سرزمین مالیات‌های ناگزیر

1396/12/22 ۰۸:۲۷

سرزمین مالیات‌های ناگزیر

زندگی کشتکاران ایرانی با خیشی کوچک در دست و خرمن‌کوبی که گاوی آن را با خود می‌کشد، در قلب کشتزاری که امید و زندگی او به شمار می‌آید، تکه‌ای مهم از تاریخ و زیست اجتماعی ایرانیان و بازتابانده زندگی رعیت‌ها و کشاورزان ایرانی بوده زیرا کشاورزی تا سال‌ها محبوب و کار و پیشه بیشتر مردم به شمار می‌رفته است. این تصویر در میان دست‌نوشته‌های جهانگردانی نیز که به ایران سفر کرده‌اند، بازتاب داشته است.

 

روایت جهانگرد ژاپنی از زندگی اقتصادی کشاورزان و رعیت‌های ایرانی روزگار قاجار

زندگی کشتکاران ایرانی با خیشی کوچک در دست و خرمن‌کوبی که گاوی آن را با خود می‌کشد، در قلب کشتزاری که امید و زندگی او به شمار می‌آید، تکه‌ای مهم از تاریخ و زیست اجتماعی ایرانیان و بازتابانده زندگی رعیت‌ها و کشاورزان ایرانی بوده زیرا کشاورزی تا سال‌ها محبوب و کار و پیشه بیشتر مردم به شمار می‌رفته است. این تصویر در میان دست‌نوشته‌های جهانگردانی نیز که به ایران سفر کرده‌اند، بازتاب داشته است. نوبویوشی فوروکاوا، یک دیپلمات و جهانگرد ژاپنی، یکی از آنها است که همراه با گروهی به سرپرستی یوشیدا ماساهارو در روزگار قاجار به ایران سفر کرد. او نویسنده‌ای خوش‌ذوق و تیزبین در این روایت‌ها به شمار می‌آید که طبیعت و درختان و زمین و کشاورزان را دوست می‌دارد. فوروکاوا کشاورزان ایرانی را در سفر به این سرزمین این‌گونه با ابزار کارشان وصف کرده است «ابزاری که در کشاورزی به کار برده می‌شود شامل خیش که بیل ساده است؛ بوره، یا خرمن‌کوب که چارپا آن را می‌کشد؛ داس؛ جوال که گونه‌ای کیسه است؛ بیل؛ دو سه غربال؛ و طناب است. جز این، برای هر کشاورز پایین‌درجه ابزار برای کشت‌کردن یک گاو‌زمین زمینی که بتوان با یک گاو شخم زد و کشت کرد نیاز است. قیمت این ابزار دست‌کم پنج قران می‌شود. چنین زارعی هر‌ سال برای گذراندن زندگی نزدیک به ٢٠٠ قران هزینه می‌کند، و اسباب خانه‌اش معمولا در دو سه ظرف مسین، یکی دو فرش و زیرانداز و قالیچه و کمی ظروف چینی و بطری خالی جای نوشابه [اشاید شیشه‌های گلاب و آبغوره است] و ... خلاصه می‌شود که اینها بر روی هم بیش از ٢٠ تومان نمی‌ارزد. هزینه ساختن حصار دور قلعه روستا را مالک می‌پردازد و دیوار و حصار گرداگرد زمین‌های زراعی را رعایا می‌سازند. نیز هر رعیت قطعه زمین کوچکی را برای مصرف خودش صیفی می‌کارد و این زمین را از مالک امانت می‌گیرد اما مالک در مصرف این زمین تصرفی ندارد.» فوروکاوا زیست کشاورزان ایرانی را از نزدیک نگریسته، درباره آن داده‌هایی جذاب گرد آورده‌ است. او به بی‌سوادی روستاییان کشاورز و مناسبات مباشر و کدخدا و دیگر سلسله‌مراتب در روستا اشاره کرده، می‌نویسد «می‌شود گفت که رعایا هیچ سواد نمی‌آموزند. آدم باسواد در هر ده فقط یک نفر است. نماینده مالک که به جای او کارها را می‌گرداند، متصدی یا مباشر خوانده می‌شود و سه‌درصد محصول را برای اجرت خود می‌گیرد. کدخدا هم منصوب مالک است و حقوق او یک پنجم محصول. پذیرایی‌کردن از مالک هنگام بلوک گردشی او یا از ماموران دولتی و حکومتی که برای کارهای مربوط به ده می‌آیند با کدخداست و او باید همیشه دست‌کم یک مادیان آماده نگهدارد.» نویسنده افزون بر این از دیده‌ها و شنیده‌هایش نتیجه می‌گیرد کشاورزان برای جبران رنجی که در کار تاب می‌آورده‌اند «در همه مدت کشت‌وکار، از بذرافشانی تا درو کردن محصول، همیشه در کار فریب‌دادن صاحب زمین‌اند؛ و مالکان هم، از ارباب ده گرفته تا خرده‌مالک، نمی‌توانند از نیرنگ و فریبکاری آنها جلو گیرند. مباشران و کدخدایان بارها چوب و فلک برای مجازات رعایا در کار می‌آورند؛ اما سرانجام حریف آنها در ریا‌کردن و پنهانکاری نمی‌شوند. مالکین راهی ندارند که از این کار رعایا جلوگیرند. دولت هم فشار و آزار در کار می‌آورد و تا جایی که می‌تواند مالیات را سنگین می‌بندد و به صورت اصل و فرع تحمیل و وصول می‌کند و عاملان شیره مودیان را می‌کشند و از نقد و جنس از آنها می‌گیرند، و فریادرسی هم نیست. بیشتر زمین‌دارانی که خرده‌مالک نامیده‌ می‌شوند موضوع این آزار و تحمیل هستند.» این جهانگرد ژاپنی سپس به مسأله مالیات در جامعه دوره قاجار پرداخته، می‌گوید آن مالیات در پاییز جنسی و در بهار نقدی‌ است «زارعین پایین که صاحب زمین نیستند یا رعایا دو دسته‌اند: یک دسته را رعیت پادشاه می‌نامند و اینان فقط مالیات سرانه‌ای که سرمردی خوانده می‌شود، می‌پردازند؛ و به هر جا که بروند نمی‌توانند از این مالیات بگریزند. دیگران هم که مالیات سرانه نمی‌پردازند، به این عنوان که رعیت دولت‌اند هر یک سالانه ٢٠ قران می‌پردازند. اما در اراضی و دهاتی که کدخدا قوی است جز اصل مالیات که از اراضی و محصولات گرفته می‌شود، مالیات سرانه و مانند آن نمی‌پردازند.» فوروکاوا نیز اما شگفت‌زده است که چرا مردم در ایران ناگزیرند دیگر مالیات‌های گوناگون نمادین و فصلی هم بپردازند. او از رسمی به نام پیشکش یاد کرده، می‌نویسد «پیشکش هم یک منبع درآمد سالانه است. هدایای مرسوم در عید نوروز و ایام شادی و عزا را پیشکش می‌نامند، که شامل اقلام بسیار از جواهر و اسب و ابریشم و قالی و... به بهای چند ده‌هزار سکه طلا است، و همچون کوهی بر روی هم توده می‌شود و به وزیران و دیگر بزرگان می‌دهند. گویا مبلغ پیشکش‌ها در‌سال بیش از ١٠٠٠٠٠٠ تومان می‌شود. دیگر، کسی که عریضه می‌دهد و درخواستی به نفع خود دارد، عادی است که آشکارا زر و نقره یا جواهر پیشکش کند. چنین نیست که پنهانی پیشکشی ندهند اما همین وضع مایه فساد ماموران دولت است. درباریان و خواص شاه نیز از این راه منتفع می‌شوند، و بسیارند از این کسان که با رساندن عرایض یا سفارش کردن در کار دیگران حق‌الزحمه می‌گیرند.» این روایت رنج‌ها و تکاپوهای ایرانیان در تاریخ برای گذران زندگی به شمار می‌آید.

منبع: روزنامه شهروند

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: