1396/9/4 ۰۹:۲۰
«نهضت ترجمه» که به نوعی تداوم رشد فرهنگی در جامعه اسلامی بود، تقریباً از اوایل عصر عباسیان و با تأسیس دارالحکمه در بغداد آغاز شد و برخی از افرادی که خارج از جهان عرب به اسلام گرویده بودند و به زبانهایی چون پهلوی، هندی، یونانی یا زبانهای سریانی آشنایی داشتند برای ترجمه در دارالحکمه گرد آمدند.
روشنگر راه تشیع / دکتر عبدالله ناصری
تأملی برسیره علمی امام حسن عسکری(ع) در آستانه شهادت آن حضرت
«نهضت ترجمه» که به نوعی تداوم رشد فرهنگی در جامعه اسلامی بود، تقریباً از اوایل عصر عباسیان و با تأسیس دارالحکمه در بغداد آغاز شد و برخی از افرادی که خارج از جهان عرب به اسلام گرویده بودند و به زبانهایی چون پهلوی، هندی، یونانی یا زبانهای سریانی آشنایی داشتند برای ترجمه در دارالحکمه گرد آمدند. عصر مأمون، به تعبیری، نقطه عطف نهضت ترجمه بود زیرا در میان خلفای عباسی هیچکس به اندازه او، از جامعیت علمی برخوردار نبود و از این رو، ملقب به «عالم بنیعباس» بود و بهعنوان اندیشمندترین خلیفه عصر عباسی شهرت داشت.
با شکلگیری نهضت ترجمه و ورود اندیشههای دیگر ادیان و آثار فلسفه یونانی و آیینهای زرتشتی، هندو و... عملاً جامعه اسلامی شاهد نوعی تلمبار فکری و فرهنگی شد که نتایج مثبت و منفی زیادی به همراه داشت؛ این انباشت اندیشه از طرفی زمینهساز انحراف برخی از اندیشمندان شد و از طرف دیگر، اتفاقاً به تکامل یافتگی اندیشههای دینی و اسلامی انجامید.
تقیه شیعیان در عصر امام حسن عسکری(ع)
این تنوع فکری، آیینی و مذهبی تا دوره امام حسن عسکری(ع) تداوم یافت. اما در زمان ایشان، فارغ از تبعات مثبت و منفی نهضت ترجمه، جامعه شیعیان با مسائل دیگری نیز درگیر بود؛ در عصر متوکل و جانشینان او که همزمان با دوران امام هادی(ع) و امام عسکری(ع) است، سختگیری بر جامعه شیعه شدت بیشتری گرفت و در این فضا، شیعیان، به توصیه خود امامان، تقیه پیشه میکنند و چندان خود را ظهور و بروز نمیدهند. در پی این امر دو اتفاق میافتد؛ نخست آنکه به علت ضعف ارتباطی جامعه شیعه با امام عصر خود، عملاً تقیه رشد پیدا میکند و از سوی دیگر، به تبع این امر، زمینههای انحراف فکری تقویت میشود. در واقع، نیمه دوم عصر امامت امام حسن عسکری(ع) است که اندیشههای غالیگری در تشیع رشد پیدا میکند و بعضی از مذاهب انحرافی در درون شیعه شکل میگیرد و چون امام(ع) ارتباط مستقیمی با مردم ندارند، در جامعه اسلامی شبهههایی ایجاد میشود.
در این فضا و بهدنبال تقیه و فشاری که بر جامعه شیعی وجود داشت، نهاد «وکالت» که اوج آن در دوران امام هادی(ع) و امام عسکری(ع) است، شکل گرفته و رشد پیدا میکند؛ به این معنا که امام عسکری(ع) برای اینکه آن جامعه استبدادزده را راهنمایی کنند، نماینده رسمی به نقاط مختلف معرفی میکردند تا شیعیان دچار انحراف و باورهای منحرف نشوند. به این اعتبار، میتوان رواج «تقیه» و شکلگیری نهاد «وکالت» را دو اتفاق مهم عصر امام حسن عسکری(ع) ارزیابی کرد که در جامعه علمی عصر ایشان برای مقابله با انحرافات فکری رخ میدهد.
اما نکته مهم این است که این ضعف ارتباطی و سازمانی، ارتباط جامعه شیعی با امام عسکری(ع) را محدود میکند و طبیعتاً استبداد از ناحیه مرکزی خلافت، یعنی بغداد و مناطق نزدیک به آن، تأثیر قابل توجهی بر بلوغ جامعه شیعی میگذارد. این در حالی است که جامعه اسلامی در عصر امامت امام عسکری(ع) تعاملات فکری خود را با جهان بیرونی حفظ میکند آن هم در فضایی که امام عسکری(ع) در حصر بودند.
چالشهای دینی و فکری
دوره امام حسن عسکری(ع) یکی از دورههای بسیار جدی چالشهای دینی و فکری است چراکه هم امام(ع) در حصر بود و هم جامعه شیعیان بسیار پراکنده شده بود؛ از این رو، امام(ع) تلاش میکردند تا توسط همان نمایندگان وظیفه علمی خود را دنبال کنند. از جمله اقدامات ایشان در این خصوص میتوان به روشنگریشان نسبت به اهل حدیث اشاره کرد. در دوران مأمون تا حدودی هنوز جریان عقلگرایی (جریان معتزله) زنده بود اما از دوره متوکل به بعد جریان عقلگرایی و معتزله در جهان اسلام رو به ضعف نهاد و دوباره جریان اهل حدیث رشد پیدا کرد که یکی از محوریترین بحثهایی که آن زمان مطرح میشد، بحث قدمت یا حدوث قرآن بود؛ اهل حدیث معتقد بودند کلام خدا همچون خود خدا، قدیم و ازلی است اما امام عسکری(ع)، ائمه شیعه و اندیشمندان شیعه و از جمله معتزله معتقد بودند که سخن خداوند برخلاف خود خداوند که ازلی و قدیم است، حادث است.
نکته دیگر، مربوط به ابهاماتی بود که بعد از شکلگیری نهضت ترجمه و ورود افکار فلسفی و مبانی دینی سایر ادیان به درون جامعه اسلامی، شکل گرفت. از جمله مباحثی که برخی از اندیشمندان اهل سنت یا بعضی از علمای غیرمسلمان مطرح میکردند و منسوب به دوره امام حسن عسکری(ع) است، بحث تناقضات قرآن است که کتابی هم با عنوان «تناقضات القرآن» در این رابطه نگاشته شده است. (برخی معتقدند این کتاب منسوب به یعقوب ابن اسحاق کندی، از فلاسفه عصر امام حسن عسکری(ع) است اما برخی دیگر بر این باورند که این کتاب منسوب به عبدالمسیح کندی است. در حالی که عبدالمسیح کندی متعلق به قرن سوم هجری است؛ یعنی، دوره بعد از امام عسکری(ع)؛ بنابراین نمیتواند کتاب منسوب به او باشد) امام(ع) بعدها به او چنین پاسخ میدهد: «اینها تناقضات نیست بلکه تفاوت در برداشت است.»
بنابراین، آنچه امام حسن عسکری(ع) میکوشید در جامعه علمی عصر خود مطرح کند این نکته بود که میان دین و فلسفه هیچ مخالفتی نیست، فلسفه و دین هر دو در پی حقیقت هستند و این تفاوت برداشتها، به اصطلاح امروز، تفاوت در تحلیل است و به اصطلاح عالمان علم هرمنوتیک، علم تفسیر متن است؛ بنابراین ایشان معتقد بودند میان «اندیشه فلسفی» و «تفکر دینی» اختلافی وجود ندارد.
این، نکته قابل تأملی است که در بازخوانی آرا و اندیشههای امام حسن عسکری(ع) به آن دست خواهیم یافت. نکتهای که اتفاقاً اگر در آن دقیقتر شویم میتواند راهگشا و افقگشای بسیاری از چالشهای فکری و دینی جامعه امروز ما باشد.
منبع: روزنامه ایران
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید