1397/2/22 ۰۸:۴۹
یكی از بهترین تجربههای من از آشنایی با اندیشههای دكتر آیینهوند، تغییر پارادایم تاریخ پژوهشی بود. در حوزههای علمیه تاریخ به طور سنتی روایی بود و میگفتند كه كسی از كسی و آن هم از كسی اینگونه نقل كرده است. یعنی بیشترین تاریخ در تاریخنگاری، بخش رجالی آن بود، یعنی به راوی تاریخ اهمیت میدادند و اعتماد به راوی روایت را محكم میكرد. اگر در جایی تاریخ ترقی میكرد، به نوعی درایه هم میرسیدند، یعنی به محتوای روایت هم میپرداختند.
یكی از بهترین تجربههای من از آشنایی با اندیشههای دكتر آیینهوند، تغییر پارادایم تاریخ پژوهشی بود. در حوزههای علمیه تاریخ به طور سنتی روایی بود و میگفتند كه كسی از كسی و آن هم از كسی اینگونه نقل كرده است. یعنی بیشترین تاریخ در تاریخنگاری، بخش رجالی آن بود، یعنی به راوی تاریخ اهمیت میدادند و اعتماد به راوی روایت را محكم میكرد. اگر در جایی تاریخ ترقی میكرد، به نوعی درایه هم میرسیدند، یعنی به محتوای روایت هم میپرداختند. این تاریخنگاری كلاسیك و سنتی است. اما دكتر آیینهوند با اینكه ریشه در سنت تاریخنگاری اسلامی داشت، نگاه جدیدی به تاریخ داشت و آن را علمی میدید كه ناظر به دادههایی از واقعیت است و از روابط بین واقعیتهای موجود، ساخته میشود. بنابراین در ادبیات ایشان دو نگاه به تاریخ خیلی مهم بود؛ یكی مواجهه با واقعیت به جای روایت و دوم تحلیل عقلانی به جای تحلیل رجالی. این دو ویژگی در نگاه تاریخی ایشان بسیار مهم هستند، یعنی به جای «من قال»ها دنبال چیستی تاریخ بودند. یك بار در جلسهای راجع به تاریخ پژوهی دكتر آیینهوند از روندهای تاریخ صدراسلام قواعدی استخراج میكرد و وضع امروز را توضیح میداد؛ به عبارت دیگر عبور به تاریخنگاری جدید امری است كه در حوزه با دكتر آیینهوند شروع شد و من شاهد روند آن از ابتدا تا سرانجام بودم، زیرا نوعی ریلگذاری اتفاق میافتاد و برای من مهم بود. تاریخ علمی به واقعیتها به جای روایتها و تحلیل عقلانی به تحلیل شخصیت تاریخی تكیه میكند. تاریخ علمی روندها را میسنجد. دكتر آیینهوند تاریخ صدراسلام را به شیوه تاریخ علمی تدریس میكرد.
تاریخنگاری علمی در ایران جدید است و ما پیش از آن تاریخنگاری معطوف به واقعیتهای موجود را نداشتیم. گفته میشود كه بنیاد این شیوه تاریخنگاری در ایران در غرب است، درحالی كه چنین نیست و من شاهد بودم كه چطور بنیادش شكل میگرفت. تاریخنگاری جدید ویژگیهایی دارد. در تاریخنگاری جدید، پرداختن به تاریخ امری تفننی نیست بلكه كاری حرفهای و تخصصی است و به یك رشته بدل میشود؛ رشتهای بنیادین كه سایر رشتهها مثل فلسفه، جغرافیا، اقتصاد، علوم سیاسی و حتی دینشناسی جدید را تغذیه میكند. ویژگی مهم دیگر، تاریخی دیدن تاریخ است.
تاریخنگار متعهد
آنچه از اخلاق تاریخنگاری دكتر آیینهوند میشناسیم، روبناست و زیربنای آن نگاه معرفتی و جدید به تاریخ است. تغییری در ذهنیت او نسبت به تاریخ رخ داده بود كه منشا و خاستگاه آن برای من روشن نیست، اما میتوانم حضور این تغییر را در آثارش ببینم؛ به عبارت دیگر او نگرشی علمی به تاریخ داشت و آن را صرف آگاهی از گذشته نمیدانست بلكه تاریخ پژوهی را كشف قاعده برای شناخت امروز میدانست، یعنی تاریخ، تاریخ امروز است و اگر در آن از گذشته صحبت میشود، گذشته امروز است، نه اینكه امروز گذشته است. این در حال بودن، امری است كه در ادبیات تاریخنگارانه دكتر آیینهوند هست و جزییات اخلاق تاریخنگاری او از این مبنا ناشی میشد. برای مثال وقتی كسی به رجال كمتر از فكتهای تاریخی و تحلیل عقلانی روابط پدیدهها اهمیت میدهد، دگم نمیشود و یعنی خیلی زود در تاریخ حكم نمیكند، زیرا همواره در این تردید است كه شاید بخشی از داده هنوز به دست او نیامده باشد. بنابراین تاریخنگاری جدید كه دكتر آیینهوند به آن میپرداخت، تاریخی متواضع است و به دنبال دادههایی است كه هنوز بخشی از آنها ناشناخته است و احكام را با احتیاط صادر میكند و هیچوقت قضاوتهای ایدئولوژیك نمیكند.
دكتر آیینهوند تاریخنگاری متعهد است اما تاریخنگار ایدئولوژیك نیست. او به دو چیز یعنی كرامت انسانها و ارزش علم متعهد بود و به این دو اعتماد كامل داشت. او میگوید تاریخنگار حق ندارد شخصیت تاریخی مورد مطالعه خودش را تحقیر كند یا حق ندارد ملتی یا قومی را تحقیر كند و صرفا از بدیهای آن شخصیت یا ملت یا قوم بگوید، بلكه باید بیشتر جنبههای مثبت را بگوید، زیرا تاریخ دو قسمت است: نخست نوشتههایی است كه حرف میزنند و دوم سكوتهایی كه داد میزنند. یعنی گاهی مورخ چیزی را نمینویسد، اما اهل اندیشه از لابهلای سطور فریادی میشنود و متوجه میشود كه چیزی هست كه باید گفت و نمیشود گفت. دكتر آیینهوند این صداهای مسكوت را از دل تاریخ استخراج میكرد و به صدا در میآورد.
اخلاق نگارش تحقیق
دكتر آیینهوند معتقد بود اگر دانش را یك گام به جلو ببریم، هزینه عمر ما در آمده و خرجش پرداخته شده است. به خاطر دارم به فارابی ارجاع میداد و میگفت تا پخته نشدید، ننویسید، زیرا خواننده نمیداند كه متن شما در دوران خامی شما نوشته شده است یا در دوران خامی. حتی اگر نوشتید، در آن ذكر كنید كه این نوشته مربوط به دوران خامی است. از نظر ایشان برای كار علمی مراحل مشخصی قائل بود، نخست دوره تحصیلی، دوم دورهای كه فرد پژوهشگر میشود و سوم دورهای كه فرد به یك اصول و اجتهاد علمی میرسد. از دید ایشان دوره سوم اهمیت ویژهای داشت و بر این اساس نوشتهها را به دو قسمت تقسیم میكرد. یكی از هنرهای آیینهوند این بود كه هیچگاه یافتههای خودش را به اسم خودش بیان نمیكرد، زیرا فرض او این بود كه هیچ حرفی نیست كه سابقهای نداشته باشد. معمولا این سخنان پیشین را پیدا میكرد و انتخابش نشاندهنده نظر خودش بود. برای مثال به كشفالظنون حاجی خلیفه اشاره میكند. در كشفالظنون آمده كه یك نویسنده برای بازار كتاب نمینویسد، بلكه برای آنكه بتواند بگوید كار علمی انجام دادهام، باید چند كار كند؛ نخست آنكه اگر نویسنده امری نو پیدا كرد كه قبلا نبود، آن را بنویسد. زیرا برای علمی كه قبلا شناخته شده حق تقدم اخلاقی و معنوی با نویسنده اسبق یا سابق است و نباید كتاب او نادیده گرفته شود. بنابراین نویسنده یا باید امر نویی كه كشف كرده را بنویسد یا دست كم در تكمیل آنچه پیشینیان نوشتهاند، قلم بزند. دوم آنكه نوشتههایی كه مغلق یا دشوار است را شرح دهیم تا نوآموزان بتوانند آن را بخوانند. سوم آنكه نوشتهای طولانی را تلخیص یا تصحیح یا نوشتههای پراكنده یك محقق را تنظیم كنیم.
محققانی كه از دنیا رفتهاند و فرصت نكردهاند كه نوشتههای خود را گردآوری كنند و سامان بخشند، دینی به گردن شاگردان شان دارند، شبیه حق نماز و روزه و امری واجب است. باید اندیشههای پراكنده آنها را از لابهلای دفترها، نوارها، روزنامهها و... استخراج كرد و آنها را انتظام بخشید و منقح كرد. این اقدام یك جهاد علمی است. این سنتی در اروپا است. برای مثال الان در آلمان نزدیك به صد جلد از نوشتهها و گفتارهای مارتین هایدگر گردآوری شده است. مرحوم آیینهوند به شاگردانش توصیه میكرد كه چنین كنند. یعنی به جمعآوری، تنظیم، حفظ و طبقهبندی دانش به عنوان یك واجب دینی نگاه كنند. همچنین نوشتههایی هستند كه در آنها مصنف دچار خطاهایی شده است. كتابهای تالیفی انسانها متن مقدس نیستند كه از خطا مبرا باشند و ممكن است كه نویسنده دچار اشتباهات سهوی شود وظیفه یك دانشمند علوم انسانی آن است كه به تصحیح این خطاها اهتمام ورزد.
نقد علمی و محترمانه
دكتر آیینهوند به سنت تاریخنگاری از برخی جهات بسیار علاقه داشت. اشاره شد كه از تاریخ روایی عبور كرده است، اما یكی از ویژگیهایی كه از سنت تاریخی ما به ارث برده بود، خطبه اول نوشته بود. یعنی در آن بخش آغازین باور خود را نشان میداد. این سنتی زیباست. گاهی فكر میكنیم كه اگر در صدر یك مقاله علمی، خطبهای یك سطری بگذاریم، از علمی بودن خارج میشود. در حالی كه جوانان میدانند كه آوردن این خط یعنی نوشتن «ستایش خداوند» و تعظیم پیشینیان و با خیر و نیكی یاد كردن از آنها نشاندهنده باورهای نویسنده است. دكتر آیینهوند به لحاظ علمی شخصیتی منتقد داشت، اما نقد او هیچوقت مرزهای احترام را نشكست. با آنكه متعهد به علم بود، اما نقدش به گونهای نبود كه به شخصیت افراد بر بخورد.
خصلت دیگر دكتر آیینهوند، آموختن بدون چشمداشت بود. ایشان معتقد بود كه در دنیای مدرن غلط است كه علم را به عیار پول بسنجیم. از دید ایشان كسی كه به علم متعهد شده است، باید به اخلاق آن متعهد باشد. علم آنگونه كه مرحوم آیینهوند میشناخت، با تجارت همسفر نمیشد. ایشان میگفت به بعضیها علم نیاموزید. آیینهوند در حوزه آموزش دو چهره داشت. با خصصین و كسانی كه اعتماد داشت، به یك نحو بحث و گفتوگو میكرد و در كلاسهای عمومی به شكلی دیگر. قسمتهای خاص آموزش ایشان ناب بود.
منبع: روزنامه اعتماد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید