تلاطم مرزهای شرقی در زمان کوروش بزرگ / سولماز قلی‌زاده مهدی خان محله

1396/11/28 ۰۸:۴۲

تلاطم مرزهای شرقی در زمان کوروش بزرگ / سولماز قلی‌زاده مهدی خان محله

مرزهای شرقی ایران از گذشته‌های دور تاکنون، در معرض ناامنی‌هایی بوده‌اند که در صورت عدم کنترل می‌تواند به بحران امنیت ملی تبدیل شود. پدیده جنگ زدگی در کشورهای همسایه شرقی، قاچاق انسان و مواد مخدر، ورود اتباع غیرمجاز، حساسیت‌های قومی و بنیادگرایی در روزگار کنونی بر امنیت مرزهای شرقی کشور متمدن و کهن ما سایه افکنده‌اند.

 

نگاهی به قلمروی ایران در دوره حکومت هخامنشیان

مرزهای شرقی ایران از گذشته‌های دور تاکنون، در معرض ناامنی‌هایی بوده‌اند  که در صورت عدم کنترل می‌تواند به بحران امنیت ملی تبدیل شود. پدیده جنگ زدگی در کشورهای همسایه شرقی، قاچاق انسان و مواد مخدر، ورود اتباع غیرمجاز، حساسیت‌های قومی و بنیادگرایی در روزگار کنونی بر امنیت مرزهای شرقی کشور متمدن و کهن ما سایه افکنده‌اند. بازیگران سیاسی-نظامی در طول تاریخ می‌روند و همواره  طی نسل‌ها افراد جدیدی جای آنها را می‌گیرند، اما بسیاری از مسائل و مفاهیم بویژه در بخش امنیت و دفاع استراتژیک در تاریخ تکرار می‌شوند. بندتو کروچه فیلسوف ایتالیایی می‌گوید:«هر تاریخی، تاریخ معاصر است.» بی‌شک این تعریف بدان معنی نیست که تاریخ پژوه مواد تاریخ گذشته را با مضمون مفاهیم دوران جدید توضیح می‌دهد، بلکه مراد آن است که معنای بسیاری از وقایع تاریخی در جریان دگرگونی‌های تاریخی قابل فهم است. اساطیر ایرانی‌ها نشان می‌دهند که آنان بر مفهوم و مصداق مرزهای سرزمین‌شان آشنا بوده‌اند، علاوه بر این در همان آغاز دوران تاریخی با سکونت دادن اقوام جنگاور و بنیاد استحکامات در مناطق مرزی در تأمین امنیت سرزمین‌شان کوشیده‌اند.

 

کوروش بزرگ(559پ.م-529پ.م) بنیانگذار شاهنشاهی هخامنشی با خیزش از جنوب غرب ایران در اندک مدتی توانست علاوه بر ایجاد وحدت سیاسی در فلات ایران، سرزمین‌های لیدی(ترکیه کنونی) و میان رودان(عراق کنونی) را تصرف کند. مرزهای شاهنشاهی کوروش در جنوب شرقی به شمال غربی هند و در شمال شرقی به‌غرب آسیای مرکزی منتهی بود، او برای برقراری امنیت در آن مناطق که به سبب یورش بیابانگردان در معرض تهدید قرار داشتند، برنامه‌های دفاعی را در پیش گرفت. این گفتار درصدد ترسیم موج‌های سیاسی و اجتماعی تأثیرگذار در کنش کوروش نسبت به مرزهای شرقی است که بنا به روایاتی منجر به‌قتل بنیانگذار ایران کهن در این مسیر شد.

هرچند ترتیب زمانی نبردهای کوروش پس از فتح لیدی در سال 546 پ.م مبهم است، اما قدر مسلم او بعد از تصرف سارد مرکز حکومت لیدیایی‌ها، ادامه فتوحات در غرب آسیای صغیر را به سردارانش سپرد و به‌منظور ساماندهی اوضاع داخلی به ایران بازگشت. هرودت می‌نویسد:«هنگامی که هارپاگ در آسیای صغیر سرگرم تاخت و تاز و کشورگشایی بود، کوروش در آسیای علیا یعنی نواحی شرقی و شمال شرقی ایران جنگ می‌کرد و بدون استثناء اهالی تمام آن نواحی را تابع خود ساخت».(1) به نظر می‌آید که کوروش پیش از آنکه برای تصرف بابل حرکت کند، تلاش کرد تا اوضاع مناطق شرقی را آرام کند، به گونه‌ای که از توان نظامی قبایل و ساکنان آنجا در جبهه‌های غربی استفاده کند و هم اینکه خیالش از بابت تهدیدهای پشت جبهه آسوده شود. بروسوس تاریخ نویس بابلی در قرن سوم پیش از میلاد به فتح بابل بعد از به اطاعت درآوردن باقیمانده آسیا توسط کوروش اشاره دارد، حتی کسنفن افسر یونانی در کوروش نامه به نبردهای موفقیت‌آمیز کوروش در باختر، ساکا و هندوستان پیش از فتح بابل پرداخته است.(2) کتسیاس پزشک یونانی دربار داریوش دوم (424 پ.م-404 پ.م) و پسرش اردشیر دوم (404 پ.م-358 پ.م) حتی پا را فراتر از این نهاده و در کتاب پرسیکا بر این باور است که کوروش پیش از فتح لیدی، سرزمین‌های باختر و سکاها را به اطاعت درآورده بود.(3) صرفنظر از اختلاف در ترتیب زمانی فتوحات کوروش و پرداختن او به مرزهای شرقی در منابع، از داده‌های جملگی منابع نقش و اهمیت تثبیت مرزهای شرقی در ادامه حیات سیاسی هخامنشی‌ها و توسعه ارضی به‌سوی غرب هویدا است.

اقوام ساکن در شرق فلات ایران به آسانی حاکمیت کوروش را نپذیرفته‌اند و همین‌طور مناطق عمران و آباد آنجا در معرض یورش بیابانگردان بودند.

لذا کوروش بعد از تسلط بر آنجا در نخستین گام باید به تأمین امنیت و دفع جریان‌های مخرب بپردازد. شرق ایران در زمان کوروش شامل پاره‌ای از سرزمین‌های هندوستان، پاکستان و افغانستان کنونی بود. قسمت غربی آسیای مرکزی سرزمین‌های آریا، مرو، خوارزم، سغد، باختر تا قندهار را در بر می‌گرفت. آنچه از داده‌های مؤلفانی مانند هرودت، کسنفن و کتسیاس بر می‌آید، دال بر اعمال حاکمیت کوروش بر سرزمین‌های یاد شده پیش از توجه جدی به فتح بابل هستند. به‌دلیل فقدان منابع ادبی معتبر و انکارناپذیر، موقعیت ژئوپلیتیک فلات ایران و آسیای مرکزی در دوران مقدم بر کشورگشایی هخامنشی بسیار ناشناخته است. سرزمین باختر یا بلخ از هندوکش تا سیردریا مهم‌ترین مرکز تمدنی در مناطق شرقی شاهنشاهی هخامنشی بود. این منطقه یک سرزمین وسیع در تولید مواد ساخته شده و دستاوردهای هنری از هزاره سوم پیش از میلاد با مراکز بین النهرین رقابت داشت.(4) کشفیات باستان شناسی نشان دهنده غنای کشاورزی و شبکه‌های آبیاری در حوزه جیحون علیا (آمودریا) هستند. سرزمین باختر با اقوام سکایی ایرانی زبان که برخی چادرنشین و پاره‌ای علاوه بر گله‌داری به تجارت و کشاورزی در ماوراء سیردریا مشغول بودند، روابط نزدیک داشته است، سکاها اقوامی متحرک و سوارکارانی نیرومند در قالب اتحادیه‌های قبیله‌ای می‌زیستند.(5)

نزدیکی مرزهای شمال شرقی شاهنشاهی هخامنشی به سکونتگاه های سکایی سبب شد تا کوروش در اداره آنجا با مشکلاتی روبه‌روشود. کوروش چندین شهر پادگانی در مرزهای شرقی بنا نهاد که معروفترین آنها سیروپولیس نام داشت و این شهر بعد از ویرانی در زمان اسکندر مقدونی تجدید بنا شد. کوروش پاکسازی مناطق شرقی را از جنوب فلات ایران در منطقه سیستان آغاز و از آنجا بر سرزمین رودخانه کابل، گدروزی و کارمانیه عبور کرده است، علاوه بر این احتمال دارد تا قلعه و استحکامات قندهار قدیم متعلق به زمان تدابیر دفاعی او باشند.(6) اما بحران مرزهای شرقی با موفقیت‌های کوروش در بابل و سایر مناطق آسیای غربی به حاشیه کشانده نشد، بلکه همواره مانند آتشی در زیر خاکستر بخشی از قوای فکری و نظامی این اسطوره تاریخ سیاسی_نظامی ایران را به خود مشغول داشت.

کوروش بعد از برقراری آرامش در مناطق شرقی در سال 539 پ.م موفق شد تا بابل را تصرف کند و به‌دنبال آن سرزمین‌های مشهور به ابرنهر یعنی غرب فرات نیز اطاعت او را پذیرفتند، به گونه‌ای که از دروازه‌های سوریه واقع در مرز کیلیکیه تا غزه تحت حاکمیت ایرانی‌ها درآمدند. اطاعت چادرنشینان غرب فرات از کوروش نیز در استوانه او تأیید و به‌عنوان شاه بزرگ، شاه سرزمین‌های سومر، آکد و چهار گوشه زمین از او یاد شده است.(7) از این زمان به بعد بنیانگذار شاهنشاهی هخامنشی به مدت 10 سال در قید حیات بوده است، اما در این فاصله نمی‌توان پذیرفت که مرزهای شرقی در آرامش بوده‌اند، چراکه اگر مناطق مرکزی و شرقی با مشکلات مواجه نبودند، کوروش می‌توانست فتوحات را در غرب ادامه دهد، در حالی که او فرصت نیافت به ادامه برنامه‌هایش در غرب و فتح مصر بپردازد. به نظر می‌آید کوروش برای بار دوم تصمیم گرفت تا به طور جدی و پایدار تهاجم بیابانگردانی  راکه در این برهه زمانی سکاها نامیده می‌شوند از مرزهای شمال شرقی و شرقی دفع کند. هرودت قومی را که کوروش با آنان جنگید ماساژت و تیره‌ای از سکاها می‌داند، اما کتسیاس و برخی از مورخان زمان اسکندر هرچند به نبرد او با سکاها اشاره دارند، اما بر این باور هستند که بنیانگذار شاهنشاهی هخامنشی در نبرد با اقوامی به نام‌های «دروپیک» یا «داهه» به قتل رسید (8) اما کسنفن در سیروپدی می‌گوید که کوروش در پارس به مرگ طبیعی از دنیا رفته است.(9) روایت کسنفن بیشتر جنبه داستانی و آرمانی دارد، اما روایات هرودت و سایر مورخان یونانی با وجود داشتن اختلاف در نام اسامی قبایل ماورای سیحون، جملگی به لشکرکشی کوروش در محدوده سکونت اقوام بیابانگرد اذعان دارند، اما درباره علل و انگیزه‌های این لشکرکشی به اشتباه رفته‌اند، چراکه آن اقوام در دشت‌های فراخ و نامعمور به بیابانگردی و کوچ نشینی اشتغال داشتند و در عین حال به غارت و چپاول همسایگان می‌پرداختند، در این کار چنان خشونت بی‌سابقه‌ای به خرج می‌دادند که باعث ترس و وحشت مردمان یکجانشین بودند. ماساژت‌ها نیز که بخشی از طوایف گوناگون و متعدد بیابانگرد بودند، با چادرنشینی و گله‌داری روزگار می‌گذراندند، آنان در روند ییلاق و قشلاق نواحی وسیعی را در آسیای مرکزی اشغال کرده بودند.(10) بی‌شک کوروش با هدف دفع حملات اقوام بیابانگرد از مناطق آباد و متمدن شرق ایران از رودخانه سیحون گذشته و بیابانگردان را تعقیب کرده است، اما ارتش ورزیده او که در سایر فتوحات با نیروهای منظم و سازمان یافته روبه‌رو بودند، در این مورد با نیروهای تیزرو مواجه بودند که فضای بیابان‌های وسیع به آنان سرعت عمل بالایی می‌بخشید. در حوزه فلات ایران و سایر مناطق غرب آسیا اغلب نیروهای قبیله‌ای برای دراز مدت توان مقابله با ارتش‌های منظم را نداشتند، اما در فضاهای وسیع بیابانی اگر نبرد به درازا می‌کشید، این لشکریان سازمان یافته بودند که آسیب می‌دیدند. کوروش و سپاهیان او با انبوهی از فتوحات که در کارنامه داشتند، در نبرد با بیابانگردان آسیای مرکزی طی نبردهای فرسایشی تلفات زیادی دیدند، چراکه حتی سازوبرگ‌های یک ارتش منظم کلاسیک در چنین جغرافیایی به حالت بازدارنده و ناکارآمد در می‌آید.

مرگ کوروش به معنای شکست ارتش شاهنشاهی هخامنشی نبود، بلکه فقط تعقیب سکاهای بیابانگرد را عقیم گذاشت، در واقع این اقوام در شرایطی نبودند که بتوانند با حکومت مرکزی مقابله و آن را نابود کنند، بلکه به خاطر نیازهای آنی خویش به مرزها هجوم آورده و سبب ناآرامی می‌شدند. دفن جسد کوروش در پاسارگاد، به قدرت رسیدن پسرش کمبوجیه و فتح مصر جملگی دال بر استحکام و پایداری شاهنشاهی هخامنشی در زمان مورد نظر هستند.

زندگی این جهانی کوروش در نبرد با مهاجمان شرقی به پایان رسید، اما مشکلات و موج‌های آسیب‌رسانی که همواره از جانب شرق، تمدن ایران را تهدید می‌کردند، پایانی نداشتند. هرچند اقوام سکایی در زمان داریوش(522 پ.م-486 پ.م) به اطاعت شاهنشاهی هخامنشی درآمدند، به گونه‌ای که در کتیبه بیستون از سرزمین سکه (طوایف دو طرف دریای خزر) به‌عنوان یکی از مناطق تحت حاکمیت داریوش یاد شده است.(11) داریوش در یکی از کتیبه‌هایش در تخت جمشید، حدود شاهنشاهی هخامنشی را چنین توصیف می‌کند:«این است شهریاری که من دارم از سکاها که آن طرف سغد هستند، از آنجا تا به حبشه؛ از هند از آنجا تا به سارد، که آن را اهورا مزدا که بزرگترین خدایان است به من ارزانی فرمود.» (12) در این محدوده جغرافیایی، سکاهایی که در آن سوی سغد نیز ساکن هستند، از اتباع شاهنشاهی هخامنشی به حساب می‌آیند.

به‌نظر می‌آید سکاها یا اقوام سکایی عنوان کلی است که به بیابانگردان آسیای مرکزی تا کرانه‌های دریای سیاه اطلاق می‌شد و آنان تحت عنوان قبایل و تیره‌ها

با نام‌هایی شناخته شده‌اند. در نقش برجسته فراز آرامگاه داریوش کبیر در نقش رستم و مقبره جنوبی بر دامنه کوه رحمت که احتمالاً به اردشیر دوم یا اردشیر سوم تعلق دارد، نمایندگان کشورهای تابع در دو ردیف اریکه شاهنشاهی را حمل می‌کنند. در میان آن اقوام تابع به سکای هوم خوار، سکای تیزخود و سکای آن طرف دریا اشاره شده است و بی‌شک این قبایل بر مبنای تغذیه، پوشش و محل سکونت نامگذاری شده‌اند، علاوه بر این یکی از کتیبه‌های خشایارشا در تخت جمشید نیز به سکاهای هوم خوار و سکاهای تیزخود اشاره دارد.(13) حضور سکاها به‌عنوان اتباع شاهنشاهی هخامنشی در ادوار بعد از داریوش ادامه داشت، بر اساس گزارش هرودت آنان به نفع شاهنشاهی هخامنشی در لشکرکشی خشایارشا به یونان شرکت داشتند و حتی به حضورشان همراه داریوش سوم در نبرد گوگامل با اسکندر توسط مورخانی چون دیودور سیسیلی پرداخته شده است.(14) اما بر اساس تجربه زیسته آرامش در مرزها و تبعیت مرزنشینان با استحکام حکومت مرکزی رابطه تنگاتنگ دارد و با فتح ایران توسط اسکندر حیات داریوش سوم با خیانت بسوس یا اردشیر چهارم، والی یا شهرب باختر در مناطق شرقی به پایان می‌رسد. به مرور زمان سکاها در تاریخ محو شدند، اما موج‌های فشار اقوام بیابانگرد از جانب شمال شرقی در سراسر تاریخ ایران پیش از اسلام جریان داشت. این مهاجمان در دوره اشکانی به نام یوئه چی‌ها و در دوره ساسانی تحت عنوان هون‌ها مرزهای شرقی ایران را به چالش کشیدند، به گونه‌ای که فرهاد دوم(138 پ.م-125 پ.م) و اردوان دوم (128 پ.م-123 پ.م) از پادشاهان اشکانی در نبرد با یوئه چی‌ها کشته شدند و فیروز (459م-484م) شاهنشاه ساسانی در نبرد با هیاطله یا هون‌های شرقی جانش را از دست داد. یزدگرد سوم آخرین شهریار ساسانی بعد از آنکه نواحی مرکزی ایران به تصرف اعراب درآمد، در نواحی شرقی موضع گرفت و در مرو به قتل رسید. در دوره اسلامی تهاجم مغولان به نابودی خلافت عباسی و یورش افعان‌ها

به فروپاشی پادشاهی صفویه منجر شد. در واقع وقوع بحران سیاسی_اجتماعی

در مجاورت مرزهای شرقی، همواره تمامی سرزمین ایران را بویژه از بعد اجتماعی متأثر ساخته است.

 

کتابنامه

1-هرودت، تاریخ هرودت، ترجمه مرتضی ثاقب فر، ج1، انتشارات اساطیر، ص184

2-داندامایف، محمد، تاریخ سیاسی هخامنشی،

ترجمه فرید جواهر کلام، فرزان روز، ص44

3-کتسیاس، پرسیکا: داستان‌های مشرق زمین تاریخ شاهنشاهی پارس به روایت کتزیاس، به کوشش لوید لولین جونز و جیمز رابسون، ترجمه فریدون مجلسی، انتشارات تهران، صص206-205

4-بریان، پی یر، تاریخ امپراطوری هخامنشیان،

ترجمه مهدی سمسار، ج1، نشر علم، ص119

5-همان، ج1، صص120-119

6-همان، ج1، ص120

7-مانوئل کوک، جان، شاهنشاهی هخامنشی،

ترجمه مرتضی ثاقب فر، انتشارات ققنوس، ص67

8- کتسیاس، 1389: 209-208؛ داندامایف، 1388: 91-90

9-Xenophon,1960,Cyropaedia,Translated by Walter Miler,Vo.2,in The Loeb

Classical Library, London,W.Heinemann,p.439.

10-زرین کوب، روزبه «کوروش و سکاها در روایت هرودت»، ارج نامه شهریاری، به پاس 55 سال خدمت فرهنگی استاد پرویز شهریاری، به خواستاری و اشراف پرویز رجبی، به کوشش محسن باقرزاده، توس، ص339

11-شارپ، رلف نارمن، فرمانهای شاهنشاهان هخامنشی، تهران، پازینه، ص33

12-همان، ص79

 13-همان، صص143-119

14- سیسیلی، دیودور، ایران و شرق باستان در کتابخانه تاریخی، ترجمه حمید بیکس شورکایی و اسماعیل سنگاری، انتشارات جامی، ص707

منبع: روزنامه ایران

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: