فكر نكردن به زلزله

1396/8/23 ۱۰:۲۴

فكر نكردن به زلزله

روز شنبه ١ نوامبر ١٧٥٥ (١٠آبان ١١٣٤) زلزله بزرگ لیسبون نه فقط پادشاهی پرتغال كه كل اروپا و بلكه اساس و بنیاد اندیشه غربی را لرزاند. ساعت ٩:٤٠ صبح به وقت محلی روز تعطیل عید مقدسان بود و مومنان در كلیسا مشغول نیایش و برگزاری جشن مذهبی توسن بودند. زمین لرزه ٨/٥تا ٩ ریشتری نه تنها سقف كلیسا را بر سر مردم هوار كرد و بیش از ٦٠ هزار كشته به جای گذاشت، بلكه كل شهر را تخریب كرد و فراتر از آن چنان كه اشاره شد

نگاهی به پیامد‌های فكری زلزله بزرگ قرن هجدهم میلادی در غرب

 

محسن آزموده : روز شنبه ١ نوامبر ١٧٥٥ (١٠آبان ١١٣٤) زلزله بزرگ لیسبون نه فقط پادشاهی پرتغال كه كل اروپا و بلكه اساس و بنیاد اندیشه غربی را لرزاند. ساعت ٩:٤٠ صبح به وقت محلی روز تعطیل عید مقدسان بود و مومنان در كلیسا مشغول نیایش و برگزاری جشن مذهبی توسن بودند. زمین لرزه ٨/٥تا ٩ ریشتری نه تنها سقف كلیسا را بر سر مردم هوار كرد و بیش از ٦٠ هزار كشته به جای گذاشت، بلكه كل شهر را تخریب كرد و فراتر از آن چنان كه اشاره شد، متفكران و روشنفكران اروپایی عصر روشنگری را با پرسشی اساسی بر سر موضوع تئودیسه مواجه ساخت و بار دیگر مساله شرور را برجسته ساخت. برای نمونه ولتر فیلسوف شهیر فرانسوی پس‌لرزه‌های این زلزله را در اثر مشهورش «كاندید» و «شعری درباره فاجعه لیسبون» منعكس ساخت. ولتر چنان كه بعدا تئودور آدورنو فیلسوف آلمانی قرن بیستمی نشان داد، زلزله لیسبون را دلیلی بر رد نظریه «بهترین جهان‌های ممكن» لایب نیتس دانست و آن را چونان تلنگری بر انسان خوش‌خیال قرون وسطایی خواند كه كماكان در این خیال خام است كه می‌تواند دست روی دست بگذارد و منتظر قضا و قدر بماند. ژان ژاك روسو دیگر فیلسوف فرانسوی زلزله لیسبون را شاهدی بر تایید دیدگاه خودش درباره ضرورت بازگشت به زندگی طبیعی و نفی زندگی شهری خواند. ایمانوئل كانت بزرگ‌ترین فیلسوف تجدد سه متن مستقل درباره، زلزله لیسبون منتشر كرد. او در نخستین این متون كوشید تبیین طبیعی از زلزله ارایه كند، توضیحی كه در نوع خود یكی از نخستین تلاش‌ها برای ارایه تبیین علمی پدیده زلزله تلقی می‌شود، چنان كه والتر بنیامین فیلسوف آلمانی قرن بیستمی بعدها متن كانت را یكی از سرآغازهای جغرافیای علمی آلمان و بلكه لرزه‌شناسی خواند. گسترش و عمق تاملات فیلسوفان غربی درباره این فاجعه طبیعی تا جایی است كه به تعبیر والتر هاماخر نظریه پرداز و منتقد ادبی آلمانی این زمین لرزه فرهنگ لغات فلسفی را نیز متاثر ساخت. او مدعی شد زلزله لیسبون قطعیت بنیادی فلسفه دكارت را به لرزه در آورد.
ما ایرانیان به دلیل جغرافیای طبیعی زلزله‌خیز، در طول تاریخ صد و اندی ساله تجدد ده‌ها زلزله مهیب و كشنده را تجربه كرده‌ایم. در سال ١٢٨٨ یعنی سه سال پس از مشروطه (١٢٨٥) در منطقه سیلاخور لرستان زلزله‌ای به‌شدت ٧/٤ ریشتر هشت هزار تلفات جانی در پی داشت و بیش از ٦٠ روستا را تخریب كرد. دو دهه بعد در سال ١٣٠٩ یعنی در سال‌های آغازین دولت پهلوی اول زمین لرزه ٧/٤ ریشتری در سلماس آذربایجان غربی بیش از ٢٥٠٠ نفر را به كام مرگ كشاند و خرابی‌های فراوانی به بار آورد. بار دیگر پس از ٢٠ سال این‌بار در شهر لار استان فارس زلزله‌ای به‌شدت ٦/٧ ریشتر ٤٠٠ كشته به همراه داشت. تجربه بسیار تلخ دیگر به زمین لرزه مشهور بویین زهرا باز می‌گردد كه با بزرگی ٧/٢ ریشتر در سال ١٣٤١، ١٠ هزار نفر را كشت. ٦ سال بعد از آن یعنی در اوج رونق اقتصادی ایران در دهه ١٣٤٠ زلزله ٧/٤  در دشت بیاض خراسان بیش از ١٠ هزار نفر كشته داد و به تخریب ٦٠ روستا منجر شد. یكی از فاجعه‌بارترین زمین‌لرزه‌های پیش از انقلاب زلزله طبس بود كه با شدت ٧/٧ ریشتر قریب به ٢٠ هزار نفر كشته داشت. در سال‌های آغازین پس از انقلاب چندین زلزله مرگبار در استان‌های خراسان جنوبی و كرمان رخ داد، اما مهیب‌ترین آنها در سال ١٣٦٩ در رودبار و منجیل به وقوع پیوست كه با شدت ٧/٤ ریشتر ٣٥ هزار كشته برجا گذاشت. بعد از آن در سال ١٣٧٦ در بیرجند و در سال ١٣٨١ در همدان زلزله آمد و بار دیگر زلزله‌ای با پیامدهای فجیع در سال ١٣٨٢ با شدت ٥/٦ ریشتر بم را لرزاند و جان بیش از ٢٠ هزار نفر را ستاند. به این فهرست اندوه بار می‌توان موارد دیگری نیز افزود: زلزله زرند كرمان در سال ١٣٨٣، زلزله دورود در استان لرستان در سال ١٣٨٥، زلزله ورزقان در آذربایجان شرقی در سال ١٣٩١ و در نهایت زمین لرزه اخیر در غرب كشور كه می‌گویند ٧/٣ ریشتر است و هنوز میزان تلفات جانی و مالی آن مشخص نشده است.
شاید در بادی نظر این پرسش برای مخاطب پیش بیاید كه چه ضرورتی دارد به تك تك این موارد با ارایه جزییات اشاره شود؟ اما دقیقا مراد از این اشارات ریز به ریز تاكید بر این است كه ما با وجود این تعدد اندوهبار و تلخ یك بار هم به این فاجعه طبیعی نیندیشیده‌ایم و مدعیان اندیشه در قوم ما تاكنون تلاش نكرده‌اند در سطحی فلسفی به این رویداد مهیب فكر كنند. حال آنكه چنان كه اشاره شد، روشنفكران و اندیشمندان غربی در بالاترین سطح‌شان زلزله لیسبون را به موضوعی برای تفكر بدل كردند و حتی با گذشت ٤ قرن از آن كماكان به آن فكر می‌كنند، تا جایی كه در واژگان فلسفی راه یافته است. الگوی مواجهه ما با چنین رویدادهای تكراری نخست كمی هیجان زدگی و واكنش‌های عاطفی است و در ادامه ارایه دستورالعمل‌های غیرعملی و بدون ضمانت اجرایی. كوتاه سخن اینكه زلزله هیچگاه اندیشه ما را تكان نداده است و وجدان ما را پرسش‌های جدی مواجه نكرده است.

 

منبع: اعتماد

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: