1396/12/27 ۰۸:۰۵
سابقه ادبیات كردی و ادبیات فارسی به لحاظ تعامل تاریخی و رشد و بالندگی یكدیگر، سابقهای دیرپاست؛ سابقهای كه دامنههایش تا امروز امتداد یافته و هرروز گستردهتر میشود. تبادل فرهنگی، خارج ازگرایشها و سمت و سوهای سیاسی، موضوعی است كه كمتر مورد توجه قرارگرفته اما هیچگاه متوقف نشده است. بسیاری ازمترجمان، ازدوزبان كردی و فارسی تلاش كردهاند كه ذات این همگرایی فرهنگی را بیش ازپیش یادآوری كنند كه نتیجه این عمل خودجوش، معرفی چهرههایی موثر از ادبیات هركدام به طرف مقابل است؛ موضوعی كه این گفتوگو بر اساس آن شكل گرفته است.
رسول آبادیان: سابقه ادبیات كردی و ادبیات فارسی به لحاظ تعامل تاریخی و رشد و بالندگی یكدیگر، سابقهای دیرپاست؛ سابقهای كه دامنههایش تا امروز امتداد یافته و هرروز گستردهتر میشود. تبادل فرهنگی، خارج ازگرایشها و سمت و سوهای سیاسی، موضوعی است كه كمتر مورد توجه قرارگرفته اما هیچگاه متوقف نشده است. بسیاری ازمترجمان، ازدوزبان كردی و فارسی تلاش كردهاند كه ذات این همگرایی فرهنگی را بیش ازپیش یادآوری كنند كه نتیجه این عمل خودجوش، معرفی چهرههایی موثر از ادبیات هركدام به طرف مقابل است؛ موضوعی كه این گفتوگو بر اساس آن شكل گرفته است.
*******
با توجه به اینكه ادبیات معاصركردی، این روزها طرفداران خاص خودش را پیدا كرده و نویسندگان و شاعران كرد درمیان علاقهمندان به ادبیات شكل فزایندهای دارد، لازم است كمی از پیشینه این پیوند فرهنگی- ادبی بدانیم. میخواهم كوتاه درباره تاریخچه این دادو ستد ادبی بگویی و اینكه چرا این دو زبان، تا ایناندازه به سوی فهم یكدیگر گرایش داشته و دارند.
پیوند ذهنی مخاطب ایرانی و مخاطب كردزبان ریشه تاریخی دارد و به چند قرن پیش بر میگردد. شاعران كلاسیك كرد از چند قرن پیش در كنار زبان كردی، اشعارشان را به زبان فارسی سرودهاند. از آن زمان تا به امروز ادبیات دو ملت و مخاطبان آن ارتباط تنگاتنگی با هم دارند. در كردستان عراق پیش از دایرشدن مدارس در خانقاهها و مكتبخانههای قدیم، زبان فارسی بهویژه ادبیات كلاسیك فارسی از جمله آثار سعدی، جزیی از درس بود. این روند تاریخی گرچه همیشه با مشكلات و موانعی رو به رو بوده است اما همیشه ادامه داشته و دارد، چون انسانها به شدت نیاز به تعامل با همدیگر دارند. این نیاز در جهان امروز بسیار بیشتر از گذشته احساس و هیچ چیزی نمیتواند مانع آن شود. نزدیكی فرهنگی كرد با دیگر ملتهای ایرانی و منطقه، بسیار بیشتر از نزدیكی و ارتباط فرهنگی دیگر ملتهاست. ادبیات فارسی، بهویژه در دوران كلاسیك، نهتنها تاثیرگذاریاش در منطقه، بلكه بیرون از مرزهای خاورزمین رفته است و دنیا را در نوردیده است. طبیعیاست مخاطبین كردزبان چه در كردستان عراق و چه در هر جای دیگر دنیا، از علاقهمندان و دوستداران ادبیات فارسی باشند. البته عكس این قضیه هم میتواند درست باشد زیرا كه در دوران معاصر، آثار شاعران و نویسندگان كرد بیشتر از هر كشوری و هرجای دیگری در ایران استقبال میشود. آثار بختیارعلی و فرهاد پیربال، پیش از آنكه به هر زبانی دیگر، مانند زبان عربی كه زبان دوم كردهای عراق است ترجمه شده باشد به فارسی ترجمه شده است.
تا آنجایی كه من اطلاع دارم، تعداد شاعران و نویسندگان فعال در كردستان عراق كم نیست. چرا خواننده ایرانی اطلاع چندانی از اغلب آنها ندارد و به محض شنیدن چیزی به نام ادبیات كردی به یاد چهرههایی خاص میافتد؟
بله، درست است. ما شاعران و نویسندگان بسیار خوب و بسیار بیشتری از نامهای این چند عزیز مورد اشاره داریم كه آثارشان به زبانهای جهانی ترجمه شده و مورد استقبال قرار گرفته است. از جمله رفیق صابر شاعر و نویسنده جهانی كرد، عبدالله پشیو، محمد اوزون، جان دوست، حلیم یوسف، كاروان عمر، دلاور قرهداغی، ماردین ابراهیم، نجیبه احمد، كژال احمد، چومان هردی، هیوا قادر و عطا محمد. ادبیات امروز كردی به دلایل مختلف از جمله نبود سانسور در كردستان در حال پیشرفت است و آیندهای درخشان برایش متصور هستم. نویسندگان كرد در كشورهای اروپایی و در كردستان عراق، بدون هیچ مجوزی آثارشان را چاپ و منتشر میكنند و به هر كشوری كه بخواهند مسافرت میكنند، در كنفرانسها و كنگرههای ادبی جهانی بدون هیچ محدودیتی شركت میكنند. از نویسندگان كشورهای همسایه و كشورهای اروپایی دعوت میكنند به كردستان بیایند و در رابطه با مسائل فرهنگی، اجتماعی و سیاسی گفتوگو كنند. آزادی برای اهل قلم بزرگترین نعمت است. در جایی كه آزادی وجود دارد هر مانعی پیشرو باشد، محالاست بتواند جلوی رشد فرهنگی و توسعه ادبیات را بگیرد اما با این حال بیشتر نویسندگان كرد بهویژه در كردستان عراق و در خارج از كشور، شدیدا حكومت و سیاستهایش را به باد نقد میگیرند و مخالف سرسختش هستند. ادبیات ما در رابطه با ادبیات فارسی و دیگر زبانها، رابطه تنگاتنگ و دایمی دارد، از این روست كه میتواند بیشتر رشد كند.
درسفری كه به كردستان عراق داشتم، متوجه این موضوع خوشحالكننده شدم كه ظاهرا سطح شناخت مخاطبان ادبیات آنجا از نویسندگان و شاعران ایرانی بسیار خوب است كه البته این مساله را هم باید به زحمتهایی كه خودت میكشی ربط داد.
بله. استقبال خوانندگان كرد از آثار ادبی ایرانی و همچنین آثار هنری بسیار زیاداست. چه شاعران و نویسندگان ادبیات داستانی كه من و دیگران ترجمه كردهایم و چه آثار موسیقیدانها و خوانندگان و فیلمسازان و نمایشنامهنویسان، با استقبال بسیار زیادی روبرو شده است. بیتردید مهمترین علل این استقبال موفقیت بسیار زیاد آثار ادبی و هنری نویسندگان و هنرمندان ایرانیاست. از دیگر دلایل استقبال كمنظیر مخاطبان كرد از این آثار، ریشههای مشترك تاریخی، اجتماعی و فرهنگی است. ترجمههای من از آثار نویسندگان و شاعران و نمایشنامهنویسان ایرانی، بارها تجدید چاپ شده و مقالات و نقدهای متعددی در نشریات مختلف كردستان در ستایش آنها چاپ شده است. به جز فستیوال گلاویژ كه ٢١ سال است برگزار میشود و تعداد بسیار زیادی از نویسندگان ایرانی و كشورهای همسایه و اروپایی دعوت میشوند، در طول سال چندین نویسنده، شاعر، داستاننویس و منتقد ایرانی به سلیمانیه دعوت كردهام و در آنجا برنامه شعرخوانی، نقد و بررسی و داستانخوانی داشتهایم. این نوع دیدارها و برنامههای فردی و گروهی میتواند بسیار موثر باشد.
یكی از نویسندگانی كه كارهایش درایران مورد توجه قرارگرفته، بختیارعلی با رمانهایی چون «غروب پروانه» و«عمویم، جمشیدخان...» است كه خودت ترجمه كردهای. از این نویسنده بگو و از دیگر كارهایی كه نوشته.
بختیار علی متولد ١٩٦٠ میلادی در شهر سلیمانیه است. اواخر دهه هفتاد میلادی در رشته زمینشناسی دانشگاه سلیمانیه قبول شد، از همان روزهای اول یكی از فعالان دانشجویی دانشگاه سلیمانیه شد و در آن روزگار، دانشجویان، تظاهراتهایی علیه حكومت تازه بر سركار آمده بعث راه میانداختند. اعتراضهایی كه با شروع جنگ ایران و عراق شدت بیشتری گرفت؛ چه توسط فعالان دانشجویی و چه خارج از دانشگاه. شهرهای مختلف هم در قالب جنبشهای اجتماعی و سیاسی فعال، اعتراضات گستردهای علیه خونریزیها و وحشیگری حكومت بعث بهراه انداختند. تا آنجایی كه دولت بعث دانشگاه سلیمانیه را تعطیل كرد. بختیارعلی كه ترم آخر دانشجوییاش را میگذراند، ناگزیر همراه با دوستانش به دانشگاه اربیل رفته و در آنجا فعالیتهای خود را مجددا از سرگرفت و چندین تظاهرات به راه انداختند كه در یكی از آنها، بختیارعلی زخمی و دستگیر و به زندان كركوك فرستاده شد. بعد از قریب به یك سال زندان، دانشجوی اخراجی از زندان آزاد شد و چون نمیخواست به سربازی برود و در جنگ شركت كند، به ایران آمد و در شهركرج پناهنده شد. هفتهای یكبار از اردوگاه آوارگان كرد عراق در كرج، به میدان انقلاب تهران میرفت و تعداد زیادی كتاب میخرید و كتابخانهای بسیار بزرگ برای خود و دوستانش در اردوگاه درست كرد و از همانجا با آثار زیادی از نویسندگان ایرانی از جمله براهنی، شاملو، سهراب، اخوان، فروغ، آلاحمد، گلستان، دولتآبادی و بسیاری دیگر آشنا شد. سال ١٩٩١ میلادی، چند روز پس از قیام مردمی كردستان عراق و آزادی این اقلیم و رهایی از نفوذ حكومت بعث، همراه با تعدادی از دوستانش مجله «آزادی» را كه مهمترین مجله آن زمان در زمینه اندیشه و ادبیات بود به رشته تحریر درآورد. در آن سالها چندین سمینار در مورد فلسفه و علوم سیاسی در شهرهای مختلف برگزار میكند و با استقبال زیادی روبرو میشود. بعد از چاپ چند شماره و شروع درگیریهای داخلی بین احزاب كرد و فقر و ناامیدی زیادی كه جامعه كردستان آن روزگار را دربرگرفت، بختیارعلی همچون بسیاری از نویسندگان و هممیهنانش ناامید شد، در حالی كه تنها یك مجموعه شعر تحت عنوان «گناه و كارناوال» درسال ١٩٩٢ چاپ كرده بود، به خارج مهاجرت كرد. ابتدا به دمشق رفت، ٩ ماه در آنجا اقامت داشت. روزهای دمشقش را بیشتر با شاعر و نویسنده بزرگ «مظفر نواب» سرمیكند و او را بسیار انسانی والا و متفكر با افكاری آوانگارد خطاب میكند كه هیچ ایدئولوژی نتوانسته بود نگاه و افكار انسانی را از او بگیرد. سال ٩٥ میلادی به شهر فرانكفورت میرود و در آنجا پناهنده میشود و از سال ١٩٩٩ تا به امروز در شهركلن آلمان زندگی میكند. او مسلط به زبانهای آلمانی، انگلیسی، عربی و فارسیاست. تاكنون ٩ رمان، پنج مجموعه شعر و بیش از بیست كتاب در زمینههای فلسفه، نقد ادبی و سیاسی و اجتماعی نوشته است و آثارش به زبانهای مختلف از جمله زبان آلمانی، فرانسه، انگلیسی، عربی، تركی و فارسی ترجمه شده و با استقبال خوبی روبرو شده است. اولین رمانش «مرگ دُردانه دوم» كه سال ١٩٨٦ میلادی نوشته بود و از زیر تیغ سانسور بعث رد نشده بود، سال ١٩٩٦ دركشور سوئد چاپ شد. سال ١٩٩٨ رمان دومش «غروب پروانه» همزمان در سوئد و كردستان چاپ شد و شهرت زیادی برایش به ارمغان آورد و پس از آن بود كه لقب پرمخاطبترین و تاثیرگذارترین نویسنده كرد نصیبش شد. غروب پروانه نقطه عطفی در ادبیات كردی محسوب میشود كه خیلی زود مورد استقبال خوانندگان و منتقدان قرار گرفت و تاكنون چهل هزار نسخه دركردستان عراق كه جمعیتش به چهار میلیونونیم نمیرسد فروش رفته است و منتقدان در ستایش این شاهكار ادبی، پنج كتاب نوشتهاند. سال ٢٠٠١ رمان «آخرین انار دنیا» چاپ شد و سال ٢٠٠٥ چهارمین رمانش «شهر موسیقیدانهای سفید» در تیراژ ده هزار نسخه و به قیمت ده دلار چاپ شد و مورد استقبال منتقدان و مخاطبان قرار گرفت و جایزه رمان سال را از آن خود كرد. سال ٢٠١٧ جایزه نیلی زاكس شهر دورتموند آلمان را گرفت. این جایزه را تابهحال نویسندگان بزرگی مانند الیاس كانتی و میلان كوندرا گرفتهاند.
معمولا دو مترجم كه اززبانی مشترك ترجمه میكنند، زیاد كارهای یكدیگر را قبول ندارند و تو هم بارها از وضعیت بد ترجمه ادبیات كردی گفتهای. چرا ترجمههای دیگر را تا این اندازه بد میدانی؟
متاسفانه بیشتر ترجمههای آثار ادبیات كردی به زبان فارسی آن كیفیتی كه باید داشته باشند ندارند و یكی از دلایل اصلی این است كه مترجمان بهصورت علمی هر دو زبان را نخواندهاند و تسلط كافی ندارند. نویسندگانی مثل بختیار علی و فرهاد پیربال كه خود تسلط بر زبان فارسی دارند و آثار خود را به زبان فارسی خواندهاند، بارها چه از طریق نشریات فارسیزبان پایتخت چه از طریق نشریات كردی از مترجمانی كه آثارشان را بسیار بد ترجمه كردهاند انتقاد كردهاند. در مصاحبهای كه چند سال پیش با بختیار علی داشتم به صراحت گفت: «آثاری كه به عنوان ادبیات كردی به فارسی زبانها تقدیم میكنیم باید به دور از هر آرایش و اغراقی باشد» نیازی نیست به مخاطب دروغ بگوییم و بگوییم این كتاب به آلمانی و انگلیسی و چندین زبان ترجمه شده است تا آن را وادار كنیم كتاب را بخواند. اگر متنی یا كتابی دربرگیرنده تواناییها و زیباییهای ویژه خود نباشد، این نوع ترویج و پروپاگاندا نمیتواند چیزی به آن اضافه كند. ترجمه بد تصویر زشت از ادبیات ما نشان میدهد. به عنوان مثال شیركو بیكس در زبان كردی شاعری بینهایت عمیق و بزرگ و زیباست اما تعدادی از ترجمههای فارسی به اشعار او آسیب زده است. تفاوت میان ترجمه خوب و بد مانند تفاوت میان دكتر خوب و بد است. دكتری كه بیمارش را بهخوبی معالجه میكند او را به شرایط عادی بر میگرداند ولی دكتری كه نمیتواند معالجه كند، ممكن است بیمار را بكشد. در ترجمه هم مترجمانی داریم كه زندگی به متن میبخشند و مترجمانی داریم كه متن را میكشند. من همیشه پس از چاپ كتابهایم از آن باخبر میشوم. سیستم چاپ و پخش این فرصت را به برخی مترجمها داده است كه هركاری دلشان میخواهد انجام دهند چون مكانیزمی وجود ندارد كه حقوق مولف را رعایت كنند و به همین خاطر خیلی راحت این كارها را انجام میدهند.
وقتی كه یك ناشر چندین كتاب از ادبیات كرد چاپ میكند و به دروغ كتابها را برنده جایزه «گلاویژ» و جایزه «تیشك» معرفی میكند، در حالی كه هیچكدام از این كتابها برنده جایزه گلاویژ نیستند و جایزه تیشك هم وجود خارجی ندارد. همین دست از ناشران وقتی میخواهند ضعف شدید كار مترجمانشان را پنهان كنند، پناه میبرند به دیوید لینچ (فیلمساز بزرگ) و از زبان ایشان به دروغ مینویسند: «اگر بخواهم ١٠ كتاب برتری را كه خواندهام نام ببرم، چهارتایش را بختیار علی نوشته است.» وقتی كه رمانی به زبان انگلیسی یا هیچ زبان دیگری در زمان چاپ كتاب به فارسی ترجمه نشده، چطور میشود چنین دروغی سرهم كرد؟ این جز توهین به مخاطب فارسی زبان و لاپوشانی آشفتگی ترجمه خودش نیست.
خودت هم ظاهرا علاقهای خاص به بختیارعلی داری و حتما كارهای دیگری هم برای معرفی هرچه بیشترش داری.
بله. همینطور است. فعلا در حال تدوین گفتوگویی هستم كه چند سال پیش با این نویسنده انجام دادهام و درباره زندگی و آثارش است. میخواهم این كتاب هم به زبان كردی و هم به زبان فارسی در سال جدید چاپ شود. همچنین در حال ترجمه رمان بسیار زیبای «گفتا من آن ترنجم» از محمد قاسمزاده به زبان كردی هستم. همچنین ترجمه رمانی را از نویسنده بزرگ كرد یعنی «جان دوست» در دست دارم و یك آنتولوژی شعر زنان ایران كه از سالها پیش ترجمهاش را آغاز كرده بودم و سال آینده به اتمام میرسد و آماده چاپ میشود. رمان دیگری كه بیش از ده سال بود مجوز نمیگرفت به احتمال زیاد تا اسفندماه امسال چاپ میشود، این رمان شاهكار بختیار علی با عنوان «شهر موسیقیدانهای سفید» است كه ترجمه دیگری از این رمان در كتابفروشیهاموجود است كه متاسفانه حدود صد صفحه از این كتاب را هم ترجمه نكردهاند!
چرا به شاعران و نویسندگان زن كرد نمیپردازی؟
اتفاقا به تازگی دو گزیده شعر از شعرزنان معاصر كردستان ترجمه كردهام، گزیدهای از چومان هردی و گزیدهای از كژال احمد، هر دو از بهترین شاعران زن كرد هستند. امیدوارم به زودی مجوز بگیرند و چاپ شوند. متاسفانه بین زنان نویسنده كرد، رماننویس چندان خوبی نداریم.
و حرف آخر؟
حرف آخر اینكه امیدوارم روزی همه مردم كتابخوانتر شوند و از این بحران شدید مخاطب خارج شویم و جوامع گوناگون، نگاه جدیتری به سوی كتاب و كتابخوانی داشته باشند.
متاسفانه بیشتر ترجمههای آثار ادبیات كردی به زبان فارسی آن كیفیتی را كه باید داشته باشند ندارند و یكی از دلایل اصلی این است كه مترجمان بهصورت علمی هر دو زبان را نخواندهاند و تسلط كافی ندارند.
در ترجمه مترجمانی داریم كه زندگی به متن میبخشند و مترجمانی داریم كه متن را میكشند. من همیشه پس از چاپ كتابهایم از آن باخبر میشوم. سیستم چاپ و پخش این فرصت را به برخی مترجمها داده است كه هركاری دلشان میخواهد انجام دهند چون مكانیزمی وجود ندارد كه حقوق مولف را رعایت كنند و به همین خاطر خیلی راحت این كارها را انجام میدهند.
منبع: روزنامه اعتماد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید