نگاهی به نمادهای یاریگری در فرهنگ عامه و ترانه‌های کار

1397/1/15 ۰۹:۱۰

نگاهی به نمادهای یاریگری در فرهنگ عامه و ترانه‌های کار

در گذشته‌های دور که هنوز پای ماشین‌آلات و مدرنیزاسیون به روستاها و دشت‌ها و کشتزارها نرسیده بود و برزگران، شالیکاران، چوپانان، بافندگان و خرمن‌کوبان، تنها به بازوان‌شان پشتوانه داشتند، ترانه‌هایی در کشتزار و صحرا و دشت و شالیزار و پای دار قالی و هنگام دوغ‌زنی و صیادی و شیردوشی و بلوط‌تکانی و برنج‌کوبی زمزمه می‌کردند که نمادهایی ساده از فرهنگ و روحیه یاریگری، زیست و معیشت سنتی و جهان‌بینی همدلی گروهی در میان روستاییان و عشایر به شمار می‌آمد.

 

ترانه بخوان تا دلم قرص شود

در گذشته‌های دور که هنوز پای ماشین‌آلات و مدرنیزاسیون به روستاها و دشت‌ها و کشتزارها نرسیده بود و برزگران، شالیکاران، چوپانان، بافندگان و خرمن‌کوبان، تنها به بازوان‌شان پشتوانه داشتند، ترانه‌هایی در کشتزار و صحرا و دشت و شالیزار و پای دار قالی و هنگام دوغ‌زنی و صیادی و شیردوشی و بلوط‌تکانی و برنج‌کوبی زمزمه می‌کردند که نمادهایی ساده از فرهنگ و روحیه یاریگری، زیست و معیشت سنتی و جهان‌بینی همدلی گروهی در میان روستاییان و عشایر به شمار می‌آمد. این زمزمه‌های جان‌بخش، گاه وصف طبیعت زیبای پیرامون، گاه شِکوه از سختی روزگار و بیش از آن سختی کار و دشواری گذران معاش و فراق یار بود. کشاورزان و دامداران و بافندگان در آمیزه‌ای از اندوه و شادی و ناامیدی و امید، بخشی از تاریخ زیست خود را در دل ترانه‌هایی ساده و آهنگین می‌گنجاندند که هرگز جایی نوشته نشده بود اما همچون بی‌شمار گنج‌های فرهنگ و ادبیات عامیانه، سینه‌به‌سینه رسیده، در میان روستاییان و برزگران تا سال‌ها محبوب بوده است. این ترانه‌ها در هر جا از ایران که سروده و ماندگار شده، همسانی‌هایی داشته‌اند؛ یکی آن‌که سراینده‌ای مشخص نداشته‌اند که نشان می‌دهد تا چه اندازه به حافظه و فرهنگ و روانشناسی جمعی مردم، نه ذهن یک سراینده وابسته بوده‌اند؛ دیگر آن‌که ترانه‌های یادشده همزادهای فراوان داشته، به گونه‌ها و لهجه‌هایی رنگارنگ بازروایی شده‌اند و همین ویژگی نشان می‌دهد رویکرد یاریگرانه این ترانه‌ها در هر اقلیم و جغرافیا، بستر زندگی‌بخش و پویایی و امید بوده است. پرسه در میان این ترانه‌ها نمادها و رویکردهای یاریگری را بازمی‌تاباند. گویش‌گران این ترانه‌ها اگر از ایلات باشند در ترانه‌هایشان از روحیه جنگاوری و شهامت و شیوه همیشه در مخاطره زندگی ایلات سخن رانده، نشان می‌دهند اگر جنگ یا خطری دیگر تهدیدشان کند، چگونه به مبارزه رفته، یکدیگر را برای نگاهداشت خان‌ومان و سرزمین یاری خواهند رساند. از همین‌رو است که اشاره به «اسب» و «تفنگ» در این ترانه‌ها در زمان کار به فراوانی به چشم می‌خورد. دیگر نماد یاریگری در این ترانه‌ها را آن‌جا می‌توان جست که زنان در نبودِ مردانِ رفته به منطقه‌های گرمسیر برای کشت بهتر، ترانه‌هایی در زمان کار می‌خوانده‌اند که انگیزه‌شان را برای یاری به مردان برای بازگشت به ییلاق بازمی‌تاباند. بیت‌هایی مثلا در ترانه‌های کار بختیاری‌ها که بیژن حسینی در کتاب «اشعار و ترانه‌های مردمی» گرد آورده است، به چشم می‌خورد که زنان در نقش معشوقانی یاریگر می‌خواهند زیورآلاتی همچون انگشتر از دست و پیچک (خلخال) را از پا گشوده و بفروشند تا پول‌اش را به کارگری برزگر بدهند که به جای مرد خانواده به کشاورزی در شرایط سخت گرمسیر مشغول شود و مردشان به خانه و کنار خانواده بازگردد. نکته‌هایی درباره زیست و چگونگی یاریگری عشایر در این روایت عامیانه و ساده می‌توان جست؛ سرمایه ناچیز زنان، یکی از آنهاست که در یاری به مردانی که در شرایط سخت در صحراهای گرم مشغول کارند، گاه به کار می‌آمده است. نماد برجسته‌تر و مهمتر اما در واژگان و گفتمانی تهییج‌گر به چشم می‌آید که در درون‌مایه ترانه‌ها است. سرایندگان و گویش‌وران این ترانه‌ها بدینگونه رنج و سختی کار با دست‌خالی و شرایط سخت را تاب می‌آورده‌اند. ضرباهنگی نیز که در بیت‌های آهنگین این ترانه‌ها وجود دارد، به کارورزان امید و اطمینان می‌بخشیده است که هنگام سختی بیش‌تر، جمعی همدل در کنارشان‌اند و به یاری می‌آیند؛ به همین دلیل است که گفته‌اند: خواندن ترانه‌هایی که ویژه فعالیت‌های انسانی است، میان بسیاری از صنف‌ها و مشاغل رواج داشته و کار را برای آنان آسان‌تر و لذت‌بخش‌تر می‌کرده است. بخشی از تاریخ مردم نیز البته به زبان همین کارگران ساده طبیعت ثبت شده، گاه فرهنگ عامیانه در دل این ترانه‌ها به عنصرهایی از طبیعت پیرامون پناه می‌برده است تا آرامش و امید را به دست و جان کارورزان بازگرداند. این عناصر طبیعت‌اند که در آن گفتمان با صدا و نوایشان به یاری کشت‌کاران آمده، آنان را آرامش بخشیده، برای پیوستگی کار توانفرسایشان دلگرمی می‌داده‌اند. ترانه‌ای در میان این ترانه‌های یاریگرانه چنان دریافتی را می‌رساند؛ آن‌جا که برنجکاران هنگام کار سخت و دشوار درو، همگی زمزمه کرده و سختی کار و خستگی جان و تن را با امید به صدای خوشایند فاخته پشت سر می‌گذاشته‌اند: «زنهار، زنهار، زنهار، زنهار، آهای! لیلا/ بگذار فاخته بخواند، فاخته کوهستان/ در شالیزار هستی‌ای که جلیقه سرخ پوشیده‌ای/ بگذار فاخته بخواند فاخته کوهستان/ زنهار، زنهار، زنهار، زنهار، آهای! لیلا/ برای دست‌هایت بمیرم، شالیزار تو سخت است/ بگذار فاخته بخواند، فاخته کوهستان/ برو از مادرت بپرس که چه هنگام‌سال است/ بگذار فاخته بخواند فاخته کوهستان/ زنهار زنهار زنهار زنهار آهای! لیلا/ تابستان فرا رسیده هنگام رفتن به ییلاق است/ بذار فاخته بخواند فاخته کوهستان».

منبع: روزنامه شهروند

 

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: