1396/10/20 ۱۲:۱۱
جان راجرز سرل، فیلسوف سرشناس معاصر ایران را پیشتر با کتاب «درآمدی کوتاه به ذهن» با ترجمه محمد یوسفی در ایران میشناسند. این بار هم یوسفی یکی دیگر از آثار سرل را با عنوان «فلسفه در قرن جدید» ترجمه کرده و انتشارات ققنوس این کتاب را به تازگی در اختیار علاقهمندان قرار داده است.
دوران معرفت شناسی شکاکانه به سر رسیده است
الهام عبادتی: جان راجرز سرل، فیلسوف سرشناس معاصر ایران را پیشتر با کتاب «درآمدی کوتاه به ذهن» با ترجمه محمد یوسفی در ایران میشناسند. این بار هم یوسفی یکی دیگر از آثار سرل را با عنوان «فلسفه در قرن جدید» ترجمه کرده و انتشارات ققنوس این کتاب را به تازگی در اختیار علاقهمندان قرار داده است. به همین مناسبت با محمد یوسفی گفتوگویی درباره سرل و فلسفه در قرن جدید داشتهایم که در ادامه میخوانید:
*****
در ابتدا توضیحاتی را درباره جان سرل و جایگاه علمیاش در غرب ارائه کنید؟
جان سرل، متفکر نامدار در سنت فلسفه تحلیلی است که در سال ۱٩۳۲ در کلرادو زاده شد. وی در سه حوزه فلسفه زبان، فلسفه ذهن و فلسفه اجتماع صاحب نظر است که در این میان فلسفه ذهن او مورد علاقه خاص من بوده است. سرل تا میانسالی عمدتاً به تأمل درباره فلسفه زبان اشتغال داشت و کتاب «افعال گفتاری» او مهمترین کتابش در این دوره است. از میانسالی به بعد شاهد گرایش او به فلسفه ذهن و همزمان فلسفه اجتماع هستیم. علت یا دلیل این تغییر موضع از زبان به ذهن را خودش به خوبی بیان می کند: «در بیشتر قرن بیستم، فلسفه زبان، «فلسفه اولی» بود. دیگر شاخههای فلسفه مشتق از فلسفه زبان قلمداد میشدند و در ارائه راه حل، متکی به نتایج حاصل از فلسفه زبان بودند. هماینک توجه، از زبان به ذهن معطوف شده است. چرا؟ خوب، نخست آنکه فکر میکنم بسیاری از ما که درباره فلسفه زبان کار میکنیم پی بردهایم که خیلی از مسائل در قلمروِ زبان، مواردی خاص از مسائلی درباره ذهناند.» مشهورترین نوشته سرل در این دوره مقاله ای است تحت عنوان «اتاق چینی» که در سال ۱٩٨۰ منتشر شد. شاید مهمترین کتاب سرل در فلسفه اجتماع «ساخت واقعیت اجتماعی» باشد که در سال ۱٩٩۵ انتشار یافت.
چه ضرورتی برای ترجمه این اثر احساس کردید؟
از نظر اهمیتی که برای اندیشههای این فیلسوف، به دو جهت، قائلم ترجمه همه آثار او را به زبان فارسی ارزشمند می دانم: یکی موضوع یا موضوعات مهمی است که او به آن مشغول است، دیگری زبان روشن و قابل فهمی است که در نوشته هایش به کار میگیرد. فلسفه سرل متکی به دستاوردهای علوم به ویژه در حوزه عصب شناسی است. برای مثال از نظر او آگاهی گرچه به تمامی معلول فعالیت های نورونی مغز است اما قابل تقلیلِ هستی شناختی به مغز و حالت های مغزی نیست، نکته ای که موضع او را از مادی باوریِ تقلیل گرا و حذفی جدا میکند.
مقالات کتاب در سه حوزه فلسفه ذهن، فلسفه زبان و فلسفه اجتماع تقسیم بندی شده است. سرل بر چه اساسی این صورتبندی را انجام داده است؟
مقاله های مندرج در این کتاب نوشتههای پراکنده سرل در دو دهه پیش از انتشار در این کتاب هستند که قبلا اینجا و آنجا به چاپ رسیده اند اما اکنون در یک کتاب در دسترس خواننده قرار میگیرند. البته این نکته قابل ذکر است که این مقاله ها تا حدی به ایجاز نوشته شده اند و در آن ها شرح و بسط نظراتش را آن گونه که در کتاب هایش شاهدیم نمی بینیم اما البته به ایجاز ما را با اندیشه های محوری او آشنا می سازند. از این رو شاید آشنایی مقدماتی با افکار این فیلسوف، مقدمه خوبی برای درک بهتر این مقاله ها باشد.
فلسفه در دوران جدید چه شاخصههایی دارد؟
از نظر سرل فلسفه در دوران جدید دیگر مختصاتی را که در سده نوزدهم و دهههای آغازین سده بیستم داشت ندارد. برای مثال دغدغه فلسفه از نیمه قرن بیستم به قبل، عموماً دغدغه معرفتشناختی بود. اما امروزه شاهد گذار فلسفه از این موضوع هستیم. سرل خود در این باره می گوید: «ما اکنون حجمی عظیم از دانش در اختیار داریم که، قطعی، ابژکتیو و کلی است. این رشد دانش، به تدریج موجب دگرگونی فلسفه میشود. عصر جدید در فلسفه که با دکارت و بیکن و برخی دیگر در سده هفدهم آغاز شد، با پیش فرضی همراه بود که امروزه دیگر کهنه و منسوخ شده است. آن پیش فرض این بود که وجود خود دانش مورد شک و تردید است و از این رو وظیفه فیلسوف رویارویی با مسئله شکاکیت است... در بیشتر این دوران پارادوکس های شکاکانه در مرکز فعالیتهای فلسفی جای داشتند... به نظرم اکنون دوران معرفت شناسی شکاکانه به سر رسیده است. زیرا به صرف رشد دانش کلی، ابژکتیو و قطعی دیگر ممکن بودنِ معرفت مسئله محوری در فلسفه به شمار نمی آید.»
فلسفه در دوران جدید مشتمل بر چه موضوعاتی میشود؟
موضوعات فلسفه جدید که بسیار متنوع هستند و ذکر همه آنها برای من مقدور نیست اما اشاره به یک نکته را ضروری می دانم. حقیقت این است که آن خط فاصلی که قدما میان علم و فلسفه قائل بودند به تدریج در حال محو شدن است و مرز دقیق و باریکی که میان فلسفه و علم می شد تصور کرد در حال زدودن است. فلسفه از دادههای علمی بهره فراوان می برد و دانشمندان هم از دستاوردهای فیلسوفان بی نصیب نیستند به طوری که گاه این دو چنان به هم میآمیزند که تشخیص موضوع از این نظر که فلسفی است یا علمی دشوار می شود. اتفاقا به گمان من این اتفاق نیکی است که شاهدش هستیم. من همیشه این سخن اینشتین را در خاطر دارم که فلسفه اگر بر پایه علم نباشد تهی است.
وضعیت کنونی فلسفه از نگاه جان سرل در چه شرایطی است؟
همانطور که پیشتر گفته شد سرل بر قطعیت، ابژکیتویته و کلیتِ دانش تأکید میکند و با گذر از شکاکیتی که مسئله اساسی معرفت شناسی سنتی بود گرچه مسئله بودن آن را در برخی محافل تخصصی دانشگاهی هنوز هم زنده میداند فلسفه را در دوران پساشکاکانه ترسیم می کند. سرل در مقاله اول این کتاب می نویسد: اگر مراد از «مدرنیسم» دوره ایی از فراست و عقلانیت نظام مند باشد که از رنسانس شروع شد و در روشنگری اروپایی به اوج خود رسید، در این صورت ما در دوره پسامدرن به سر نمیبریم. مدرنیسم تازه آغاز شده است. من [سرل] بر این باورم که ما در دوره پساشکاکانه یا پسامعرفتی به سر می بریم. اگر به رشد تصاعدی دانش به منزله واقعیت عقلانی مهم پی نبرید، درنخواهید یافت که در زندگی عقلانی ما چه چیزی در حال وقوع است. بیمعنی است که متفکر پستمدرنِ ما از طریق اینترنت بلیت هواپیما بخرد، سوار هواپیما بشود، ضمن پرواز با لپ تاپ خود کار کند، در مقصد از هواپیما پیاده شود، برای رفتن به محل سخنرانی اش تاکسی بگیرد و بعد این مدعا را در سخنرانی خود اظهار کند که به هر روی هیچ دانش قطعی ای وجود ندارد و ابژکتیویته مورد بحث و همه ادعاهای حقیقت و دانش در واقع چیزی نیستند جز چهره مبدل چنگال های قدرت!
جان سرل چه چشمانداز و آیندهای را برای فلسفه ترسیم میکند؟
سرل پرداختن به نوعی جدید از فلسفه را ممکن می داند، فلسفه ای را که با سوگیری معرفتی آغاز نمی کند و به فراسوی هر آنچه تا نیم قرن پیش تصور میکرد قدم می گذارد. این فلسفه با شکاکیت شروع نمی شود بلکه با واقعیت هایی که عموماً علم در اختیارمان می گذارد به حرکت در می آید. واقعیتهایی که نظریه اتمی ماده و نظریه تکاملی زیستشناسی توصیف می کنند، حتا واقعیت هایی عرفی همچون این واقعیت که ما آگاهیم، حالت های ذهنی روی آورنده (التفاتی) داریم و گروهای اجتماعی و واقعیتهای نهادی تأسیس می کنیم. سرل چنین فلسفه ای را در موضوع خود، نظری، جامع و نظام مند و کلی می داند.
چه کتابهای دیگری از شما در دست ترجمه یا تالیف است؟
کتابی ترجمه کردهام به اسم «متافیزیک» نوشته استیون مامفورد که توسط انتشارات ققنوس در دست انتشار است و امیدوارم تا پایان سال وارد بازار نشر شود. کتابی هم در دست ترجمه دارم تحت عنوان «پاسخ به ارسطو» که امیدوارم تا پایان بهار آینده ترجمهاش به پایان برسد و در اختیار ناشر قرار بگیرد.
منبع: ایبنا
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید