یک مسلمان خوب می‌تواند لفظ اسلامی (مشروع) را قبول کند اما مفهوم بیگانه مشروطه را نخواهد پذیرفت. در این اوضاع و احوال، به قانون اساسی آلمان علاقه‌مند شد و پیشنهاد کرد که رئیس دولت باید همه وزراء از جمله وزیر جنگ را تعیین کند، نیروهای مسلح را رسماً و عملاً فرماندهی کند و شخصاً 10000 نیروی مسلح را در اختیار داشته باشد.»

در این میان، انجمن تبریز مخالفت خود را با شیوه برخورد شاه در برابر مجلس اعلام کرد و شکایت کرد که از زمان عزیمت محمدعلی‌شاه به تهران، تمام امورات، به استبداد می‌گذرد و وزرای مستبد انتخاب می‌شوند و به وکلای ملت و مجلس بهایی داده نمی‌شود و معترض شد که چرا بدون اطلاع مجلس و دعوت مجلسیان، تاج‌گذاری شاه صورت گرفته است. آیا اینها نشانه‌هایی از ضدیت با مشروطه نیست؟

سیدمحمد طباطبایی به رهبری جمعی از نمایندگان مجلس، به انجمن تبریز نوشت: «آنچه از تهران به شما نوشته‌اند، خلاف محض و کذب صرف است. اعلی‌حضرت همایونی شاهنشاهی خلدالله ملکه و دوله نسبت به مجلس مشاوره ملی کمال مساعدت و همراهی را دارند... خیالات شما تماماً بی‌ماخذ است. بهتر است همگی بر سر کسب و کار خود رفته، به اغتشاش ولایت راضی نشوید»

در میان این اختلاف‌نظرها، محمدعلی‌شاه خیلی زود متوجه شد که یکی از راه‌های مقابله با قدرت مجلس و تضعیف مشروطه این است که اعلام کند مشروطه با اسلام و عقاید اسلامی همخوانی و سازگاری ندارد و علت اصلی مخالفت وی با مشروطه‌خواهان فقط مسئله مغایرت مشروطه با مقتضیات اسلام است. مخبرالسلطنه هم که خود، در انداختن چنین فکری بر سر شاه بی‌تاثیر نبود، تاکید کرد که «مشروطیت برای ملت مسلمان ایران غیرقابل قبول است زیرا عمیقاً با قوانین الهی کشور منافات دارد.»

 

وضعیت داخلی مجلس قبل از کودتا

در فاصله بین کودتای 23 آذر 1286شمسی تا سرکوبی مجلس توسط محمدعلی‌شاه بین خود مجلسیان اختلافات بر سر چگونگی برخورد با شاه، بالا گرفت وعمیق شد. عده‌ای معتقد به اصلاح تدریجی اوضاع و برخی دیگر طرفدار رویارویی مستقیم با وی بودند. در این میان نوشته‌های تند افرادی چون میرزا جهانگیرخان صوراسرافیل و مساوات و دیگران، آتش خشم محمدعلی‌شاه را شعله‌ورتر می‌کرد. بدین ترتیب این اختلاف‌نظرها در بین مشروطه‌خواهان به قدری اوج گرفت که انجمن‏ها و مردم که انقلابیون را تشکیل می‌دادند، دیگر به نظرات و خواسته‌های مجلسیان، آنگونه که باید و شاید، بها نمی‌دادند و خواستار رویارویی بودند و «به جای چاره‌اندیشی برای مشکلات کشور، فرقه‌های گوناگون با دسته‌بندی‌های مختلف تشکیل داده و از گوشه و کنار، علیه یکدیگر شبنامه و اعلامیه می‌نوشتند...» و هر چقدر بهبهانی و ممتازالسلطنه از آنها می‌خواستند که متفرق شوند تا اوضاع به آرامی اصلاح شود، آنها وقعی ننهاده و در واقع به عقاید نمایندگان مجلس، اعتقادی نداشتند و همین دوگانگی‌ها کار را بر محمدعلی‌شاه و طرفدارانش آسان کرد و راه را برای سرکوبی مجلس باز کرد«اختلاف عقیدتی شیخ فضل‌الله با مجلس از یک سو و کشمکش مجلس با دولت از سوی دیگر، مجلس را در موضع ضعف قرار می‌داد. شاه و دولت بر سر حدود اختیارات خود با مجلس در کشمکش بودند و از کارشکنی و ایجاد مانع در کار آن کوتاهی نمی‌کردند و مردم نیز که تازه از بند استبداد رسته و آزادی به دست آمده را مرهون وجود مجلس - که مورد تایید علمای نجف بود - می‌دانستند، از آن در مقابل شاه و دولت و مخالفان مشروطه حمایت می‌کردند. مجلس نیز با توجه به حسن‌نیت علما و حمایت مردم نسبت به خود، برای تحقیر و کوبیدن شیخ و یارانش، مخالفت او را از سر سودجویی و به تحریک دولت قلمداد می‌کرد.»

کسروی وضع کلی نمایندگان و آزادیخواهان را چنین تصویر کرده: «در این هنگام نمایندگان مجلس و سران آزادی به چند دسته می‌بودند: یک دسته دل از مجلس و مشروطه کنده و اینان نه تنها کاری انجام نمی‌دادند بلکه کارشکنی نیز می‌نمودند. همینانند که پس از برافتادن مجلس، از شاه نه تنها گزندی ندیدند، نوازش و پاداش نیز یافتند. یک دسته اگر هم با دیگران بستگی نمی‌داشتند خود کسان بی‌رنگی می‌بودند و مشروطه و خودکامگی را با یک دیده می‌دیدند و ناگزیر در این هنگام خود را به کنار می‌گرفتند. یک دسته مشروطه را می‌خواستند ولی جان خود را بیشتر دوست می‌داشتند و در این هنگام تا می‌توانستند کناره‌جویی نشان می‌دادند».

 

به توپ بستن مجلس

در پی اقدام محمدعلی‌شاه در 14 خرداد 1287ش که ظاهراً به علت گرمی هوا ارگ دولتی را ترک کرده و به باغشاه رفته بود، بر همگان روشن شد که وی برای اجرای تصمیم خود آماده شده است. او برای اینکه در مردم ایجاد وحشت و اضطراب زیادتری کند، با افراد فوج سیلاخور خود که پاچه ورمالیده و تفنگ به دست در اطراف کالسکه او می‌دویدند، یکی دو خیابان، راه خویش را دورتر کرد و نهایتاً خود را به باغشاه بیرون دروازه غربی شهر رساند و در آنجا تقاضاهای چند ماهه اخیر خود را تکرار کرد. هر قدر مصلحین مناقشات گذشته، سعی کردند که بین او و مجلسیان و مشروطه‌خواهان صلح ایجاد کنند، کاری از پیش نرفت. در این میان، شماری از نمایندگان و شخصیت‏هایی چون بهبهانی، امام جمعه خویی، مستشارالدوله، ابراهیم آقا، ممتازالدوله، حکیم‌الملک و محمدصادق طباطبایی در مجلس بودند و علاوه بر آنها، صوراسرافیل و ملک‌المتکلمین و قاضی ارداقی هم به مجلس پناهنده شدند.

در ساعت 7 صبح که توپ‌ها به سمت مجلس شلیک شد، دود و غبار در فضا منتشر گردید و «در این هنگام بود که رضاخان برای نخستین بار نشان لیاقت می‌گیرد زیرا در بحبوحه جنگ، وقتی که یکی از توپها به میدان مشروطه‌خواهان می‌افتد، رضاخان بدون هیچ ترسی به دل نیروهای دشمن [مشروطه‌خواهان] زده وتوپ را به ارتش استبداد برمی‌گرداند. طباطبایی [درباره این حادثه] می‌گوید که: اینگونه است که چشمان تاریخ، ثابت بر حوادث می‌ماند و همه اسرار، زیر پوست اسناد نقش می‌بندد.»

منبع: روزنامه ابتکار

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: