داستان دیالکتیک پرخاش

1396/10/11 ۰۹:۰۸

داستان دیالکتیک پرخاش

نزاع‌های گاه و بی‌گاه روشنفکران و آکادمیسین‌ها دیگر به بخش جدایی‌ناپذیری از فضای علمی و فرهنگی کشور تبدیل شده است. نزاع‌های مختلفی که عمدتا نه برای کشف مجهول یا گفت‌وگو برای مفاهمه بلکه برای کسب پرستیژ و پرنسیب علمی و فرهنگی بیشتر و تثبیت جایگاه روشنفکر یا آکادمیسین در این فضا اتفاق می‌افتد. در آخرین مورد از این دوئل‌های به ظاهر اندیشه‌ای مصطفی ملکیان و خشایار دیهیمی دست به گریبان شده‌اند.


ملکیان، دیهیمی، طباطبایی و دیگران...

 محمد‌محسن راحمی‌:  نزاع‌های گاه و بی‌گاه روشنفکران و آکادمیسین‌ها دیگر به بخش جدایی‌ناپذیری از فضای علمی و فرهنگی کشور تبدیل شده است. نزاع‌های مختلفی که عمدتا نه برای کشف مجهول یا گفت‌وگو برای مفاهمه بلکه برای کسب پرستیژ و پرنسیب علمی و فرهنگی بیشتر و تثبیت جایگاه روشنفکر یا آکادمیسین در این فضا اتفاق می‌افتد. در آخرین مورد از این دوئل‌های به ظاهر اندیشه‌ای مصطفی ملکیان و خشایار دیهیمی دست به گریبان شده‌اند.
 

 

  منازعه مصطفی ملکیان با مترجم آثار کامو

اما داستان از انتشار فایل سخنرانی مصطفی ملکیان در نشست رونمایی از ترجمه کتاب «آری! صدا را باید بالا برد: مقالاتی از آلبر کامو» که در شرکت سهامی انتشار برگزار شده بود، آغاز شد.

ملکیان در این نشست که دهم آذر ماه برگزار شده بود بزرگ‌ترین فرصت خدمت را نه خدمت سیاسی و اقتصادی بلکه خدمت فرهنگی دانست که به مراتب نسبت به خدمات سیاسی و اقتصادی اولویت و تقدم دارد. او از این میان، از ترجمه به‌عنوان بزرگ‌ترین خدمت فرهنگی نام برد و گفت: «فرآورده ترجمه هر جامعه را از تک‌آوایی فرهنگی نجات می‌دهد. بزرگ‌ترین بدبختی جامعه این است که فکر کند هر موضوع و هر مساله‌ای را فقط با یک شیوه می‌توان حل کرد. وقتی مترجم دست به ترجمه می‌زند به شهروندان جامعه نشان می‌دهد که به هر مساله‌ای از راه‌های مختلفی می‌توان نزدیک شد و آن را حل کرد. به محض اینکه جامعه متوجه شود تک‌آوایی خطاست، پیشرفت آغاز می‌شود. ما از تک‌آوایی رنج می‌بریم و این موارد درمورد فرآورده ترجمه یعنی کتاب یا رساله‌ای است که مترجم به جامعه ارائه می‌دهد.»

ملکیان پس از این مقدمه نکاتی را در مورد فرآیند ترجمه بیان کرد. او «وجدان‌کاری» و «پشتکار» را مهم‌ترین ویژگی‌های یک مترجم برشمرد که اگر در هر مترجمی وجود داشته باشد، مترجمی بهترین دانشگاهی است که خود مترجم را دانشمند می‌کند و او را رشد می‌دهد.

ملکیان ادامه داد: «اگر من وجدان کار بالا و پشتکار فراوان داشته باشم امکان ندارد تا به درستی تعبیری یقین نکنم بر زبان جاری کنم و برای اینکه به این یقین برسم به فرهنگ‌ها و دایره‌المعارف‌ها و کتب متعددی نیاز دارم. این است که معتقدم مترجمی بهترین دانشگاه برای مترجم است.»

او سپس وارد بحثی پیرامون ترجمه Absurd در آثار آلبر کامو شد. او با مقایسه این مفهوم در آثار ساموئل بکت و فردریش نیچه با آلبر کامو گفت: «تفکر کامو با بکت و نیچه ربط و نسبتی ندارد و شاید بتوان در آثار نیچه و بکت این واژه را به پوچی ترجمه کرد اما معادل درست این تعبیر در آثار کامو پوچی نیست. بلکه به چهار جهت آلبر کامو به «بی‌منطقی» معتقد است. به این معنا که جهان و زندگی انسانی پوچ نیست بلکه بی‌منطق است یعنی با منطق ذهنی آدمیان قابل تبیین نیست.»

 

 

 وقتی دیهیمی به جای کامو صدا را بالا می‌برد

خشایار دیهیمی که در منازعه سیدجواد طباطبایی با داریوش آشوری و در تقبیح رفتار طباطبایی در ضرورت اخلاق نقد سخن‌ها گفته بود، پس از انتقادات مصطفی ملکیان، به‌شدت برآشفت، «سکوت در موقعی که پای شرف به میان می‌آید را جایز ندانست»، اخلاق نقد و سخنرانی در فضیلت آن را به باد فراموشی سپرد و در جملاتی پر از خشم و کنایه و خالی از اخلاق نقد، مدعی شد که «این ملکیان» حق ندارد از کامو حرف بزند چراکه «ثابت کرده است با شرف بیگانه است» و «جز نفع خودش را نمی‌شناسد»!

دیهیمی که از کاربران خواسته بود تا نوشته او را به اشتراک بگذارند، حملات تند خود را ادامه داد و نوشت: «{ملکیان} فلسفه اخلاق می‌گوید اما بارها ثابت کرده است که با اخلاق بیگانه است» و درواقع «ننگ این روشنفکری اخلاقی است.»!

مترجم آثار کامو که مخاطبان خود را به «برملا کردن تک‌تک بی‌شرفی‌های این آدم» نوید می‌داد به این هم اکتفا نکرد و مدعی شد که سخنان ملکیان «تن کامو را در گور لرزانده است»!

دیهیمی که تا همین جا نیز نشان داده بود واقعا «در احوالی نیست که بخواهد حرف بزند»، از مخاطبان خواست تا اگر باورش دارند این مطلب را به اشتراک بگذارند و  آن را به داغ از دست دادن دخترش هم مربوط نکنند و تسلیت نگویند.

 

 

 معلم اخلاق: طباطبایی مارکسیست است

اما ملکیان، معلم اخلاق این روزها در مصاحبه‌ای در خرداد 94 زبان به نقد حلقه مجله مهرنامه گشوده بود و با بیان اینکه گردانندگان مهرنامه عمیقا تحت‌تاثیر طباطبایی هستند، مهرنامه را مجله‌ای دانست که سیدجواد طباطبایی با استفاده از آن در پی انتقام‌گیری از عبدالکریم سروش است.

ملکیان در ادامه در واکنش به صحبت‌های مصاحبه‌کننده که گفت خود طباطبایی مدعی است که لیبرال محافظه‌کار است، گفت: «نه آقا. ما که نباید گول این حرف‌ها را بخوریم. خیلی‌ها از این چیزها می‌گویند. اینها خیلی زیرک‌تر از این حرف‌ها هستند!»

او در ادامه با مقایسه سیدجواد طباطبایی با استالین اضافه کرد: «ادعای جواد طباطبایی مثل ادعای استالین است که می‌گفت ما حکومت دموکراتیک داریم! استالین نمی‌توانست چیزی را رد کند که عرف و ارزش شده بود. دموکراتیک بودن حکومت در آن زمان دیگر یک ارزش شده بود و استالین مجبور بود بگوید حکومتش دموکراتیک است. اما چه کسی این حرف او را باور می‌کرد؟»

ملکیان معتقد است طباطبایی چون می‌داند اگر قرار باشد مهرنامه آرای او را ترویج کند دیگر نباید بگوید مارکسیست است و اگر بگوید مارکسیست است، اینها دیگر نمی‌توانند عقایدش را ترویج کنند.

او گفت: «اصلا ایشان مارکسیست است! مارکسیست آلتوسری است. طباطبایی تا چند سال پیش که این بساط برایش فراهم نشده بود، افتخار می‌کرد که آلتوسری است. با افتخار می‌گفت من آلتوسری‌ام. طباطبایی مارکسیست، اولین قصد و غرضش قطع رگ و ریشه‌های هر نوع اندیشه لیبرالیستی است. حالا چه خوب است که در این جهت یک عده مسلمان هم به نام اسلام، بدون اینکه خطری هم از بالا متوجه آنها شود، بیایند به روشنفکری دینی حمله کنند؛ چون روشنفکری دینی لیبرال است.

طباطبایی با خودش می‌گوید چه خوب است من بتوانم از قوچانی‌ها استفاده کنم برای اینکه رگ و ریشه لیبرالیسم را قطع کنم؛ و این کار را به دست کسانی انجام دهم که حکومت هیچ‌وقت جلوی حمله آنها به روشنفکران دینی را نمی‌گیرد؛ بلکه تشویق‌شان هم می‌کند. بنابراین من طباطبایی، دشمن خودم را به دست یکی دیگر از دشمنانم سرکوب می‌کنم!»

 

 

 مورد شگفت انگیز «شهریار» ماکیاولی

جواد طباطبایی در مقاله‌ای با عنوان «مورد شگفت‌انگیز شهریار ماکیاولی» که در شماره 23 مجله مهرنامه چاپ شد، به نقد ترجمه داریوش آشوری از کتاب شهریار ماکیاولی پرداخت. او بعدها نقدهای خود به ترجمه‌های منتشر شده از ماکیاولی را با محوریت نقد ترجمه داریوش آشوری، محمود محمود و احمد زرکش در کتابی با عنوان «تاملی در ترجمه متن‌های اندیشه سیاسی جدید: مورد شهریار ماکیاولی» منتشر کرد.

 

 

 چرا طباطبایی خود ترجمه نمی‌کند؟

خشایار دیهیمی در مناقشه بین آشوری و طباطبایی وارد شد و با اشاره به تناقض رفتاری طباطبایی گفت: «او ادعا می‌کند که کتاب آشوری غلط است و بعد همین کتاب را سر کلاس تدریس می‌کند. شما که کتاب غلط را نباید تدریس کنید. اصلا اگر این کار را می‌کنید، بی‌اخلاقی است. وقتی نقدهای فنی در این حد دقیق را می‌آورید، پس بهتر است این کتاب را خودتان ترجمه کنید.»

 

 

 تسویه‌حساب چریک با فعال اجتماعی-سیاسی

همین جملات کوتاه از دیهیمی کافی بود تا سیدجواد طباطبایی با انتشار یادداشت بلندبالایی به تسویه‌حساب با دیهیمی بپردازد  و ترجمه او از کتاب تاریخ اندیشه‌های سیاسی جورج کلوسکو را در ردیف «تفنن» و نه ترجمه قرار دهد و دیهیمی را به‌عنوان یک فعال اجتماعی و سیاسی که به متولی علوم اجتماعی تبدیل شده است و تولید علوم اجتماعی را به فعالیتی از سنخ صدور بیانیه‌های سیاسی تبدیل کرده است، متهم کند.

طباطبایی در بخشی از این یادداشت ترجمه‌های دیهیمی را از موارد اسفناک تفنن‌ورزی عنوان می‌کند و می‌نویسد: «فعالان اجتماعی و سیاسی نه‌تنها انحصار تولید علوم اجتماعی را به دست دارند، ‌بلکه بر جای نظریه‌پردازان آن نیز نشسته‌اند و جایی که مقتضی موجود و مانع مفقود باشد که البته اغلب هست، پرده‌ ادعاها را بالاتر و بالاتر می‌گیرند و کوس انا‌الحق می‌زنند! یکی از موارد اسفناک چنین تفنن‌ورزی به جای کار جدی، ترجمه‌های خشایار دیهیمی است.»

 

 

 بدخیمی: نام در بوق دمیدن و دانش‌فروشی تقلبی

داریوش آشوری در پاسخ به نقد‌های طباطبایی به ترجمه‌اش از شهریار ماکیاولی، قلم به دست می‌گیرد و با لحنی طباطبایی‌وار به جان او می‌افتد. آشوری با افسوس بخش عمده‌ نام‌آوری طباطبایی را نه به خاطر اندیشه‌گری والا و هنر نویسندگی، بلکه به سبب جنجال‌برانگیزی او می‌داند. آشوری معتقد است طباطبایی «در تاخت و تازش در قلمروی اندیشه‌ سیاسی و فلسفه، زنده و مرده را بی‌نصیب نمی‌گذارد.»

به نظر طباطبایی همه بی‌سواد و نفهم‌اند و گویی ناگهان آسمان شکافته شده و یک اندیشه‌گر بی‌بدیل به میدان ظلمات عالم جهل و بی‌سوادیِ ما پرتاب شده تا با نورافشانی علمی و فلسفی خود ـ و البته، مالیدن پوزه‌ همه‌ به خاک ـ جهان ما را از تاریکی جهل برهاند! آشوری، طباطبایی را دچار بدخیمی دانست و او را متهم کرد که در بوق می‌دمد و دانش‌فروشی می‌کند.

 

 

 ریشه‌یابی دوئل‌های روشنفکری

متاسفانه سرمایه شهرت از اصلی‌ترین موارد مطرح برای روشنفکران و آکادمیسین‌های ماست. در کنکاش علل چنین دوئل‌هایی دو نکته اصلی جلب‌توجه می‌کند.

 

 

 زبان؛ اسلحه‌ای برای ترور

زبان محمل اندیشه و بستر مفاهمه و گفت‌وگوست اما در میانه جدال برای کسب وجهه و سرمایه علمی و فرهنگی، روشنفکران از زبان به‌عنوان اسلحه‌ای برای ترور شخصیت و از میدان به در کردن سایر رقبا استفاده می‌کنند. کاربست اصلی زبان قربانی می‌شود و ماهیت آن از محملی برای اندیشه به بستری برای برون‌داد خشونت کلامی تبدیل می‌شود.

 

 

 سلبریتیسم اندیشه‌ای و بزم رزم

از طرف دیگر با افزایش رسانه‌های حوزه اندیشه در سالیان اخیر برخی اقتضائات حوزه رسانه به میدان اندیشه هم سرایت کرده و باعث تشدید چنین فضایی شده است. رسانه در پیوند با سرمایه باید به لحاظ اقتصادی سودآور باشد و سودآوری آن ارتباط مستقیمی با فروش هر شماره از آن دارد.

این وضعیت گردانندگان نشریات و رسانه‌های حوزه اندیشه را به سمتی هدایت می‌کند که نزاع و گریبانگیری‌های سیاسی را در حوزه اندیشه نیز توجیه می‌کند. روشنفکران و برخی آکادمیسین‌ها نیز به خوبی از این وضعیت آگاهند و از این‌رو می‌کوشند تا جایی در بزم رزم اندیشه داشته باشند و اینجاست که مفهوم سلبریتی اندیشه‌ای نیز معنا می‌یابد.

سلبریتی رسانه‌ای به دنبال جلب‌توجه دانشجویان و اصحاب فرهنگ به سمت خود است. او درصدد افزایش شهرت، سرمایه و قدرت خود در آوردگاه مباحث علمی و فرهنگی است و بهترین و آسان‌ترین راه برای قلندری در این میدان را استفاده از زبان کنایه و طعن و تحقیر در مواجهه با سایر مدعیان و رقیبان می‌یابد.

 

 

منبع: شهروند

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: