1397/2/26 ۰۸:۵۵
سلسله مجالس علمی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، مجلس دوم به نام و افتخار دکتر سید محمد دبیرسیاقی، فردوسی و روایات ملی ایران برگزار شد. در ابتدای گفت و گوی علی بهرامیان و دکتر ابوالفضل خطیبی،بهرامیان گفت: هزار سال و بیش از آن روز و لحظه تاریخی می گذرد که دهقان زاده ای بزرگوار اهل طوس خراسان عزم جزم کرد تا با تکیه بر مآخذ، روایات بازمانده از ایران باستان را به شعر درآورد و پارسی را زنده کند.
سلسله مجالس علمی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، مجلس دوم به نام و افتخار دکتر سید محمد دبیرسیاقی، فردوسی و روایات ملی ایران برگزار شد.
در ابتدای گفت و گوی علی بهرامیان و دکتر ابوالفضل خطیبی،بهرامیان گفت: هزار سال و بیش از آن روز و لحظه تاریخی می گذرد که دهقان زاده ای بزرگوار اهل طوس خراسان عزم جزم کرد تا با تکیه بر مآخذ، روایات بازمانده از ایران باستان را به شعر درآورد و پارسی را زنده کند. حکیم ابوالقاسم فردوسی طوسی که از طبع شعر برخورداری تمام داشت، حدود سی سال هدف بزرگ خود را حتی در شرایط سخت و دشوار از یاد نبُرد و به جان کوشید تا کار سترگی را که دیگران به اندازه کافی از عهده آن برنیامده بودند، خود به بهترین صورت به سرانجام مقصود رساند، آن هم در زمانه ای که از اهل دانش و فرهنگ، کمتر کسی را پروای کار شاهنامه سرایی و حفظ و نگاهبانی از روایات ملّی در اندیشه بود.
بدین ترتیب، شاهنامه ای پدید آمد، گردآمده از میراث باستانی ایران زمین و خدای نامه ها، از گذشته های اساطیری و افسانه آمیز تا عهد تاریک و روشن ساسانیان و از آن زمان تاکنون، هیچ اثری بدین ارجمندی و در جامه ای چنین آراسته و فریبا، ایرانیان را به تصویری که از گذشته باستانی خود داشته اند، راهبری نکرده است و بی هیچ گزافه، شاهنامه فردوسی، از پایه های وحدت ملی ایران در شمار است.
در این مراسم که به بهانه روز بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی و پاسداشت زبان پارسی برگزار شد، دکتر ابوالفضل خطیبی، عضو هیأت علمی فرهنگستان زبان و ادب فارسی،گفت: فردوسی در شاهنامه بزرگی و ادب خود را در بیت اول و آخر آورده است آنجه که با نام خدا شاهنامه را آغاز و با نام خدا بعد از سی سال آن را تمام می کند.
خطیبی با اشاره به روایات مختلفی که در کتاب های قدیمی از یک ماجرا و اتفاق آمده است گفت:در تاریخ طبری برای یک رویداد چهار روایت آمده است اما اهمیت شاهنامه فردوسی در اینجا این گونه مشخص می شود که از یک اتفاق یک روایت مستند ارائه می کند که باعث یکپارچگی شاهنامه شده است.
اگر صرفا به محتوای شاهنامه توجه کنیم و از ساختار و بیان هنری شاعر غفلت کنیم مانند این است که محتوای غرر اخبار ملوک فرس را که متن عربی و دربرگیرنده همان اتفاقات شاهنامه است ، همنشین شاهنامه بدانیم.حتی در این زمینه با دید محتوا محوری،برخی از اتفاقات در شاهنامه ابو منثور نیز وجود دارد اما شان و جایگاه شاهنامه اخیر مانند شاهنامه فردوسی نیست. نظامی عروضی شعر شناس و ناقد ادبی بزرگ ادبیات ایران وقتی به شعر فردوسی می رسد می گوید:«بیست و پنج سال در آن کتاب مشغول شد که آن کتاب را تمام کرد و الحق هیچ باقی نگذاشت و سخن را به آسمان علیین برد و در عذوبت به ماء معین رسید و کدام طبع را قدرت آن باشد که سخن را بدین درجه رساند که او رسانیده است.
در نامهای که زال همی نویسد به سام نریمان به مازندران در آن حال که با رودابه دختر شاه کابل پیوستگی خواست کرد:
یکی نامه فرمود نزدیک سام / سراسر درود و نوید و خرام
نخست از جهان آفرین یاد کرد / که هم داد فرمود و هم داد کرد
وزو باد بر سام نیرم درود / خداوند شمشیر و کوپال و خود
چماننده چرمه هنگام گرد / چراننده کرکس اندر نبرد
فزایندهی باد آوردگاه / فشانندهی خون ز ابر سیاه
به مردی هنر در هنر ساخته / سرش از هنر گردن افراخته
من در عجم سخنی بدین فصاحت نمیبینم و در بسیاری از سخن عرب هم. چون فردوسی شاهنامه تمام کرد.»
شما ببینید چرا از این همه شعری که در شاهنامه است نظامی عروضی دست گذاشته است روی این ابیات که گزارش هنری اتفاق است و از لحاظ محتوا و اندیشه نسبت به دیگر ابیات شاهنامه قابل مقایسه نیست.
حتما نظامی عروضی روی واج آرایی «چ» و «ر» در بیت «چماننده چرمه هنگام گرد ر چراننده کرکس اندر نبرد»دقیق شده است.این فرم و ساختار است که به قول فرم گاریان روسی می تواند جذبه هنری داشته باشد.«چراننده کرکس» در این بیت،بیان غیرمستقیم این است که بگوید رستم در نبرد افراد زیادی را می کشت.اما با بیان هنری و غیر مستقیم گفته است که در نبرد باعث می شد با کشتن و جنازه های دشمنان، کرکس ها به نوایی برسند!
این استاد دانشگاه در بیان خصوصیات شاهنامه فردوسی گفت:می دانیم که در داستان گویی،عادت زدایی ذهن خواننده که در شعر شاهنامه بسیار وجود دارد،اهمیت دارد اما نکته دیگری که در شاهنامه برخلاف سنت رایج داستان سرایی وجود دارد این است که در ابتدای داستان ها،فردوسی سرانجام کار را آشکار می کند و اینکه خواننده شاهنامه با علم بر فرجام کار،داستان ها را بارها می خواند به خاطر این است که موسیقی کلام و هنر ساختاری شاهنامه را دوست دارد و از خوانش آن لذت می برد.
وی با بیان اینکه همگی داستان رستم و اسفندیار را می دانند،گفت:در دوبیت شاهنامه که در این داستان است بیان شاعر درباره دو جنگجوی متفاوت است.
ببینیم تا اسپ اسفندیار
سوی آخور آید همی بیسوار
وگر باره رستم جنگجوی
به ایوان نهد بیخداوند روی
برای اسفندیار از واژه های «اسب» و«آخور» و «سوار» استفاده کرده است و برای رستم،«باره»و«ایوان» و«خداوند» بهره می برد.برخی گفته اند که شاعر برای انتخاب این تفاوت ها به خاطر همدلی با رستم چنین کرده است و دکتر شفیعی کدکنی نیز معتقد است که شاعر برای تمسخر اسفندیار چنین واژه گزینی کرده است اما من معتقدم که بیان متفاوت شاعر به خاطر حرمت و احترامی است نسبت به پهلوان داستان؛رستم. ما با بیان هنری ایجاز گونه ای مواجه هستیم که در برابر ۵۰ هزار بیت شاهنامه،غیر منتظره است.
خطیبی یادی از شعر معروف گلرخسار صفی اوا درباره شاهنامه هم کرد و خواند:
شاهنامه سخن است،
سخن بیمرگی.
شاهنامه روح است،
به تن بیمرگی.
شاهنامه وطن است،
وطن بیمرگی.
آری، آری، شاهنامه وطن است !
وطنی کز من و تو،
نتوانند به شمشیر و به تزویر،
ربودن.
شاهنامه خرد است،
خردی که به جهان آموزد،
هنر از اجل جهل
نمردن.
شاهنامه ادب است،
ادبی کز ثمر سبز درختش،
جاودان بهره بگیریم.
شاهنامه نفس است، نفسی کز من و تو گر بربایند،
بمیریم!
در زمانه فردوسی اعراب در آن منطقه حضور داشتند و شاهنامه در توس، پاسخی در برابر عربگرایی بوده است. این، نظر استاد شفیعی کدکنی است.
اما غالباً میگویند زبان فارسی توسط فردوسی احیا شده است و اگر نبود ما به عربی سخن میگفتیم. به نظر من این تلقیها درست نیست. یعنی شاهکارهای بزرگ جهانی در سرزمین برهوت ظهور نمیکنند.
در زمانه فردوسی هم زمینههای مناسب برای شاهنامه وجود داشته است. در زمان فردوسی، رودکی و دقیقی وجود داشته است. قبل از شاهنامه، شاهنامههای زیادی داشتیم، شاهنامه ابوالموید بلخی و شاهنامه دقیقی و دیگر وجود داشتند.
در کرمان، مصطفی جیحونی میگفت، اگر دقیقی کشته نمیشد و کل شاهنامه را میسرود، ما شاهنامهای نداشتیم مثل شاهنامه مسعودی مروزی، من در آن جلسه مخالفت کردم. زیرا فردوسی میگوید او راهبر من بود و دقیقی با آن هزار بیتاش در شاهنامه فردوسی، شاهنامهای بهنام دقیقی داشت. اگر دقیقی کل شاهنامه را میسرود الان کتاب ملی ما، شاهنامه دقیقی بود.
منبع: روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید