حضور مصدق در دادگاه لاهه در گفت‌وگوی «اعتماد » با داوود هرمیداس باوند

1397/3/21 ۰۸:۴۵

حضور مصدق در دادگاه لاهه در گفت‌وگوی «اعتماد » با داوود هرمیداس باوند

١٩ خردادماه ١٣٣١ اولین جلسه رسیدگی به شكایت انگلیس از ایران در دیوان بین‌المللی دادگستری در لاهه برگزار شد. انگلیس در چهارم بهمن ۱۳۳۰، به دلیل آنچه خود مغایر بودن ملی شدن نفت با قوانین بین‌المللی می‌نامید علیه ایران شكایت و از دادگاه لاهه به‌خاطر اجرای خلع ید برای ایران تقاضای محكومیت كرد. پس از انتخاب «هنری رولن»، استاد حقوق بین‌الملل در دانشگاه بروكسل به عنوان وكیل از سوی ایران، محمد مصدق، نخست‌وزیر ایران به همراه هیاتی در اولین جلسه رسیدگی به این شكایت در لاهه حاضر شدند تا با نشان دادن صالح نبودن دادگاه لاهه در رسیدگی به این پرونده از حق ملت ایران در جریان ملی شدن صنعت نفت دفاع كنند.

 

آنچه كودتای انگلیس و امریكا را رقم زد عوامل داخلی بود

مهسا علی‌بیگی: ١٩ خردادماه ١٣٣١ اولین جلسه رسیدگی به شكایت انگلیس از ایران در دیوان بین‌المللی دادگستری در لاهه برگزار شد. انگلیس در چهارم بهمن ۱۳۳۰، به دلیل آنچه خود مغایر بودن ملی شدن نفت با قوانین بین‌المللی می‌نامید علیه ایران شكایت و از دادگاه لاهه به‌خاطر اجرای خلع ید برای ایران تقاضای محكومیت كرد. پس از انتخاب «هنری رولن»، استاد حقوق بین‌الملل در دانشگاه بروكسل به عنوان وكیل از سوی ایران، محمد مصدق، نخست‌وزیر ایران به همراه هیاتی در اولین جلسه رسیدگی به این شكایت در لاهه حاضر شدند تا با نشان دادن صالح نبودن دادگاه لاهه در رسیدگی به این پرونده از حق ملت ایران در جریان ملی شدن صنعت نفت دفاع كنند. اظهارات مصدق و دفاعیات رولن در جریان این پرونده نهایتا به رای عدم صلاحیت برای لاهه و پیروزی ایران منتهی شد. دلایل این موفقیت و نتایج آن را در گفت‌وگو با داوود هرمیداس باوند، استاد حقوق و روابط بین‌الملل بررسی كرده‌ایم. باوند تجربه دادگاه لاهه در ماجرای برجام كه این روزها با خروج امریكا به مساله‌ای بین‌المللی تبدیل شده را قابل استفاده می‌داند.

*******

اهمیت حضور مصدق و هیات همراه او در كنار هانری رولن (وكیل و مشاور حقوقی دولت ایران در دیوان دادگستری بین‌المللی لاهه كه بلژیكی‌الاصل بود) در دادگاه لاهه برای دفاع از ایران در برابر شكایت انگلیس چه بود؟

شكایت انگلیس از ایران در دیوان بین‌المللی دادگستری یك كیس حقوقی بود كه انگلستان تلاش می‌كرد آن را سیاسی كند. همانطور كه می‌دانید بعد از رد قرارداد قوام-سادچیكف، مجلس ایران مصوبه‌ای را تصویب كرد كه دولت ایران را موظف كرده بود برای تحقق حقوق حقه ملت ایران با شركت نفت ایران و انگلستان وارد گفت‌وگو شود. در این زمان و بعد از مذاكرات بین امریكا و ونزوئلا براساس اصل پنجاه-پنجاه یك الگوی جدید در قراردادهای امتیاز نفتی پدیدار شد. این الگو در عربستان و كویت هم اجرا شده بود. اما در مذاكراتی كه دولت‌های حكیمی، هژیر و رزم‌آرا با انگلستان انجام دادند، انگلیسی‌ها حاضر به پذیرش این الگو نشدند و تنها حاضر شدند به ‌ازای هر تن نفت كه در قرارداد ١٩٣٣ چهار شیلینگ به ایران پرداخت می‌كردند، شش شیلینگ پرداخت كنند. این توافق در الحاقیه گس-گلشاییان بیان شده بود. دولت رزم‌آرا این الحاقیه را به مجلس برد اما اقلیت مجلس به رهبری دكتر مصدق موضع مخالفی دربرابر آن اتخاذ كرد. پس از اوج‌گیری این مخالفت‌ها و البته ترور رزم‌آرا به‌وسیله خلیل طهماسبی، نفت ملی شد. پس از آن با توجه به سوابق دكتر مصدق كه در زمان اشغال ایران از او خواسته شده بود، نخست‌وزیر شود و او رد كرده بود، پیشنهاد نخست‌وزیری ازسوی جمال امامی یكی از رهبران حزب عدالت به دكتر مصدق ارایه شد. این را هم باید بگویم كه در دربار این باور وجود داشت كه مصدق مسوولیت نخست‌وزیری را برای اجرای قانون ٩ ماده ملی شدن نفت قبول نخواهد كرد. اما مصدق این پیشنهاد را پذیرفت. بعد از مذاكراتی كه انجام شد و نهایتا منجر به خلع ید انگلیسی‌ها شد، دولت انگلیس براساس قرارداد ١٩٣٣ پیشنهاد داوری را مطرح كرد. اما دولت ایران اعلام كرد وقتی نفت ایران ملی شده است، دیگر قرارداد ١٩٣٣ وجود خارجی ندارد كه براساس آن مساله به داوری گذاشته شود. دولت انگلیس هم به این دلیل كه دكتر مصدق مساله داوری را قبول نكرده است، شكایتش را به دیوان بین‌المللی دادگستری لاهه برد.

 

یكی از انتقاداتی كه این سال‌ها بارها درباره دكتر مصدق مطرح شده، این است كه او اقدامات پوپولیستی زیادی انجام می‌داد. برخی حتی این حضور و نطق پرشور دكتر مصدق در دادگاه لاهه را هم ازجمله اقدامات پوپولیستی او می‌دانند. شما چقدر این تحلیل را قبول دارید؟

پوپولیسم بیشتر كاربرد داخلی دارد اما در عرصه بین‌المللی آن هم محفلی حقوقی باید براساس مستندات قانونی حرف زد و عمل كرد. ضمن اینكه نقش اصلی را در دادگاه لاهه پروفسور رولن برعهده داشت و دكتر مصدق بیشتر اظهارات كلی در ابتدای این جلسه بیان كرد. همانطور كه می‌دانید دیوان قبل از اینكه وارد ماهیت حقوقی این پرونده شود، یك قرار موقت صادر كرد. دكتر مصدق هم اعلام كرد دیوان قبل از هر چیز باید به بررسی صلاحیت خودش برای ورود به این دعوی بپردازد. چراكه ایران معتقد بود این دعوا بین دولت ایران و یك شركت خارجی است. درصورتی‌كه صلاحیت دیوان رسیدگی به مسائل حقوقی بین دولت‌هاست. دولت دكتر مصدق در اعتراض به ورود دیوان به این پرونده اقدام به بازپس‌گیری صلاحیت اجباری دیوان كرد. دولت انگلیس به این دلیل كه دولت دكتر مصدق قرار موقت دیوان را نپذیرفته است، شكایت به شورای امنیت سازمان ملل كرد. همانطور كه می‌دانید شورای امنیت به مسائلی رسیدگی می‌كند كه تهدیدی علیه صلح و امنیت جهانی باشد. بنابراین دكتر مصدق از این فرصت استفاده كرد و در دیوان شمه‌ای از عدم ایفای تعهدات عمده شركت نفت ایران و انگلیس را بیان كرد و بعد هم عكس‌هایی را از حصیرآبادها و حلبی‌آبادهای كارگران شركت نفت ارایه كرد. دكتر مصدق این را نیز بیان كرد كه شركت نفت شعباتی در نقاط مختلف دنیا دارد اما درآمد هیچ‌یك از آنها را در دفتر تجارتی وارد نكرده است. همچنین تعهدات دیگری مثل آموزش به متخصصان ایرانی به‌جای متخصصان هندی داشته است كه به آن نیز عمل نكرده است.

 

دلایل انگلیس برای اینكه مساله را به دیوان لاهه بكشد، چه بود؟

انگلیس سه دلیل برای طرح دعوی در دیوان داشت؛

١- اول اینكه می‌گفت چون ایران و انگلیس هر دو صلاحیت اجباری دیوان را در رسیدگی به اختلافات‌شان پذیرفته‌اند، بنابراین هر یك از طرفین كه مساله را به دیوان ارجاع دهد، طرف مقابل ملزم به پذیرش است.

٢- دوم اینكه انگلیسی‌ها می‌گفتند در قراردادهایی كه ایران با دانمارك، سوییس و تركیه منعقد كرده، پیش‌بینی شده اگر در تفسیر و اجرای قرارداد مشكلی پیش آمد كه ازطریق مذاكره قابل حل نبود، طبق حقوق بین‌الملل باید به آن رسیدگی شود و مرجع رسیدگی به این موضوعات نیز دیوان است. انگلیس نیز براساس اصل ملل كامله‌الوداد كه می‌گفت اگر امتیازی به كشوری داده شود دیگران نیز مجاز به بهره‌برداری از آن هستند، خواهان چنین حقی بود.

٣- سوم هم اینكه مذاكرات ١٩٣٣ قبل از اینكه به نتیجه برسد به شورای اجرایی جامعه ملل ارجاع شده بود و در آنجا نماینده دولت انگلیس و دولت ایران حضور پیدا كرده و از كشورهای‌شان دفاع كرده بودند و بنابراین در این مورد نیز از نظر انگلیسی‌ها اختلاف بین دو كشور بود و نه یك شركت و یك كشور.

اما رای نهایی دیوان شامل این موارد بود؛

١- اول اینكه، درست است كه ایران صلاحیت اجباری دیوان را به رسمیت شناخته است اما در آن اعلامیه شناسایی شده كه اختلافاتی كه از این تاریخ به بعد پیش آید ‌باید اینگونه درباره آنها عمل شود اما این اختلافات مربوط به قرارداد ١٩٣٣ است. بنابراین قانون عطف به ماسبق نمی‌شود.

٢- استفاده از حق ملل كامله‌الوداد نیز وضعیت مشابهی داشت و این دلیل دوم بود.

٣- سوم اینكه اگر دولتی به عنوان حمایت دیپلماتیك از افراد حقیقی و حقوقی دفاع می‌كند این ماهیتا به دعوای دولتی با دولت دیگر تبدیل نمی‌شود. بنابراین چون این دعوا بین كشور ایران و شركتی انگلیسی است لذا دیوان خود را صالح به رسیدگی نمی‌داند. اتفاقا اعلام این حكم دیوان مصادف شد با روز ٣٠ تیر. نكته جالب توجه دیگر اینكه انگلیس پس از ملی شدن نفت ایران اعلام كرد نفت ایران حكم كالای قاچاق را دارد و صدور آن غیرقانونی است و بنابراین علیه یك شركت ژاپنی كه نفت ایران را حمل كرده بود اعلام جرم كرده بود و جالب است كه این دادگاه نیز به نفع انگلیس تمام نشد و آن شركت ژاپنی مجرم شناخته نشد. این اتفاق درباره یك شركت ایتالیایی هم رخ داد. تنها جایی كه استدلال انگلیس رای آورد در دادگاه عدم بود كه این دادگاه تحت‌الحمایه انگلیس است. بنابراین از نظر حقوق بین‌المللی موضع ایران، موضع درست و محكمی بود.

 

از نظر سیاسی چطور؟

از نظر سیاسی نیز انگلیس آن‌طور كه انتظار داشت شورای امنیت نسبت به ایران واكنش نشان نداد. انگلیس توقع داشت كه علیه ایران قطعنامه صادر شود اما این اتفاق نیفتاد. یعنی هم در مجامع حقوقی و هم در مجامع سیاسی موفقیت از آنِ ایران شد.

 

همین موفقیت‌ها هم بود كه باعث شد انگلیس و امریكا از آخرین گزینه خود یعنی كودتا علیه دولت دكتر مصدق استفاده كنند؟

بله، اما من معتقد هستم كه آنچه باعث موفقیت‌آمیز بودن كودتا شد، عوامل داخلی بود.

 

چرا؟

ببینید امریكا از ابتدا ملی شدن صنعت نفت را به رسمیت شناخته بود. انتظار هم این بود شوروی در این ماجرا علیه یك دولت استعماری موضع بگیرد اما استالین به سه دلیل به نفع انگلیس موضع گرفت. یك اینكه استالین معتقد بود انگلیس یك قدرت استعماری امپریالیست و رو به افول است اما امریكا یك امپریالیست حاد و در عین حال طراح و مجری استراتژی مهار و انسداد بلوك شرق در مرزهای جغرافیایی و سیاسی وقت است و بنابراین در این راستا ناتو هم برای اجرای این مقصود به تصویب رسیده است. درواقع امریكا درصدد این است كه جانشین انگلیس در همسایگان جنوبی شوروی منجمله ایران شود. دوم اینكه استالین معتقد بود اختلافاتی كه در طیف جهان غرب مطرح و حل می‌شود به هیچ‌وجه نمی‌شود آنها را «انقلاب» دانست. سوم اینكه هیچ انقلابی كه كارگزار آن حزب سوسیالیست نباشد، اصیل نیست. بنابراین استالین ادامه وضع موجود یعنی ادامه حضور شركت نفت ایران و انگلیس را ترجیح می‌داد تا اینكه اتفاقی بیفتد و امریكا جایگزین انگلستان شود. به همین دلیل حزب توده قویا در مقام كارشكنی برآمد. علاوه بر حزب توده، احزاب دست‌راستی مثل حزب اراده ملی سیدضیا، حزب عدالت جمال امامی، حزب زحمتكشان دكتر بقایی، حزب استقلال عبدالقدیر آزاد، مجمع مسلمانان مجاهد شمس قنات‌آبادی، حزب سومكای داود منشی‌زاده و حزب آریای سپهر در یك جبهه علیه مصدق قرار گرفتند. از سوی دیگر اتفاقاتی رخ داد مثل قتل افشار طوس، رییس شهربانی دكتر مصدق كه توسط مخالفان دكتر مصدق انجام شد یا تهدید دكتر مصدق توسط فداییان اسلام یا تلاش به ترور دكتر فاطمی یا درخواست آیت‌الله بهبهانی و كاشانی از آیت‌الله بروجردی برای اینكه علیه دكتر مصدق فتوایی صادر كند. اینها همه تلاش‌هایی بود كه در داخل علیه دكتر مصدق اتفاق افتاده بود. از طرف دیگر انگلیس‌ها و امریكایی‌ها می‌خواستند این موضوع را القا كنند كه دكتر مصدق توانایی مدیریت حزبی سازمان‌یافته مثل حزب توده را ندارد. همانطور كه در چكسلواكی افرادی از حزب كمونیست توسط دكتر بنش وارد كابینه شدند و نهایتا كودتا كردند كه باعث آغاز جنگ سرد شد، همین اتفاق نیز در ایران خواهد افتاد. در عین حال حزب توده نیز تنش‌زا برخورد می‌كرد ازجمله تظاهرات كارگری كه در مناطق نفتی ایران سازماندهی می‌كرد. بنابراین كودتا یكی از گزینه‌های موجود بود. به‌طوری‌كه امریكا در ابتدا ملی شدن صنعت نفت را پذیرفت و در مرحله بعد تلاش كرد نقش میانجی‌گری ایفا كند. سپس با فرستادن هریمن به تهران ازسوی امریكا و مذاكراتی كه با لندن صورت گرفت، انگلیس اصل ملی شدن صنعت نفت را پذیرفت. بنابراین هیاتی با رهبری جكسون به تهران آمد اما پیشنهاداتی كه ارایه شد مغایر قانون ٩ ماده‌ای تشخیص داده شد. مجددا هیاتی به رهبری استوكس به تهران آمدند اما پیشنهاد آنها نیز رد شد. بعد به دنبال توافقی بین انگلیس و امریكا، بانك جهانی پیشنهادی به دولت ایران داد. پیشنهاد بانك جهانی قبول مدیریت صنعت نفت بود و می‌گفت من بدون توجه به ملی شدن صنعت نفت، به مدت دو سال مدیریت را انجام می‌دهم. اما این پیشنهاد را نیز دولت دكتر مصدق نپذیرفت زیرا اعتقاد داشت ملی شدن صنعت نفت یك نهضت ضداستعماری است و به دنبال احیای اصول مشروطیت در ایران و ایجاد یك رنسانس سیاسی است. بنابراین نادیده انگاشتن ملی شدن نفت خیانت به نهضت است. پیشنهاد دیگر بانك جهانی هم در همین موازات این بود كه برای هر بشكه نفت یك دلار و پنجاه و هفت سنت به ایران پرداخت كند. به دنبال رد شدن این پیشنهاد، پیشنهاد ترومن-چرچیل مطرح شد كه باز هم رد شد و در نهایت پیشنهاد آیزنهاور-چرچیل مطرح شد و بعد از این پیشنهاد، برنامه چكمه در نظر گرفته شده بود كه اگر هیچ‌یك از پیشنهادات پذیرفته نشد، كودتا اجرا شود.

 

به جز كودتا، شكست انگلیس در دیوان لاهه، چه اثراتی داشت؟

یكی از اثرات مهم‌اش این بود كه به جایگاه انگلستان به عنوان یك ابرقدرت ضربه وارد شد و به همین دلیل بعدا مجبور به پذیرش كنسرسیوم شد كه ٤٠درصد آن متعلق به انگلستان، ٤٠درصد آن متعلق به امریكا، ١٤درصدش متعلق به رویال‌دویچ‌شل و ١٤درصدش متعلق به توتال بود. اگرچه بالغ بر یك میلیون دلار بابت سرقفلی و غرامت به دولت انگلیس پرداخت شد.

 

بسیاری در حال حاضر ماجرای خروج امریكا از برجام را موقعیتی تاریخی برای ایران می‌دانند كه در لاهه علیه امریكا طرح دعوی كند و معتقدند در این ماجرا نیز مشابه ماجرای نفت، لاهه حق را به ایران خواهد داد. به نظر شما از نظر حقوق بین‌المللی این كار امكان‌پذیر هست؟

بله، اقدام یك‌طرفه امریكا در خروج از برجام هم مغایر با عرف بین‌الملل، هم در تعارض با حقوق بین‌الملل و هم نادیده انگاشتن مصوبه شورای امنیت است. بنابراین هم قابل بررسی و طرح در شورای امنیت است و هم قابل ارجاع به دیوان. ایران حتی می‌تواند در این زمینه ادعای غرامت كند زیرا ایران با پذیرش برجام بخش قابل توجهی از دستاوردهای علمی و فنی خودش را كه میلیاردها دلار هزینه صرف آن شده بود، تخریب كرد. برای مثال با توقف فعالیت نیروگاه اراك یا كاهش غنی‌سازی و... كه همگی هزینه‌های سنگین علمی و فنی صرف‌شان شده بود، ایران خسارت قابل توجهی را متحمل شد تا به برجام پایبند بماند و این پایبندی هم بارها از سوی آژانس بین‌المللی انرژی اتمی مورد تایید قرار گرفته است. ایران می‌تواند این پرونده را در شورای امنیت مطرح كند و در صورت وتوی امریكا آن را به دیوان بین‌المللی دادگستری ارجاع دهد. اگر امریكا رضایت به رفتن به دیوان ندهد، ایران باز می‌تواند ازطریق مجمع عمومی نظر مشورتی دیوان را كه بار حقوقی قوی دارد كسب كند. ضمن اینكه اگر امریكا حاضر به حضور و پذیرش نشود، جایگاه آن در افكار عمومی جهان بسیار تضعیف خواهد شد و بنابراین اگر بخواهد از یك استراتژی مثل حضور نظامی در ایران استفاده كند، بسیار سخت‌تر این تصمیم را خواهد گرفت.

منبع: روزنامه اعتماد

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: