صلح و كودكان با سخنرانی مینو مرتاضی لنگرودی و حسن قاضی‌مرادی

1396/7/2 ۰۹:۵۱

 صلح و كودكان با سخنرانی مینو مرتاضی لنگرودی و حسن قاضی‌مرادی

كودكان امروز بیش‌ از اینكه بتوانند انسان‌هایی آزاد و در صلح درون و بیرون با خود باشند، برده‌هایی نوین هستند


كودكان امروز بیش‌ از اینكه بتوانند انسان‌هایی آزاد و در صلح درون و بیرون با خود باشند، برده‌هایی نوین هستند

عاطفه شمس: انجمن حمایت از حقوق كودكان با همكاری فرهنگسرای شفق، طی روزهای اخیر به مناسبت روز جهانی صلح همایشی را تحت عنوان «به رنگ صلح» برگزار كرد. در این مراسم، حسن قاضی مرادی، نویسنده و پژوهشگر اجتماعی و مینو مرتاضی لنگرودی، عضو مادران صلح ایران و فعال مدنی به عنوان سخنران حضور داشتند. همچنین در ابتدای این همایش، نمایشگاهی از آثار نقاشی كودكان با نام «صلح - جهانی شایسته كودكان» به سرپرستی لیلا كعبی، نقاش و عضو انجمن حمایت از حقوق كودكان با هدف آموزش كودكان برای به تصویر كشیدن مفهوم صلح به نمایش درآمد. مرتاضی، كودكان امروز را برده‌های نوینی دانست كه پشت ظاهر فریبنده رفاه، آسایش یا ازخودگذشتگی‌ها و فداكاری‌هایی كه والدین برای آنها می‌كنند، بیشتر از اینكه بتوانند انسان‌هایی آزاد و در صلح درون و بیرون با خود باشند، در محدودیت به سر می‌برند. قاضی مرادی نیز هدف و بنیان گفت‌وگو را باهم اندیشی در ارتباط با یك موضوع مشترك دانست كه هدف آن همانند صلح، ایجاد تغییر است. گزارشی از این نشست را در ادامه می‌خوانید.

فضیلتی كه ازجان آدمی مایه می‌گیرد/ مینو مرتاضی لنگرودی- عضو مادران صلح ایران و فعال مدنی در ابتدای این نشست، مینو مرتاضی لنگرودی با تاكید بر اینكه ما با سه مفهوم خیلی مهم یعنی صلح، گفت‌وگو و كودك مواجه هستیم، گفت: صلح را در لغت به معنای آشتی یا زندگی كردن در آرامش و امنیت تعریف كرده‌اند و بعضا نیز صلح را آتش‌بس گفته‌اند كه رایج‌ترین تعریفی است كه از صلح در اذهان وجود دارد. گرچه در دوران جدید، یك مفهوم تقریبا منسوخ شده است كه در عمل هنوز كاربرد دارد. به طور مثال، در فلسفه مدرن پس از رنسانس، اسپینوزا، صلح را آتش‌بس نمی‌داند بلكه آن را فضیلتی می‌داند كه از جان آدمی مایه می‌گیرد. او با اشاره به گفت‌وگو به عنوان مفهوم بعدی، افزود: گفت‌وگو به معنای ساده آن، یك تعامل خلاق و دو طرفه فعال است و اگر قرار باشد گفت‌وگو از صلح باشد قطعا طرفین باید ملزومات آن، یعنی آرامش و امنیت در گفت‌وگو را برای یكدیگر به نحوی ایجاد كنند كه مفهوم گفت‌وگو امكان تحقق یابد. به طور قطع، گفت‌وگو بر پایه عنصر بسیار مهمی كه امروز بسیار بر آن تاكید می‌شود یعنی زبان شكل می‌گیرد. سپس، ما با یك مفهوم عمیق دیگر با عنوان كودك، مواجه هستیم. ناب‌ترین، پاك‌ترین، پر انرژی‌ترین و برهنه‌ترین دوره زندگی آدمی، كودكی است، بنابراین، وقتی ما از كودك سخن می‌گوییم بسیاری از این مفاهیم در ذهن ما شكل می‌گیرد. شعرا نیز با دریغ و افسوس درباره آن شعرها سروده‌اند گویا بهشت گمشده‌ای است كه امروز از بی‌خیالی و ناب بودن موجود در آن فاصله گرفته‌ایم. مرتاضی، با طرح این پرسش كه چگونه می‌توان این سه مفهوم عمیق را در كنار هم قرار داده و با كودك درباره صلح گفت‌وگو كرد، گفت: تجربه نشان داده تجربه زبانی برای انسان یك تجربه بسیار خاص و در عین حال هولناك است. آگامبن، در كتاب «كودكی و تاریخ» این پرسش را مطرح می‌كند كه آیا آوای انسانی‌ای وجود دارد؟ حیوانات پس از تولد آوا یا فون دارند و به وسیله آن با همنوعان خود و طبیعت بدون واسطه ارتباط برقرار می‌كنند. انسان نیز تا زمانی كه بسیار كودك است آوایی دارد كه خیلی زود آن را در راه زبان، یادگرفتن آن یا پیش فرض‌های زبان كه ذهنیت او را شكل می‌دهد، از دست می‌دهد. آگامبن می‌پرسد آیا با آوایی شبیه به جیك جیك گنجشك یا جیر جیر جیرجیرك، انسان می‌تواند در حیات برهنه، ارتباط برقرار كند و از چیزی گفت‌وگو كند یا آرامش را برقرار كند؟ ظاهرا حیوانات این توانایی را دارند و طبیعت اینگونه است اما از آنجا كه انسان آوای طبیعی خود را با یادگیری زبان و تمامی پیش فرض‌های آن از دست می‌دهد، در نتیجه، زبان به عنوان مقوله بیرونی بر او تحمیل می‌شود و او می‌پذیرد. بنابراین، حیاتی كه از طریق زبان با آن آشنا می‌شود و با آن زندگی می‌كند، حیاتی نه طبیعی بلكه بیرون از انسان و امری اكتسابی است و در پرتو این اكتساب، بسیاری از رفتارهای او تغییر پیدا می‌كند و نسبت به بسیاری از مفاهیم، پیش‌فرض‌ها و پیش داوری‌هایی پیدا می‌كند كه در راه گفت‌وگو یا در راه ارتباط برقرار كردن با مفاهیم دیگر با خود یا دیگران، ممكن است مانع‌تراشی یا تسهیل كند.

 

فردیت یا شخصیت؟

وی ادامه داد: كودك مجبور است در طول زندگی خود همواره هویت خود را با زبان تعریف كند. در واقع، تفاوت زبان با آوای طبیعی در این است كه زبان انسان، دلالت‌گر و معنازاست و البته كه معانی و مفاهیم آن نیز متغیر است. كودك در فرآیند رشد خود به گفته آگامبن، دچار یك شكاف می‌شود، یعنی هر چه بیشتر با زبان آشنا می‌شود بیش از پیش با آن طبیعت برهنه و خام خود فاصله پیدا می‌كند. آگامبن در یك بحث نقد تئولوژیك می‌گوید: «در واقع، آوای كودكی همان چیزی است كه در پای زبان قربانی می‌شود.» بنابراین، باید بپذیریم كه صلح كه دربرگیرنده روح تمدن و برخاسته از فرهن گ است، الگوهایی دارد و قرار است با زبان مورد بررسی قرار گیرد دقیقا در ذهن كودك مفهومی برهنه و خام و برگرفته از حیات طبیعی او نیست. در نتیجه، ما اساسا انسانی را سراغ نداریم كه مسلح به زبان باشد اما بتواند مانند حیوانی كه آوا دارد از در صلح با طبیعت دربیاید و بتواند آن را همان‌گونه كه هست بپذیرد. زبان باعث عمیق‌تر شدن شكاف انسان با طبیعت می‌شود. اینجا ممكن است این سوال پیش‌ آید كه وقتی انسان می‌خواهد از حیات طبیعی خود خارج و وارد حیات مدنی شود و والدین به خود حق می‌دهند هرگونه كه می‌خواهند در این حیات برهنه دخل و تصرف كنند، آیا در این حیات، كودك از حقی برابر با والدین خود برای زیستن برخوردار است یا فقط حق در مدنیت شكل می‌گیرد؟ مرتاضی، پاسخ این پرسش‌ها را برای رسیدن به مفهوم صلح ضروری دانست و افزود: به نظر می‌رسد كه كودكان امروز پشت ظاهر فریبنده رفاه، آسایش یا از خودگذشتگی‌ها و فداكاری‌هایی كه والدین برای آنها می‌كنند بیش‌از اینكه بتوانند انسان‌هایی آزاد و در صلح درون و بیرون با خود باشند، برده‌هایی نوین هستند زیرا والدین خود نیز بردگان شرایط نوین هستند. در واقع، كودكان به نظر می‌رسد برده بردگانی هستند كه خود آنها نیز راه خلاصی چندانی از شرایط دوران ندارند و بسیاری از حقوق خود را پیشاپیش برای زندگی كردن، واگذار كرده‌اند. زبان آموزش، چندین نسل است كه برای والدین و كودكان، زبان شرطی شدن و قراردادی شدن است. وقتی كه آموزش به معنای شرطی شدن نسبت به محیط و روابط با دیگران است، پیشاپیش قراردادهایی را وضع می‌كند كه مانند بند و زنجیر دست و پای كودك را می‌بندند و اساسا اجازه نمی‌دهند كه مفهوم صلح در پیوند با معنای واقعی آن یعنی آزادی و اختیار، شكل بگیرد و معنا شود. در نتیجه، با وجود اینكه به نظر می‌رسد بیش از پیش صلح به معنای آتش‌بس یا حداكثر آشتی و سازش تلقی می‌شود. شرطی شدن به مثابه پذیرش زندگی قراردادی، كودكان را مانند والدین در شرایط محیطی‌ای قرار می‌دهد كه بهره‌كشی را آسان می‌كند. در چنین شرایطی حتی در دوران نوین كه فردیت بسیار مطرح و بعضا مقدس است، جای خود را به شخصیت می‌دهد. شخصیت مساله‌ای آموختنی است و افراد بر پایه یكسری مدل‌ها و الگوها تبدیل به شخصیت می‌شوند اما فردیت كه با پرسش، تغییر و كنش خلاق دایمی ساخته می‌شود در اینجا و در جریان فضاهایی كه سرمایه و سود و روابط منفعت‌طلبانه در آن حرف اول را می‌زند و نظام آموزشی پیرو چنین استراتژی‌ای است، مفقود می‌شود.

 

روابط و تعاملات عاطفی و مدنی تابع شخصیت‌هاست

وی با بیان اینكه بسیاری از روابط و تعاملات عاطفی، احساسی و مدنی در عرصه مدنیت و اجتماع و سیاست، بیش از آنكه تابع واقعیت‌هایی باشد كه انسان را آزاد می‌كند یا آزاد می‌خواهد، تحت تاثیر عناوین یا شخصیت‌ها قرار می‌گیرد، افزود: امروز نیز مانند گذشته امكان‌ زاده شدن دانشمندان و نوابغ زیادی وجود دارد اما چون كودكان منقاد هستند و حتی علم و دانش و نبوغ آنها نیز صرف نگه داشتن خود در فضای موجود می‌شود، كمتر شاهد بروز نبوغ و استعدادهای آنها هستیم. بنابراین، آیا در رابطه با گفت‌وگوی صلح با كودك نباید به این توجه داشت كه آیا زبانی كه هنر عشق ورزیدن و آزاد زیستن را به كودك یاد نداده باشد یا در آموزش او متجلی نشده باشد، همچنان می‌تواند درباره صلح، گفت‌وگو كند یا حداكثر این است كه بگوییم برای تو خوب نیست، یعنی تو چیزی بیش از دیگرانی و با تشدید نابرابری در زبان امكان گفت‌وگو و صلح را محدود كنیم. والتر بنیامین می‌گوید كه آیا وقت این نرسیده كه با تصحیح زبان، خود را برای شادی‌های دوره كودكی و تعمیق و تداوم این شادی‌ها در تمام عمر آماده كنیم؟ مگر آرمانشهری كه هر ایسم و تفكری ارایه می‌دهد، بازگشت به همین آرامش و شادی كودكانه نیست؟ شادی و آرامشی كه در آن لازم نباشد نابرابری و تبعیضی باشد یا زبانی شكل بگیرد كه در آن، من نتوانم معنای صلح را بفهمم یا معنای دربند بودن و سرسپردگی و فرمانبری، حداقل آسایش و آرامش زیستن را به من عطا كند. مرتاضی در پایان تاكید كرد: كودكان خیلی خوب می‌دانند كه هیچ خرگوشی نمی‌تواند مانند لاك‌پشت زندگی كند و خوب می‌فهمند كه سرخی گل سرخ از آن اوست و با این واقعیت‌ها خیلی بهتر از مایی كه زبان را می‌فهمیم و خود را زبان‌دان می‌دانیم كنار می‌آیند.

 

 

گفت‌وگو یعنی با هم‌اندیشی در ارتباط باموضوع مشترك/ حسن قاضی مرادی - نویسنده و پژوهشگر اجتماعی

دومین سخنران، حسن قاضی مرادی بود كه موضوع بحث خود را رابطه صلح و گفت‌وگو بیان كرد و افزود: وقتی به این رابطه می‌اندیشیم، می‌توانیم حتی یك درك شهودی نسبت به آن داشته باشیم. این گفته معروفی است كه «مادامی كه ما صحبت می‌كنیم نمی‌توانیم شلیك كنیم» و این درك شهودی از رابطه ایجابی و مستقیم گفت‌وگو و صلح است. اما برای تعمیق بخشیدن به درك خود از این رابطه، نخست تعریفی از گفت‌وگو و صلح ارایه می‌دهم و در نهایت، درباره ارتباط این دو نكاتی را ذكر می‌كنم. در میان ارتباطات كلامی، گفت‌وگو در یك سر قطبیتی قرار می‌گیرد كه قطب دیگر آن، تك‌گویی است. برای درك عمیق‌تر معنای گفت‌وگو ناگزیر هستم به دیگر انواع ارتباط كلامی اشاره مختصری بكنم. تك‌گویی، گفتار سلطه و كلام آخر است و گفته‌ای است كه به مخاطب تحمیل می‌شود. وقتی تك‌گویی در یك ارتباط دوجانبه انجام شود یعنی طرفین تك‌گو باشند به آن مشاجره می‌گوییم. وقتی در یك ارتباط، طرفین بخواهند نظر خود را به دیگری اثبات و او را نسبت به درستی نظر خود متقاعد كنند، به آن بحث یا مباحثه گفته می‌شود و زمانی كه دو سوی ارتباط كلامی، بخواهند در رابطه با موضوع مشخصی به یك توافق برسند به آن مذاكره می‌گوییم. گفت‌وگو یك ارتباط كلامی متفاوت با اینهاست. اگر این ارتباطات كلامی كه ذكر شد اهداف مشخصی دارند، گفت‌وگو هدف مشخصی ندارد بلكه یك هدف عام دارد. هدف و بنیان گفت‌وگو در واقع، باهم‌اندیشی در ارتباط با یك موضوع مشترك است. وی ادامه داد: اما می‌توان این پرسش را طرح كرد كه این باهم‌اندیشی برای چه انجام می‌شود. گفت‌وگو‌كنندگان آرا و نظرات متفاوتی نسبت به موضوع مشخصی دارند، وقتی باهم‌اندیشی صورت می‌گیرد به این معنی است كه در ارتباط با آن موضوع مشترك، قرار است مفاهمه و روشنگری تحقق پیدا كند. اما تحقق مفاهمه و روشنگری در ارتباط با گفت‌وگو به معنای در درجه اول، ایجاد معنا و ایده مشترك نسبت به موضوع مشترك است، آرای متفاوت و متمایزی كه در مقابل یكدیگر قرار می‌گیرند و از تلاقی اینها با یكدیگر ایده و معنای مشتركی استخراج می‌شود. در قدم بعد، به این معناست كه گفت‌وگو‌كنندگان در آرای متفاوت خود، به تدریج به ایده‌ها و معانی مشترك جدیدی می‌رسند. یعنی در قدم اول ایده‌ها و مفاهیم مشترك جدیدی كشف و در قدم دوم، ایده‌ها و معانی مشترك نویی ساخته می‌شود.

 

 

صلح یعنی همزیستی منظم تفاوت‌ها و تعارض‌ها

قاضی مرادی با بیان اینكه برای صلح می‌توان دو تعریف ارایه كرد، گفت: یك تعریف، تعریف سلبی یا منفعل از صلح است كه در آن، صلح به معنای فقدان جنگ است. برای اینكه صلح برقرار شود نیازی به انجام كاری نیست و كافی است جنگ خاتمه پیدا كند و در پی یك آتش بس، مذاكرات صلح - و نه گفت‌وگوی صلح - انجام شود این صلحی منفعل است. اما معنای ایجابی صلح، همزیستی منظم تفاوت‌ها و تعارض‌هاست. وقتی به واسطه مناسبات اجتماعی، كردارها، آداب و رسوم، فرهنگ‌های متفاوت و متمایز و همزیستی پیدا می‌كنند به آن صلح می‌گوییم كه این صلح فعال است. بنابراین، صلح فعال بین كردارهای متفاوت از آغاز وجود ندارد بلكه در همزیستی منظم یا مسالمت‌آمیز ایجاد می‌شود. اگر این معنا را برای صلح در نظر بگیریم، آنگاه این معنای صلح است كه با گفت‌وگو ارتباط پیدا می‌كند و می‌توان ارتباطش با گفت‌وگو را بررسی كرد.

وی سپس با بیان نكاتی در ارتباط با وحدت صلح و گفت‌وگو، ادامه داد: نخستین نكته اینكه گفت‌وگو، باهم‌اندیشی در ارتباط با نظرات متفاوت و متمایزی است كه گفت‌وگو‌كنندگان راجع به یك موضوع دارند. بنابراین، اصل آنچه گفت‌وگو را ممكن می‌كند آرای متفاوت و متمایز نسبت به یك موضوع است. از این نظر هم گفت‌وگو و هم صلح، مبتنی بر یك اصل مشترك هستند و آن به رسمیت شناختن تمایز و تفاوت است. اگر تمایز و تفاوت به رسمیت شناخته نشود به معنای ایجاد یكسان‌اندیشی، یكسان‌كرداری و یكسان‌بودگی ست و این موقعیت یكسانی‌، موقعیت سلطه است. نكته دوم این است كه چرا ما تفاوت‌ها و تمایزها را به رسمیت می‌شناسیم؟ آیا فقط به رسمیت شناختن آنها كافی است؟ زمانی می‌توانیم از تحقق گفت‌وگو و صلح صحبت كنیم كه آنها در تعامل با یكدیگر قرار گیرند. در واقع، هرگاه تفاوت‌ها و تمایزهای فكری موضوع گفت‌وگو و در تعامل با یكدیگر قرار می‌گیرند، گفت‌وگو محقق می‌شود. در صلح وقتی تفاوت‌ها و تمایزها موجب می‌شود همزیستی بین آنها به وجود بیاید، به آن موقعیت صلح می‌گوییم. بنابراین، صرفا به رسمیت شناختن تفاوت‌ها و تمایزها معرف صلح نیست بلكه تعامل آنها باید انجام شود و در اینجا مهم‌ترین مساله‌‌ای كه پیش می‌آید این است كه باید بین این تفاوت‌ها و تمایزها، تساهل و رواداری یا تعامل مسالمت‌آمیز وجود داشته باشد.

 

 

هدف گفت‌وگو و صلح، ایجاد تغییر است

قاضی مرادی با طرح این پرسش كه به رسمیت شناختن تفاوت‌ها و تمایزها و تعامل بین آنها برای چه انجام می‌شود، افزود: هدف گفت‌وگو و صلح، ایجاد تغییر است. وقتی كه در گفت‌وگو، آرای متفاوت نسبت به یك موضوعی با یكدیگر تعامل انتقادی پیدا می‌كنند و ما در پی تداوم گفت‌وگو، ایده‌ها و معانی مشترك نویی را ایجاد می‌كنیم، در واقع، در اندیشه خود تغییر به وجود می‌آوریم و این تغییر برای همه گفت‌وگوكنندگان روی می‌دهد. در صلح نیز وقتی كه بین كردارهای متفاوت و متمایز همزیستی به وجود می‌آوریم این همزیستی مبتنی بر كردارهای مشتركی است كه از درون این تعامل و همزیستی مسالمت‌آمیز به دست می‌آید. این كردارهای مشترك به معنای تغییر در كردارهای هر دو سوی رابطه صلح‌آمیز است. وی با بیان اینكه هم گفت‌وگو و هم صلح موقعیت‌هایی هستند كه از سلطه تهی هستند، گفت: وجود سلطه و رابطه مبتنی بر سلطه هم گفت‌وگو و هم صلح را نقض می‌كند. گفت‌وگو یك پیش‌فرض اصلی دارد و آن، برابری میان گفت‌وگو‌كنندگان است. در صلح نیز وقتی ما می‌توانیم از همزیستی مسالمت‌آمیز صحبت كنیم كه سلطه یا رابطه سلطه حذف شده باشد. قاضی مرادی با تاكید بر اینكه صلح و گفت‌وگو ابزارهایی برای حل همه ستیزه‌ها و مخاصمات نیستند، ادامه داد: به طور مثال، وجود نژادهای انسانی، معرف یك تفاوت است. وقتی این تفاوت و تمایز نژادی با سلطه گره بخورد به تبعیض نژادی تبدیل می‌شود و بعد، این تبعیض نژادی معرف ستیزه و مخاصمه‌ای است كه نمی‌توان بین كسانی كه به این تبعیض معتقد هستند و كسانی كه به آن معتقد نیستند، گفت‌وگو و صلح ایجاد كرد. در عرصه سیاسی نیز نمی‌توان بین یك استعمارگر و استعمارشده چنین گفت‌وگو و صلحی را ایجاد كرد، یا بین دموكراسی و فاشیزم گفت‌وگو و صلح نمی‌تواند صورت بگیرد و... این به این معنا نیست كه بین این ستیزه‌ها و مخاصمات، اساسا امكان هیچ نوع ارتباط یا صلحی نیست. صلح و ارتباط كلامی می‌تواند باشد اما صلح آن منفعل و ارتباط كلامی نیز اگر باشد از نوع مذاكره یا مباحثه یا مشاجره است. در نتیجه، اگر گفت‌وگویی بخواهد شكل بگیرد در قدم اول باید این تبعیض‌ها برطرف شود.

 

گفت‌وگو، ابزار اصلی تحقق صلح

این نویسنده و پژوهشگر اجتماعی در ادامه، افزود: اما چگونه می‌توان درباره رابطه گفت‌وگو و صلح به معنای صلح فعال یا ایجابی صحبت كرد. می‌توان از ویژگی‌های گفت‌وگو شروع كرد و با بررسی سنجش اصول و مولفه‌های عملی گفت‌وگو به این نتیجه رسید كه تحقق این اصول و مولفه‌های عملی به صلح می‌انجامد یا می‌توان از سوی صلح حركت كرد و حوزه‌های آن را از یكدیگر تفكیك كرد و در هر یك از این حوزه‌ها به این پرداخت كه صلح، چگونه متحقق می‌شود و توضیح داد كه تحقق صلح در هر یك از این حوزه‌ها به اینجا می‌انجامد كه ابزار اصلی تحقق صلح در هر یك از این حوزه‌ها، گفت‌وگو است. وی ضمن ارایه توضیح مختصری درباره اصول و مولفه‌های عملی گفت‌وگو و نسبت آنها با صلح، گفت: دو نوع نظریه درباره گفت‌وگو وجود دارد؛ یكی، توصیفی و نوع دیگر، هنجاری هستند. نظریه‌های توصیفی، به طور نظری به جایگاه گفت‌وگو به عنوان یك كنش انسانی در مناسبات اجتماعی می‌پردازند. نظریه‌هایی مثل نظریه كنش ارتباطی هابرماس یا برخی نظریه‌های ادبی باختین، نظریه‌های هنجاری گفت‌وگو هستند. برخی از متفكران امریكایی هستند كه نظریه‌های هنجاری گفت‌وگو را تدوین كردند. در نظریه‌های هنجاری از اصول نظری و مولفه‌های عملی گفت‌وگو صحبت می‌شود. یكی از نظریه‌پردازان گفت‌وگو در چارچوب هنجاری، دیوید بوهم است. او در اواخر دهه ١٩٩٠و در چند سخنرانی، نظریه خود را درباره گفت‌وگو تبیین می‌كند كه بعدها این نظریات مشخص‌تر و دقیق‌تر می‌شود و یكی از همكاران او با نام ویلیام آیزاكس، نظریات او را به صورت مشخص‌تری تدوین می‌كند. نظریات بوهم در كتاب «درباره دیالوگ» و نظریات ویلیام آیزاكس در كتاب «گفت‌وگو یا هنر باهم اندیشیدن» آمده و هر دو نیز به فارسی ترجمه شده‌اند. در نظریه هنجاری بوهم، چهار اصل نظری و چهار مولفه عملی برای گفت‌وگو در نظر گرفته می‌شود. اصل اول نظری، مشاركت است و اصل عملی متناسب با آن، گوش دادن است. اصل دوم، آگاهی است و مولفه متناظر با آن، تعلیق است. اصل سوم، انسجام و مولفه متناسب آن احترام است و اصل چهارم، بازگشایی و مولفه متناظر آن خود- آوایی است. درباره این اصول می‌توان بحث كرد و نشان داد كه كارایی این مفاهیم و مولفه‌ها چگونه است و چگونه به صلح در میان گفت‌وگو‌كنندگان می‌انجامند.

وی افزود: مثلا اصل مشاركت در گفت‌وگو به معنای این است كه گفت‌وگو‌كنندگانی كه آرای متفاوتی نسبت به یك موضوع دارند، باهم به اندیشیدن راجع به نظرات یكدیگر می‌پردازند و با رویكردی انتقادی و از طریق كشف ایده‌ها و معانی مشترك یا برساختن ایده‌های مشترك نو به یك یكپارچگی می‌رسند كه معرف همان همزیستی است كه آن را صلح فعال نامیدیم. در مولفه عملی متناسب با مشاركت كه گوش دادن است، شیوه‌هایی به كار برده می‌شود، از جمله تمركز بر اینكه دیگری «چه» می‌گوید و «چگونه» می‌گوید و نیندیشیدن به اینكه «چرا» می‌گوید كه وقتی پی گرفته شوند به همزیستی مسالمت‌آمیز میان گفت‌وگو‌كنندگان می‌انجامد. در اصل دوم گفت‌وگو كه انسجام و مولفه عملی آن تعلیق است، انسجام به این معنا است كه در پی گوش دادن به نظرات متفاوت و متمایز دیگری و تعلیق- یعنی فاصله گرفتن از باورهای خود و قطعی فرض نكردن آنها- با كشف مثلا ایده‌ها و معانی مشترك بین ایده‌ها و معانی متفاوت ما كه با هم تنافر دارند همسویی و انسجام پیش می‌آید كه این مترادف همزیستی در صلح فعال است. حالا فرض كنید مولفه ضد گوش دادن در ارتباط‌های غیرگفت‌وگویانه شنیدن است. در شنیدن برعكس گوش دادن با اولین اطلاعاتی كه از گفته‌های دیگری درك می‌كنیم مدام به این می‌اندیشیم او «چرا» چنین می‌گوید. با این نحوه شنیدن نمی‌توانیم نظر واقعی دیگری را درك كنیم. پس با او نمی‌توانیم مشاركت گفت‌وگویانه داشته باشیم. در ارتباط با شنیدن وقتی به اتكای دانسته‌های‌مان حرف دیگری را می‌شنویم سخن دیگری با واسطه اندیشه‌ها و باورها و اعتقادات ما فهمیده می‌شود. در اینجا، حضور این واسطه مانع می‌شود كه ما آنچه را او می‌گوید دقیقا درك كنیم. در تعلیق، ما از این نظام ارزشی خود فاصله می‌گیریم و در این وضعیت است كه می‌توانیم ذهن خود را بر آنچه دیگران می‌گویند متمركز كنیم. با این ویژگی‌ها وقتی دیگری چیزی را به ما می‌گوید در یك نظام غیرگفت‌وگویانه، ما گفته‌ها و داده‌های فكری او را با قلم‌موی ایدئولوژیكی خود بر تابلوی ذهن خود می‌كشیم و در تمام مدت گفت‌وگو فكر می‌كنیم گوینده همین چیزی را می‌گوید كه ما ترسیم كرده‌ایم در حالی كه وقتی گفت‌وگویانه گوش می‌كنیم واسطه نظام فكری خود را كنار می‌گذاریم و به چرایی گفته دیگری فكر نمی‌كنیم، اجازه می‌دهیم خود او گفته‌هایش را در تابلوی ذهن ما بكشد و بعد به معنای گفته‌های او می‌اندیشیم. اینجا یك همدلی به وجود می‌آید كه معرف همان همزیستی در صلح است. قاضی مرادی، درباره رابطه صلح و گفت‌وگو ادامه داد: وقتی ما از صلح صحبت می‌كنیم منظور این است كه تفاوت‌ها و تمایزها در چه حوزه‌هایی عمل می‌كنند و گفت‌وگو چگونه می‌تواند بین این تفاوت‌ها همزیستی ایجاد كند. این حوزه‌ها از صلح با خویشتن شروع می‌شود تا صلح بینافردی تا بین گروه‌ها و اقوام و خرده فرهنگ‌ها، میان مردم و حاكمیت و صلح بین كشورها با جهان. اگر چگونگی تحقق صلح در این حوزه‌ها مورد تحلیل قرار گیرد ما به یك نتیجه می‌رسیم؛ اینكه ابزار رسیدن به صلح در هریك از این حوزه‌ها در درجه اول گفت‌وگوست.

 

منبع: اعتماد

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: