1397/2/30 ۰۹:۲۱
در جایی از شاهنامه تأکید شده است که هر کس بخواهد در جنگ پیشقدم شود، نخست باید در اندیشه مفری برای بازگشت هم باشد: که هر کو به جنگ اندرآید نخست ره بازگشتن ببایدش جست
در جایی از شاهنامه تأکید شده است که هر کس بخواهد در جنگ پیشقدم شود، نخست باید در اندیشه مفری برای بازگشت هم باشد:
که هر کو به جنگ اندرآید نخست
ره بازگشتن ببایدش جست
(همان، داستان دوازدهرخ، ص۱۶:۶۶۸)
تو لشکر بیارای و برساز جنگ
مدارا کن اندر میان و درنگ
(همان، پادشاهی کسری انوشیروان، ص۲۶:۱۴۷)
کیخسرو در نامهاش به فریبرز جنگهای شتابکارانه و ناعادلانه طوس ـ سردار سپاهش ـ را نکوهش و از تندی و تعجیل در شروع به جنگ انتقاد میکند:
مکن هیچ در جنگجستن شتاب
ز می دور باش و مپیمای خواب
به تندی مجوی ایچ رزم از نخست
همی باش تا خسته گردد درست
(همان، گفتار اندر داستان فرود سیاوش، ص۴۷۰ ـ۲۸ـ۲۷)
در برخی از جنگهای شاهنامه، سران لشکرهای متخاصم، پیش از آغاز درگیری، تا آنجا که بتوانند، میکوشند کار را با گفتگو و به شیوههای مسالمتآمیز حل و فصل کنند. در این گفتگوها، گاه شروط جنگ از جانب طرفین پذیرفته میشود و در بسیاری از موارد، به منظور جلوگیری از کشتار و خونریزی، به جنگ تن به تن میان دو نفر از سران یا بزرگان و یا پهلوانان دوسپاه اکتفا میشود. رویارویی تن به تن کیخسرو با شیده، نمونه بارز و قابل تأملی از این رویه است: قبل از شروع منازعه، چندین بار میان کیخسرو و افراسیاب تبادل نامه صورت میگیرد. کیخسرو ضمن نامهها، هدفش را که همانا ستاندن انتقام قتل ناجوانمردانه پدرش ـ سیاوس ـ است، مطرح میکند. سرانجام طرفین توافق میکنند که کیخسرو با شیده ـ پسر افراسیاب ـ در جایی خلوت و دور از انظار به جنگ تن به تن بپردازند:
نهادند پیمان که از هر دو سوی
به یاری نیاید کسی کینهجوی
… برفتند هردو ز لشکر به دور
چنان چون شود مرد شادان به سور
(همان، جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب، ص۷۶۵: ۵ـ۳)
شیده بر اثر جنگجویی با سلاح، سخت احساس خستگی میکند و شکست خود را نزدیک میبیند. از این روی پیشنهاد مسابقه کشتی میدهد که از جانب کیخسرو پذیرفته میشود.
بدو گفت: شاها، به تیغ و سنان
کند هر کسی جنگ و پیچد عنان
پیاده بهْ آید که جوییم جنگ
به کردار شیران بیازیم چنگ
(همانجا:۲۳ـ۲۲)
در این مبارزه تن به تن، عاقبت شیده کشته میشود؛ ولی کیخسرو به حریف مغلوب خود با نظر تحقیر نمینگرد و دستور میدهد پیکرش را با رعایت ادب و احترام به خاک سپارند و برایش آرامگاهی شایسته خسروان بسازند:
پس از کشتنش مهربانی کنید
یکی دخمه خسروانی کنید
تنش را به مشک و عبیر و گلاب
بشویید و مغزش به کافور ناب
به گردنْشبر طوق مشکین نهید
کله بر سرش عنبرآگین نهید
(همانجا، ص۷۶۷: ۹ـ۶)
در جای دیگر، کیخسرو به سپاهیانش در مورد تورانیان مغلوب، چنین فرمان میدهد:
ز ترکان هر آن کس که فرمان کند
دل از جنگجستن پشیمان کند،
مسازید جنگ و مریزید خون
مباشید کس را به بد رهنمون
(همانجا، ص۷۷۶: ۷ـ۶)
همو هنگام فرستادن گودرز گشوادگان به جنگ یازدهرخ چنین دستور میدهد:
نگر تا نیازی به بیداد دست
نگردانی ایوان آباد پست…
کسی کو به جنگت نبندد میان
چنان ساز کش از تو ناید زیان
(همان، دوستان دوازدهرخ، ص۶۵۵: ۲۶ـ ۲۵)
۱ـ۴ـ۲ـ اجتناب از خونریزی در پی کسب پیروزی
فردوسی در جای جای شاهنامه، سران و فرماندهان پیروز در جنگها را به رعایت عدل و انصاف در حق شکستخوردگان فرا میخواند و آنان را از خشونتورزی و کینهتوزی پس از کسب پیروزی برحذر میدارد و مخصوصا برگناه بزرگ خونریزی و شومبودنش، بارها تأکید میورزد و آن را به منزله جنگ با خداوند تلقی میکند. از جمله از قول ایرج، خطاب به برادرش تور میگوید:
جهان خواستی، یافتی، خون مریز
مکن با جهاندار یزدان ستیز
(همان، فریدون، ص۲۵:۶۲)
و نیز از زبان منوچهر در پاسخ به امانطلبی مردی خردمند به نمایندگی از سپاهیان مغلوب سلم چنین میگوید:
شما گر همه کینهدار منید
وگر دوستدارید و یار منید،
چو پیروزگر دادمان دستگاه
گنهکار شد رسته با بیگناه،
کنون روز داد است و بیداد شد
سران را ز کشتن سر آزاد شد
همه مهر جویید و افسون کنید
ز تن آلت جنگ بیرون کنید
(همان، داستان فریدون، ص۷۹، ۲۶ـ۲۴ و ص۱:۸۰)
و نیز از قول سیاوش میگوید:
ورا گر ز بهری فزونی است جنگ
چو گنج آمد و کشور آمد به چنگ،
چه باید همی خیره خون ریختن!
چنین دل به کین اندر آویختن؟
… به کین بازگشتن، بریدن ز دین
کشیدن سر از آسمان و زمین
چنین کی پسندد ز من کردگار؟
کجا بر دهد گردش روزگار؟
(داستان سیاوش، ص۲۵:۳۲۴ و ص۳۲۵: ۸ـ۷)
و نیز از زبان رستم:
گر ایدونک باز آرد این را که گفت
گناه گذشته بباید نهفت
گنهکار یا خواسته هر چه بود
سپارد به ما کین نباید فزود
از این پس مرا جای پیکار نیست
به از راستی در جهان کار نیست
(همان، داستان خاقان چنین، ص۵۵۶: ۱۵ـ۱۳)
تو دانی که تاراج و خون ریختن
چه با بیگنه مردم آویختن،
مهان سرافراز دارند شوم
چه با شهر ایران، چه با مرز و بوم
(همان،پادشاهی شاپور ذوالاکتاف، ص۱۲۷۱: ۲۲ـ۲۱)
در جایی دیگر، از قول موبد به بهرام پند میدهد که از ریختن خون بیگناهان دست کشد:
چنین گفت موبد به بهرام تیز
که: خون سر بیگناهان مریز
(جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب، ص۱۲:۸۲۷)
و در همانجا از مکافات مسلّم این گناه یاد میکند:
چو جویی بدانی که از کار بد
به فرجام هر بدکنش بد رسد
سپهبد که با فرّ یزدان بوَد
همه خشم او بند و زندان بود
چو خونریز گردد، بماند نژند
مکافات یاید ز چرخ بلند
(همانجا: ۱۱ـ۹)
در جایی دیگر از قول رستم، پس از جنگ با تورانیان و کشته شدن کاموس کشانی، خطاب به سپاهیانش میگوید:
از آن پس مرا جای پیکار نیست
بهْ از راستی در جهان کار نیست
و نیز از قول او، پس از شکست دادن افراسیاب میآورد:
چنین گفت رستم که کشتن بس است
که زهر زمان بهر دیگر کس است
…همه جامة رزم بیرون کنید
همه خوبکاری به افزون کنید
…زمانی چو آهرمن آید به چنگ
زمانی عروسی پر از آب ورنگ
(داستان خاقان چین، ص۵۹۱: ۲۸ـ۲۵ و ص۵۹۲: ۱)
مریزید خون از پی تاج و گنج
که بر کس نماند سرای سپنج
(همان، پادشاهی کسری نوشین روان، ص۱۵۴۶:۱)
۱ـ۴ـ۳ـ خوشرفتاری با شکستخوردگان و فراریان و اماندهی به آنان
در اکثر قریب به اتفاق داستانهای رزمی شاهنامه، دستوردهنده و آغازکنندة جنگ، شاهاناند؛ بنابراین از دیدگاه فردوسی، مقصران و گناهکاران اصلی هم، آنانند نه لشکریان ساده و سربازان عادی که جز فرمانبری چارهای ندارند و تنها گناهشان قرار گرفتن در صف شکستخوردگان است. مصداق بارز این نظر فردوسی را در رفتار انسانی کیخسرو مییابیم که پس از پیروزی بر تورانیان، لشکریان دشمن را، حتی در صورتی که بدخواه باشند، مشمول عفو قرار میدهد و خطاب بدانان میگوید:
کنون بر شما گشت کردار بد
شناسد هر آن کس که دارد خرد
نیام من به خون شما شسته چنگ
نگیرم چنین کار دشوار تنگ
همه یکسره در پناه منید
اگرچند بدخواه گاه منید
(همان، داستان دوازدهرخ، ص۷۳۹: ۵۰۷)
در جایی دیگر از زبان سرکردة لشکر اردشیر، از انتقامجویی و کینهتوزی نسبت به سپاهیان شکستخورده و فراری انتقاد و اماندهی به آنها را توصیه میکند و وعده میدهد که برای سکونت در ایران شهری را اختصاص میدهد:
چو پیروز گردی ز کس خون مریز
که شد دشمن بدکُنش در گریز
چو خواهد ز دشمن کسی زینهار
تو زنهارده باش و کینه مدار…
هرآن کس که گردد به دستت اسیر
بدین بارگاه آورش ناگزیر
من از بهر ایشان یکی شارستان
برآرم به بومی که بُد خارستان
(همان، پادشاهی اردشیر، ص۱۲۲۱ :۱۶ـ۱۱)
در داستان پادشاهی خسروپرویز، نمونه والاتری از بخشش در حق شکستخوردگان و اسیران جنگی مشاهده میشود تا آنجا که پادشاه حتی گناهکارترین و مؤثرترین آنها و نیز افرادی را که در جریان نبرد نقش و سهم بس موثری داشتهاند، مشمول عفو قرار میدهد:
خروشی برآورد کای بندگان
گنه کرده و بخت جویندگان،
هر آن کز شما او گنهکارتر
به جنگ اندرون نامبردارتر،
به یزدانش بخشید شاه جهان
گناهی که کرد آشکار و نهان
(همان، پادشاهی خسروپرویز، ۱۷۴۳: ۱۷ـ۱۵)
و از امان یافتن همه آنها اطلاع میدهد:
همه پاک در زینهار منند
به تاج اندرون گوشوار منند
(همانجا: ۸)
۱ـ۴ـ۴ـ رعایت حال غیر نظامیان
فردوسی حتی از اندیشه دفاع و حمایت از مردم عادی و افراد پشت جبهه و کسانی که مطلقا دخالت یا شرکتی در جنگ ندارند نیز غافل نیست؛ زیرا که آنان هم، خواه ناخواه و غیرمستقیم، در معرض آسیبها و مصیبتهای جنگ قرار میگیرند و حتی گاهی از کینهتوزی و بدرفتاری حاکمان غالب بینصیب نمیمانند؛ از آن جمله از زبان کیخسرو، در مقام توصیة به طوس ـ سردار بزرگ سپاه ـ چنین میگوید:
نیازرد باید کسی را به راه
چنین است آیین تخت و کلاه
کشاورز گر مردم پیشهور
کسی کو به لشکر نبندد کمر،
نباید که بر وی وزد باد سرد
مکوش ایج جز با کسی همنبرد
نباید نمودن به بیرنج، رنج
که هر کس نماند سرای سپنج
(همان، گفتار اندر داستان فرود سیاوش، ص۲۴۰: ۱۱ـ۹)
و باز از قول او، خطاب به سربازان میگوید:
نگردانی ایوان آباد پست
چنان ساز کز تو نبیند گزند
(شاهنامه، چاپ بروخیم، ص۱۱۴۸: ۳ـ۲)
کسانی که با تو نجویند جنگ
برایشان مکن روز تاریک و تنگ
کلام را با نقل جمعبندی عالمانهای به پایان میبریم که روانشاد دکتر محمد امین ریاحی که از قضا سالگرد درگذشتش با روز بزرگداشت فردوسی همزمان است، از جنگهای ایرانیان در شاهنامه، ضمن مقاله شیوای خود با عنوان «فردوسی و پیام شاهنامه»، بیان کردهاند: «جنگهای ایرانیان در شاهنامه، هیچگاه به قصد کشورگشایی و تصرف سرزمین دیگران یا تحمیل کیش و آیین خویش یا به چنگآوردن غنائم جنگی نیست. شاهنامه، حماسه اسکندر و چنگیز و تیمور نیست که از شرق و غرب به ایران میتاختند. شاهنامه حماسه ایرانیان است در دفاع از هستی ملی و پایداری در برابر هرچه اهریمنی و انیرانی (= مربوط به غیر ایران) است. از آن گذشته، کینخواهی کشتگان مظلوم هم از علل جنگهاست چون جنگهای فریدون و منوچهر با تسلم و تور به کینخواهی ایرج و جنگهای رستم و کیخسرو به کینخواهی سیاوش، اساس این است که بیداد و بدی نباید بیکیفر بماند… سرانجام، جنگهای ایران همیشه برای اجرای عدالت (پادافره ایزدی) است…» (امین ریاحی،۱۳۸۳، ص۸۳)
صرفنظر از مشروعیت علل و انگیزهها، نبردهای ایرانیان در شاهنامه عموما مقرون به جوانمردی است: «تا وقتی میتوان صلح کرد، نباید دست به جنگ زد و تا دشمن حمله نکرده، نباید به او حمله کرد. به دشمنی که تسلیم شد، نباید آزاری برسد. هنگام پیروزی، مهربانی با اسیران، ایمن دانستن زنان و کودکان، پرهیز از ویران کردن شهرها، حرمت داشتن کشتگان دشمن، آیین کارزار است» (همانجا، ص۸۴)
مآخذ:
امین ریاحی خویی، محمد(۱۳۸۳) فردوسی و پیام شاهنامه(مقاله)، اطلاعات سیاسی ـ اقتصادی، شمارههای۲۰۰ـ۱۹۹ و ۲۶۰ـ۲۵۹) ، انتشارات روزنامه اطلاعات
فردوسی، ابوالقاسم(۱۳۸۲)، شاهنامه بر پایه چاپ مسکو با کشف الابیات، ۲جلد، تهران: انتشارات هرمس٫
(۱۳۱۳)، شاهنامه، تهران، کتابخانه و چاپخانه، بروخیم
ملا احمد، میرزا(محقق تاجیکستانی)،(۱۳۸۴)، جنگ و صلح در شاهنامه، تهران، نشر روزگار (نگارنده از مرجع اخیر بهره زیادی برده و به حق خود را مدیون کتاب ایشان میداند).
صفا، ذبیحالله (۱۳۶۹)، حماسهسرایی در ایران، چاپ پنجم، تهران: امیرکبیر
منبع: روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید