کتابخانه ملی، باید همه چیزش «ملی» باشد / مجدالدین کیوانی

1396/12/7 ۰۸:۰۰

کتابخانه ملی، باید همه چیزش «ملی» باشد / مجدالدین کیوانی

در پاسخ به این پرسش که آیا «کتابخانه‌ملی و همچنین آرشیو ملی ایران جایگاه واقعی خود را دارد و توانسته دغدغه‌های اهل فرهنگ را پاسخ گوید»، باید عرض کنم: چون از آنچه در درون این نهاد علمی-فرهنگی کشور می‌گذرد چندان خبر دست اول ندارم، نمی‌توانم به این پرسش جوابی قاطع بدهم. مع‌ذلک، بر اساس آنچه از بیرون این مرکز و از این و آن می‌شنوم، کتابخانه ملی هنوز راه درازی را باید بپیماید تا به حداقل مطلوب برسد.

 

در پاسخ به این پرسش که آیا «کتابخانه‌ملی و همچنین آرشیو ملی ایران جایگاه واقعی خود را دارد و توانسته دغدغه‌های اهل فرهنگ را پاسخ گوید»، باید عرض کنم:

چون از آنچه در درون این نهاد علمی-فرهنگی کشور می‌گذرد چندان خبر دست اول ندارم، نمی‌توانم به این پرسش جوابی قاطع بدهم. مع‌ذلک، بر اساس آنچه از بیرون این مرکز و از این و آن می‌شنوم، کتابخانه ملی هنوز راه درازی را باید بپیماید تا به حداقل مطلوب برسد. با آنکه این کتابخانه به صفت «ملی» موصوف است، چندان هم ملی نیست. مؤسسه یا نهادی واقعاً «ملی» به حساب می‌آید که عموم مردم یک کشور(لااقل عموم فرهیختگان و درس خوانده‌های آن) در ساختن و پرداختن، در برنامه‌ریزی‌ها، سیاستگذاری‌ها و اداره آن شرکت داشته باشند، یا دست کم از این مسائل و ملاحظات خبر داشته باشند و، از همه مهم‌تر، بتوانند بی‌هیچ مانع و رادعی به آن دسترس داشته باشند. حال پرسش این است که آیا کتابخانه ملی از شرایط یاد شده برخوردار است؟ مطمئن نیستم. از قرائن برمی‌آید - و برداشت‌ها و تجربه مستقیم بسیاری از مراجعان به کتابخانه ملی مؤید آن است که - هنوز تنگناها وکم و کسری‌های فیزیکی، نقایص و کمبود‌های تکنولوژیکی، نبود شیوه‌های روزآمد کتابداری و ارائه خدمات، کم تجربگی، تنگ‌نظری و ضعف روح پذیرش مطلوب در این مرکز مهم وجود دارد. قید و بندها و احتیاط کاری‌های بیش از حد و کلافه‌کننده گاه به اندازه‌ای زیاد است، که شماری از نیازمندان مراجعه به کتابخانه ملی، از خیر آن می‌گذرند و عطایش را به لقایش می‌بخشند.

گنجاندن هر چه بیشتر منابع مکتوب و، هر آنچه می‌تواند کار چنین منابعی را بکند، به جای خود. ساختمان مجلل و عریض و طویل به‌عوض ساختمان‌های فرسوده پراکنده هم به‌جای خود؛ همه خوب و قابل ستایش، اما تلنبار کردن انبوه کتاب‌های خطی و چاپی در کاخ‌های چند طبقه و صرف میلیون‌ها میلیون از کیسه ملت، تمامی کار نیست. اگر این انبوه منابع و بناهای رفیع و وسیع براحتی در اختیار اهلش قرار نگیرد، آن کتاب‌ها و آن بناها مجموعه‌ای از آثار تجملی و نمایشی بیش نخواهد بود. سخن من اشتباه تعبیر نشود؛ نمی‌گویم که کتابخانه ملی خدمات نمی‌دهد. می‌دهد، ولی حتی نه به حداقل مقبول. کمتر به کسانی برخورده‌ام که همه از مراجعاتشان به این مرکز راضی باشند. همه از کندی کار، بی‌رغبتی عام در ارائه خدمات، بهانه تراشی و معطلی‌های بی‌وجه شکایت دارند. از زمانی هم که کتابخانه از مرکز شهر به تپه‌های عباس‌آباد منتقل شده، رفت و آمد به آنجا (در شهر بی‌در و پیکر و آلوده تهران) دشوار و نادلپذیر شده است، بویژه برای کسانی که وسایل نقلیه شخصی ندارند. اگر قرار است «کتابخانه ملی» نام با مسمایی باشد و بماند، باید درش، با سهل‌ترین شرایط و با بیشترین امکانات به روی همگان باز باشد؛ و مراجع غریب و ناآشنا با مسئولان و خدمتگزاران آنجا، مجبور نشود «ناز» آنها را بکشد تا گوشه چشمی به او بگردانند، بلکه آن عزیزان باید چنان به‌ مراجعان روی خوش نشان دهند و از آنها استقبال کنند که مردم بیشتر و بیشتر به رفتن به کتابخانه‌ای که به نام آنها ساخته شده است، ترغیب شوند.

بی مناسبت نیست به این مهم نیز اشاره شود که ظاهراً نه خود کتابخانه ملی نه رسانه‌های عمومی تلاشی برای شناساندن این نهاد ملی به عموم مردم کشور کرده یا می‌کنند. بنده تاکنون حتی یک برنامه یا فیلم مستند درست و حسابی راجع به این موضوع مهم از تلویزیون ندیده‌ام. در روزنامه‌ها نیز به ندرت صفحه‌ای یا مقاله‌ای درباره کتابخانه ملی و ساز و کار و سنخ فعالیت‌ها و خدمات آن دیده‌ام؛ شاید هم بوده و من ندیده‌ام. به هر حال، به فرض هم که اطلاع‌رسانی‌هایی در این عرصه بوده، سخت نادر و ناچیز بوده است. سیمای ایران، که به روال معمول خود کمتر به مصالح ملی می‌پردازد - و اگر هم بپردازد، شیوه کارش گزینشی و «فیلتر» شده است - در عمومی‌سازی و بردن کتابخانه ملی به درون لایه‌های ملت، قصور‌ها کرده و می‌کند. اینجانب خبر ندارم که تا چه اندازه و چند بار از مردم دعوت عام شده تا از کتابخانه‌ای که نام آنها را بر پیشانی خود دارد، دیدن کنند. چند بار اجازه داده‌اند و تشویق کرده‌اند که گروه‌هایی از دانشجویان و دانش‌آموزان به‌طور منظم ومستمر به کتابخانه ملی بروند و آنجا را از نزدیک ببینند و بدانند که چنین مکانی هم هست که هر وقت به کتاب‌ها و نشریات غیر قابل دستیابی در جاهای دیگر نیاز داشتند، می‌توانند راحت به آنجا بروند و به منابع مورد احتیاج خود دست بیابند.

مطلب دیگر اینکه، کتابخانه‌ای می‌تواند بواقع «ملی» به‌حساب بیاید که همه چیزش ملی باشد. مخارجش که از جیب او در می‌آید، پس سیاستگذاری، طرز اداره و وضع مقرراتش هم باید با مشورت و نظارت او - و نمایندگان واقعی او - صورت گیرد. ملت حق دارد بداند و اطمینان یابد که متولیان و دست‌اندرکاران این کتابخانه با نظر و مشورت اهل فن به کار گمارده می‌شوند و نه اینکه انتصاب آنها به اشاره مقامات بالا‌تر باشد. رؤسایی که به میل و اراده افراد صاحب نفوذ منصوب می‌شوند، لزوماً همیشه از شایسته‌ترین نبوده‌اند. مراکز فرهنگی، از جمله دانشگاه‌ها و کتابخانه ملی، نمی‌تواند و نباید جز با نظر متخصصان و هدایت ارباب نظر اداره شود. «باندی» عمل کردن درمورد چنین نهادهایی، در حقیقت دست به دست کردن زمام مدیریت و حفظ قدرت در میان خودی‌هاست. بنابراین، تا کار به دست بهترین‌ها نیفتد، ‌آش همان‌ آش است و کاسه همان کاسه. تقریباً بدون استثنا، با روی کار آمدن هر دولت با وزیران جدیدش، رؤسای کتابخانه ملی عوض شده‌اند. این حکایت از وجود چه جریان و چه سیاستی دارد؟ اگر رئیس معزول نالایق بوده، چرا از ابتدا به این سمت منصوب شد؟ و چنانچه کارآمد و مرد میدان بود، چرا کنار گذاشته می‌شود؟ این نشان می‌دهد که ملاک، در درجه اول، نه کارآیی و صلاحیت که، وابستگی گروهی و «باندی» بوده است.

واپسین مطلب اینکه اگر بخواهید مشکلات و نارسایی‌های واقعی کتابخانه ملی را بشناسید، بروید سراغ آنهایی که از بام تا شام در گوشه و کنار این ساختمان و لابه‌لای کتاب‌ها زحمت می‌کشند: فهرست می‌نویسند، کتاب‌ها را طبقه‌بندی می‌کنند، کتاب‌ها و نشریات کهنه و فرسوده را تعمیر می‌کنند، کمبود‌های کتابخانه را کشف و اعلام می‌کنند و...؛ دستی از نزدیک بر آتش دارند ولی نامشان جایی نیست؛ و الا مقامات رده بالای کتابخانه معمولاً جز به به و چه چه در تعریف و تمجید آن چیزی به شما نخواهند گفت.

با همه این احوال، هشتاد سالگی آن را به صاحب اختیارات حقیقی آن، ملت ایران و به خدمتگزاران صادق آن شادباش می‌گوییم و به روان پاک مهدی بیانی (د. بهمن 1346 ش)، محقق پر اثر، نسخه‌شناس متبحر، خوشنویس توانا و استاد مسلم خط شناسی در دانشگاه، درود می‌فرستیم که درسال 1313 ش، فکر تأسیس این کتابخانه را به وزیر معارف وقت، علی اصغر حکمت

(د. 1359) پیشنهاد کرد. پیشنهادی که خوشبختانه سه سال بعد جامه عمل پوشید و کتابخانه در محل تازه ساخت آن (در جنب موزه ایران باستان - نبش خیابان‌های سپه (امام خمینی امروز) و سی تیر کنونی) در سوم شهریور 1316 جامه عمل پوشید. یاد علی اصغر حکمت را نیز پاس می‌داریم که درست روزی (سوم شهریور) جهان را بدرود گفت که در چنین روزی، 43 سال پیش از آن (1359 ش)، کتابخانه ملی را بنیان گذارد.

منبع: روزنامه ایران

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: