اثبات ایرانی‌گری و هویت ملی در آثار سنایی / سید مهدی زرقانی

1396/8/16 ۰۷:۴۰

 اثبات ایرانی‌گری و هویت ملی در آثار سنایی / سید مهدی زرقانی

سنایی در دوره‌ای زندگی می‌کند که شرق ایران به لحاظ فرهنگی در حال انتقال از یک پارادایم به پارادایم دیگر است. در پارادایم نخست، مولفه‌هایی نظیر خردگرایی، دنیاگرایی، ایرانی‌گرایی، اصالت و اولویت دارد و در پارادایم دوم این مولفه‌ها به حاشیه می‌روند و عناصر دیگری جایگزین می‌شوند.

 

دومین نشست از مجموعه درس‌گفتارهایی دربارۀ سنایی به بررسی و تحلیل «سنایی نمایندۀ دورۀ گذار» اختصاص داشت که با سخنرانی دکتر سید مهدی زرقانی، عضو هیأت علمی دانشگاه فردوسی مشهد و سنایی‌پژوه، در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد.

 

سنایی نماینده دوره گذار است

سنایی در دوره‌ای زندگی می‌کند که شرق ایران به لحاظ فرهنگی در حال انتقال از یک پارادایم به پارادایم دیگر است. در پارادایم نخست، مولفه‌هایی نظیر خردگرایی، دنیاگرایی، ایرانی‌گرایی، اصالت و اولویت دارد و در پارادایم دوم این مولفه‌ها به حاشیه می‌روند و عناصر دیگری جایگزین می‌شوند. سنایی شاعری است که بهتر از هر شاعر دیگری توانسته ویژگی‌های دورۀ گذار را در شعرش تبدیل به کدهای زبانی کند. بخشی از شاکله‌های معنایی پیچیده و تضادها و تناقض‌های موجود در آثار او معلول همین زیستن فکری در دورۀ انتقال پارادایمی است.

اگر نگاه فوکویی و غیرخطی به تاریخ ادبیات داشته باشیم، می‌توانیم برش‌هایی را در تاریخ ادبیات ایجاد کنیم که آغاز و پایان هر برش همراه با یک تغییر در تاریخ ادبی است. در هر مقطع تاریخی وضعیت جامعه دچار پارادایم‌های مختلف شده و دوره جدیدی از تاریخ آغاز شده است. با تغییر این پارادایم‌ها جهت فرهنگی نیز تغییر می‌کند و افرادی که در این دوره زندگی می‌کنند در دوره گذار قرار دارند. برای مثال در قرن چهارم و پنجم، پارادایمی در شرق ایران داریم که می‌خواهیم درباره سنایی سخن بگوییم و در قرن ششم تا نهم پارادایم دیگری وجود دارد. لذا از نیمه قرن پنجم تا اواسط قرن ششم صد سال طول کشیده است که آن را «دوره گذار» می‌نامیم.

 

سنایی شکوهمندانه از عقل صحبت می‌کند

در دوره‌های گذار با شخصیت‌‌ها و آثاری مواجه می‌شویم که با دوره قبل و بعد از خود ارتباط دارند و نشان می‌دهند که چگونه فرهنگ از وضعیتی به وضعیت دیگر تبدیل می‌شود. شاعرانی هستند جریان‌ساز که می‌توانند مسیرهای تازه را تأسیس کنند و چون در دوره گذار زندگی می‌کنند تضاد و تناقض در شعرهایشان زیاد است. وقتی «حدیقه» سنایی را می‌خوانیم در جایی از آن شکوهمندانه از عقل صحبت می‌کند و در جایی دیگر عقل را به گونه‌ای دیگر توصیف می‌کند،و شاید یکی از علت‌هایی که بر این کتاب شرحی نوشته نشده است، تضادهای وحشتناکی است که در این اثر وجود دارد.

ما در دوره گذار با جامعه‌ای روبه‌رو می‌شویم که ویژگی‌های دو دوره را دارد. در این دوره است که فرهنگ به یکباره تغییر می‌کند. به اعتقاد من، سنایی شاعری تاثیرگذار است که در این دوره زیسته است. در آثار سنایی تضادهای زیادی مشاهده می‌شود که این تضادها به دلیل زندگی در این دوره است. وقتی آخرین آثار سنایی را می‌خوانیم متوجه می‌شویم که او در جایی توجه جدی به عقل دارد و در جایی دیگر اصلاً عقل را قبول ندارد و آن به سخره می‌گیرد و شاید همین تضادها باعث شده تا کنون شرح مناسبی بر آثار سنایی نوشته نشود. هیچ شاعری نتوانسته مانند سنایی ویژگی‌های دوره گذار را تبدیل به نشانه‌های زبانی کند و همین ویژگی‌ها موجب شده عده‌ای سنایی را نماینده‌ای کامل از دوره گذار بدانند که این بارزترین وجه شخصیتی اوست.

وقتی از تغییر پارادایم صحبت می‌کنیم، چند اتفاق اصلی روی می‌دهد. در قرن چهارم و پنجم، مساله ایرانی‌ها در شرق ایران، «هویت» است؛آنها می‌خواهند هویت خود را بیابند و به روشهای مختلفی تلاش می کنند. وقتی پارادایم تغییر می‌کند، مسائل مردم و متفکران و تعریف مفاهیم کلیدی عوض می‌شود، همچنین روش‌های تحقیق تغییر می کند، رویکرد به ابژه‌ها نیز عوض می‌شود. وقتی از تغییر پارادایم صحبت می‌کنیم، بنیادهای تفکر و اندیشه عوض می‌شود. در قرن ششم با تغییر پارادایم سرو کار داریم. در منطقه شرق ایران از اول اسلام تا قرن چهارم و پنجم شاهد توجه ویژه به هویت ایرانی هستیم اما وقتی وارد پارادایم بعدی می‌شویم، شرایط تغییر می‌کند و بیشتر به هویت اسلامی توجه می‌شود. آثار سنایی راهنمای بسیار خوبی برای درک این دوره است.

 

سنایی هویت تازه‌ای به اسطوره‌ها می‌دهد

با بررسی آثار سنایی متوجه می‌شویم اساطیر در دوره پارادایم اول مورد توجه قرار می‌گیرند و احیا می‌شوند و شاهد انتشار آثاری مانند شاهنامه فردوسی هستیم. اینها نشانه‌هایی است که می‌خواهیم با آنها ایرانی‌گری و هویت ملی را ثابت کنیم. در قرن چهارم و پنجم هویت ایرانی تثبیت می‌شود و تلاش برای حفظ فرهنگ و زبان ایرانی و میراث و هویت ملی با آفرینش شاهنامه فردوسی انجام می‌شود و بعد از قرن ششم گفتمان غالب ایران تصوف می‌شود. از قرن ششم تا دهم گفتمان تصوف است. از قرن ششم به بعد، به دنبال هویت دینی هستیم. در دوره اول به هویت ایرانی و در دوره دوم به هویت دینی توجه می‌شود. اگر در یک طرف شاهنامه داریم، در طرف دیگر مثنوی داریم. اما یکباره در پارادایم بعدی، توجه به دین پررنگ‌تر و همه چیز دچار تغییر می‌شود.

سنایی شخصیت‌های سامی و آریایی را تلفیق می‌کند، مثلاً او در کتاب «حدیقه الحقیقه» رستم، کیخسرو، افراسیاب، شیث، ابراهیم، یوسف و یعقوب را در کنار حضرت نوح و دیگر شخصیت‌های دینی آورده است که این نشان می‌دهد هر دو دوره در آثار سنایی، مورد توجه بوده است. احترام به شخصیت‌های شاهنامه و اسطوره در متن اشعار سنایی وجود دارد؛ وقتی شخصیت‌های اسطوره‌ای را تبدیل ماهیت می‌کند و رستم و اسفندیار را به گفتمان تصوف می‌برد و هویت تازه به اسطوره‌ها می‌بخشد.

 

دوره گذار دوگانگی و نقص سنایی نیست

سنایی دوره گذار را در آثارش نشان می‌دهد و این نشان از دوگانگی و نقص سنایی نیست، بلکه ویژگی دوره گذار است. از آثار او می‌توان فهمید که او به‌قبل و بعد از خود وابسته است. در اشعار ابتدایی او اسفندیار یک شخصیت اسطوره‌ای است و سنایی از او به‌عنوان ابزاری برای تجلی هویت ملی استفاده می‌کند، اما به‌مرور اسفندیار به جنگ نفس‌اماره می‌رود و اسطوره‌ها یکی‌یکی به تبلیغ دین می‌پردازند. سنایی در اشعارش نشان می‌دهد که چطور شرایط در حال تغییر است. از دیگر نشانه‌های این دوره این است که در پارادایم اول توجه ویژه‌ای به خرد زمینی شده است، اما در پارادایم دوم شاهد خرد آسمانی هستیم. تنها اثر عرفانی و منظومه عرفانی که با عقل آغاز می‌شود حدیقه است.

 

حرکت از فلسفه‌گرایی به فلسفه‌ستیزی

سنایی عقل و دین را با هم جمع می‌کند و سپس مساله فلسفه‌گرایی مطرح می‌شود که از قرن ششم تا دهم به شدت فلسفه‌ستیز می‌شویم. محمدغزالی تنها فردی است که در آن زمان به او حجت‌الاسلام می‌گفتند و کلامش تاثیرگذار بود. سنایی و غزالی در یک دوره زندگی می‌کردند و غزالی به‌قدری روی سنایی تأثیر می‌گذارد که اگر بگوییم او «حدیقه الحقیقه» را از تأثیر غزالی سروده است، بیراه نگفته ایم. البته این تأثیرپذیری مختص سنایی نیست و در آثار دیگر شاعران ما مانند مولانا نیز مشاهده می‌شود و انگار شاعران ما تا مدت‌های زیادی پای سفره غزالی نشسته‌اند. سنایی در دوره‌ای زندگی می‌کند که ما از فلسفه‌گرایی به سمت فلسفه‌ستیزی حرکت می کنیم.

منابع نشان می‌دهد در قرن چهارم و پنجم، علوم تجربی مورد توجه بودند و برای نویسنده‌ها و دانشمندان اعتبار قائل می‌شدند. در پارادایم اول ستاره‌شناس، داروشناس و شیمیدان و کتاب‌هایی مثل آثار رازی و علوم تجربی اصالت داشته و پارادایم که عوض شده علوم تجربی کنار رفته و علوم اشراقی اصالت می‌یابند. همچنین تقابلی ایجاد شد بین دفتر و نقطه مقابل آن که می‌شود دل. تقابل بین قلم و قدم ایجاد می‌شود. با یک علم می‌توان دانش‌های زمینی را فراگرفت و با علم دیگر می‌توان دانش‌های عرفانی را دریافت کرد. در دوره چهارم و پنجم آثار علوم زمینی و تجربی اصالت دارد و در دوره دوم علوم حال و معرفت و علوم تجربی به حاشیه می‌رود و سنایی این گذر از علوم تجربی به علوم حال را در حدیقه به تصویر کشیده است.

در دوره گذار ما از علوم تجربی به سمت علوم اشراقی حرکت کردیم و این ویژگی در آثار سنایی نمایان است. سنایی در «حدیقه الحقیقه» درباره چندین بیماری، نشانه‌های آن و راه درمان آنها صحبت می‌کند. سنایی یک فصل را به شناسایی انواع بیماری‌ها اختصاص داده و در فصل دیگر اثر ۸۰ بیماری را مطرح می‌کند و داروهای آن را نیز ذکر می‌کند و نشانه‌های بیماری را مطرح می‌کند و این گونه درباره طب سخن می‌گوید.از طرفی این اثر تنها مجموعه شعری است که یک باب را به نجوم اختصاص داده است. تک تک نام ستاره‌ها را می‌گوید و اطلاعات کاملا تخصصی از ستاره‌ها به ما می‌دهد. همچنین یک باب از «حدیقه الحقیقه» در ستایش علم است.

مطالعات نشان می‌دهد که زیست مردم در قرن چهارم و پنجم معطوف به دنیا بوده است، اما در قرن ششم و هفتم این زیست به آخرت معطوف می‌شود و این موضوع را به راحتی می‌توان در آثار سنایی متوجه شد.

 

غمگین شدن ایرانی‌ها

عاشقانه‌های قرن چهارم و پنجم زمینی هستند و بعد از آن تغییر می‌کنند. علوم تجربی دنیایی است که در قرن پنجم غلبه بر طب و فلسفه دارد، این دو همراه هم در قرن چهارم و پنجم در خدمت تأمین سلامت مردم بوده‌اند؛ یکی در جسم و دیگری در جان. در این دوره آداب‌نامه‌ها و سیاست‌نامه‌ها نوشته شده است و مسائل دنیایی مهم بوده است. فارابی مدینه فاضله را می‌نویسد برای طرح این دنیا و نشان می‌دهد که تصویر دنیا اصلا زشت نیست و فلسفه حیات زیست معطوف به دنیا است. بعد از قرن ششم فلسفه زیست زهد تبدیل به فلسفه حیات می‌شود. تصویر دنیا بعد از قرن ششم بسیار کریه است و در آن خرابه وجود دارد و مردارهای بسیاری هست و این تمثیل به مانند عجوزه هزار داماد است که خودش را زیبا آرایش کرده است. مساله ما بعد از قرن ششم آخرت است و برای آبادانی سرای دیگر بیشتر نوشته شده است. در تقابل دنیا و آخرت یکی باید سرکوفت بخورد، اما ما در حدیقه متوجه می‌شویم که سنایی به هر دو پرداخته است. سنایی قصایدی دارد که در آن توجه ویژه ای به عرفان و ستایش شده و این دو را با هم ترکیب کرده است. این ترکیب‌ها در آثار سنایی بسیار مشاهده می‌شود و محسوس است.

یکی از ویژگی‌های ایرانیان قرن چهارم و پنجم شادخواری است، اما بعد از آن اوضاع تغییر می‌کند و عوامل بسیاری باعث می‌شود ما ملت غمگینی باشیم؛ شاید زیستن در تمدن‌های مختلف و زیستن در این چهارراه‌ها و همچنین جنگ‌ها عامل غم‌ساز هستند. جشن‌های متعددی که از ایران باستان داشتیم از بین می‌رود و نشان می‌دهد که غیبت زهد انسان را ملال‌انگیز می‌کند؛ چون به شدت ضد لذت است.

آخرین ویژگی این است که ظاهراً اسناد و مدارک نشان می‌دهد در قرن چهارم و پنجم ما جمع‌گرا هستیم اما بعد از قرن شششم فردگرا می‌شویم، حماسه ژانر جمع گرایی است اما عرفان اساسا برای نجات جامعه دستوری ندارد و این مساله‌ای جدی برایش نیست و مساله آن نجات تک تک افراد است.

منبع: روزنامه اطلاعات

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: