1396/11/29 ۰۸:۱۷
با ماگناکارتا (Magna carta)، «ملت یکی شد و مفهوم یگانگی را تشخیص داد؛ این تشخیص پیش از اینکه رشد مورد نظر آغاز شود، لازم است. این امر نخستین بیان مشخص خود را در ماگنا کارتا پیدا کرد.»
ترجمه: دکتر محمدتقی ایمانپور
با ماگناکارتا (Magna carta)، «ملت یکی شد و مفهوم یگانگی را تشخیص داد؛ این تشخیص پیش از اینکه رشد مورد نظر آغاز شود، لازم است. این امر نخستین بیان مشخص خود را در ماگنا کارتا پیدا کرد.» با سایمون دو مونتفورت (de montfort) «اندیشه حکومت به عنوان نماینده مردم، تحت فرمانروایی او به ثمر رسید؛ و اگرچه نطفه رشد آن در نهادهای آغازین مرتبط با زمین قرار دارد، اما سایمون این امتیاز را دارد که یکی از نخستین افرادی است که شاهد استفاده و شکوه آن بود که سرانجام داشت رشد میکرد.» ادوارد یکم به اندازهای به تفکر اندیشمندان ویگ سدههای میانه نزدیک شد که داشت در میان ویگیها به قهرمان تبدیل میشد. پس از سده سیزدهم میلادی این گونه به نظر میرسید که داستان ملیت و توسعة مشروطه به طور واقعی مسألهساز شدهاند. استابز هنوز ادعا میکرد فارغ از داستان شوم کشتارهای بیرحمانه خاندانی و بهرغم همه این مسائل، «روزی بهتر و روشنتر و فصلی کاملتر از زندگی آگاهانه، آرزوهای بالاتر، صبورانهتر، دلسوزانهتر، خالصتر و آزادیهای به بلوغ رسیده تری ظهور میکند».
لنکستریها (lancastirans) در برقراری کار سلطنتی پارلمانی ناموفق بودند و نتیجهاش حکومت استبدادی یورکیست و تئودور بود؛ اما این به معنای فاصله گرفتن از اصل مقدس تداوم محسوب نمیشد، زیرا هر دو تجربه «مراحلی از اصل زندگی ملی بودند… مشروطه رشدی فراتر از ظرفیت ملت خودش داشت؛ ملت پیش از اینکه بتواند به لذتی که حق طبیعیاش بود برسد، به استراحت و نوسازی، نظم و اصلاحات نیاز داشت»؛ بنابر این ملت پیش از اینکه به پختگی برسد، به برخی آموزشها و تحصیلات جدی محتاج بود. از این رو در دنیای استابز، مردم انگلستان و مشروطیت همراه با هم و با هماهنگی به رشد رسیدند؛ در غیر این صورت، باید منتظر میماند تا دیگری به ثمر برسد. این عملی سخت پیشرونده در یک دوره طولانی و پیچیده بود؛ اما اساسا در عصری که تاریخ ملی و سیاسی بالاتر از هر چیز دیگری ستایش میشدند، طرح داستانی به حساب میآمد که با شواهد اسنادی مستحکم احترام برانگیزه شده بود.
جان ریچارد گرین جذابیتهای پرطرفداری داشت که کتاب قطور سه جلدی استابز فاقدش بود. کتاب او «تاریخ مختصر مردم انگلیس» (۱۸۷۴م) کتاب بسیار پرفروشی بود که جای کتاب ماکولای را گرفت. این کتاب به زبانهای زیادی ترجمه شد و در آمریکا خیلی خوب به فروش رفت؛ نه به این دلیل که بیانگر دیدگاه (اندیشه) مورخان حزب ویگ محسوب میشد، بلکه در ضمن آن جنگ استقلال آمریکاییها به عنوان نماد پیروزی عشق ساکنان انگلیسی آن به آزادی و مشروطه توضیح داده شده بود ـ گسیختگی آشکار دیگری که به طور واقعی پیروزی مبانی بود به نظر میرسید که انکار شده است. گرین در کتابش صحنههای هیجانانگیز و داستانهای تخیلی فراهم میکرد که گزارشهای جدی کتاب استابز فاقد آن بود؛ برای مثال پس از نقل پرشور و تاثیرگذار ورود هنگست (Hengest)، نخستین رهبر انگلیسی به سرزمینی که او و جانشینانش میخواستند آن را به انگلستان جدیدی تبدیل کنند، او تصویری کاملا خیالی از جنگجویان انگلیسی ترسیم کرده بود که در آنها از پایگاهشان جدا میشدند و به سوی بهشت موعود خویش میرفتند و سپس آن را به زمان حال و به مسائل میهنپرستانه ارتباط میداد.
سالنامه پیروزی مردم درباره یورشهایی که ممکن است در بستر کمعمق رودخانه انجام شده، یا راجع به جنگهایی که احتمالا در درون روستاها بالا گرفته باشد چیزی نمیگوید؛ تنها نشان میدهد که هورسا در همان لحظه پیروزی سقوط کرد و کپه «سنگ چخماق هورستد» که اوقات طولانی نام او را حفظ کرده، در زمانهای بعد نشانهای از مزار او بود؛ بنابراین آنها نخستین یادبودهای شجاعت انگلیسیهایی است که کلیسای وستمینستر آخرین و اصیلترین مکان مقدس آنان محسوب میگردد!
البته در اصطلاحات کاملاً تاریخی «علمی»، این امر مسلماً بیمعناست، اما با پذیرش نویسنده آن که میخواهد در ذهن خواننده تأثیر بگذارد، صورت خیالی(غیرواقعی) آن تصور میشود که همهاش همانگونه است که بیان شده است. به کارگیری بینظمی عمدی در وقایع تاریخی و پیونددادن افسانهای شمار زیادی سنگ با خاطره یک سقوط، یک اسطوره، و قهرمانی ملی و سپس ارتباط آن با کلیسای وستمینستر، یعنی جایی که قهرمانان ملی دورههای نزدیکتر در آنجا به افتخار نایل شدند، همه نمونههایی هستند که منتقدان آنها را نقطه ضعف دیدگاه ترقیخواهانه تاریخی حزب ویگ میدانند. مورخان ویگ در ردیابی ریشههای دنیای خویش بسیار حساس بودند. این امر باعث شد که آنان دائما اسیر بینظمی در بیان رویدادهای تاریخی شوند و گذشته را از نگاه زمان حال ببینند.
دوران افول ویگها
با پایان یافتن سده نوزدهم میلادی، مورخان حرفهایتر به دلیل تمایل ویگها به بیانظباطی در تاریخنویسی و بیان داستانهای ملی گرایانه لیبرالی و ترقیخواهانهشان، انتقادهای بیشتری به عمل آوردند. آنها احساس میکردند که ویگها اجازه دادهاند مفاهیم سنتی (ویکتوریایی)، یافتههای آرشیوی آنها را تحت تأثیر قرار دهد و از این رو تصمیم گرفتند اینگونه مفاهیم بسیار قدیمی را از مطالعات مفصلشان حذف کنند. تیر خلاص بر شهرت و اعتبار ویگها در محیط علمی تقریبا در اواخر دوره و در کتاب «تفسیر ویگ از تاریخ» هربرت باترفیلد (Butterfield) در سال ۱۹۳۱ زده شد. این کتاب در بیان یکسونگری (تعصب)ها و خطاها (بینظمیها) تاریخی آنها نقش بزرگی بازی کرد. در آن زمان حمله باترفیلد بسیار مورد تحسین قرار گرفت؛ اما بهتدریج و در طول زمان، آن سخنرانیهای واقعنگرانه و حرفهای او به عنوان سخنرانیهای بیاساس و سپس صرفا به مثابه محصول زمان خود به شمار میآمد!
به یقین تاریخنگاری علمی انگلیس از ارتباط بیشتر با اندیشههای موجود در دنیای آن روز دوری میجست و غالبا توجه شدیدی به «گزارش نویسی» داشت و از تعمیمدادن مسائل با یکدیگر خودداری مینمود. تنها استثنا در این مورد، اقلیتی از مارکسیستهای حرفهای بودند. چندین سال بعد، یعنی سالهای طولانی پس از اینکه اندیشه ویگی موقعیت دانشگاهی پیدا کرد، نویسندهای پسامدرن مفهوم تداوم در اندیشه ویگیها را مورد حمله قرار داد. هنگامی که میشل فوکو (Foucalt) اعلام نمود گسیختگی برای پسامدرنها دارای اهمیت است، چیزی بیش از نقل جامع رویدادها در مفهوم مدرن آن را در ذهن خود داشت: «برای تاریخ در شکل کلاسیک آن، گسیختگی امری مفروض و نیز اجتنابناپذیر بود: اطلاعات خام تاریخی به شکل رویدادهای پراکنده ـ مانندتصمیم گیریها، تصادفات، ابتکار عمل و کشفیات ـ خود را نشان میدادند؛ آنها از طریق تحلیلها دوباره سازماندهی، ساده و تصفیه میشدند تا تداوم رویدادها را آشکار کنند. گسیختگی نشانهای از جابجایی موقتی بود و ترمیم آن وظیفه مورخان محسوب میشد.»
به هر حال باید پذیرفت که او فقط نظریات استابز را جمعبندی میکرد. فوکو البته به بزرگنمایی در خصوص اهمیت گسیختگی در تاریخنگاری ادامه داد. چرا ما باید به رویکرد آشفتهنویسی سنتی (ویکتوریایی)ها در مورد تاریخ انگلستان بپردازیم؟ اولا به دلیل آنکه قدرت عقیده عمومی همعصران را در شکلدهی دیدگاههای مورخان در مورد گذشته نشان میدهد؛ یعنی همان طرز تلقیی که به نظریات ویگها در مورد اصلاحات بزرگ سال ۱۸۳۲ شکل داد؛ و این تلقی که برای حفظ مشروطه پارلمانی، اصلاحات معتدل در آن لازم است، دیدگاههای مورخان در خصوص رویدادهای گذشته را مشخص نمود. همان اعتماد و اطمینان نیز باعث شد که سنتیها، بریتانیا و ملکه آن را به عنوان یک الگو برای جهان ببیند و مورخان به تاریخ ملیشان افتخار کنند! همچنین لازم است یادآوری کنیم که تاریخ ویگ و انتقال تاریخنگاری آن به دنیای علمی، هنگامی اتفاق افتاد که ویکتوریاییها به پدیده زمان فوقالعاده توجه نشان دادند و هر امری را دارای ابعاد تاریخی میدانستند. ثانیا اگرچه مسأله مورد نظر در طی سالهای بسیار بیرون از بحث محافل علمی بود، اما در افکار عمومی زنده ماند و حتی تأثیر بسیار زیادی در جریان رویدادها گذاشت.
وینستون چرچیل ـ فرزند نخستین دوک مالبروگ و قهرمان حزب ویگ ـ تا حدودی مجبور به پذیرش دیدگاه تاریخی ویگ شد، و این مسأله نه تنها بر نوشتههای تاریخیاش تأثیر گذاشت و او در همین خصوص جایزه نوبل را در ادبیات دریافت کرد، بلکه در فعالیتهای سیاسیاش نیز مؤثر بود. چه کسی میتواند در به کارگیری اصلاحات حزب ویگ ضمن سخنان الهامبخش او به گاه جنگ و نقش بریتانیا در جنگ جهانی دوم به عنوان تلاش برای آزادی و استمرار سنتهای ملی، تردید کند؟ او هر چیزی را که از ملت میخواست انجام دهند، در حوزه و زمینه تاریخ ملی بود. حتی باتر فیلد ـ منتقد پیشین تفسیر حزب ویگ ـ تحت فشار جنگ به تاریخهای میهنپرستانه حزب ویگ متوسل شده بود.
منبع: روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید