گفت‌و‌گو با حسین علیزاده ؛ زیر پای‌مان خالی است

1396/6/27 ۰۸:۰۸

 گفت‌و‌گو با حسین علیزاده ؛ زیر پای‌مان خالی است

در میان همه جشنواره‌های پر رنگ و لعابی که اغلب با حمایت دولت برپا می‌شوند، برخی جشنواره ها هم هستند که سنگ بنایشان با عشق و علاقه معماران و شرکت کنندگانش مستحکم‌تر شده است. نه نگاهشان به دست مسئولان دولتی است و نه به انتظار حمایت‌های گوناگون، در کنج عافیتی خزیده‌اند. خودشان آستین همت بالا زده‌اند و دشواری‌ها را به جان خریده‌اند و وارد میدانی شده‌اند که مقصودش یک چیز بیشتر نیست؛ اعتلای هنر.

 

 

ندا سیجانی: در میان همه جشنواره‌های پر رنگ و لعابی که اغلب با حمایت دولت برپا می‌شوند، برخی جشنواره ها هم هستند که سنگ بنایشان با عشق و علاقه معماران و شرکت کنندگانش مستحکم‌تر شده است. نه نگاهشان به دست مسئولان دولتی است و نه به انتظار حمایت‌های گوناگون، در کنج عافیتی خزیده‌اند. خودشان آستین همت بالا زده‌اند و دشواری‌ها را به جان خریده‌اند و وارد میدانی شده‌اند که مقصودش یک چیز بیشتر نیست؛ اعتلای هنر. جشنواره ملی موسیقی جوان یکی از همین رویدادهایی است که همان طور که از نامش پیداست آجربه آجر دیوارش بدون هیچ گونه حمایت دولتی و تنها با نگاهی ملی بالا رفته است. علت بخت بلندش و نیز استقبال گسترده‌ای که استادان موسیقی از آن می‌کنند شاید در همین نکته پنهان باشد، که از سوی کارنابلدان دخالتی در آن نمی‌شود و سلیقه و نظرهای شخصی هم در آن جایی ندارد. همه می‌کوشند با استانداردهای حرفه‌ای کار را به پیش برند تا دستیابی به هدف سهل شود. یازدهمین دوره این جشنواره حالا با انگیزه‌هایی بیشتر به پایان رسیده است؛ جشنواره‌ای که تنها یک هدف را دنبال می‌کند آن هم پرورش استعدادها، آموزش و اجرا است. نه کرد می‌شناسد نه ترک و لر، همه در یک صحنه برابرند و به رقابت می‌پردازند.حسین علیزاده که عضو هیأت داوران بخش موسیقی دستگاهی جشنواره موسیقی جوان در این دوره و دوره‌های مختلف بوده است در نشست خبری ای که پیرامون این جشنواره برگزار شد این جشنواره را مانند حرکت یک کشتی در دریا دانست که اگرچه به سختی درحال حرکت است اما با همین شرایط هم به آینده موسیقی ایران دردنیا می‌توان امیدوار بود. این نگاه امیدوارانه برای آیندگان موسیقی ایران قطعاً پناهی امن خواهد بود. گفت‌و‌گویمان را با حسین علیزاده چهره برجسته موسیقی ایران درباره جشنواره موسیقی جوان در ادامه می‌خوانید.

 

 

در یازدهمین دوره جشنواره ملی موسیقی جوان حضورشرکت‌کنندگان ازشهرستان‌ها نسبت به شهرتهران افزایش چشمگیری داشته است. آیا می‌توان این اتفاق را به فال نیک گرفت؟ و دلیل این حضور پربار را پیشرفت آموزش موسیقی درشهرهای مختلف ایران دانست؟
ملت ایران دربرگیرنده فرهنگ‌های مختلف است و بخشی از این فرهنگ شامل موسیقی‌های ردیف دستگاهی می‌شود. به اعتقاد من دلیل اتحاد مردم ایران همین موسیقی است مثل موسیقی نواحی که درایران اجرا می‌شود و مورد استقبال مخاطبان بسیاری است بنابراین با کمی دقت خواهید دید درسراسرایران هم موسیقی دستگاهی به گوش می‌رسد. به‌عنوان مثال یک آذربایجانی برای آموختن موسیقی دستگاهی یا ردیف آوازی ایران باید زبان فارسی را بیاموزد چون موسیقی با شعر و ادبیات فارسی آمیخته شده است که خوشبختانه اکنون می‌بینیم این اتفاق افتاده و چقدرخوب که به این موضوع توجه داشته باشیم و بدانیم موسیقی عامل بسیار مهمی برای اتحاد مردم ایران است.
پیش ازاین هم اشاره کرده‌ام که تنها مناطقی چون هند وآفریقا هستند که مانند ایران، اقوام مختلف با فرهنگ‌های مختلف درکنارهم قرار گرفته‌اند پس باید مرز پررنگ تهران و شهرستان‌ها برداشته شود و جالب است بدانید اگر ما این کار را تا به امروز انجام نداده‌ایم اکنون می‌بینیم که خود مردم پیشقدم شده‌اند و این مرز را برداشته‌اند.
امروزمی بینیم نوجوانی ازیک شهرستان که حتی ممکن است شهربزرگی هم نباشد درجشنواره موسیقی جوان همپای نوجوان شرکت‌کننده تهرانی که از همه امکانات بهره‌مند است به رقابت‌ می‌پردازد و به لحاظ نوازندگی ساز، دست کمی ازآنها ندارد و براساس تجربیاتمان در جشنواره موسیقی جوان، می توان گفت هنرجویان شهرستانی انگیزه بیشتری برای شرکت در این جشنواره دارند.
 

 

جشنوار موسیقی جوان هر سال به نسبت سال‌های گذشته گسترده تر و پربارتر می شود. با توجه به تجربه شما آیا برای پرورش نسل آینده موسیقی ایران امروز این ضرورت وجود دارد که بستری همچون مرکز حفظ و اشاعه موسیقی ایران که در گذشته راه‌اندازی شده بود، ایجاد شود؟
مرکز حفظ و اشاعه موسیقی ایران در دوران پیش از انقلاب هیچ‌گاه فعالیت تولیدی نداشت و برنامه‌ای هم توسط این نهاد روی آنتن تلویزیون نمی رفت . بهتر است در مورد پرورش نسل آینده موسیقی نگاه مادی نداشته باشیم .و به جوانان به‌عنوان تولید کنندگان موسیقی نگاه کنیم (که قطعاً درآینده آثاربسیارخوبی  تولید خواهند کرد) و به آنها کمک‌های مادی و معنوی داشته باشیم که این کار قطعاً می‌تواند مرکزحفظ و اشاعه دیگری باشد.
اما این نکته را هم باید در نظر داشته باشیم تعداد کسانی که امروز در عرصه موسیقی فعالیت می‌کنند بیش از قبل انقلاب است و یک مرکزحفظ و اشاعه جوابگوی این تعداد علاقه‌مند و هنرجو نخواهد بود و می‌توان درتهران و شهرستان‌ها نگرش بعد از 40-50 سال را داشته باشند. البته توصیه من به اهالی رسانه این است که دراین مورد با اشخاص مختلف و افراد خیر صحبت کرده وآنها را به این موضوع ترغیب وتشویق کنند تا این افراد امکانات مالی خود را در حد توان دراختیار جشنواره قراربدهند. به هرحال امکانات دولتی وجود دارد اما اگر بخواهیم این جشنواره را پربار و درسطح ملی و حتی سطح جهانی قرار بدهیم نیاز به کمک‌های اقتصادی بیشتری است. وقتی به هرکدام از این جوانان که روی صحنه  ساز می‌نوازند نگاه می‌کنیم احساس غرور به ما دست می‌دهد. اگر این جوانان درعرصه جهانی روی صحنه بروند ما می‌توانیم در سطح جهانی احساس غرور داشته باشیم. حتی در خیلی از کشورهایی که شاید ثروتمند یا جزو کشورهای صنعتی بزرگ دنیا هستند؛ مهم این است که دید فرهنگی وجود داشته باشد به‌عنوان مثال یک جوان ازکشور افغانستان یا هر کشوردیگری که ممکن است امکانات خیلی خوبی هم نداشته باشند، در دنیا جلوه کند. بنابراین در حرکت ملی ای نظیرجشنواره موسیقی جوان رسانه‌ها می‌توانند در جلوبردن یک کارفرهنگی تأثیر بسزایی داشته باشند.
 

 

جشنواره موسیقی جوان نسبت به دیگر جشنواره‌هایی که تنهابه موسیقی آوازی می‌پردازد از شرکت‌کننده‌های بالایی برخورداراست، آیا دلیل این امر تمایل  نداشتن استادان برجسته موسیقی آوازی درآموزش بوده یا اینکه استادان خوب آوازی در مراکز آموزشی کمتر دیده می‌شوند؟
درجشنواره موسیقی جوان این مرزبندی وجود ندارد وهمیشه انعکاس کاری که نشان داده می‌شود اهمیت دارد. به نظرمن تلاش و کاری که درموسیقی‌ سازی انجام گرفته درموسیقی آوازی بدین گونه نبوده است. البته منظور این نیست که پیش از این خواننده خوب داشته‌ایم یا دیگرنداریم.اگربه دروس سازها و رپرتواری که برای سازها وجود دارد نگاه کنید خواهید دید این مجموعه بسیارگسترده است شاید دلیل آن اختلاف سلیقه و اختلاف نظر در موسیقی‌سازی باشد که خود عامل حرکت برای نوازندگان موسیقی بوده است. مثلاً مخالفت کلنل وزیری با کار دیگر هنرمندان سبب شد آثاری را به وجود آورند که بتواند حیات خود را در موسیقی با آثارش به اثبات برساند. همین‌طوراستادان دیگری همچون ابوالحسن صبا، علی اکبرخان شهنازی، میرزاحسینقلی و...که آثارشان درتاریخ موسیقی ایران به ثبت رسیده است. بنابراین اگرهمین امروز هم بخواهید درحوزه موسیقی‌سازی بررسی داشته باشید خواهید دید در این زمینه چقدر وسیع کار شده است و این امکان را به وجود آورده که شیوه‌ها و سبک‌های مختلف موسیقی رشد کنند، اما درموسیقی آوازی حتی یک ردیف کاملاً مدون وجود ندارد. وقتی چهره‌های شاخص آوازی را دعوت می‌کنیم کمتر می‌شود دریک ردیف آوازی به توافق رسیده باشند و حتی اگر توافقی هم باشد توافق برسر چه ردیفی باید باشد؟ کدام ردیف آوازی است که کامل و مدون بوده؟ چگونه  طی این سال‌ها روی آن کارشده است؟ آیا آثاری موجود است که این ردیف‌های آوازی چاپ یا منتشرشده باشند؟ متأسفانه این اتفاقات رخ نداده و گستردگی که در موسیقی‌سازی اتفاق افتاده در موسیقی آوازی رخ نداده  و همین امر سبب بلاتکلیفی یا جانبداری هنرجویان موسیقی شده است. به‌عنوان مثال هنرجویان موسیقی یک سبک یا شیوه موسیقی آوازی را ازاستادی کارمی کنند اما در موسیقی‌ سازی در محضر 5یا 6 استاد دیگر هم تلمذ می‌کنند و با شیوه‌های مختلف ساز آشنا می‌شوند. سبک‌ها و شیوه‌های موسیقی آوازی بسیار محدود بوده و متنوع نیست ضمن اینکه فرهنگی که در موسیقی‌سازی رشد کرده درآواز بدین صورت نبوده است. این نگرش به شاگرد اجازه می‌دهد که به کلاس‌های دیگرنوازندگی ساز برود. خود من به شخصه هنرجویانم را ترغیب می‌کنم در دیگر کلاس‌های موسیقی شرکت داشته باشند و با دیگرسبک‌های موسیقی آشنا شوند. همانگونه که خود ما نیزاین کارها را انجام داده‌ایم و زمانی که استادی موافق سلایق ما نبود دور از چشم استاد با استاد دیگری موسیقی کار می‌کردیم البته این دید آن زمان راحت‌تر و بهتر بود. اما آواز بسیار انحصاری است و تفاهمی که بین هنرمندان بخش‌سازی وجود دارد متأسفانه در آواز بسیار محدود و انجام نشدنی است.
 

 

آیا این امکان وجود دارد که ردیف یا سبک‌های دیگری به موسیقی‌سازی افزوده شود؟
خیر. اگربه ردیف موسیقی به‌عنوان یک اِلمان هنری نگاه کنیم هیچ گاه نمی‌توانیم بگوییم کافی است. البته درسبک این مسأله متفاوت است شما زمانی می‌توانید سبک جدیدی در موسیقی خلق کنید که سبک را بخوبی بشناسید و در دیگرسبک‌های موسیقی کارکرده باشید، همانطورکه اگر نگاهی به تاریخ هم بیندازیم هرکدام از هنرمندان موسیقی شاخصه خود را دارند. وقتی هنرجویی این سبک‌ها را بشناسد درآخر باید حرف درون خودش را بیان کند نه تکرار دیگران باشد و این اتفاق زمانی رخ می‌دهد که واقعاً سبک‌های دیگرموسیقی را درک کرده باشد و این تنها مختص به موسیقی ایرانی نیست. آهنگسازان قرن بیست ویکم که به موسیقی مدرن و آوانگارد می‌پردازند موسیقی خود را از باخ و ویوالدی شروع کرده‌اند و آنها را آنالیز کرده و به سبک آنها ساخته‌اند و امروز به جایی رسیده‌اند که موسیقی زمان خود را بیان می‌کنند ولی همان کسی که آهنگساز موسیقی مدرن است در دانشگاه، باخ را تدریس می‌کند چون بخوبی باخ را می‌شناسد.
متأسفانه در ایران تفکر بسیارغلطی وجود دارد که باعث شده ما تاریخ نداشته باشیم. به همین سبب است که دیروز را دور می‌اندازیم تا به امروز برسیم ولی زیر پایمان خالی است؛ برای امروزمان دیروزی نداریم و برای فردایمان امروز و این تفکر نسل امروز است.
 

 

همانطور که نسل امروز تصمیم گرفته‌اند در سازهای موسیقی دستی ببرند و تغییر و تحولی ایجاد کنند آیا این امکان وجود دارد که در سال‌های بعد تغییراتی در سبک تارنوازی استاد علیزاده ایجاد شود؟
بله. شما نمی‌توانید به‌طور مطلق حکمی را صادرکنید هنرمند آزاد و آزاده است و ما نمی‌توانیم مانع تفکر یا کاریک هنرمند شویم. تمام هنرمندهای دنیا هنرشان به این است که فرهنگی را ارتقا دهند نه اینکه یک کلاژ یا ترکیبی ازفرهنگ‌های دیگر به‌دست آوریم. اگر کشورهایی آمدند و فرهنگ و موسیقی خود را ارتقا دادند به این علت بوده که درداخل روی فرهنگ خود کارکرده‌اند و اگر فرهنگ دیگری را به عاریت گرفتند آن را به فرهنگ خودشان ترجمه کرده‌اند. خطری که امروز دیده می‌شود این است که فرهنگ ما روز به روز کمرنگ‌تر می‌شود گویا اعتقادی به فرهنگ خودمان نداریم. وقتی می‌گوییم ایران، ازبخشی ازکره زمین نام می‌بریم اما زمانی که می‌خواهیم فرهنگمان را به دنیا معرفی کنیم این قسمت را حذف می‌کنیم و تعصبی نسبت به این موضوع نداریم! مگرکره زمین از نظرجعرافیایی یا آب و هوایی چقدر است که از نظر فرهنگی تقسیم شده است؟! اینکه هرکسی بخواهد فرهنگ خود را ارتقا دهد و یک ثروت به ثروت جهانی اضافه کند کار بسیار دشواری است درصورتی که وقتی ما فرهنگ ایرانی را حذف می‌کنیم با نگاه غلطمان یک ثروت از ثروت جهانی کم می‌شود.
 

 

مقصر کمرنگ شدن فرهنگ ما کیست؟ نسل امروز یا استادان و پیشکسوتان؟
به عقیده من نسل امروز بی‌تقصیراست و از نگاه من این اتفاق به این علت بوده که همه چیزدر ایران مادی شده است ما تنها کشوری هستیم که صبح تا شب حرف از معنویات می‌زنیم اما مادی‌ترین کشور دنیا هستیم و این سایه بسیار سنگینی است که روی هنر افتاده است.  در حال حاضر سنجش موسیقی و فیلم خوب این است که چقدر فروش داشته‌اند واین امر سبب شده که آن را هنر ناب و موفق معرفی  می‌کنیم.
اما در دنیا وقتی موسیقی قرار است همه جامعه را ارتقا دهد بخش مادی در اقلیت است ولی آنقدر قدرت دارد که با اقلیت بودنش اکثریت را ارتقا می‌دهد. جوامعی افول می‌کنند که فقط ادعای مردم را در شکل عوام پسندانه‌اش شعار می‌دهند.

 

 

منبع: ایران

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: