گفتار مصطفی ملكیان درباره ارتباط ترجمه و تفكر

1397/2/23 ۰۹:۳۵

گفتار مصطفی ملكیان درباره ارتباط ترجمه و تفكر

به نظر من ترجمه به ٥ لحاظ با تفكر ارتباط برقرار می‌كند و باید به هر ٥ لحاظ نیز توجه كرد. ممكن است كسی به یكی از این ٥ نكته توجه بیشتری نشان دهد و به دیگری یا بقیه كمتر توجه كند. در بحث فعلی از كم اهمیت‌ترین آنها- به زعم خودم- شروع خواهم كرد و به طرف نكاتی كه اهمیت بیشتری دارد، خواهم رفت. البته ممكن است دیگران با این تقدم و تاخر با من موافق نباشند.

 

به سوی ناآشكارگی حقیقت

به نظر من ترجمه به ٥ لحاظ با تفكر ارتباط برقرار می‌كند و باید به هر ٥ لحاظ نیز توجه كرد. ممكن است كسی به یكی از این ٥ نكته توجه بیشتری نشان دهد و به دیگری یا بقیه كمتر توجه كند. در بحث فعلی از كم اهمیت‌ترین آنها- به زعم خودم- شروع خواهم كرد و به طرف نكاتی كه اهمیت بیشتری دارد، خواهم رفت. البته ممكن است دیگران با این تقدم و تاخر با من موافق نباشند.

 

١- آشنایی با آخرین دستاوردها

ترجمه جامعه ما و اساسا هر جامعه‌ای را با آخرین دستاوردهای علوم و معارف بشری در سطح جهان آشنا می‌كند و درمی‌یابیم كه این دستاوردها چه ماهیت و صورت و سیرتی دارد. اگر فرآیند ترجمه به هر جهتی متوقف شود، اولین خسارتی كه جامعه می‌بیند این است كه باخبر نمی‌شود كه بشر در سرتاسر جهان درباب فلان موضوع یا فلان مساله یا فلان مشكل به كجا رسیده است. از طریق ترجمه متوجه می‌شویم كه حاصل كار هفت میلیارد انسان روی زمین درباب پرداخت به یك موضوع یا حل یك مساله یا رفع یك مشكل به كجا رسیده است. چرا كه هر جامعه‌ای بالاخره با یكی یا دو تا یا سه تا از این موارد (موضوع، مساله و مشكل) سر و كار دارد. روان شدن ترجمه در یك كشور یعنی روان شدن آخرین دستاوردهای علوم و معارف بشری درباب هر موضوعی یا هر مساله‌ای یا هر مشكلی در آن كشور.

 

٢- با ترجمه چرخ را از نو اختراع نمی‌كنیم

زمانی كه ما از آخرین دستاوردهای علوم و معارف بشری با خبر شویم، جامعه صرفه‌جویی عظیمی می‌كند در این زمینه كه كارهای انجام شده را تكرار نكند. خیلی بی‌منطق است كه ما به تعبیر اروپایی‌ها چرخ را از نو اختراع كنیم و كاری را كه دیگران در جوامع دیگر كرده‌اند، در جامعه خودمان از نو شروع كنیم. انسان عاقل چرخ را از نو اختراع نمی‌كند، بلكه تا اندازه‌ای كه توانایی دارد، آن را پیشرفته‌تر و پیچیده‌تر و برای مقصود خودش متناسب‌تر می‌كند. اینكه من با چرخی كه دیگران اختراع كرده‌اند، قهر كنم، كار عاقلانه، صرفه‌جویانه و اقتصادی (economic) نیست. مرادم از صرفه‌جویی صرفا مالی نیست، صرفه‌جویی انسانی به مراتب خسارت‌بارتر از صرفه‌جویی مالی و مادی است. هنر در این نیست كه بگوییم آنچه دیگران كرده‌اند را به جهتی از جهات قبول نداریم.

 

٣- بی‌مایه فطیر است

ترجمه به ما ماده خام برای تفكر می‌دهد. تفكر باید بر روی ماده خامی صورت بگیرد. این تعبیر قدما كه «بی مایه فطیر است» در باب تفكر كاملا صدق می‌كند. انسان باید معلوماتی داشته باشد تا بر مبنای آنها فكر كند، درست مثل اینكه نخست باید غذایی وارد معده شود تا شیره معده روی آن ترشح شود و غذا هضم شود. اگر شكم انسان كاملا از غذا خالی باشد، هر چه این شیره ترشح شود، جز اینكه به ساختار و كاركرد معده لطمه بزند، كاری از پیش نمی‌برد. ما باید چیزی در معده فكری و اندیشگی خودمان داشته باشیم و بعد شیره‌ای روی آن اعمال كنیم تا به موضع و اندیشه جدیدی برسیم. همیشه برای فكر كردن باید مواد خام داشته باشیم و نمی‌توانیم در خلأ فكر كنیم. كسانی كه بدون ماده خام فكر می‌كنند، دیوانه‌اند. تفاوت عاقل با دیوانه در این است كه عاقل روی مواد خام فكر می‌كند، اما دیوانه روی فضای خالی فكر می‌كند .

 

٤- نجات از تك‌آوایی

ترجمه جامعه را از تك‌آوایی نجات می‌دهد. بزرگ‌ترین مصیبت یك جامعه این است كه تك‌آوایی شود. مهم نیست كه این آوا چه آوایی باشد، مهم این است كه تك‌آوا است. اگر بهترین نظام اندیشگی یا ایدئولوژی یا آرا و انظار را منحصر به فرد كنیم و اجازه ندهیم جامعه در معرض وزش افكار، آرا و نظرات و ایدئولوژی‌های دیگر قرار بگیرد، تك‌آوایی به جامعه زیان و ضرر می‌زند. همان طور كه بوم‌شناسی محیط‌های زیستی (جانوری و گیاهی) نه فقط به تكثر جانوران و گیاهان موجود بلكه به تنوع آنها نیز بستگی دارد، بوم شناخت فكری ما نیز صرفا به تكثر آرا و نظرات بستگی ندارد، بلكه حیاتش در این است كه این آرا و نظرات تنوع داشته باشند. آنچه در بوم‌شناسی جانوری و گیاهی مهم است این است كه نه فقط تكثر وجود داشته باشد، تنوع هم باشد و اهمیت و ضرورت این تنوع درباب عالم انسانی به مراتب صادق‌تر از عالم گیاهان و جانوران است و در عالم انسانی نیز این تنوع در ساحت فرهنگ از سایر عوالم زندگی انسانی مهم‌تر است.

 

٥- صلح جهانی در پی ناآشكارگی حقیقت

به دنبال اینكه با ترجمه تك آوایی فرهنگی در یك جامعه از بین رفت، یك نظریه در اذهان و نفوس همه اعضای آن جامعه استقرار پیدا می‌كند. استقرار این نظریه موجب صلح پایدار جهانی به تعبیر كانت می‌شود. زیرا وقتی ما ببینیم كه در باب هر مساله‌ای راه‌حل‌های مختلف و كثیری ارایه شده است و برای رفع هر مشكلی هزاران راه رفع پیدا شده و دریافتیم كه برای پرداختن به هر موضوعی هزاران نحوه پرداخت، پیشنهاد شده است، نظریه ناآشكارگی حقیقت در ذهن ما شكل می‌گیرد. یعنی درمی‌یابیم كه حقیقت، ناآشكاره است. وقتی می‌بینیم كه در باب یك مساله ده‌ها و بلكه صدها راه پیشنهاد شده كه به هر كدام كه می‌نگریم، در وجه نخست معقولیتی می‌بینیم، آنگاه به این نتیجه می‌رسیم كه حقیقت آشكاره نیست، بلكه چیزی است كه ذره‌ذره و گام به گام باید به آن نزدیك شد.

*بخشی از گفتار در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی مورخ ٤ بهمن ١٣٩٦

منبع: روزنامه اعتماد

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: