از ناسزا تا نقد! / فرناز خطیبی جعفری

1396/11/24 ۰۸:۴۶

از ناسزا تا نقد! / فرناز خطیبی جعفری

فلان شاه میخواره بود و حرمسرایی بزرگ داشت. بهمان ادیب در خلوت یاران چنان می‌کرد و چنین می‌گفت. فلان وزیر خانه‌اش اعیانی بود. آن وکیل میوه‌های گران می‌خورد. در خیابان می‌گفتند فلان هنرمند معروف دستمزدش بهای جان ماست و هکذا. چه میزان از این جمله‌ها را هر روز می‌شنویم و در پیام‌های تلگرامی و اینستاگرامی برای یکدیگر می‌فرستیم.

 

فلان شاه میخواره بود و حرمسرایی بزرگ داشت. بهمان ادیب در خلوت یاران چنان می‌کرد و چنین می‌گفت. فلان وزیر خانه‌اش اعیانی بود. آن وکیل میوه‌های گران می‌خورد. در خیابان می‌گفتند فلان هنرمند معروف دستمزدش بهای جان ماست و هکذا. چه میزان از این جمله‌ها را هر روز می‌شنویم و در پیام‌های تلگرامی و اینستاگرامی برای یکدیگر می‌فرستیم. در زندگی خصوصی افراد سرک می‌کشیم و بی‌آنکه عمل آنها را بنگریم، بر پایه کلامی واهی شخصیت آنها را قضاوت می‌کنیم، می‌کوبیم و ناسزا می‌گوییم. در چنین مواقعی هنگامی که با مخالفت روبه‌رو شویم، بانگ می‌زنیم که این نقد است و کسی که یارای شنیدن نقد ندارد، دیکتاتور، خودکامه، متکبر و غیره است. هزار انگ می‌زنیم بدون آنکه حتی معنی آنها را بدرستی بدانیم. فاصله نقد تا قضاوت بسیار کوتاه است و امروزه که به مدد وسایل ارتباط جمعی، فاصله‌ها کمتر و امکان نظردادن بدون شناخته‌شدن میسر است، آنچه به‌عنوان نقد مطرح می‌شود بیش از پیش قضاوت است؛ قضاوتی از سر عصیان و در پاره‌ای موارد همراه با هتاکی و تخطئه همه‌جانبه یک نفر. چندی پیش در کتاب «فرهنگ، تاریخ، سیاست» مجموعه مقالات و گفت‌وگوهای دکتر همایون کاتوزیان می‌خواندم:«ما نقد نمی‌دانیم. در ایران اساساً چیزی به نام نقد- چه ادبی، چه سیاسی و چه اجتماعی- وجود ندارد. لفظ نقد را به تقلید از فرنگی‌ها به کار می‌برند ولی از خود آن خبری نیست. آنچه در ایران نقد خوانده می‌شود معمولاً بیان جزمی و تعصب‌آمیز آرا و عقاید ناقد است و در خیلی از موارد با تعریف و تمجید یا حملات شخصی به صاحب اثر توأم است یعنی غالباً نمی‌گویند این کار به این دلایل خوب و مفید و باارزش است بلکه اصل را بر مقام اجل حضرت استاد و اینکه مثلاً 10 زبان زنده و مرده را بخوبی می‌داند یا با اینشتین پالوده خورده است می‌گذارند.»

در همه جنبه‌های زندگی امروز، ما به این نوع قضاوت دست می‌زنیم. از دوستان و نزدیکان گرفته تا مشاهیر مملکت. همین چند روز پیش در رسانه ملی، حکیم فردوسی را فاشیست خطاب کردند، فارغ از اینکه چرا چنین سخنی گفته شد و چه واکنش‌هایی در جامعه ایجاد کرد، این نوع گفتمان به قول داستایوفسکی در کتاب« ابله» از دریایی از دانش به عمق یک بند انگشت ناشی می‌شود. نقد امروز ما قضاوتی از روی جهل درباره موضوع سخن و فقط برای مطرح کردن نام و رسم است. در تاریخ کشور اگر بنگریم کم نیستند مشاهیر متنفذی که شهرتشان در نقد از نوع قضاوت با غوغاسالاری و هجوگویی همراه بوده و توانسته‌اند با دامن‌زدن به احساسات مخاطب، سخن ناصواب خود را به کرسی بنشانند. بالاترین قضاوت شخصی در گفتمان این افراد در حوزه علوم انسانی به چشم می‌خورد. تاریخ، ادبیات، فلسفه، جامعه‌شناسی، دین و امثالهم از جمله‌ قربانیان قضاوت و حب و بغض هرروزه مردم و شبه‌دانایان هستند، از کوچه و بازار تا رسانه ملی تا انواع کتب و کلاس‌های تدریس یک‌شبه! هر چه کلام غامض‌تر و آمیختگی به لغاتی از زبان‌های گوناگون در آن بیشتر، گوینده به زعم خود داناتر و مجالس‌شان پررونق‌تر. در این میان در غیاب پرورش استادان صاحب‌فن در دانشگاه‌ها و محافل اندیشه، بی‌توجهی و به روز نبودگی این علوم، صاحبنظران و منتقدان دانا تربیت نمی‌شوند و با گذشت زمان جهل و خرافه هر روز بیشتر راه خود را به بنیان علوم انسانی که پایه یک جامعه است، می‌گشاید.

منبع: روزنامه ایران

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: