1396/5/28 ۱۰:۰۷
برای خیلیها جنگ یعنی اسلحه، آرپی جی، صدای تیر، خاکریز، انفجار خمپارهها و خیلی چیزهای دیگر که صحنههای عریان جنگ را به تصویر میکشند، اما واقعیت امر این است که جنگ ابعاد زیادی دارد که هرچند به شکل پنهان اما تأثیر مهمی در روند پیروزی و شکست دارد. یکی از مهمترین ابعاد پنهان در جنگ بعد جنگ روانی است. مقوله جنگ روانی نه تنها در ارتشهای مدرن امروز بلکه در طول تاریخ بشریت در تمام جنگها موضوعیت داشته است
مرتضی ویسی: برای خیلیها جنگ یعنی اسلحه، آرپی جی، صدای تیر، خاکریز، انفجار خمپارهها و خیلی چیزهای دیگر که صحنههای عریان جنگ را به تصویر میکشند، اما واقعیت امر این است که جنگ ابعاد زیادی دارد که هرچند به شکل پنهان اما تأثیر مهمی در روند پیروزی و شکست دارد. یکی از مهمترین ابعاد پنهان در جنگ بعد جنگ روانی است. مقوله جنگ روانی نه تنها در ارتشهای مدرن امروز بلکه در طول تاریخ بشریت در تمام جنگها موضوعیت داشته است. عملیات جنگ روانی با تمام پیچیدگیهای آن در طول هشت سال جنگ تحمیلی ما نیز وجود داشته و تأثیرات زیادی بر عملیاتهای جنگی بر جای گذاشته است. هر چند این موضوع به طور کلی از سوی محققان و علاقه مندان این حوزه مغفول واقع شده اما کتاب «پوتین قرمزها» جزو نخستین کتابهایی است که به این مقوله مهم و پیچیده در جنگ ایران و عراق پرداخته است. کتاب «پوتین قرمزها» روایتگر خاطرات مرتضی بشیری، مسئول جنگ روانی قرارگاه خاتمالانبیا (ص)از سال ۶۶ تا پایان ایام دفاع مقدس است. بشیری یکی از مهمترین بازجویان افسران رده بالای اسیر عراقی بوده است که در بازجوییهای خود اسرار نظامی از ارتش عراق را کشف کرد که تا آن زمان کسی از آن مسائل خبر نداشت.مرتضی بشیری خاطرات خود را با فاطمه بهبودی در میان گذاشته است و ایشان نیز این خاطرات را در کتاب پوتین قرمزها بازنویسی کردهاند. به این بهانه با خانم بهبودی نویسنده کتاب گفتوگویی انجام دادهایم تا از چگونگی شکلگیری این اثر که در کتاب نیامده است نکات بیشتری بیابیم. حاصل این گفت وگورا در ادامه میخوانید.
چطور با این سوژه آشنا شدید؟ من داستانی بر اساس زندگی پس از جنگ یک خانم جانباز 70 درصد نوشته بودم، آقای مرتضی سرهنگی اثر را خوانده و به دیده لطف از آن تعریف کردند. بعد از آن پیشنهاد نگارش خاطرات آقای بشیری را به من دادند.
زمانی که این پیشنهاد به شما شد چه احساسی داشتید؟ دچار تردید نشدید که احتمالاً در حوزه خاطرهنگاری موفق نشوید؟ چون نخستین کارم در این حوزه بود، چند روزی ذهنم درگیر این ماجرا شد که چطور میتوانم شیوههای داستاننویسی را کنار بگذارم و خاطره بنویسم اما آقای سرهنگی خیال من را راحت کرد که با حفظ حدود مستندنگاری و ثبت خاطره میتوانم از روشهای نگارش داستان استفاده کنم. بر همین اساس من «پوتینقرمزها» را با اتکای کامل به گفتههای راوی و بدون هر گونه خیالپردازی و در عین حال با بهرهگیری از شیوههای داستان نوشتم.
واحد عملیات جنگ روانی دقیقاً چه زمانی از جنگ شکل گرفت؟ مدیریت جنگ روانی تقریباً با شروع جنگ آغاز شد اما فعالیت جدی آن از دی ماه 1365 و با صحبتهای افسران ارشد عراق در مقابل دوربین 104 خبرنگار خارجی کلید خورد.
چرا عنوان «پوتین قرمزها» را برای کتاب انتخاب کردید؟ نیروهای عراقی مورد بازجویی راوی، عموماً از افسران و نیروهای رده بالای ارتش عراق بودند که پوتین قرمز به پا داشتند و این ویژگی ظاهری آنها را از سربازان و نیروهای رده پایین ارتش عراق متمایز میکرد. با توجه به اینکه این اثر به بیان خاطراتی از این افسران میپردازد، عنوان «پوتین قرمزها» را مناسب دیدم.
با توجه به پیچیده بودن مسأله جنگ روانی، علی القاعده اشخاصی که در این فضا کار میکنند باید تواناییهای ویژهای داشته باشند، به نظر شما شخصیت آقای بشیری چه ویژگیای داشت که در حوزه کار جنگ روانی قرار گرفتند؟ من در نخستین دیدارم با ایشان، آقای بشیری را فردی خونگرم و با روی باز و در عین حال دقیق، نکتهسنج و باریکبین دیدم. محرز است که سردار محمد باقری، به عنوان مسئول وقت اطلاعات عملیات نیروی زمینی سپاه که راوی را بهعنوان مدیر جنگ روانی قرارگاه خاتم منصوب کردند، توانایی هایی را در ایشان دیده بودند.
به نظر شما چرا اینقدر دیر به این موضوع مهم پرداخته شده است؟ فکر میکنم به خاطر حساسیت موضوع باید زمان قابل ملاحظهای از جنگ میگذشت و اطلاعات حساسیت خود را از دست میداد. شاید یکی از چالشیترین مسائل این کتاب، برخورد خوب آقای بشیری بهعنوان بازجویی ایرانی با عراقیها باشد. باور این موضوع برای مخاطب کمی سخت است، در شرایطی که عراقیها با آن شدت غیرقابل تحمل با ایرانیهای در اسارت برخورد میکردند؛ بازجوی ایرانی این حد خوش رفتار باشد و امکانات رفاهی بالایی را برای اسرای عراقی ایجاد کند.
به نظر شما در این مسأله کمی بزرگنمایی وجود ندارد؟ اگر منظورتان این است که رفتار راوی مبالغهآمیز به تصویر کشیده شده، باید بگویم که من با رعایت اصول مستندنگاری نقشی در پررنگ جلوه دادن رفتار ایشان یا کمرنگ کردن برخوردهای بد نداشتم. به نظرم راوی هم اغراق نکرده است، چه بسا بنده با همرزمان ایشان صحبت کردم و حرفهایشان تصدیق مطالب راوی بود. دیگر اینکه در قرارگاه خاتم الانبیا (ص) مدیریتهای دیگری فعال بودند. من نمیتوانم درباره آنها قضاوتی کنم اما آنچه از اتمسفر جاری در قرارگاه خاتمالانبیا (ص) متوجه شدم چیزی جز رفتارهای انسانی با اسرا نبود.
در «پوتین قرمزها» درباره کمیتهای به نام «لجنه الاعدامات» یا همان کمیته اعدامها میخوانیم که میتوان گفت برای نخستین بار در این کتاب از آن سخن گفته شده است، میتوانید کمی درباره این کمیته توضیح دهید؟ زمانی که یگان عراقیها به طرف خط مقدم میآمد، تحت فرماندهی افسر توجیه سیاسی، سنگری در پشت خط تعبیه میکردند و نظامیان خدماتی را بر این سنگر میفرستادند. بعد هم دستور میدادند که آن منطقه را زیر نظر بگیرند و اگر دیدند کسی از نیروها به عقب برمیگردد، یک گلوله خرجش کنند تا کشته شود. عمل غیرانسانی کشتن هموطن آن هم به خاطر ترس موضوعی بود که راوی را به حیرت انداخته بود.
اطلاعاتی که به واسطه جنگ روانی به دست نیروهای ما میرسید، کجا صرف میشد؟ اطلاعاتی به واسطه جنگ روانی به دست ما نمیرسید بلکه مدیریت جنگ روانی برای انجام عملیاتهای روانی، اقدام به تهیه اطلاعات میکرد. بخشی از این اطلاعات به طراحی شکلگیری عملیاتهای بعدی کمک میکرد. قسمت دیگری از اطلاعات نیز نیروهای ما را نسبت به عملیات دشمن هوشیار میکرد.
به نظر شما آقای بشیری هم طی بازجوییهای خود به واسطه ایجاد فشار روی نیروهای عراقی به نحوی دچار عذاب وجدان شده است؟ راوی «پوتیــــن قرمزهـــــا» دور از چارچوبهای انسانی عمل نکرده و از اعمال خود ناراضی نبود اما یادم است که حس خوبی از بازجویی «مضر سعدون اسلومی الامیر» نداشت. هرچند سرسختی او راوی را مجبور به گرفتن اطلاعات به آن شیوه کرده بود. به هر حال ایشان در مقابل برادران و فرزندان این سرزمین که در خط مقدم میجنگیدند و جان نثار میکردند، مسئول بودند.
آیا کتاب دیگری را در دست چاپ و نگارش دارید؟ «من یک کلاه سبزم» خاطرات امیر دریادار دوم تکاور محمد حسین محیطی برای مخاطب نوجوان را در دست چاپ و انتشار «سوره مهر» دارم. همچنین در سالهای 1389 تا 1390 زندگینامه داستانی مرحوم حمید سبزواری با عنوان «شببوهای خانه قلهک» و زندگینامه داستانی مرحوم نصرالله مردانی با عنوان «نرگسزارهای دریاچه پریشان» را نوشتم که به گفته انجمن قلم امسال منتشر خواهد شد. از کارهای دیگرم میتوانم به گردآوری اسناد و مدارک کتاب خاطرات خانم امینه وهابزاده، جانباز 70 درصد شیمیایی که نگارشاش تمام شده و نگارش یک رمان جدید، اشاره کنم.
منبع: ایران
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید