1396/7/4 ۰۸:۳۳
جریدهبرداری و سقایی در تاریخ عزاداری با اهل فتوت و جوانمردی پیوند دارد. منابع تاریخی از انجام این آیینها توسط اهل فتوت در دوره ایلخانی و صفویه سخن میگویند. سقایی ذکر مصائب وارده بر عترت رسول خدا بویژه امام حسین(ع) و یارانش بهصورت نوحه سرایی دسته جمعی و هماهنگ بدون سینه زنی، زنجیر زنی، سنج و طبل زنی است. جریده علم مخصوصی بود که آن را در مقابل تکیه و حسینیه نصب میکردند و در پیشاپیش دستههای عزادار حرکت میدادند.
جریدهبرداری و سقایی در تاریخ عزاداری با اهل فتوت و جوانمردی پیوند دارد. منابع تاریخی از انجام این آیینها توسط اهل فتوت در دوره ایلخانی و صفویه سخن میگویند. سقایی ذکر مصائب وارده بر عترت رسول خدا بویژه امام حسین(ع) و یارانش بهصورت نوحه سرایی دسته جمعی و هماهنگ بدون سینه زنی، زنجیر زنی، سنج و طبل زنی است. جریده علم مخصوصی بود که آن را در مقابل تکیه و حسینیه نصب میکردند و در پیشاپیش دستههای عزادار حرکت میدادند. اهل فتوت از جمله گروههای اجتماعی و آیینی در تاریخ ایران بتدریج شخصیت امام علی(ع) را بهعنوان اسوه و الگوی فتوت پذیرفتند. در فتوت نامه سلمی نگارش قرن پنجم هجری به جایگاه امام در فتوت اشاره نشده، اما جایگاه ایشان در فتوت نامههای سده ششم به بعد محوری و انکارناپذیر است. برای نمونه در فتوت نامههای دوره ایلخانی از جمله تحفه الاخوان عبدالرزاق کاشانی عقاید شیعی بهصراحت مطرح شدهاند، حتی در فتوت نامه سلطانی پای آیینهای عزاداری محرم هم به میان آمده است. با توجه به تعریف سقایی که ارائه شد، در نوعی از آن به ایام عزاداری، افراد هیأت سقایی لباس سقایی میپوشیدند و مشک به دوش و جام در دست در مسیر عزاداری تشنگان را سیراب میکردند و مصائب اهل بیت امام حسین(ع) بویژه تشنگی آن حضرت و خانواده و اصحاب ایشان را میخواندند.(1)
در تاریخ فرهنگ ایرانی-اسلامی دو نوع سقایی وجود دارد که یکی جنبه معیشتی داشته و برخی در ازای گرفتن پول در مکانهای عمومی به مسافران و رهگذران آب میدادند(2)، اما نوع دوم سقایی بدون توقع مادی و بهعنوان امری ثواب و به نیت تقرب به خداوند انجام میشد. (3) در تاریخ ایران، سقایی بهعنوان خدمتی خالصانه به مردم در میان اهل فتوت و صوفیه معمول بوده است. حکایتی که امام قشیری در رساله قشیریه بیان میکند: «ذوالنون مصری گفت: هر که خواهد که جوانمردان نیکو بیند، به بغداد شود و سقایان بغداد را ببیند. گفتند: چگونه؟ گفت: اندر آن وقت که مرا منسوب کردند، نزدیک خلیفه بردند. سقایی دیدم عمامه نیکو بر سر نهاده و دستاری مصری برافکنده و کوزههای سفالین باریک و نو اندر دست، گفتم: این سقای سلطان است؟ گفتند نه که سقای عام است، کوزهای از وی فرا ستدم و آب خوردم و کسی با من بود، وی را گفتم: دیناری فرا وی ده. بنستد، گفت: تو اینجا اسیری و از جوانمردی نبود از تو چیزی ستدن».(4) بیانگر این است که در عرف صوفیه در همان آغاز سقایت بیمزد یکی از نشانههای جوانمردی بود، چنانکه سقایان بدون چشمداشت و حق الزحمه از جوانمردان نیکو سیرت به حساب میآمدهاند.
برخی از سقایت بایزید بسطامی در محضر امام صادق(ع) سخن راندهاند(5)، اما احتمال درک بایزید از حضور امام به لحاظ تاریخی ممکن نیست، اما این داستانها بیانگر مقبولیت سقایت در نزد اهل فتوت هستند. نکته دیگر اینکه در آثاری مانند نفحات الانس و فتوت نامه سلطانی نام سقا برای برخی از پیشاهنگان فتوت به چشم میخورد، مانند ولید بن عبدالله سقا از یاران ذوالنون مصری، علی بن شعیب سقا، ابوبکر سقا، درویش ابوتراب سقا و غیره که با سقایت و آب دهی به رهگذران، مسافران و در راه ماندگان ارتباط داشتهاند.(6) فتوت نامه ملا حسین واعظ کاشفی بهعنوان نخستین سند بیانگر سقایت اهل فتوت با آیین سقایی عاشورا است. کاشفی درباره آنان میگوید: «ایشان سه طایفه هستند: اول مداحان و غراخوانان و سقایان، دوم خواص گویان و بساط اندازان. سوم قصه خوانان و افسانه گویان»(7). حتی کاشفی کسانی را که از راه مداحی امرار معاش میکنند از مداحان نمیداند، او سقایان را هم از راسته مداحان میداند که علاوه بر کار مداحی مردم را سیراب میکنند و این نگرش ریشه در رسوم اهل فتوت دارد. از نکات بسیار مهم در فتوت نامه سلطانی پرداختن به واقعه عاشورا، که به مقام سقایت حضرت ابوالفضل عباس پردازش خاصی شده است: «پس هر که امروز به عشق شهیدان کربلا سقایی میکند، به متابعت و موافقت عباس علی است و پیشرو سقایان امت و هر که این معنی نداند، او را سقایی مسلم نیست».(8) حتی از جمله سنتهای آشامیدن آب در این اثر لعن بر قاتل امام حسین(ع) است، ذکری که هنوز توسط بسیاری از شیعیان و مریدان اهل بیت هنگام نوشیدن آب گفته میشود.
یکی از قلندرنامههای مربوط به دوران شاه سلیمان صفوی به تعدادی از نشانهها و نمادهای قلندری مانند جریده، توق، ذکر و غیره اشاره دارد که رفته رفته وارد آیینهای محرم شدند.(9) حتی رسم بود تا سقایان نو آموز و تازه کار میبایست یک بار از عصر روز نهم محرم تا دو ساعت پس از ظهر عاشورا با خیک پر ریگ با وزن چهل و پنج من و زنجیر در پای در شهر گردش کنند و به ذکر انبیا و شهدای کربلا بپردازند.بدین روش به منصب سقایی وارد میشدند و از دست پیر وصلههای سقایی مانند لنگ، قنطوره، رشته و بازو مهره دریافت میکردند.(10) اصطلاح «کدو مطبخ» در ادبیات این جریان که در قلندرنامه ارباب الطریق آن را میبینیم، کدویی بوده که بر آن پوست میکشیدند و ریسمان بر چهار جانب آن میبستند و با آن غذا حمل نموده و برای سقایی استفاده میکردند، این اصطلاح بیانگر رواج سقایی در میان قلندران است. البته نباید از نظر دور داشت که «کجکول» نیز در کنار دیگرآلات قلندری در ارتباط با سنت سقایی در آیینهای محرم به کار میرفت، کشکول متعلق به یکی از دراویش دوره قاجار که در آن به حضرت ابوالفضل عباس بن علی اینگونه اشاره شده است: «عباس آنکه شهره به هر شهر و کشور است».(11) در مجموع اسناد نشان میدهند که سنت سقایی بهعنوان یکی از رسوم جوانمردان و قلندران در پیوند با ائمه شیعه، واقعه عاشورا و بهطور کلی اعتقادات شیعیان بوده است. هرچند این میراث در طول سدههای مختلف دستخوش تغییراتی شدند، ولی اساس آیینی آن در دوره بعد تداوم یافت. گذشته از فتوت نامه و آثار قلندران، اخبار جسته و گریخته سقایی را میتوانیم در سفرنامههای سیاحان غربی مشاهده کنیم. سقایی ادامه سنت جوانمردان و دراویش قلندریه است. در سفرنامه تاورنیه در کنار توصیف تکیه دراویش اصفهان، لوازم و نوع پوشش آنان و همچنین سخنوری دو درویش پیر و جوان آمده است که آنان ظرف بزرگ آب و چند جام کوچک در اطراف آن به درب خانههایشان گذاردهاند، به گونهای که اگر هوا گرم باشد، یخ هم در آن میاندازند و عابران از آن مجانی آب مینوشند.(12) در سفرنامه ایوان گرس با اشاره به سقایان اواخر دوره صفوی آمده که: «سقاها با پشتی خمیده مشکی بزرگ آب را میان مردم در کوچهها میگردانیدند. آنان از این سر شهر تا آن سر شهر رفت و آمد میکردند و با زدن دو صفحه مسی به یکدیگر و با صدا در آوردن زنگولهای، ورود خود را به مردمان تشنه و نیازمند اعلام میکردند. البته آنان از مردم عادی پولی از این بابت دریافت نمیکردند، اما اعیان و مقربین شهر با کمکهای خود زندگی آنها را تأمین میکردند».(13) حسین پرتو بیضایی در کتاب ورزش باستانی ضمن اشاره به گزارش تاورنیه مکانی که او در سفرنامه گزارش میکند، سقاخانه و آن دراویش را درویشهای خاکساری میداند که در اوایل دوره پهلوی نیز بساط سخنوری و سقاییشان برقرار بود. تصویری که بیضایی از مشاهداتش ارائه میدهد، شباهت زیادی با گزارشهای دوره صفوی دارد: «تا چند سال قبل در بین دستههای عزاداری ایام عاشورا، دستهای بهنام سقا حرکت میکردند که افراد این دسته هر یک کشکولی بهدست میگرفتند و بعضی از آنها پیشبندی چرمین در جلوی سینه خود میآویختند و مشک آبی به دوش و جامی به دست میگرفتند و در جلو دسته آب به مردم عرضه میکردند».(14) او پس از اشاره به فعالیت سخنوران در ایام محرم و روضه خوانیهای ماه صفر در تکایا، علت سردم بستن سخنوران را در فعالیت آیین عزاداری بویژه سقاخوانی میداند. هرچند در جزئیات نظر بیضایی تأملاتی وجود دارد، اما مشاهدات او درباره حضور دراویش سقا در آیینهای عزاداری محرم به اواخر دوره قاجار و اوایل دوره پهلوی و همچنین شباهت آنان با سقایان دوره صفوی است.
در بیشتر شهرهای ایران آیین سقایی برگزار میشد، به گونهای که هیأت سقایان پیش از آغاز مراسم وصلههایی مانند لنگ، کشکول، کمربند مخصوص سقایی، جام فلزی، لباس و شال مشکی بلند، نطع و لچک مشکی میپوشند که میراث عیاران و جوانمردان هستند. مراسم و آداب تشرف نوجوانان به سقایی جای پای سنتهای صوفیانه را نشان میدهد. بدینترتیب وقتی پدری قصد داشت پسرش را وارد دسته سقایان کند، طی مراسمی آنها را به منزل دعوت میکرد و پس از ذکر مداحی و منقبت خوانی وصلههای سقایی بر کودک پوشانده میشد. پس از پایان مراسم کودک جزو دسته سقایان محسوب و موظف به شرکت در مجلس سقایی بود.(15) تشرف و پذیرفته شدن آیینی در جمع، نقش پیر و مرشد مشهور به بابا، تعهد دائمی و به تعبیری پیمان نوآموز با آیین سقایی تا پایان عمر بیانگر عناصر صوفیانه و جوانمردی در آیین سقایی هستند.
جریده برداری
جریدهبرداری یکی از مظاهر سوگواری است که در ایام ماه محرم افراشته و در پای آن عزاداری میکردند.(16) مؤلف بهار عجم در پرداختن به معانی جریده آورده است: «نیزه کوچک که قلندران دارند».(17) نام جریده در دوره صفوی و پس از آن در رسائل قلندری بهعنوان علم قلندران آمده است. در فتوت نامه سلطانی به علم و وصلههای مداحان اشاره ولی به جریده پرداخته نشده است، اما از دوره صفوی به بعد جریده علم مخصوص قلندران بود و به وسیله آنان در عزاداری محرم به کار میرفت. این علم در شهرهایی مانند کاشان، آران و بیدگل، نوش آباد، شهررضا و برخی از آبادیهای کاشان از علمهای عزاست و برای آن آداب ویژهای است. (18) یکی از رسائل اهل فتوت دوره صفوی به نصب جریده در ورودی تکیههای جوانمردان اشاره میکند، در این رساله این کار به حضرت ابراهیم که در نزد اهل فتوت مقام ویژهای دارد، نسبت داده شده است(19). کلاویخو در سفرنامهاش به نصب علم در دروازه خانقاه اشاره میکند که درویشها این علم را در گردشهای روزانه با خودشان میبردند، (20) حتی تا اواخر دوره قاجار و اوایل دوره پهلوی در ایام محرم جریده و علمهای دیگر در جلو دکاکین نصب میشد.(21) امروزه هم در کاشان به ایام محرم جریده در ورودی تکیه و حسینیه نصب میشود. در دوره قاجاریه هم جریده یکی از علمهای مربوط به قلندریه، خاکساران و دراویش عجم بود، طوری که در رسائل آنان بسیار به جریده اشاره شده است. مهمترین سند مربوط به دوره قاجار اجازه نامهای است که بابایان جریده برای یکی از ابدالان صادر نموده و او را به سمت بابایی جریده ارتقا و به او اجازه داده تا جریده را حمل کند. حسین معتمدی بخشی از این اجازه نامه را تحت عنوان اجازه نامه بابا مهدی در کتاب عزاداری سنتی آورده است.(22) از این اجازه نامه استنباط میشود که جریدهبرداری تا اوایل دوره پهلوی از آن دراویش بوده است، دیگر اینکه در این دوران هنوز سلسله مراتب قلندری اعم از کودک ابدال، صاحب لوا و بابا به همان ترتیب دورههای قبل جریان داشته و حتی این مراتب در زمان حرکت جریده همراه با دسته عزادار رعایت میشد، چنان که بر اساس این اجازه نامه جای علم بابا مهدی را پشت علم بابا محمود اجازه دادهاند. توانایی جسمی و روحی در وارد شدن به سلک جریده برداران در عزاداری شرط اساسی است چراکه جریده یا علم بسیار سنگین و این ویژگی فیزیکی علم نیز حکایت از ارتباطش با قشر جوانمردان و قلندران دارد.سقایی و جریدهبرداری بهعنوان آیینهای عزاداری محرم در ایران از سنتهای جوانمردان و قلندران سرچشمه میگیرند، هرچند با گذر زمان خاستگاه اصلی این آیینها فراموش شده، هنوز نامها و نشانههای صوفیانه آن کاملاً آشکار است. گروههای جوانمردی و قلندران نه تنها در امور معنوی و اعتقادی جامعه ایران تأثیرگذار هستند، بلکه بر آیینهای مردمی بویژه مراسم عزاداری محرم تأثیر به سزایی داشتهاند و گویا وجود تشکیلات خانقاهی و رعایت سلسله مراتب آن از دلایل حفظ این آیینها بوده است. در روزگار ما آیینهای سقایی و جریدهبرداری با استقبال مریدان اهل بیت در ایران و سراسر جهان همراه شده و در عزاداریهای سالار شهیدان امام حسین(ع) عمومیت دارند.
منابع:
1-معتمدی، حسین، 1378ه.ش، عزاداری سنتی شیعیان در ایران و جهان، ج1، قم، ظهور، ص417
2-ابن بطوطه، 1361ه.ش، سفرنامه ابن بطوطه، ترجمه محمد علی موحدی، ج1، تهران، علمی و فرهنگی، ص29؛ تحویلدار، میرزا حسین، 1342ه.ش، جغرافیای اصفهان، به کوشش منوچهر ستوده، ج1، تهران، دانشگاه تهران، ص120؛ محمد بن احمد قرشی، 1361ه.ش، آیین شهرداری، ترجمه جواد قرشی، ج3، تهران، علمی و فرهنگی، صص267-266
3-معتمدی، 1378ه.ش، ج1، 454-450
4- ترجمه رساله قشیریه؛ ترجمه فارسی عبدالکریم قشیری، 1374ه.ش، تصحیح بدیع الزمان فروزانفر، ج4، تهران، علمی و فرهنگی، ص360
5-زرین کوب، عبدالحسین، 1367ه.ش، جست و جو در تصوف ایران، تهران، امیر کبیر، ص36
6-جامی، عبدالرحمن، 1375ه.ش، نفحات الانس من حضرات القدس، ج3، تهران، اطلاعات، صص191-108-33؛ واعظ کاشفی سبزواری، حسین، 1350ه.ش، فتوت نامه سلطانی، به اهتمام محمد جعفر محجوب، ج1، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، ص125.
7-واعظ کاشفی، 1350ه.ش، ص282
8-همان، ص294
9-افشار، مهران و میرعابدینی، 1374ه.ش، آیین قلندری، ج1، تهران، فراروان، ص177
10-افشاری، مهران، 1382ه.ش، فتوت نامهها و رسائل خاکساریه، ج1، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی، ص68
11-آلن، جیمز، 1381ه.ش، هنر فولادسازی در ایران، ترجمه پرویز تناولی، ج1، تهران، یساولی، ص54
12-تاورنیه، ژان باتیست، 1336ه.ش، سفرنامه تاورنیه، ترجمه ابوتراب نوری، تصحیح حمید شیرانی، ج1، تهران، سنائی، صص394-395
13- گرس، ایوان، 1372ه.ش، سفیر زیبا (سرگذشت و سفرنامه سفیر فرانسه در دربار سلطان حسین)، ترجمه و توضیح علی اصغر سعیدی، ج1، تهران، نشر تهران، ص395
14-پرتو بیضایی کاشانی، حسین، 1382ه.ش، تاریخ ورزش باستانی(زورخانه)، ج1، تهران، زوار، ص43
15- معتمدی، 1378ه.ش، ج1، صص472-474
16-معتمدی، 1378ه.ش، ج1، ص565
17-فرهنگ بهار عجم؛ لاله تیک چند بهار، 1380ه.ش، تصحیح کاظم دزفولیان، تهران، طلایه، ذیل واژه
18- معتمدی، حسین، 1378ه.ش، ج1، صص571-558؛هاشمی تبار، سید حسین، 1375ه.ش، تاریخ بیدگل، ج1، آباده، ارجمند، صص91-90
19-افشاری، مهران و مداینی، مهدی، 1381ه.ش، چهارده رساله در باب فتوت و اصناف، ج1، تهران، چشمه، ص141
20-کلاویخو، 1366ه.ش، سفرنامه کلاویخو، ترجمه مسعود رجب نیا، ج2، تهران، علمی و فرهنگی، صص150-149
21- پرتو بیضایی کاشانی، حسین، 1382ه.ش، ص44
22- معتمدی، 1378ه.ش، ج1، ص565-564
منبع: روزنامه ایران
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید