1396/10/30 ۰۹:۵۷
کلاً نوشتن درباره جشنواره شعر فجر کار مشکلی است یعنی درباره باقی جشنوارههای فجر نوشتن آسانتر است؛ هم قدیمیترند هم قواعدشان قابل رصد است هم مشخص است که مردم و مسئولان و اهل هنری که دستاندرکار آن جشنوارهاند، از آن چه میخواهند اما جشنواره شعر که تا به حال که این طور نبوده؛ از لحاظ خبررسانی هم که چه عرض کنم! در گوگل عبارت «جشنواره شعر فجر + ویکی پدیا» را بنویسید...
دبیران شعر فجر در کلوزآپ
یزدان سلحشور: کلاً نوشتن درباره جشنواره شعر فجر کار مشکلی است یعنی درباره باقی جشنوارههای فجر نوشتن آسانتر است؛ هم قدیمیترند هم قواعدشان قابل رصد است هم مشخص است که مردم و مسئولان و اهل هنری که دستاندرکار آن جشنوارهاند، از آن چه میخواهند اما جشنواره شعر که تا به حال که این طور نبوده؛ از لحاظ خبررسانی هم که چه عرض کنم! در گوگل عبارت «جشنواره شعر فجر + ویکی پدیا» را بنویسید، اگر به نتیجهای رسیدید باقی جویندگان را هم بیخبر نگذارید! اطلاعات جشنواره شعر فجر واقعاً در دسترس نیست؛ این مشکل را، حتی در همان دوره هشتم که خودم در هیأت علمی شکلگرفته توسط عبدالجبار کاکایی هم بودم، متذکر شدم اما وقایع، چنان در تزاحم هم شکل گرفتند که قصه «تاریخچه» بدل شد به اولویت صدم! به هر تقدیر، نوشتن درباره جشنوارهای که جز دوره هشتماش، در سکوت برگزار شد و میشود، چندان آسان نیست؛ نگاه من بهعنوان یک روزنامهنگار- نه فقط یک شاعر یا منتقد ادبی- این است که برنامهریزی برای این جشنواره [خلاف برنامهریزی برای جشنوارههای موسیقی و تئاتر و فیلم که برای دیده شدن است] برای دیده نشدن است؛ اگر نگاه من اشتباه است و شواهدی موجود، لطفاً به ضمیمه آن شواهد، ادله در متنی منقح برای نشر ارسال شود.متن حاضر اختصاص دارد به دبیران این جشنواره که اغلب و اکثر، نامآورند و در حوزه شعر، مجتهد.[در برخی ادوار این جشنواره، مسئولیت کیفیت هنری برعهده دبیر بوده، در بعضی دیگر برعهده دبیر علمی و در مواردی هم جشنواره دبیر علمی نداشته؛ کلاً مناصب دبیری [ اجتهاد کیفی و نه دبیری اجرایی] در شعر فجر از قواعد همسانی در سالهای پی در پی برخوردار نبوده.] البته سعی بر قضاوت ایشان نیست فقط افزودن بر دانش مخاطبان عام است درباره ایشان؛ امید که جشنواره شعر همچون دیگر جشنوارهها، بر بازار هنر مورد نظر خود در سال آینده شمسی، تأثیرگذار باشد.
دوره نخست: علیرضا قزوه بحث برگزاری جشنواره شعر فجر، برمیگردد به دهه شصت و دوران جنگ اما تا دهه هشتاد به نیمه نزدیک شود، به بار ننشست و هنگامی هم که به بار نشست، باز تا چندسالی غیررقابتی بود و بنا به گفته یکی از دبیران علمیاش، جشنواره در حال تأدیه بدهیهای معوقهاش به جامعه شعری انقلاب بود که بحثی مفصل دارد و مرتبط با این مقوله نیست. به هر حال، نظم افلاک و تدبیر مسئولان بر این قرار گرفت که دبیر نخستین جشنواره علیرضا قزوه باشد که از اواسط دهه شصت نه تنها منتقد سیاستهای وزارت ارشاد در قبال شاعران بود که بر برگزاری چنین جشنوارهای هم برای احقاق حقوق ایشان [ سوای اینکه متعلق به ژانر شعر انقلاب باشند یا نه] پای میفشرد؛ گرچه در دهه هفتاد، در رسانهها، به تفکیک عقیدتی شاعران از لحاظ حقوق شهروندی قائل بود اما کماکان در نشستهای غیررسمی و دوستانه، از شعر منهای سیاست سخن میگفت و از ارزش شعریت شعر دفاع میکرد. انتخاب قزوه بهعنوان نخستین دبیر، انتخاب مناسبی بهنظر میرسید؛ هم شعرش از مقبولیت عام و خاص برخوردار بود و هم آشنایی و سلام و علیکی با اغلب بزرگان شعر کشور-اعم از آیینی یا روشنفکری- داشت و چون خود در دهه شصت با شعر «مولا ویلا نداشت» به جرگه منتقدان سیاسی و اعتراضهای دانشجویی پیوسته بود، به نظر میرسید مدافع حقوق منتقدان هم باشد البته با تمام این اوصاف، دوره نخست، هم بهدلیل دوره نخست بودنش، هم بهدلیل برآورده نشدن توقعات جامعه شعری از آن، هدف انتقادهای فراوانی قرار گرفت و دبیر علمی، هدف اکثر این انتقادها بود در حالی که بیش از نود درصد این انتقادها به حوزههایی بازمیگشت که از دسترس قزوه به دور بود. به هر حال، این آغاز، خشت نخستی را بنا نهاد که شاعران، کاستیهای جشنواره را همه از چشم دبیر علمی ببینند و پس از آن، هیچ دبیری از این رویه نکوهیده مستثنی نماند.
دومین دوره: محمود اکرامیفر دبیر دومین دوره با شهرت ادبی به مراتب کمتر از دبیر دوره نخست اما با روابط عمومی خوب با نامآوران شعر آیینی انتخاب شد. محمود اکرامیفر، در حوزه غزل، شاعری با شعرهایی اغلب محافظهکارانه -از جهت نوآوری- اما پخته بود و همچنین شخصیتی دانشگاهی بود که سالها حضور در دانشگاه به او آموخته بود که حال بد و خوب مخاطبان را محترم بدارد؛ وی در شاعری، شیرینسخن بود و گاه ابیاتش برخوردار از شهودی غافلگیرکننده: از بیابان بوی گندم مانده است عشق روی دست مردم مانده است آسمان بازیچه طوفان ماست ابر، نعش آه سرگردان ماست.... نتیجه این شد که دومین دوره جشنواره هم با ریش سفیدی این فارغالتحصیل دوره دکترای مردمشناسی -از آکادمی علوم تاجیکستان- به پایان برسد و گرچه در جریان برگزاری جشنواره، انتقادها به مراتب کمتر از دوره نخست بود اما با اتمام آن و برآورده نشدن قولهای داده شده، اکرامیفر هم از انتقادهایی که متوجه قزوه شده بود مصون نماند و این در حالی بود که وی، در برآورد اولیه خواستهای جامعه شعری، توجهاش را به شعر جوان معطوف و در گفتوگو با خبرنگار ایبنا در مشهد گفته بود: «از 10 شاعری که در مراسم افتتاحیه به شعرخوانی پرداختند، 4شاعر از شاعران جوان هستند که همین امر توجه مدیران جشنواره را به نسل جوان شاعران کشور نشان میدهد. در سال گذشته 10 مقوله کلی در دستور کار بود که تنها یکی از آنها به شعر جوان اختصاص داشت ولی در جشنواره دوم دو جایگاه عمده برای جوانان و شعر آنها تعریف شده است. به طوری که هم در یک بخش ویژه به شعر آنها پرداخته میشود و هم میتوانند اشعار خود را در کنار اشعار دیگر شاعران به مسابقه بگذارند.»
دوره سوم:علی معلم دامغانی وقتی که نه شهرت قزوه و نه خُلق خوش اکرامیفر مانع انتقادها نشد، مدیران وقت، شهرت و خُلق خوش را به هم آمیختند که در علی معلم به اجماع رسیده بودند.[در این دوره، دبیری علمی به جشنواره افزوده شد که فاضل نظری عهدهدار آن بود، غزلسُرایی جوان و البته محبوب در بازار کتاب ایران با مخاطبانی از هر سنخ فکری.] علی معلم، شاعری تأثیرگذار با آثاری پیشنهاد دهنده بود که در حوزه ترانهسُرایی و آشنایی با ذهن و زبان مخاطبان عام، بر مسیر ترانهسُرایی پس از انقلاب، تأثیر بسزایی نهاده بود. ارتباطش با نسل جوان و رسانهها، خوب بود و کلاً چهرهای محبوب بود که در موارد بسیاری، ریشسفیدی خالی از منفعت وی برای گشایش گره فروبسته کار شاعران، مَثَل بود؛ با این اوصاف، او میباید بیحاشیهترین دبیر جشنواره میبود در زمستان سال 87 اما چنین نشد. خشت نخست این جشنواره را بر «انتقاد» نهاده بودند و بخش مهم این انتقاد هم باید متوجه متولیان اداری جشنواره میشد نه دبیری آن اما... دانی که مردان مسافر کم شکیباند گر در زمین گر آسمان هر جا غریباند دانی غریبان را دماغ رنگ و بو نیست در سینههای تنگشان ذوقی جز او نیست دانی که در غربت سخنها عاشقانه است این قصه را با من بخوان، باقی فسانه است
دوره چهارم: علی موسوی گرمارودی دوره چهارم مقارن بود با رویدادهای منتج از انتخابات سال 88 و در چنین شرایط ملتهبی، برگزاری جشنواره دشوار مینمود با این همه علی موسوی گرمارودی بهعنوان دبیر انتخاب شد. [مرتضی امیری اسفندقه عهدهدار دبیری علمی شد؛ او بهعنوان قصیدهسُرایی با آثاری سخته و پخته شناخته میشد و میشود و البته از دانشی قابل تأمل در شعر کهن و معاصر برخوردار بود و هست.] انتخاب گرمارودی که از شاعران تأثیرگذار هر دو حوزه آیینی و روشنفکر در پیش از انقلاب 57 محسوب میشد، نویدبخش تحولاتی در جشنواره بود اما در نهایت، این دوره هم بدون تحول چشمگیری به پایان رسید. گرمارودی بیشترین توجه را متوجه افزایش جوایز نقدی جشنواره کرد:«شاعران ما برای سکه شعر نمیگویند اما تلاش ما بر این است که میزان جوایز را افزایش داده و حتیالمقدور به برگزیدگان از این دوره یا دوره دیگر یک خودروی ملی نظیر پژو پرشیا نیز تقدیم کنیم.» [اسفندقه هم بر شناسایی شعر معاصر ایران در جهان تأکید کرده بود و برخی شاعران انقلاب را شایسته دریافت نوبل دانسته بود.] در این دوره برای نخستین بار، برخی از شاعران انقلاب و شعر آیینی، با رویکرد کیفی جشنواره به مخالفت برخاستند. گرمارودی در این باره گفته بود:«این حق آزادی افراد است که شرکت نمیکنند؛ هرکس آزاد است هر تصمیمی که میخواهد، برای زندگیاش بگیرد. در ضمن این جشنواره هنوز نوپاست، اجازه دهید بلوغ پیدا کند، به ثمر برسد و شما عروسیاش را ببینید. اما قطعاً این جشنواره گامی به جلو است.»
دورههای پنجم و ششم: پرویز بیگی حبیبآبادی در پنجمین و ششمین دوره پرویز بیگی حبیبآبادی بهعنوان دبیر جشنواره معرفی شد.[ در دوره پنجم، محمود اکرامیفر بهعنوان دبیر علمی انتخاب شد.] حبیبآبادی نخستین دبیری بود که تصدی دبیری دو دوره را برعهده داشت. مخاطبان شعر دهه شصت وی را با «یاران چه غریبانه، رفتند از این خانه/ هم سوخته شمع ما، هم سوخته پروانه» به خاطر داشتند و ارتباط وی با شاعران جوان، هم در کسوت شاعری از نسل انقلاب و هم بهعنوان ناشر تخصصی شعر، بسیار خوب بود؛ حاصل اینکه، جشنواره جوانگراتر شد اما همچنان تأثیر چندانی بر بازار کتاب سال بعد نداشت.
دوره هفتم: به اسم رضا حمیدی، به رسم محمدعلی بهمنی رضا حمیدی تنها دبیر جشنواره است که اگر به گوگل رجوع کنید یا از شاعران کوشا و منتقدان مطلع از شعر امروز بپرسید از نامش اندک اثری مییابید. [من در این فقره از گمشدگی در تصمیمات یک وزیر، به نادانی خود در باب اینکه رضا حمیدی شاعر بوده یا نبوده، منتقد یا مدرس بوده یا نبوده، معترفم] تنها اطلاع به دست آمده این است که وی در جشنواره ششم، دبیر اجرایی بود و متن انتصاب وی از سوی سیدمحمد حسینی چنین است: «نظر به تعهد، شایستگی، تجارب ارزشمند و سوابق ارزنده جناب عالی در عرصه فرهنگی بویژه در حوزه شعر و ادب و برپایی تحسینآمیز ششمین جشنواره بینالمللی شعر فجر و کنگره سراسری شعر دهمین پیشوا، به موجب این حکم بهعنوان دبیرهفتمین جشنواره بینالمللی شعر فجر منصوب میشوید.» البته در این دوره، یک عنوان تازه به جشنواره افزوده شد: «رئیس شورای علمی» که محمدعلی بهمنی عهدهدارش شد؛ غزلسُرای محبوب و از بنیانگذاران غزل نو در ایران که در حوزه ترانهسُرایی پاپ نیز شهره بود از پیش از انقلاب و روابط حسنهاش با بزرگان شعر[آیینی و روشنفکری] زبانزد بود. اضافه شدن بخش انتخاب شاعر مردمی که معادل بخشی مشابه در جشنواره فیلم فجر بود، انتقادات زیادی را در پی داشت؛ به هر حال باوجود این انتقادات، علیرضا قزوه و حمیدرضا برقعی بهعنوان «شاعران مردمی 10 سال اخیر» انتخاب و معرفی شدند.
دوره هشتم؛عبدالجبار کاکایی دوره هشتم را میتوان خبرسازترین دوره جشنواره دانست تاحدی که در مقاطعی حتی از خبرسازی جشنواره فیلم فجر نیز پیشی گرفت و به خبر یک رسانههای داخلی و خارجی بدل شد. تنها دورهای که جشنواره، همچون فیلم فجر به معنای جشنوارهای ملی نزدیک شد، در این دوره بود. انتخاب عبدالجبار کاکایی به سمت دبیری - که از منتقدان دورههای پیشین بود - به اندازه کافی میتوانست توجه مخاطبان شعر را معطوف این جشنواره کند اما وی به همین اکتفا نکرد و با تشکیل هیأت علمی خاص خود که مرکب از همه جریانهای شعری مورد اقبال جامعه بودند، مخالفت شدید محافظهکاران را برانگیخت؛ حاصل کار برای این غزلسُرا و سُراینده محبوب ترانههای پاپ، ماندگاری نامش بود بهعنوان نخستین کسی که شهامت به خرج داد تا شعر را در وجوه ملیاش مطرح کند؛ حاصل کار اما، بهدلیل سدسازیهای زنجیرهای، چندان آرمانی نبود با وجود این، تأثیری آنی بر بازار کتاب سال 93 داشت. [ گزارش مفصل آن دوره را در همان سال نوشتم اما یک بعدالتحریر هم میخواهد! این دوره، تنها دورهای بود که باوجود تقدیر معاون فرهنگی وقت ارشاد و وزیر فعلی، دبیر و اعضای مؤثر هیأت علمی انتخابی وی، مورد تحریم جدی محافظهکاران قرار گرفتند. متأسفانه شعر ایران ظریفی نداشت تا برجامی را در این رفع تحریم به امضا برساند!]
دورههای نهم و دهم:اسماعیل امینی اسماعیل امینی دومین نفری بود که تصدی دبیری دو دوره برعهده وی نهاده شد؛ شاعر و چهرهای دانشگاهی که از منتقدان جدی دوره هشتم بود. در دورههای نهم و دهم، خبرسازی جشنواره، حتی بهمراتب کمتر از دورههای پیش از دوره هشتم بود مگر در مواردی که دبیر جشنواره زبان به انتقاد از سیاستهای دوره کاکایی گشود. او نقطه اتکای جشنواره را بر برگزاری شعرخوانی جشنواره در کشورهای همجوار قرار داد که از نکات قابل دفاع دوران دبیری وی بود. مجید سعدآبادی در انتقاد از رویه جشنواره دهم گفته بود: «یکی از انتقادهای دیگر به جشنواره شعر فجر این است که چطور یک داور میتواند هم اشعار کلاسیک و هم اشعار سپید را مورد داوری قرار دهد؟ این کار تخصصهای جداگانهای میخواهد و نمیتوان هر دوی آنها را با یک نگاه دید.» و سعید بیابانکی افزوده بود: «جشنواره شعر فجر را وزارت ارشاد برگزار میکند و لازم است نگاه همه جانبهای به شاعران داشته باشد اما میبینیم که غالباً طیف خاصی در این جشنواره شرکت میکنند و نگاه ملی را شاهد نیستیم.»
دوره یازدهم؛ محمدکاظم کاظمی توجه برگزارکنندگان جشنواره شعر فجر به خارج از مرزهای ایران، در نهایت به دبیری محمدکاظم کاظمی بهعنوان شاعری مهاجر انجامید. کاظمی از نامآورترین شاعران پارسیگوی غیرایرانی دوران مدرن است با این همه این انتخاب، انتقاداتی را نیز در پی داشت؛ کاظمی در پاسخ به این انتقادات گفته بود: «عدهای هستند که بلای جان کشورهای فارسیزباناند و مدام برای شکاف میان این کشورها شیطنت میکنند، هیاهوی بیاساس میکنند و کمر بستهاند که نگذارند روابط فرهنگی میان ایران و افغانستان قوت بگیرد، اینها در داخل افغانستان و از بیگانگان پول میگیرند و حمایت مالی میشوند و از قضا من هم همیشه نوک پیکان هجمهها و شیطنتهای این جریانهای سیاسی بودهام و آخرین موردش انتخابم بهعنوان دبیر علمی جشنواره شعر فجر...»
دوره دوازدهم:جواد محقق و در نهایت، جواد محقق به دبیری جشنواره دوازدهم انتخاب شد؛ شاعر شعر بزرگسال و کودک و شهره در هر دو حوزه.
نیمنگاه بحث برگزاری جشنواره شعر فجر، برمیگردد به دههشصت و دوران جنگ اما تا دهه هشتاد به نیمه نزدیک شود، به بار ننشست و هنگامی هم که به بار نشست، باز تا چندسالی غیررقابتی بود و بنا به گفته یکی از دبیران علمیاش، جشنواره در حال تأدیه بدهیهای معوقهاش به جامعه شعری انقلاب بود. به هر حال، نظم افلاک و تدبیر مسئولان بر این قرار گرفت که دبیر نخستین جشنواره علیرضا قزوه باشد. وقتی که نه شهرت قزوه و نه خُلق خوش اکرامیفر مانع انتقادها نشد، مدیران وقت، شهرت و خُلق خوش را به هم آمیختند که در علی معلم به اجماع رسیده بودند. دوره چهارم مقارن بود با رویدادهای منتج از انتخابات سال 88 و در چنین شرایط ملتهبی، برگزاری جشنواره دشوار مینمود با این همه علی موسوی گرمارودی بهعنوان دبیر انتخاب شد.[مرتضی امیری اسفندقه عهدهدار دبیری علمی شد.] انتخاب گرمارودی که از شاعران تأثیرگذار هر دو حوزه آیینی و روشنفکر در پیش از انقلاب57 محسوب میشد، نویدبخش تحولاتی در جشنواره بود. حبیبآبادی نخستین دبیری بود که تصدی دبیری دو دوره را برعهده داشت. مخاطبان شعر دهه شصت وی را با «یاران چه غریبانه، رفتند از این خانه/ هم سوخته شمع ما، هم سوخته پروانه» به خاطر داشتند و ارتباط وی با شاعران جوان، هم در کسوت شاعری از نسل انقلاب و هم بهعنوان ناشر تخصصی شعر، بسیار خوب بود؛ حاصل اینکه، جشنواره جوانگراتر شد اما همچنان تأثیر چندانی بر بازار کتاب سال بعد نداشت. دوره هشتم را میتوان خبرسازترین دوره جشنواره دانست تاحدی که در مقاطعی حتی از خبرسازی جشنواره فیلم فجر نیز پیشی گرفت و به خبر یک رسانههای داخلی و خارجی بدل شد. تنها دورهای که جشنواره، همچون فیلم فجر به معنای جشنوارهای ملی نزدیک شد، در این دوره بود. انتخاب عبدالجبار کاکایی به سمَت دبیری - که از منتقدان دورههای پیشین بود- به اندازه کافی میتوانست توجه مخاطبان شعر را معطوف این جشنواره کند اما وی به همین اکتفا نکرد و با تشکیل هیأت علمی خاص خود که مرکب از همه جریانهای شعری مورد اقبال جامعه بودند، مخالفت شدید محافظهکاران را برانگیخت.
منبع: ایران
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید