روشنفكران و شبكه‌های مجازی در گفت‌وگو با دكتر سروش دباغ

1397/1/29 ۰۹:۲۷

روشنفكران و شبكه‌های مجازی در گفت‌وگو با دكتر سروش دباغ

غیاب سروش دباغ در ایران به واسطه حضور فعالش در فضای مجازی، محسوس نیست. او در تلگرام كانال دارد، صفحه فیس‌بوكش فعال است و خیلی تند و سریع به ایمیل‌هایش پاسخ می‌دهد. گفتارها و نوشتارهایش در وب‌سایت‌ها و كانال‌های اینترنتی دست به دست می‌شوند و با نشریات و مجلات روشنفكری داخلی ارتباطی مستمر و پررنگ دارد.

 

دیگر طبقه روشنفكر نداریم

محسن آزموده: غیاب سروش دباغ در ایران به واسطه حضور فعالش در فضای مجازی، محسوس نیست. او در تلگرام كانال دارد، صفحه فیس‌بوكش فعال است و خیلی تند و سریع به ایمیل‌هایش پاسخ می‌دهد. گفتارها و نوشتارهایش در وب‌سایت‌ها و كانال‌های اینترنتی دست به دست می‌شوند و با نشریات و مجلات روشنفكری داخلی ارتباطی مستمر و پررنگ دارد. البته این «حضور فعال» در فضای عمومی، اعم از «حقیقی» و «مجازی» سبب نشده كه از كارهای دیگر یك روشنفكر دانشگاهی مثل خواندن و نوشتن و تدریس و سخنرانی و مصاحبه با نشریات رسمی باز بماند. خودش می‌گوید این توفیق را به مدد تنظیم زمان و با تمرین و ممارست كسب كرده. از نظر او فضای مجازی، شمشیری دو دم است، یعنی همانطور كه می‌تواند انسان را به كام بكشد و زمان و عمر او را مثل هیولایی سیری‌ناپذیر ببلعد، زمینه‌ساز ارتباطاتی گسترده و هم‌افزا میان اهل فكر و اندیشه است و بنابراین به خود فرد بستگی دارد كه چگونه با این امكان انكارناشدنی جهان جدید مواجه شود. او در گفت‌وگوی پیش رو به تاثیر فضای مجازی بر كار روشنفكری می‌پردازد. سروش دباغ، استاد فلسفه اخلاق و پژوهشگر دانشگاه تورنتو در مقطع پست‌دكترا است. او به تازگی كتاب‌هایی در باب فلسفه تحلیلی (با محوریت ویتگنشتاین) و حریم علف‌های قربت (سلوك معنوی در روزگار كنونی) را با انتشارات اچ‌انداس منتشر كرده است.

******

در ابتدا بفرمایید آیا به نظر شما شكل‌گیری فضاهای جدید رسانه‌ای و گسترش شبكه‌های اجتماعی مجازی در كار روشنفكران تاثیری گذاشته است یا خیر؟

به نظر من این فضای جدید كه می‌توان آن را شبكه‌های اجتماعی خواند و در ده سال اخیر پدید آمده است، هم از جنبه مثبت و ایجابی و هم از حیث منفی و سلبی تاثیرگذار بوده است. از جنبه مثبت مجالی را فراهم آورده است تا پاره‌ای از سخنان روشنفكران اعم از گفتار و نوشتار با ابعاد بیشتری در منظر و مرآی مخاطبان قرار بگیرد و منتشر شود. یعنی سخنان آنها را دسترس‌پذیرتر كرده است. در گذشته اگر كسی می‌خواست از آرا و نظرات روشنفكری مطلع شود، یا باید كتاب او را تهیه و مطالعه می‌كرد یا به صورت حضوری نزد او می‌رفت و در محضر او حاضر می‌شد. امروزه به مدد امكانات فضای مجازی این امر بسیار سهل‌تر شده است، این امر البته صرفا اختصاص به محصولات فكری روشنفكران هم ندارد. اما جنبه دیگر این قضیه آن است كه به نحوی از مرجعیت (authority) روشنفكران كاسته شده است، زیرا فضای مجازی به مدد شبكه‌های اجتماعی اعم از تلگرام، فیس بوك، اینستاگرام و دیگر شبكه‌های اجتماعی مجال و فضای بحث و تولید و انتشار سخنان را برای افراد متعددی فراهم كرده است. حالا دیگر هر كسی می‌تواند مطلبی منتشر كند و مخاطبانی بیابد. این امر امروزه در هر سطحی با هر كمیت و كیفیتی امكانپذیر شده است. در قیاس با گذشته كه چنین مجالی فراهم نبود و تنها مشاهیر و كسانی كه صاحب رای بودند، می‌توانستند اندیشه‌ها و آثار خود را منتشر كنند. نكته دیگر اینكه فضای مجازی امری مشترك الورود است و اختصاصی به حضور روشنفكران در عرصه مجازی و شبكه‌های اجتماعی ندارد و به طور كلی از مقتضیات تغییر ساختار جهان پس از بروز و ظهور دنیای مجازی است. بنابراین تنظیم وقت و استفاده از حجم كثیری از مطالبی كه تولید می‌شود، هنری است كه خیلی مواقع از آن بهره مند نیستیم. حجم كثیر مطالب اعم از مطالب با كیفیت و كم كیفیت یا بی‌كیفیت تولید می‌شود كه گاهی دنبال كردن آنها را به خواندن یك كتاب مشخص بسان گذشته‌ها ترجیح می‌دهیم. یعنی در فضای جدید سرگرمی و جذابیت شبكه‌های اجتماعی آدم را به درون دریایی از مطالب می‌كشد و فرد پس از چندی در می‌یابد كه از بسیاری از امور غفلت كرده است. بنابراین با فضای مجازی امكان بسط و نشر اندیشه‌ها فراهم شده است، اما از سوی دیگر ممكن است كه آدم درگیر مطالب كم مایه و بحث با دیگران شود و وقتش به هدر رود و این امر اگر در گذشته ممكن بود، اكنون خیلی امكان پذیرتر است.

 

اگر كار روشنفكری را گفتن حقیقت از یك سو به جامعه و مردم و از سوی دیگر به قدرت بدانیم، آیا این فضاهای جدید امكان آن را بیشتر فراهم كرده است یا خیر؟ آیا این گستردگی و فراگیری سبب نشده كه مردم از یك طرف و قدرت از سوی دیگر هم حساسیت پیشین به نهیب‌های روشنفكران را از دست بدهند؟

به نظرم این فضاها لزوما كاركرد روشنفكران را تضعیف نكرده است. بلكه مجالی در اختیار روشنفكران مانند سایر طبقات و گروه‌های اجتماعی قرار داده تا سخنان خود را بیان كنند و این سخنان در ابعاد گسترده‌تری پخش شود. مثلا افراد زیادی را دیده‌ام كه فایل‌های صوتی روشنفكران اعم از روشنفكران دینی و غیردینی را با استفاده از فضای مجازی گوش می‌كنند و ملاحظات شان را برای آن روشنفكران می‌نویسند. در گذشته این امكان فراهم نبود. شخصا بازخوردهای متعددی دیده‌ام و شنیده‌ام كه بسیاری از مخاطبان می‌گویند ما هنگام رانندگی یا پیاده روی این فایل‌های صوتی را گوش می‌كنیم. فكر می‌كنم این مجال در گذشته بدین نحو نبود. البته ممكن است كه كار روشنفكری به تدریج از وظیفه‌ای كه در آغاز برایش متصور بود، فاصله گرفته باشد و به تعبیر شما تحریر حقیقت فرو بنهد. اگر چنین شود، روشنفكر از وظیفه روشنفكری‌اش عدول كرده است؛ خواه محصولات او در فضای مجازی عرضه و خواه این محصولات صرفا به شكل سنتی ارایه شود. اما من فكر می‌كنم فضای مجازی مجالی را برای روشنفكران مثل سایر اصناف و گروه‌ها فراهم كرده است و علی الاصول از این مجال می‌توان استفاده كرد. فكر می‌كنم در مجموع در كشوری مثل ایران مخاطبان كالاهای فكری و معرفتی با روشنفكران ارتباط برقرار كرده و از محصولات آنها استفاده كنند. این را هم باید در نظر گرفت كه در مختصات اجتماعی و سیاسی كشور ما بخش معتنابهی از روشنفكران در داخل كشور نیستند، از این حیث وضع روشنفكرانی كه در دهه ١٣٦٠ كشور را ترك كردند با روشنفكرانی كه در دهه‌های ١٣٨٠ و ١٣٩٠ از ایران مهاجرت كرده‌اند، متفاوت است. روشنفكران دهه شصتی این امكان را نداشتند، در حالی كه این فضاهای مجازی این امكان را پیش پای روشنفكران فراهم كرده است و بنابراین خوب است كه هم روشنفكران و هم مخاطبان قدر این فضا را بدانند. البته تصریح می‌كنم كه این وضعیت خاص جوامعی چون ما است وگرنه در جوامعی چون كانادا یا جوامع اسكاندیناوی یعنی سوئد و دانمارك به سبب تحولات سیاسی و اجتماعی، كاركرد اجتماعی روشنفكران كمرنگ شده است و دیگر طبقه‌ای كه ما روشنفكر می‌نامیم، نداریم یا دامنه تاثیر سخنان این روشنفكران كم شده است. به همین خاطر چه در فضای حقیقی و چه در فضای مجازی مخاطبان كمتری دارند. برخی در محافل آكادمیك به كار دانشگاهی مشغول و گروهی اهل ادبیات هستند و رمان می‌نویسند و عده‌ای نیز به كارهای هنری مثل تئاتر و موسیقی و سینما می‌پردازند. اما دیگر آن نوع وضعیتی كه روشنفكران در كشوری مثل ما دارند، با اقتضائات شرایط آنها سازگار نیست. یعنی در امریكای‌شمالی و اروپا دوران روشنگری سپری شده است و در نتیجه نیاز اجتماعی به طبقه روشنفكران كمتر است و در نتیجه كاركرد روشنفكران نیز كم شده است.

 

به نكته مهمی اشاره كردید و گفتید به دلیل اتفاقاتی كه در جوامع توسعه‌یافته رخ داده، دیگر روشنفكر به معنای كلاسیك نداریم. یعنی فكر می‌كنید دست كم در آن جوامع دیگر دوره روشنفكران سپری شده و دیگر خرمگسی مثل سقراط برای جامعه ضرورت ندارد كه در عرصه جامعه هم به قدرت و هم به مردم نهیب بزند و روشنگری بكند؟ آیا ما دیگر به روشنفكرانی هم در عرصه واقعی و هم در فضای مجازی نیاز نداریم كه آگاهی‌بخشی كنند؟

همان‌طور كه مستحضرید، امور اجتماعی از خواست و میل و توصیه عمر و زید تبعیت نمی‌كند. شرایط و بسترهای اجتماعی پدید می‌آید و نیازهایی سر بر می‌آورد و افراد و گروه‌هایی به آنها پاسخ می‌دهند و در جامعه كاركرد دارند. به نظر من دوران نوعی روشنفكری كه معطوف به آگاهی‌بخشی به تعبیر شماست، با مخاطبان كلان و بسیار در اروپا و امریكای شمالی سپری شده است. این به سبب تحولاتی است كه در عرصه‌های فرهنگ و اجتماع و سیاست در اروپا طی چند‌صد سال رخ داده و در امریكا نیز در بازه زمانی كمتری به وقوع پیوسته است، ضمن آنكه تاریخ امریكا متاثر از تحولات اروپا بوده است. در امریكا پاره‌ای از دولتمردان و سیاستمداران نامدار در ابتدای شكل‌گیری این كشور و نگارش قانون اساسی، متاثر از اندیشمندانی چون دیوید هیوم و دیگران بوده‌اند و مراودات و نشست‌و‌برخاست‌هایی با آنها داشته‌‌اند. بنابراین این دوره در اروپا و امریكای شمالی سپری شده است. چند سال پیش به مناسبت تدریس فلسفه كانت، عصر روشنگری و تاریخ آن را نیز درس می‌دادم و در آن باب مطالعات مفصلی كردم. این دوره خیلی جالب‌توجه و عبرت‌آموز بود. از حوالی قرن شانزدهم تا اواخر قرن هجدهم تحولاتی در غرب رخ داده و نزاع‌هایی با كلیسا بوده كه در نهایت به‌تدریج كلیسا پس رفته است. در آن دوران چهره‌هایی چون ولتر در فرانسه و پیش از آن اسپینوزایی در هلند بود یا بعدا كانت و هگل در آلمان بودند كه تاثیرات اجتماعی گسترده‌ای داشتند. آن دوران سپری شده و در نتیجه و دیگر به آگاهی‌بخشی به بیان شما در سطح اجتماع كمتر پرداخته می‌شود. البته سلبریتی‌ها در غرب هستند و این از مقتضیات و مختصات جهان جدید است. اما آن سلبریتی‌ها عمدتا در حوزه هنر و ورزش هستند و مورد اقبال خلایق هستند. اما چنین نیست كه ادعای آگاهی‌بخشی داشته باشند یا چنین انتظاری از آنها باشد. در اروپا و امریكای شمالی به نحو اغلبی ورزشكاران و هنرمندان اعم از خوانندگان و بازیگران سینما در جمله سلبریتی‌ها هستند و به آنها توجه می‌شود. اما دیگر نیازی به قشر روشنفكران به آن معنای سابق نیست یا احساس نیاز كمتر شده است. توجه كنید كه این بحثی توصیفی است. در كشور ما، در خاورمیانه ما همچنان روشنفكری كاركرد دارد، به سبب مختصات فرهنگی و سیاسی اینجا. البته ما هم شاهد بروز و ظهور گروه یا قشری به نام سلبریتی هستیم و سلبریتی‌ها در جامعه ما هم شامل بازیگران می‌شوند و هم ورزشكاران و هنرمندان و در كنار این دو گروه، برخی از چهره‌های سیاسی هم در زمره سلبریتی‌ها هستند. در حالی كه در غرب در حوزه روشنفكری تقریبا چیزی به اسم سلبریتی نداریم. البته برخی سیاستمداران غربی ممكن است سلبریتی شوند، مثل جاستین ترودو، نخست‌وزیر كانادا كه یك سلبریتی است. اما این پدیده شایع و رایجی نیست و باید نحوه سخن گفتن و ظاهر او را در نظر گرفت. اما بیشتر سلبریتی‌ها متعلق به حوزه هنر و ورزش است. در كشور ما مثل برخی كشورهای خاورمیانه از میان سیاستمداران نیز سلبریتی می‌بینیم. بنابراین این نیازی است كه از پایین اقتضا می‌كند. شاید چند ده سال دیگر از این دوره عبور كنیم.

 

ما زمانی حرف سارتر را گوش می‌كردیم، نه به این خاطر كه سارتر گفته است، بلكه به علت استدلالی كه مطرح می‌كرد. آیا فكر نمی‌كنید این باعث می‌شود كه من قال به جای ماقال اهمیت پیدا كند؟ همچنین آیا فكر نمی‌كنید مثلا در موضوعی مثل آزار و اذیت زنان كه در هالیوود رخ داد، روشنفكران هم ورود كنند و به بیان استدلال‌های خود در این زمینه بپردازند؟ یا در مورد برخوردهایی كه با مهاجران می‌شود؟ آیا در مسائلی از این قبیل فكر نمی‌كنید كه ورود روشنفكران بهتر است تا یك سلبریتی كه صرفا به دلیل لایك‌های بیشتر سر زبان‌ها افتاده و نمی‌تواند با بیان استدلال عقلانی جامعه را متقاعد كند كه راه درست چیست؟

منظورتان در مورد ایران است یا فضای بین‌المللی؟

 

در هر دو مورد. مثلا در فضای بین‌المللی دیدیم كه یك سلبریتی مثل خانم كاترین دونو اظهارنظرهای احساسی در مورد قضیه آزار و اذیت زنان كرد كه به دلیل فقدان استدلال منطقی، مجبور شد عذر‌خواهی كند.

درست است. من با این سخن شما مخالفت ندارم. علی‌الاصول این اتفاق خواه در ایران یا غرب رخ داده است. در كشور ما روشنفكری كماكان كاربرد دارد و روشنفكران در حوزه سیاست و اجتماع نسبت به مسائل موضع می‌گیرند یا مثلا فرض كنید در حوزه اقتصاد سیاسی كسی چون آقای محسن رنانی به آسیب‌شناسی سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و تاثیرش در حوزه اقتصاد می‌پردازد. البته این به معنای آن نیست كه این موضع‌گیری‌ها بدون اشتباه نیست، اما به هر حال این افراد در این زمینه‌ها توانایی و مهارت دارند و در نتیجه احساس مسوولیت و اظهارنظر می‌كنند.

 

نكته دیگر درباره برخی آسیب‌هایی است كه در حوزه روشنفكری ما وجود داشته است مثل بحث مرید و مرادبازی كه متاسفانه در فضای روشنفكری ما خیلی رواج دارد. آیا به نظر شما فضاهای مجازی امكان تعدیل این ویژگی‌ها را فراهم می‌كنند یا باعث می‌شوند كه این وضعیت تقویت شود؟

به نظر من در این زمینه نیز فضای مجازی همچون شمشیر دو دم عمل می‌كند. البته این امر به خود روشنفكران هم بستگی دارد كه آیا به این وضعیت دامن بزنند یا خیر. من با وجود آنكه از فضای داخل كشور دور هستم و با استفاده از فضای مجازی وضعیت را رصد می‌كنم، با شما موافق هستم كه متاسفانه كم و بیش در میان طبقه روشنفكری ما این نوع مناسبات و روابط جاری شده است و این از اقتضائات جوامع در حال گذار است. برای مثال اجازه بدهید به تجربه شخصی خودم اشاره كنم. من در فضای مجازی و شبكه‌های اجتماعی حضور دارم و هم كانال تلگرام دارم و هم در فیس بوك مطلب می‌نویسم. حوزه كاری بنده هم مشخص است، یعنی در زمینه بحث‌های فلسفی و دین‌شناختی و ادبیات پژوهش می‌كنم و می‌نویسم. اما در موارد زیادی به من درباره اختلافات زناشویی مراجعه می‌كنند یا مواردی شخصی از این دست. علت این مراجعات نیز انتظار غیرمطابق با واقع از كسی است كه با او به مدد شبكه‌های اجتماعی ارتباط پیدا كرده است. من در عموم این موارد به مراجعان توصیه می‌كنم كه به متخصص این امور مراجعه كنند، زیرا من نه مشاور خانواده هستم و نه تخصصی در زمینه روان‌شناسی دارم. بنابراین به طور خلاصه معتقدم این امور از مختصات جوامع در حال گذار است وگرنه در جایی كه قشری به نام روشنفكران نباشد، چنین اتفاقاتی هم رخ نمی‌دهد. اما اینكه می‌گویم شمشیر دو دم است، به این معناست كه باید دید فرد مقابل چگونه واكنش نشان می‌دهد، آیا به این قصه دامن می‌زند یا خیر؟ بنابراین با شما موافق هستم كه این وضعیت وجود دارد و متاسفانه فضای مجازی نیز به آن دامن زده است، زیرا شبكه‌های اجتماعی مجال بیشتری برای این امر پدید آورده‌اند. البته باید در نظر داشت كه این امر اختصاصی به عالم روشنفكری ندارد و در دیگر حوزه‌ها نیز این مناسبات و روابط مرید و مرادی هست. بخشی از آن نیز در حوزه روشنفكری به تعبیر اریك فروم به دلیل گریز از آزادی است. یعنی افراد، آن مسوولیتی كه متوجه شخصیت بالغ است را بر عهده نمی‌گیرند و مسوولیت‌شان را متوجه این شخص یا آن شخص می‌كنند و با دیگران همذات‌پنداری می‌كنند یا دل‌شان می‌خواهد دیگری به جای آنها فكر كند و تصمیم بگیرد و سخن بگوید. این نوعی عدم بلوغ روانی است. این امر در جوامعی چون ما مجال ظهور و بروز بیشتری دارد. بنابراین عدم بلوغ دماغ و روانی منتج به این روابط ناسالم می‌شود.

 

با توجه به همه این نكات مثبت و منفی كه ذكر كردید، آیا امكان دارد كه روشنفكری ادعا كند كه من از این شبكه‌ها استفاده نمی‌كنم و همچنان در كنج عزلتم می‌نشینم و كار خودم را می‌كنم؟ آیا كسی می‌تواند عمدا از فضای مجازی دوری گزیند و كار روشنفكری كند؟

علی‌الاصول این امر متصور است. اما فراموش نكنید كه این تعبیر «فضای مجازی» رهزن است. این فضاها اگرچه اصطلاحا «مجازی» است، اما در واقع یك واقعیت اجتماعی (social fact) است. به عبارت دیگر سبك (style) زندگی عوض شده است. نادیده گرفتن این فضا به این معناست كه فرد نخواهد تحولاتی كه در واقعیت رخ داده را ببیند. البته امكان آن هست كه به این واقعیت‌ها پشت كرد، اما نمی‌توان گفت كه چون «مجازی» است، پس امری زاید است.

 

علی‌الاصول كسی كه به این واقعیت توجه نكند، آیا می‌تواند ادعا كند روشنفكر است؟

امكانش هست و می‌تواند چنین ادعا كند و بگوید من به نحو سنتی با جامعه ارتباط برقرار می‌كنم. اما قاعدتا نفوذش كمتر می‌شود. البته باز هم می‌تواند بگوید كه همین را می‌پسندم و سبك سنتی ١٥ سال پیش را در پیش می‌گیرم، یعنی اندیشه‌هایش را در قالب مقالات و كتاب منتشر یا سخنرانی كند. یعنی مشابه علی شریعتی در دهه ١٣٥٠ خورشیدی فعالیت روشنفكری كند، منتها در قد و قواره خودش. بنابراین چنین امری متصور است، اما تاثیرش كمتر می‌شود، زیرا بافتار جامعه عوض شده است. مطابق آمار رسمی تلگرام در ایران بالغ بر ٤٠ میلیون كاربر دارد، بنابراین فضای مجازی یك واقعیت اجتماعی با كاركرد است و اطلاق عنوان مجازی به آن را نباید به معنای امر عرضی در نظر گرفت. روشنفكر كسی است كه این واقعیت را بشناسد. البته آسیب‌شناسی این فضا هم مهم است، زیرا چنان كه گفتم این فضا می‌تواند به سطحی شدن آدم‌ها دامن بزند و ایشان را از كار عمیق و جدی باز‌دارد. اما این تنها آسیب‌شناسی مربوط به وقت‌شناسی درست است. اما ندیدن این فضا درست نیست، زیرا فضای مجازی امری اجتماعی است كه خود را به زندگی ما حقنه كرده است و افراد مطابق با آن روابط شان را در عرصه اجتماع تدبیر می‌كنند. به همین خاطر گفتم كه تعبیر مجازی رهزن است. اما تنظیم رابطه و آسیب‌شناسی آن اهمیت دارد. شخصا سعی می‌كنم ساعاتی از شب و روز را از این فضا دور بمانم و به كارهای خودم اعم از خواندن و نوشتن مشغول باشم. اما ساعاتی را به آن اختصاص بدهم و مقالات و نوشته‌های خوبی كه بعضا هست را دانلود كنم و بخوانم و نسبت به آنها واكنش نشان بدهم. البته اینها كارهایی است كه نیاز به ورزیدن و برنامه‌ریزی دارد و در این فضا كار آسانی نیست. اما علی الاصول آدم می‌تواند خود را تنظیم كند. به نظرم این مواجهه رهگشا و كارآمد با این فضا است، نه نادیده گرفتن آن.

 

در پایان می‌خواستم به تجربه شخصی خودتان اشاره كنید. شما روشنفكری هستید كه هم فضای قبلی را تجربه كردید و هم در فضای جدید چنان كه اشاره كردید، فعال هستید. ارزیابی شخصی شما از كاری كه انجام می‌دهید چگونه است؟ مزایا و معایب این فضا برای خودتان چه بوده است؟

مشخصا در هفت سال اخیر كه ایران نیستم، حدود شش سال و نیم است كه در این شبكه‌های اجتماعی فعالیت كرده‌ام، هم در فیس بوك و هم در تلگرام. در اینستاگرام شخصا فعالیت ندارم، البته اوایل فعال بودم، اما بعد دیدم كه وقت زیادی می‌گیرد و حتی پیام‌های آن را هم نمی‌خوانم. اما در فیس بوك و تلگرام فعالیت می‌كنم. ایمیل و اسكایب هم كه از زمره امكان‌های فضای مجازی است كه از آن استفاده می‌كنم و بیشتر روابط شخصی‌ام را با آنها پیگیری می‌كنم. فكر می‌كنم حضور در این فضاها برای من آمیزه‌ای از بركات و معایب بوده است. یعنی از طریق این فضاها با مخاطبان وسیعی ارتباط داشته‌ام و ایشان ملاحظات همدلانه و انتقادی‌شان را به من منتقل كرده‌اند. از این نظرات استفاده كرده‌ام. پاره‌ای از افراد هم از سر خشم، تعابیر تیز و تند به من و خانواده‌ام نسبت داده‌اند كه سعی كرده‌ام آنها را نادیده بگیرم و خوشبختانه بر من اثر نگذاشته است. به آسیب‌شناسی آن نیز به طور ضمنی اشاره كردم. شخصا در برهه‌ای احساس كردم كه این فضا گاهی روی من تاثیر سوء گذاشته است. همانطور كه می‌دانید این فضا انسان را در كام می‌كشد. بنابراین بعد از مدتی سعی كردم وقتم را تنظیم كنم. از این بابت خرسندم كه مدتی است كه توانسته‌ام، مطابق برنامه‌ریزی‌ام وقتی را در طول روز و هفته به این امور اختصاص بدهم و باقی وقت را به كارهای شخصی بپردازم. زیرا نحوه صرف وقت بسیار اهمیت دارد. زمان، مهم‌ترین سرمایه‌ای است كه ما در طول زندگی داریم و متاسفانه مثل هوا كمتر متوجه اهمیت آن هستیم. به تعبیر سعدی: عمر برف است و آفتاب تموز/ اندكی ماند و خواجه غره هنوز. در مقام نصیحت نمی‌گویم، بلكه به لحاظ وجودی عرض می‌كنم این تعبیر را باید جدی گرفت، یا این تعبیر حافظ را باید در نظر داشت كه: هر وقت خوش كه دست دهد مغتنم شمار/ كس را وقوف نیست كه انجام كار چیست// پیوند عمر بسته به موییست هوش دار/ غمخوار خویش باش غم روزگار چیست. به نظرم می‌رسد این تعابیر را تا حدودی مزه مزه كرده‌ام و به همین سبب متناسب با آن سلوك شخصی و اجتماعی‌ام را تنظیم كرده‌ام. دایم نیز به خودم این تذكر را می‌دهم. به هر حال در این فضا تنظیم كردن و پیش رفتن كار ساده‌ای نیست. اگر شخص به داد خودش نرسد، وقتش مصروف می‌شود و ممكن است ماه‌ها گذشته باشد و فرد یك مطلب جدی نخوانده باشد. اما مجالی كه فضای مجازی به عنوان یك امر واقع اجتماعی فراهم آورده را نیز نباید فراموش كرد. من پاره‌ای از بازخوردها (feedbacks) از مخاطبان خصوصا از شهرهای دورافتاده ایران یا همزبانان افغان یا در كردستان عراق یا ایرانیانی كه در كشورهای دیگر هستند، دریافت كرده‌ام كه شگفت‌انگیز است. قبلا این مخاطبان را نداشتم و این بسیار مغتنم است. ضمن آنكه دریافته‌ام كه ما افراد مستعد و هوشمند فراوانی داریم كه دلمشغولی‌های جدی معرفتی و وجودی دارند و متاسفانه در عرصه اجتماع از شهرت برخوردار نیستند، اما دیدگاه‌های حكیمانه‌ای دارند و تاملاتی دارند. من از نظرات این افراد بسیار استفاده كرده‌ام و آموخته‌ام. برای من این ارتباط صرفا به مدد این شبكه‌های اجتماعی به وقوع پیوسته است. این مجال قبلا نبوده است. بنابراین سویه مثبت این فضاها فراخ‌تر شدن جهان آدمی است. صادقانه به عنوان كسی كه در فضای عمومی فعالیت می‌كند عرض می‌كنم كه وقتی با این مخاطبان مواجه می‌شوم، دلگرم می‌شوم و نمی‌توان این اتفاقات خوب را نادیده گرفت.

منبع: روزنامه اعتماد

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: