تاریخ علمی / راجر اسپالدینگ و کریستوفر پارکر - بخش چهارم

1396/11/30 ۰۸:۱۸

تاریخ علمی / راجر اسپالدینگ و کریستوفر پارکر - بخش چهارم

در سده بیست و یکم میلادی برنامه‌های مردم‌پسند تاریخ در تلویزیون، ‌نمونه‌هایی از رویکردهای سرسختانه حزب ویگ را نشان داده است. در سال ۲۰۰۴ دیوید استارکی یک سلسله برنامه‌های طولانی مدت را در مورد سلطنت انگلستان آغاز کرد که برخلاف نام غیر ویگی این برنامه، اما عنوان عامه‌پسند آن،‌ یعنی «شهریاری» رویکردش سخت ویگی بود و «شهریاری» را محصول خواسته ملی نشان می‌داد که قدرتش از طریق رابطه قراردادی دوسویه با ملت محدود می‌شد و ملت توانمندی غلبه بر آن و حتی پادشاهان بیگانه را داشت.

 

 

 ترجمه: دکتر محمدتقی ایمان‌پور

در سده بیست و یکم میلادی برنامه‌های مردم‌پسند تاریخ در تلویزیون، ‌نمونه‌هایی از رویکردهای سرسختانه حزب ویگ را نشان داده است. در سال ۲۰۰۴ دیوید استارکی یک سلسله برنامه‌های طولانی مدت را در مورد سلطنت انگلستان آغاز کرد که برخلاف نام غیر ویگی این برنامه، اما عنوان عامه‌پسند آن،‌ یعنی «شهریاری» رویکردش سخت ویگی بود و «شهریاری» را محصول خواسته ملی نشان می‌داد که قدرتش از طریق رابطه قراردادی دوسویه با ملت محدود می‌شد و ملت توانمندی غلبه بر آن و حتی پادشاهان بیگانه را داشت. استابز و گرین تقریبا‌ هر چیزی را که استارکی گفت،‌ به رسمیت شناختند. به علاوه، دانش جدید که به طور کلی با دیدگاه تاریخی ویگ ناآشنا بود، هنوز به برخی از مسائلی می‌پرداخت که مورد توجه ویگ‌ها بود و اطلاع از زمینه‌های تاریخ‌نگاری آن سودمند می‌نمود.

 

معیارهای تاریخ علمی

مجموعه‌‌ای تلویزیونی مانند «شهریاری» (ساخته دیوید استارکی) اهمیت تاریخ علمی را به ما خاطرنشان می‌کند و نشان می‌دهد که تاریخ علمی می‌تواند مفاهیم وسیعتری از گذشته را در بر گیرد که از فیلم‌های مستند یا آثار داستانی منشأ گرفته و در قالب فیلم‌ها، نمایش‌ها و یا رمان‌ها مطرح شده‌اند. البته در مورد تاریخ ویگ، در حالی که دنیای علمی به حرکت خود ادامه می‌دهد، داستان مردم‌پسند آنها کاملا از تاریخ علمی سالهای گذشته منشأ گرفته است. این نکته ما را به مسألۀ نوع کار می‌رساند. ما از تاریخ علمی معیارهای بالایی از پژوهش و دانش را انتظار داریم. از هنگام تخصصی‌شدن، روش متداول و قانع‌کننده برای نشان‌دادن یک کار پژوهشی خوب، به‌کارگیری پانوشت و پی‌نوشت است. این امر نشان‌دهندۀ آن است که یک اثر پژوهشی خوب کاملا بر پایۀ شواهد بوده و معیارهای تخصصی و علمی کاملا مورد توجه قرار گرفته است.

برای دستیابی به هدف اول، یادداشت‌ها و ارجاعات برای مثال در یک مورد خاص مانند تاریخ سیاسی، باید مبتنی بر منابع دست اول باشد، مانند مذاکرات هیأت وزرا یا گزارش‌های وزارت امورخارجه. برای دستیابی به هدف دوم، باید منابع دست دوم نقل شوند تا به اعتبار و تلفیق یافته‌های خود با دانش موجود بپردازد، و یا برای بی‌اعتبار نشان دادن کامل یا بخشی از آنها دلیل منطقی فراهم کند.

طی تقریبا یک سده، حتی در بریتانیا که به تخصصی شدن رغبت کمتری نشان می‌داد، رسالۀ پی.اچ.دی (ph.D) به عنوان اثری که مبتنی بر پروژۀ‌ تخصصی و پژوهشی بود، نمونه‌ای برای این نوع تک‌نگاری‌ها شده بود. مدرک دکتری گاهی به عنوان یک کار شاگردانه در نظر گرفته می‌شد که اشاره به شاگردی‌کردن در گذشته داشت که یک شاگرد برای اینکه در صنف خود فارغ‌التحصیل شود، می‌بایست با استادش در آن تخصص خاص اثری خلق می‌کرد. انتظار می‌رفت همان معیارها در مورد مقالات چاپ‌شده در مجلات آموزش تخصصی تاریخ به‌کار گرفته شود. در حقیقت برخی مقالات شناخته‌شده وجود داشت که شمار واژه‌های به‌کار رفته در پانوشت‌های آنها از تعداد کلمات به‌کار رفته در متن بیشتر بود. گاهی اوقات انسان با مقاله‌ای مواجه می‌شود که در آن مورخ تفسیر خاصی را عرضه کرده و یا با کتابی آشنا می‌گردد که نویسنده دیدگاهی وسیعتر از عنوان آن را دنبال کرده است.

سلسله مراتب غیررسمی در مجلات وجود دارد و همۀ مجلات در مورد اینکه چه نوع مقالاتی را چاپ کنند، دیدگاه خاص خودشان را دارند. البته برخی از آنها با توجه به عنوان‌شان، مجلات تخصصی به ‌شمار می‌آیند. در مجلات اولویت بر نوع استدلال‌هایی است که در مقاله مطرح می‌شود. ناشران نوع تجاری و یا دانشگاهی‌شان نیز به همان ‌صورت از یکدیگر تشخیص‌پذیر هستند. بعضی از انتشارات علمی به‌ندرت کتاب‌هایشان سر از کتابفروشی درمی‌آورد. آنها به دلیل محدودیت فروش، بیشتر متکی به خرید کتابخانه‌های دانشگاه هستند. کتاب‌های معدودی هستند که تشخیص پرفروش بودن و یا از نظر علمی شایان توجه بودنشان مشکل است و موقعیتی فراتر دارند. کتاب‌های درسی از این نوع هستند. اگرچه این نوع کتاب‌ها ممکن است تلفیقی از پژوهش‌های نویسندگان پیشتر باشند، ‌اما معمولا به نظر نمی‌رسد پژوهشی اصیل باشند. گرچه از جنبه‌های دیگر، مخاطبان چنین کتاب‌هایی دانشجویان دورۀ کارشناسی هستند و انتظار می‌رود که با معیارهای علمی مشابه مطابقت کنند.

 

تاریخ مردمی

مردم‌پسند بودن رشتۀ تاریخ،‌تشخیص تفاوت بین مورخ غیرحرفه‌ای (آماتور) و مورخ حرفه‌ای را در سالهای اخیر تیره کرده است: معمولا از کارهای مردم‌پسند انتظار می‌رود که از معیارهای استنادی بالایی برخوردار باشند؛ برخی از دانشگاهیان از مقام‌هایشان کناره‌گیری کرده‌اند تا بیشتر بر امور پرجاذبه و احتمالا بر مشاغل پردرآمدتری، مانند نقشهای مجری تلویزیون یا نویسندگان مورد علاقۀ مردم، تمرکز کنند. کارهای روشنفکری همه در یک مسیر نیستند. اگر بخواهیم دقیق‌تر سخن گوییم، برخی از مؤثرترین تاریخ‌نگاری‌ها بیرون از حرفۀ تاریخ بوده‌اند؛ اگرچه در درون «محیط علمی» بوده باشند. چنان‌که ریچارد ایونز (Evans) ملاحظه کرده است، کتاب تامپسون (Thompson)، یعنی «ایجاد طبقات کارگری انگلیس» (۱۹۶۳) به قلم شخصی با تجربیات کاری بسیار اندک در یک گروه آموزشی تاریخ نوشته شده است، و کتاب ادوارد سعید شرق‌شناس در سال ۱۹۷۸، به‌طور مشابهی علمی بود؛ اما در گروه زبان انگلیسی و ادبیات تطبیقی نوشته شد، نه در گروه تاریخ. آثار تامپسون و سعید دارای دیدگاه وسیع سیاسی و همچنین اهمیت علمی هستند.

چیزی که خواننده لازم است در اینجا بداند، این است که آیا باید معیارهای یکسانی در انواع رشته‌های مختلف به‌کار گرفته شوند؟ به‌طور یقین، اگر هدف عرضۀ تفسیری اصیل از کار باشد، باید چنین باشد؛ زیرا نویسنده یا استاد مشهور یا دانشگاهی گمنام و یا نویسنده‌ای حرفه‌ای چنین می‌کند. نویسنده بازاری که هیچ چیز جدیدی برای گفتن ندارد، کارش با معیارهای مناسبی مورد قضاوت قرار می‌گیرد: اگر او ادعا کند که کار خود را برای خوانندگان متفاوتی نوشته است و اگر اثرش به‌ طور یأس‌آوری منسوخ و یا گمراه‌کننده نباشد، ممکن است ارزشمند به‌شمار آید. بدترین نوع آثار چاپی، سرقت غیرقانونی نوشته‌های دیگران است و آن رونویسی ناآگاهانه از اندیشۀ یک نویسنده یا حتی از واژه‌های اوست.

برای حفظ معیارها در آثار حرفه‌ای، از دو شیوه استفاده می‌شود: همۀ‌ مجلات خوانندگانی را از محیط‌های علمی به‌کار می‌گیرند تا در مورد مقالات رسیده نظرشان را آزادنه بیان کنند. معمولا کتاب‌های اعضای علمی دانشگاه‌ها در برخی مجلات آموزشی مورد نقد و بررسی قرار می‌گیرند. گاه و بی‌گاه مسألۀ ارجاعات مقالات مجلات، بیشتر در علوم طبیعی یا پزشکی، اخبار مهم صفحۀ نخست می‌شوند و ویراستاران مجلات ناگزیرند توضیح دهند که بخشهای بحث‌انگیز مورد نظر به‌طور شایسته‌ای مستند شده است. البته تاریخ به‌ندرت به شکل مشابهی عنوان نخست روزنامه‌ها را تشکیل می‌دهد. براثر کوششی که دیوید ایروینگ به منظور پیگرد کتاب‌های پنگوئن و اتهام دبوراه لیپشتات (lipstadt) انجام داد، تاریخ در همان سطح مقاله‌های پزشکی مربوط به ایمنی واکسن رسانه‌‌ای شد.

نقد و بررسی‌ها نیز باید مانند مطالب دیگری که افراد می‌خوانند، مورد ملاحظات انتقادی قرار بگیرند تا معلوم شود چه کسی نقد و بررسی را نوشته است و ما دربارۀ موقعیت علمی شخص همچنین عنوان مورد بحث چه می‌دانیم. در مباحث علمی فاقد منتقدان حرفه‌ای هستیم، بلکه فقط اندیشمندان حرفه‌ای و رقابت‌های حرفه‌ای داریم. کاربرد اینترنت برای تاریخ‌نگاری، عرصه‌های جدیدی به‌وجود آورده است. برخی مورخان وب‌سایت‌های خودشان را ایجاد کرده‌اند. درست همان‌گونه که چاپ واژه‌ها قدرت فوق‌العاده‌ای به بحثها داده‌اند، «انقلاب اطلاعات» نیز این باور را به مردم بخشیده است که اطلاعات الکترونیکی مورد اعتماد هستند، هرچند که عمدتا تحت نظارت قرار ندارند. یک گروه آموزش منطقی تاریخ سعی می‌کند برای استفادۀ بدون تبعیض از اینترنت در گروه کارهایی را انجام دهد. یک دانشجوی خردمند نیز سئوال خواهد کرد که معنی دقیق «اطلاعات» چیست؟

 

پسامدرنیسم

با پایان یافتن سدۀ بیستم میلادی، هنگامی که مورخان تصور می‌کردند مفهوم معیارهای حرفه‌ای را می‌دانند، پس از یک سده تمرین، پسامدرن‌ها گفتند چون هر امری نسبی است، پس کارهایی مانند ارجاع دادن هم می‌تواند بخشی از تلاش تردیدآمیز به منظور اعتباربخشی به یک بحث باشد. حتی زبان سادۀ دانش تاریخی بخشی از فریبکاری به‌شمار آمد! در اوایل فرایند حرفه‌ای شدن تاریخ، فریمن اشاره کرد که «تاریخ از نظر فنی در میان تمام مطالعات، دارای کمترین حد از فنون است؛ تاریخ کاملا بدون اصطلاحات فنی است». او به شوخی اشاره به دوست زمین‌شناسی می‌کند که می‌گفت برای موضوعش نامهای علمی را به‌ صورت دلبخواهی می‌سازد: «تاریخ اصطلاحات فنی ندارد، تا حدی مایلم که این مسخره‌بازی‌ها کنار زده شود». بیش از یک سده بعد، بازی تاریخ با علوم اجتماعی و اقتصادی و حتی فلسفی، آن خلوص اولیۀ زبانی را به تحلیل برده بود؛ اما به‌کارگیری هر دو زبان ساده و پیچدۀ‌ انگلیسی به عنوان بخشی از تلاش‌ علمی برای دستیابی به اقتداری تردیدآمیز، دیده می‌شدند.

وقت آن است که به‌طور دقیق‌تر به پسامدرنیسم و پیوندهایش با تاریخ‌نگاری نظری بیفکنیم. آنکراسمیت می‌نویسد: «تاریخ را با یک درخت مقایسه کنید.» کسانی که در مقیاسی وسیع به فلسفۀ تاریخ شکل دادند، و مورخانی که به دنبال اصولی در تاریخ بودند «که در گذشته هر چیزی را با یکدیگر پیوند می‌داده» است، معتقد بودند که آن اصول می‌توانند مبنای فهم ما از گذشته قرار گیرند. در هرحال، همۀ‌ اینان تاریخ را همچون تنۀ درخت می‌دیدند. «تاریخ‌نگری و تاریخ‌نگاری علمی مدرن»، از قاعدۀ آنکراسمیت استفاده می‌کند؛ زیرا آنچه در بریتانیا به اکثریت مورخان حرفه‌ای غیر مارکسیست شکل می‌داد، برای نوشتن «مواردی که واقعا در گذشته اتفاق افتاده بود»،‌ بدون پیش‌فرض‌های کلی دربارۀ شاخه‌های درخت، تلاش‌های ستودنی انجام می‌دادند؛ اما علاقه به پیوندهای شاخه‌ها با تنه همچنان باقی ماند. به ‌عبارت دیگر در اندیشۀ تاریخ به عنوان یک کل، این امیدواری وجود داشت که در نهایت پیوند میان شاخه و تنه فهمیده شود. به هرحال، «تاریخ‌نگاری پسامدرن نه به دنبال تنۀ درخت و نه در پی شاخه‌ها، بلکه به دنبال انتخاب برگهاست. در دیدگاه پسامدرنیستی از تاریخ، دیگر هدف تلفیق و تألیف و غایت‌خواهی نیست، بلکه آن پاره‌های کوچک تاریخی است که مرکز توجه قرار می‌گیرند».

آنکراسمیت ادامه می‌دهد: «پانزده تا بیست سال پیش، به شگفتی از خودمان می‌پرسیدیم: در این‌گونه از نوشته‌های تاریخی چه نکته‌ای ممکن است وجود داشته باشد؟ تلاش می‌شود چه چیزی در آن اثبات شود؟ ماشین تاریخ چگونه کار می‌کند؟ چنین سؤالی معنی خودش را از دست داده است؛ برگهای درخت همان تاریخ‌نگاری امروزی هستند. پاییز به تاریخ‌نگاری غربی وارد شده» و برگها را از درخت جدا کرده است. بادهای پاییزی «طبیعت پسامدرن زمان ما»، همان «تغییر موقعیت اروپا در جهان از سال ۱۹۴۵» است که جریان‌های بزرگ پیشین را مانند پیشرفت خرد یا نزاع طبقۀ کارگر (کنایه از نفوذ اندیشۀ هگل و تفکر مارکسیستی) به حاشیه رانده است. اکنون برگها فرو ریخته‌اند و ما علاقه‌ای به مکان پیشین آنها بر روی درخت نداریم؛ اما می‌توانیم آنها را به هر شکلی که دوست داریم، بچینیم. می‌توانیم با آنها آنچه می‌خواهیم، بسازیم. اندیشۀ‌ دیدن هر چیزی در متن تاریخی به پایان رسیده است؛ می‌توانیم با خاطره‌ها بازی کنیم، اما نمی‌توانیم گذشته را بازسازی نماییم.

پسامدرنیسم هم مورخان را جذب و هم دفع کرده است. جذب کرده، چون برخلاف باور پسامدرن‌ها، بسیاری از مورخان به طور قطع در بریتانیا هرگز واقعا به اندیشه اثبات‌گرایی (یعنی به آرمان علمی دانش تاریخی) پایبند نبودند و به‌ندرت به تمام درخت علاقه‌مند شده‌اند، مگر آنهایی که مارکسیست بوده‌اند؛ البته نه از زمانی که مکتب ویگ ضعیف شد. بسیاری از آنها برای برگزیدن شکل ضعیفی از پسامدرنیسم خیلی پیش نرفتند. مخالفت با عقیده نسبی‌گرایی با آن همراه است؛ زیرا براساس این اندیشه ما می‌توانیم گاهی برای سرگرمی خودمان با برگها نمونه‌های خودمان را بسازیم که بسیاری از مورخان آن را گمراه‌کردن درک هدف گذشته می‌دانند. برخلاف «ایسم‌های» دیگری که تاریخ را تحت تأثیر قرار داده‌اند، دشوار است که منشأ پسامدرنیسم را در منبع واحدی بجوییم. اکثر پسامدرنیست‌ها فیلسوفان آلمانی یعنی نیچه و هایدگر را به عنوان پیشروان این اندیشه می‌دانند؛ اما چنین مطلبی ورای بحث ما در اینجاست که می‌خواهیم به آنها برگردیم.

متفکران پیشرو پسامدرنیست عمدتا فرانسوی بودند: ژاک دریدا (۱۹۳۰ـ۲۰۰۴) و میشل فوکو (۱۹۲۶ـ ۱۹۴۸) شاید در ذهن مورخان مشهورترین آنها باشد. برخی از علاقه‌مندان دوآتشۀ آنها آمریکایی بوده‌اند؛ اما از سال۱۹۹۰ مؤسسه‌های تاریخ در بریتانیا به نسبت مساوی تحت تأثیر پسامدرنیست‌ها و یا در تعارض با آنها قرار داشته‌اند. این نظر مطرح شده است که اگر رشته تاریخ متحول نشده بود، «تأثیر پسامدرنیسم در میان مورخان سدۀ بیستم کاملا در حاشیه باقی می‌ماند». تحول اساسی، واردشدن ضلع سوم نظریۀ نسبیت و فلسفۀ شکاکیت در تاریخ بود. این یک دیدگاه آمریکایی بود؛ اما جا دارد در اینجا بررسی شود که آیا این به طور کلی برای تاریخ‌نگاری غربی درست بوده است یا خیر؟ و در چه صورتی ما به طور یقین چیزی بیش از یک همزمانی بین تمایل فلسفی و گرایش تاریخ‌نگاری خواهیم داشت؟ در این صورت این امر نشان‌دهنده وجود ریشه‌های فرهنگی مشترک برای همگرایی یاد شده خواهد بود؛ شاید احیای یک اندیشه کهنه یعنی روح زمان باشد.

اگر این گونه باشد، خلاصه کردن تأثیرات کلی برداشت‌های پسامدرنیسم بر تاریخ‌نگاری، بدون نگاه بسیار دقیق به خاستگاه این اندیشه‌ها، امکان‌پذیر خواهد بود. به شکلی متناقض، بهترین عمل این است که کار را با تعاریف مدرنیسم، آن‌گونه که پسامدرنیست‌ها آن را می‌بینند، آغاز کنیم. گفته می‌شود که مدرنیسم با عصر روشنگری سدۀ هجدهم شروع شد و سنتها و نوشته‌های مقدس را به عنوان مبنایی برای سازمان و باور اجتماعی به چالش کشانید و خرد را به جای آنها قرار داد. خردگرایی به طور خاص هدفش گشودن رازهای طبیعت از طریق علم، و سپس رازهای جامعه از طریق علوم اجتماعی بود، و تاریخ داستان این حرکت خردگرایی به شمار می‌رفت. اساسا هر چیزی آمادۀ تحلیل و فهمیده شدن بود. برخی این مدرن‌گرایی را با مدرن‌شدن جامعه و همچنین فتح طبیعت به دست انسان‌ها در زمان انقلاب صنعتی و تلاش‌های انجام گرفته برای مهندسی اجتماعی و مدیریت اقتصادی را به هم ربط می‌دهند. مضمون‌های بزرگ پیشرفت اجتماعی، فیلسوفان مدرن‌گرایی همچون هگل یا مارکس را آگاه کرد. شاخه‌های خاصی از تاریخ، به طور مشخص‌تر، تاریخ اجتماعی در بریتانیا، توسط پسامدرن‌گرایان به عنوان بخشی از «برنامۀ» آنان یا عصر روشنگری به حساب آمده است. این اندیشه یا «طرح» روشنگری، یکی از اصطلاح‌هایی است که به کرّات پسامدرن‌گراها به کار می‌گیرند و به نظر می‌رسد که به عنوان ضمیمه‌ای بر دیدگاه ساختاری خاص و یا به منظور نقل تاریخ اخیر، مطرح گشته است.

«شکاکیت» ویژگی برجستۀ پسامدرنیسم است. بلندپروازی‌های مدرن‌گراها بی‌اساس به نظر می‌رسد. در مورد تاریخ‌نگاری، برگهای پراکنده‌ای را که به دلخواه نظم مجددی یافته بود، جایگزین مفهومی از تاریخ‌نگاری کردند که بخشی از برنامه‌ای به شمار می‌آمد که فرایند تاریخی را دریافتنی می‌کرد و بر تنۀ درخت تمرکز می‌نمود. ممکن است در اینجا عنصری از فلسفۀ بدبینی وجود داشته باشد که از سرخوردگی نسبت به جنبه‌های خاصی از مدرنیسم، مانند شکست آشکار مارکسیسم از نظر سیاسی در جناح چپ و از دست رفتن ایمان به پیشرفت وخردگرایی به دنبال فاشیسم و دیگر رویدادهای وحشت‌انگیز آن برخاسته باشد. به طور خاص در بریتانیا، ظهور سیاست‌های جناح راست در دهه‌های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ و احساس زندگی در دنیای فراصنعتی که در آن وفاداری سیاسی و طبقاتی در شکل قدیم آن معنایی کمی خواهد داشت، می‌توانست اشتیاق به پسامدرنیسم را تقویت کند. می‌توان برای چندین‌ کشور غربی نکات مشابهی را مطرح کرد؛ اما برای تغییرات، پایه‌های فلسفی هم وجود داشت. برای دریدا و فوکو، زبان که ابزار اساسی انتقال و استدلال بشر به شمار می‌رفت، به سد نفوذناپذیری تبدیل و فلج شده بود. بین واقعیت و زبانی که برای توصیف و تحلیل آن به کار گرفته شود، رابطه لازم وجود نداشت. هر اصول وساختاری ممکن بود شکسته شود. نویسندگی هدفمند دست‌نیافتنی و بی‌ربط محسوب می‌شود. این مسأله مورخان را در بررسی محتوای متون محدود می‌کرد.

به راستی هرچیزی یک متن بود؛ زیرا این اندیشه که می‌توانیم به دنیای واقعی گذشته دست یابیم، جزو خطای مدرن‌گراها تلقی می‌شد. برای طرفداران نظریه ساختارشکنی «طبقه» هدفی ویژه به حساب می‌آمد که برای مورخان اجتماعی به‌خصوص در بریتانیا به صورت یک مفهوم بنیادی اجتماعی در آمده بود که از مفهوم جامعه در نزد مارکسیست‌ها و اندیشه‌های لیبرالی نشأت می‌گرفت. همچنین این مسأله به توجه مورخان سنتی به رابطۀ علّی بر می‌گشت. از این گذشته، هر چیزی بسیار کمتر شفاف‌ بود، نه بر پایۀ نوعی از واقعیت‌های مادی قرار داشت و نه بخشی از داستان تداوم به شمار می‌آمد.

 

تأثیرات عمدۀ پسامدرنیسم

صرف‌نظر از ایجاد مقاومت آگاهانه در برابر تأثیرات آن، به طور کلی، دو تأثیر عمده از پسامدرنیسم به جا ماند: اولا برای ساختارشکنی رویدادهای بزرگ قدیم گرایشی وجود داشت و حرمت آرمانی حقیقت و بلندپروازی‌های شدید گذشتۀ مورخان اجتماعی جناح چپ و استعدادهای محافظه‌کارانه کسانی را که به معیارهای «حرفه‌ای» اعتقاد داشتند، به چالش می‌کشانید. ثانیا آنچه ما ممکن است جناح افراطی پسامدرنیست‌ها بخوانیم، مرگ تاریخ‌نگاری را اعلام کرده است. بحث بین پسامدرنیست‌ها وآنچه ما به دلیل به کارگیری یک اصطلاح بهتر و در تـأیید نظر دیگران، آنها را طرفداران سنت‌گرایی می‌خوانیم، همراه با بی‌رحمی و برخی موارد خصومت‌های شخصی بوده است. این مسأله‌ای غیرمعمول نیست. برخلاف تصورات عمومی درباره زندگی عالمان که پنداشته می‌شود آنها در برجهای عاج زندگی می‌کنند، دنیای علمی در بعضی زمان‌ها میدان نبرد بی‌رحمانه‌ای است. اشتیاق پسامدرن‌گراها در علاقه دیدگاه‌شان به نظریۀ نسبیت و ابهام‌ها و متغیربودن تفاسیرشان، شگفت‌انگیز است، اما واضح است که این امر، تاریخ‌نگاری تحولات اجتماعی و فکری زمان زندگی مورخان و همچنین فشاری را که آنها برای فهم گذشته احساس می‌کردند، منعکس می‌کند.

*مقدمه‌ای بر تاریخ‌نگاری (پژوهشکده تاریخ اسلام، ۱۳۹۲)

منبع: روزنامه اطلاعات

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: