«بر تیزپای دلکش آوای خود سوار»

1396/8/22 ۰۷:۳۸

«بر تیزپای دلکش آوای خود سوار»

اقلیم ازلی روستا در خود شاعری پرورش داد که اقلیم هزار ساله شعر پارسی را در نوردید تا هنرمندان بعد از او همواره برای ایجاد فضایی جدید به او وتجربه های اندیشه اش رجوع کنند. علی اسفندیاری که بعدها نیما یوشیج نام گرفت یک اتفاق در رهگذر شعر پارسی است که توانست قداست تاریخی شعر پارسی را نه با انکار آن که با نگاهی تازه در ذهن مخاطب بر هم زند. برخی صاحب‌نظران، اثرگذاری نیما را نه در نوآوری قالب صرف می دانند که او را جریان ساز در محتوا نیز می دانند


تاثیر شعر علی اسفندیاری در سالروز مرگش بر شعر و ادبیات معاصر بررسی شد


 

ژوبین صفاری: اقلیم ازلی روستا در خود شاعری پرورش داد که اقلیم هزار ساله شعر پارسی را در نوردید تا هنرمندان بعد از او همواره برای ایجاد فضایی جدید به او وتجربه های اندیشه اش رجوع کنند. علی اسفندیاری که بعدها نیما یوشیج نام گرفت یک اتفاق در رهگذر شعر پارسی است که توانست قداست تاریخی شعر پارسی را نه با انکار آن که با نگاهی تازه در ذهن مخاطب بر هم زند. برخی صاحب‌نظران، اثرگذاری نیما را نه در نوآوری قالب صرف می دانند که او را جریان ساز در محتوا نیز می دانند. سیل انقلاب نیما در فضاها و مضامینی تجلی پیدا کرد که هنوز هم ردپای آن را می توان در آثار درخشان شعر و البته سایر حیطه های هنر پیدا کرد. نیمایی که در جوانی می خواست چریک شود و مظلومان را از بند ستم رها کند و بعد نیمایی که عاشق ناکام می شود و در نهایت نیمایی که در شعر انقلاب می کند و آدم های نشسته بر ساحل را نهیب می زند حالاسیل واژگان و مفاهیمش در همه نوآوری های هنری جریان دارد. او توانست شعر کهن فارسی را که در شمار پیشروترین شعرهای جهان بود ولی در چند قرن اخیر کارش به دنباله روی و تکرار رسیده بود را با شعر جهان پیوند زند و باردیگر جای والای شعر فارسی را در خانواده شعر جهان به آن بازگرداند. در این بین اما شاعرانی چون شهریار که هرگز از دایره سنت های عروضی ادبیات خارج نشدند دست به ستایش او می زنند. نیما یوشیج چنان میانه شعر فارسی را دگرگون کرد که می‌توان شاعران استوار بعد از او مانند احمد شاملو را نیز پا گذاشته بر جای پای انقلاب او در شعر دانست.
علی اسفندیاری یا همان نیمای شعر پارسی 62 سال زیست و توانست از «قصه های رنگ پریده» به عنوان اولین مجموعه شعری خود «افسانه» وار واژه های شعری را دگرگون کند. او در بیست و یکم آبان ماه درگذشت و امروز بعد از 58 سال از فوتش در هنر سرزمین ایران جاری است. او را باید سردمدار تجددی دانست که همواره بر زبان حماسی ادبیات کلاسیک شاخه ای پر بار رویانده است.
 

 

«افشین اعلا »از نیما می گوید
در سالروز مرگ نیما یوشیج با افشین علا شاعر و نویسنده به گفت و گو پرداختیم تا وجوه بارز شعر نیما را از دیدگاه او بررسی کنیم.
افشین علا درباره نیما می گوید: نیما یوشیج یک تفاوت عمده با هم‌نسلان خود داشت. او در عین اثری که در زمان حیات خود گذاشت، هرچه زمان از او گذشت ابعاد وجودی اش گسترده تر و بیشتر کشف شد. دامنه تاثیرگذاری نیما هم بر ادبیات و شعر و هم بر نگاه اکثر هنرمندان در زمان خود و تا به امروز ادامه دارد. اثر نیما محدود به شعر نمی شود و در سایر ساحت های هنری توانست جریان سازی کند.
این نویسنده و شاعر در ادامه می افزاید: نیما توانست به طور آشکار در جریان هنرنمایی هنرمندان اثرگذار باشد. بعد از نیما، تعامل هنرمندان با مخاطب و نوع نگاه آن‌ها به هستی و کشف سوژه های جدید تغییر کرد که این حاصل انقلابی بود که نیما در ذهن و زبان هنرمندان به پا کرد. کاری که نیما کرد فقط در حوزه زبانی و واژگانی معنا نمی شود بلکه در حیطه مفاهیم نیز به کسانی که می‌خواستند اثر هنری خلق کنند وسعت نظر داد.
وی اظهار می کند: اگر نیما نبود قاعدتاً نگاهی را که هنرمندان و روشنفکران در هر حیطه، شاهد تحول و گوناگونی نگاه در دوران معاصر نبودیم.
 

 

دوره انکار نیما گذشته است
در این بین اما برخی معتقدند نیما چون شعر پارسی را نمی شناخت بنابراین این قالب را انتخاب کرد. موضوعی که البته به انحاء مختلف توسط برخی منتقدان مطرح شده است. اما علا در این خصوص به «ابتکار» می گوید: این طرز نگاه به نیما مدت هاست منسوخ شده و هیچ پایه علمی وعقلانی ندارد. در وادی شعر معاصر قله های شعری مانند شهریارکه وفادار به اصول سنتی ماندند و اعتبار خود را از اشعار کلاسیک فارسی دارند، همه شیفته نیما بودند. بنابراین تلاش عده ای که به مقابله با نیما برخاستند به جهت تحولی بود که نیما ایجاد کرد و آثار آن‌ها درخشش سابق را نداشت. این تقصیر البته بر گردن نیما نبود. اگر اثری از جوهره شعری برخوردار نباشد در رویارویی با سایر آثار رنگ می‌بازد و این مجامع سنتی و کهنه گرا که آثار گذشته گان را تقلید به جای از نو آفرینی انجام می دهند سبک نیما را مزاحم خود می دانند . در حالی که این مزاحمت در خود آثار این افراد است.
وی تصریح می کند: نیما هیچ گاه منکر آموزه های خود از شعر سنتی نشد و ابتدا اصول ادبیات کهن را کسب کرد و در عین تسلط بر آن‌ها قالب شکنی کرد. اگر نیما سواد عروض و قافیه نداشت و اسلوب کهن را نمی شناخت می‌توانستیم ادعا کنیم که جریان او بی مایه است. اما زبان نیما حماسی و اصیل است و خود نیما تاکید بر حفظ چارچوب ها و معیارها در شعر فارسی دارد. اگر در قالب نیمایی قوانین خشک عروضی شکسته می شود به معنای افسار گسیختگی در زبان نیست.
 

 

تجلی شعر نیما در شعر سیمین و شاملو
افشین علا می گوید: نیما پیش از ظهور جریان های مدرن و پسامدرن پیش بینی کرده بود کسانی به بهانه نوگرایی پشت پا به همه چارچوب های ادبی بزنند و او آن‌ها را قبل از ظهورشان انکار کرده بود. بنابراین نگاه معیوب و بی قید در شعر فارسی ارتباطی با جریان سازی نیما ندارد.
شعر زمانی اثرگذار است که از چارچوب مشخصی عبور کند چه این قالب کلاسیک باشد و چه نیمایی. نوع نگاه نیما از همه این چاچوب ها عبور می کند و در نهایت هم در شعر سپید احمد شاملو و هم در غزل های سیمین بهبهانی متجلی می شود. نمی شود گفت که سیمین بهبهانی غزل می گفت و جدا از نگاه نیما قدم برداشته است و یا چون شاملو شعر سپید می‌سرود در قلمرو شعر نیما تعریف می شود. نیما هرگز کمر به پیکار با قواعد شعری نبست و همواره تاکید بر حفظ وزن، ریتم و قافیه در ذات شعر خود داشت.

منبع: ابتکار

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: