1397/2/17 ۰۸:۴۹
كاربردیسازی علوم انسانی همواره از دغدغههای دانشمندان و محققین این رشته از علوم در چند سال اخیر بوده است. اهمیت به علوم انسانی و كاربردیسازی آن از یك منظر توجه به شناخت انسان از بعد فكری، روانی و معنوی است و از منظر دیگر توجه به جایگاه او در سطح جامعه و شناخت آسیبها و هنجارها برای رسیدن به تعالی و آرامش فردی و جمعی است.
مرتضی شیری: كاربردیسازی علوم انسانی همواره از دغدغههای دانشمندان و محققین این رشته از علوم در چند سال اخیر بوده است. اهمیت به علوم انسانی و كاربردیسازی آن از یك منظر توجه به شناخت انسان از بعد فكری، روانی و معنوی است و از منظر دیگر توجه به جایگاه او در سطح جامعه و شناخت آسیبها و هنجارها برای رسیدن به تعالی و آرامش فردی و جمعی است. همچنین باید به رابطه این علوم با دیگر علوم برای رسیدن به این تعالی و آرامش اشاره كرد. علوم انسانی حالا چند سالی است كه توجه مدیران ارشد كشور را نیز به خود جلب كرده و در این میان تاكید ویژهای به بومیسازی آن در كنار كاربردیسازی شده است. در مصاحبه پیشرو گفتوگویی با حسینعلی قبادی انجام دادهایم. رییس پژوهشگاه علوم انسانی از منظر مدیر یكی از نهادهای مهم علوم انسانی در ایران به اهمیت كاربردیسازی این علم و چالشهای آن میپردازد. او معتقد است كه كاربردیسازی علوم انسانی در چند سطح و لایه است و نباید تكبعدی به آن نگاه كرد. وی همچنین به تجربه تاریخی علوم انسانی در ایران اشاره میكند و معتقد است كه نباید بومیگرایی و ملازمات فرهنگی علوم انسانی را امری انتزاعی منهای صحنه عمل ببینیم.
******
شما به عنوان یكی از متصدیان حوزه علوم انسانی، وضعیت كاربردیسازی این علم در كشور را چگونه میبینید؟
كاربردی كردن علوم انسانی را در چند لایه باید دید. در واقع وجوه مختلف كاربردیسازی علوم انسانی را نباید یك موضوع سربسته و نامفهوم و تكبعدی در نظر گرفت؛ بلكه باید توجه داشت كه این امر دارای سطوح متفاوتی است. اگر ما بتوانیم با بازآفرینی میراثها به نظریات جدید برسیم و آن را به تعبیر مرحوم استاد آینهوند با اتصال به ریشه و انطباق به زمان هماهنگ كنیم، یكی از وجوه كاربردیسازی علوم انسانی است.
اگر بتوانیم دانشهای جهان را اخذ و در مرزهای دانش جهان حركت كنیم و آن را در مسیر حل مسائل امروز ایران قرار دهیم این یكی دیگر از وجوه كاربردی علوم انسانی خواهد بود. اگر بتوانیم از تلفیق سنت و مدرنیته به راهحلی در شناخت آسیبهای اجتماعی برسیم، مثلا در عین حال كه مبانی اخلاقی، بنیانهای انسانی و ریشههای دینی و معنوی نجات انسان از انحرافات را در نظر میگیریم، در عین حال از تكنیكهای دانش روانشناسی برای حل مساله اعتیاد، كاهش طلاق یا... استفاده كنیم یا مثلا بتوانیم از دیدگاههای فلسفی جهان یا از آموزههای بومی و دینی خودمان در كمك به حفظ محیطزیست استفاده كنیم، فرهنگسازی لازم را داشته باشیم و رفتارسازی مناسبی انجام دهیم یا اینكه بتوانیم فاصله بین دانشگاه و صنعت را كم كنیم؛ همه اینها كاربردی كردن علوم انسانی است.
نكته دیگر این است كه ما از نظریهها به سمت راهبردها حركت میكنیم و از راهبردها به سمت توصیههای سیاستی حركت میكنیم. این هم لایه دیگری از كاربردیسازی است. در گام نهایی با اتكا به همه این مقدمات به سمت ارایه راهكار عملی و كاربردی كردن علوم انسانی پیش خواهیم رفت. به این معنا كه دقیقا بتواند یك مساله و مشكل ویژه را حل بكند و راهگشای بسیاری از مسائل و مشكلات جامعه ما باشد. مثلا در حوزه سلامت درست است كه یك لایهاش بالینی است اما بخش اعظم آن در حوزه پیشگیری، بیش از آنكه به حوزه پزشكی مربوط باشد به حوزه فرهنگ و آداب و رفتارسازی مربوط است. كاربردی كردن علوم انسانی یك منظومه است و با فرمایش و سفارش انجام نمیشود، باید از دل علم و از فكر عالم سنجیده شود و این عین فناوری علم هست. یعنی حركت از نظریه و تئوری به سمت عمل.
یك نكته عرض كنم و آن این است كه مجدانه از همه كسانی كه دغدغه بومیگرایی علوم انسانی را دارند میخواهم به این نكته كه حاصل تجربه تاریخی است توجه كنند. آن نكته این است كه ما نباید بومیگرایی و ملازمات فرهنگی علوم انسانی را امری انتزاعی منهای صحنه عمل ببینیم. باید اجازه بدهیم كه علوم انسانی نشو و نما بكند و به به طور طبیعی به سمت بومیگرایی حركت كند و هرجا هم دچار تعارض فرهنگی و دینی شد، جامعه آن را اصلاح كند. چون جامعه ما عمیقا یك جامعه فرهنگی و معنوی است و باید به آن اعتماد كنیم.
چه چالشها و تهدیداتی در كاربردی كردن علوم انسانی و جود دارد و اصولا پژوهشهای علوم انسانی توانستهاند در جاهای مختلف كاربردی شوند؟
ابتدا به بخش دوم سوال جواب بدهم كه فعالیتها نشان میدهد كه ما بحمدالله عمیقا موفق شدیم علوم انسانی را كاربردی كنیم و در گذشته هم طلایهدار این حركت بودهایم. ریشه این مساله هم در دفاع مقدس در راهكارهای تقویت روحی رزمندگان شكل گرفت و توانستیم تا جایی كه در سالهای اخیر پژوهشگاه علوم انسانی برای اولینبار در ایران پژوهشكده كاربردیسازی علوم انسانی را تاسیس كنیم. معتقدم علوم انسانی در ایران برای بومی شدن باید كاربردی بشود. در همین چارچوب، برنامه توسعه پژوهشگاه علوم انسانی نخستین برنامه راهبردی بود كه در آن عمده طرحها جهتگیری كاربردی دارد.
اما در مورد بخش اول سوال كه درباره چالشها و تهدیدات پرسیدید معتقدم ما باید آنها را طبقهبندی كنیم. یكی از چالشهای مهم ما ناباوری عمومی جامعه و برخی از مسوولان نسبت به كارآمدی علوم انسانی است كه بخشی از آن به ضعف ما در علوم انسانی توسط اصحاب علوم انسانی باز میگردد. اما یك نكته مهم تاریخی هست و آن این كه سطح عمومی معرفت مخالفان باور به علوم انسانی ارتقا بیابد. مثلا میتوان گفت كسی كه فلسفه را عمیقا میخواند و اخلاق علمی و سیره معنوی دارد، شخصیت فرهنگی او ممتازتر از كسی است كه ابدا با فلسفه آشنایی ندارد و واجد دیگر صفات گفته شده نیز نیست.
بخشی دیگر از این چالشهای علوم انسانی به عقبافتادگی تاریخی ما بر میگردد. یك تصور غلط مهندسزدگی پس از جنگهای ایران و روس به صورت افراطی شكل گرفت و تصور آن بود كه علت عقبافتادگی ایران فقط و فقط در حوزه مهندسی است؛ لذا همه رویكردها و توجهات به مهندسی حركت كرد و این نگرش همچنان وجود دارد، تا جایی كه بسیاری از مدیران ما در صد سال اخیر غیر علوم انسانی بودند و حتی برای علوم انسانی تصمیمسازی كردهاند. در بسیاری از نهادها چندین سال طول كشید كه جا بیندازیم گروه علوم انسانی در ساختار پژوهشی سازمانها لازم است. بسیاری از مدیران در دهههای گذشته اعتقاد داشتند علوم انسانی امری فرهنگی هست و شأن پژوهشی ندارد. بسیار تلاش شد كه این نگاه تغییر كند. البته باید به این هم اعتراف كرد كه كمكاریهای زیادی در اصحاب علوم انسانی نیز وجود دارد؛ یعنی این سوال پیش میآید چرا اصحاب علوم انسانی در این صد سال آنچنان كوشش نكردند. آخرین چالشی كه باید عرض كنم سوءتفاهمهایی است كه نسبت به علوم انسانی وجود دارد. بعضیها ترویج علوم انسانی را یك خطر میدانند، در حالی كه اصلا اینگونه نیست. علوم انسانی دانش خدومی است و میتواند حتی صنعت ما را شكوفا كند و راههای خوبی را برای صنعت ما باز كند. یكی از دلایل توسعهنیافتگی ما به دلیل فقدان مطالعات علوم انسانی است كه بتواند راهكار را به ما نشان بدهد.
موضوع دیگری كه در حوزه علوم انسانی وجود دارد، بحث بومیسازی فرهنگ است. یعنی ما آن گزارهها و نظریاتی را كه منطبق با فرهنگ خودمان هست پذیرا باشیم و آن فرهنگی كه با ما منطبق نیست پیرایش كنیم. آیا اصولا میشود فرهنگ را بومیسازی كرد و پژوهشگاه علوم انسانی در این زمینه چه كارهایی انجام داده است؟
یكی از عمده كارها در پژوهشگاه علوم انسانی پیوند كاربردیسازی با فرهنگ است. فرهنگ آن چیزی است كه بتواند نیاز معنوی امروز ما را تغذیه كند. فرهنگ امر انتزاعی و سفارشپذیری نیست. فرهنگ چیزی است كه از درون زایش میكند. در مقوله فرهنگ باید تامل بیشتری داشته باشیم. فرهنگ ورای تاریخ حركت میكند. ما با انباشت تولید علم، با آزمودن بخشهای تئوریك علوم انسانی در عرصه عمل باید سعی كنیم به غنای فرهنگیمان كمك كنیم. چون این كاربردیسازی باعث میشود كه فرهنگ را در معرض آزمون قرار دهیم و میدان آزمایش را برای كارآمدی فرهنگ آماده كنیم. فرهنگ وقتی در میدان كنش و واكنش قرار گیرد ورزیده میشود و پاسخها را از درون خودش پیدا میكند و موجب غنی شدن ذخایرش میشود. اما این نكته را لازم است تاكید كنم كه همه علوم انسانی وظیفهاش كاربردیسازی به معنای پوزیتیویستی نیست؛ چون وظیفه عمده علوم انسانی ایجاد معرفت است و باید نگاه ما را در حوزه هستیشناسی عمق ببخشد. این مفاهیم پشتوانه كاربردیسازی است و باعث زایندگی فرهنگ در عرصههای مختلف میشود. نكتهای كه در این میان است ضرورت نگاه بین رشتهای است. ما تا زمانی كه عمیقا به نگاه بین رشتهای باور نداشته باشیم و ملتزم به آن نباشیم نمیتوانیم علوم انسانی را كاربردی كنیم. چراكه گاهی مسائل ذاتا فرارشتهای است كه باید از تجربه و دانش میان رشتهای استفاده كنیم.
در علوم انسانی تضارب آرا موجب پیشبرد نظریات و پختگی آنها میشود. شما به عنوان یكی از مسوولان اجرایی در حوزه علوم انسانی چه میزان فرصت ظهور به این عقاید را دادهاید؟
بسیاری از مشكلات و معضلات از عدم ارتباط حاصل میشود و موجب سوءتفاهم میشوند. باید فضای گفتوگو میان آرای متفاوت را بیشتر كنیم. پژوهشگاه علوم انسانی در این زمینه كارنامه بسیار معقول و معتدلی دارد. ما با اساتید دانشمندی كه نظریات متفاوت با هم دارند، توانستهایم در حوزه برگزاری كارگاهها بیش از شش برابر رشد داشته باشیم و از این حیث اولین مركز ایران هستیم. افرادی هم كه با پژوهشگاه همكاری دارند، افراد بدون حاشیه و بسیار دانشمند هستند و ما با در كنار هم نشاندن آرای متفاوت سعی داشتهایم فراجناحی عمل شود و سیاسی فكر نكنیم. ما به مبانی معرفتی كار داریم. این نكته را هم اضافه كنم كه ما طرح اعتلای علوم انسانی را كه جامعترین پروژهای است كه در حوزه بومیسازی علوم انسانی و اندیشه بومیگرایی در چند سال اخیر در كل جهان اسلام انجام میشود در این پژوهشگاه برنامهریزی كردهایم كه به وسیله صد تن از دانشمندان ما اجرا خواهد شد. این یك حركت روشمند و با برنامهای است كه در موردش بسیار مطالعه شده است. در آن پیشبینی شده است كه ما را به سمت بومیگرایی و مرزهای دانش سوق دهد و هم ما را به سمت احیای اخلاق و معنویت و میراثهای دینی و ملی پیش ببرد.
اكنون در یك جمعبندی نهایی باید گفت: سطوح متفاوت كاربردیسازی عبارتند از:
١- بازآفرینی میراث و مواریث علمی و فرهنگی و تمدنی كشور و مبتنی قرار دادن آن برای پیش نهادن نظریههای جدید. به تعبیر پر مغز استاد فرزانه مرحوم دكتر آیینهوند: «اتصال به ریشهها و انطباق با زمان و زمانه.»
٢- حركت در مرزهای دانش علوم انسانی جهان و بهرهمندی از آن برای حل مسائل و آسیبهای اجتماعی
٣- تلفیق سنت و مدرنیته؛ ما نباید مدرنیته را با سنت در تقابل بگذاریم. فرهنگ و همچنین معارف دینی و تمدنی ما این ظرفیت را دارد كه معارف جدید را جذب كند و فربهتر شود و برای مسائل جدید اجتماعی توان بیشتری به دست آورد.
٤- حركت از نظریهها به سمت راهبردها و از راهبردها به سمت توصیههای سیاستی و از آنجا به خلق الگوها و قاعدهسازی و راهكارهای عملی.
منبع: روزنامه اعتماد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید