قصه چندهزار ساله نقش و نگار

1396/4/17 ۱۰:۲۱

قصه چندهزار ساله نقش و نگار

كوچه آرام است و زیر هرم آفتاب تیرماه لمیده، گنبد آجری مسجد جامع نطنز با تمام راز و رمزش در انتهای راه خودنمایی می‌كند. درست در میانه كوچه همهمه‌ای از دالانی تاریك و روشن به گوش می‌رسد، بر پیشانی دالان تابلویی از كاشی‌های فیروزه‌ای نصب شده كه می‌گوید اینجا «كارگاه سرامیك‌سازی سنتی عبادی» است. سمت راست ردیف ظروف فیروزه‌ای در قفسه‌های باریك، رنگ و جلای خاصی به كارگاه بخشیده‌اند.

 پای صحبت‌های رضا عبادی، آخرین بازمانده هنر سرامیك‌سازی در نطنز

اگر بخوانید حتما به نطنز می روید

 

كوچه آرام است و زیر هرم آفتاب تیرماه لمیده، گنبد آجری مسجد جامع نطنز با تمام راز و رمزش در انتهای راه خودنمایی می‌كند. درست در میانه كوچه همهمه‌ای از دالانی تاریك و روشن به گوش می‌رسد، بر پیشانی دالان تابلویی از كاشی‌های فیروزه‌ای نصب شده كه می‌گوید اینجا «كارگاه سرامیك‌سازی سنتی عبادی» است. سمت راست ردیف ظروف فیروزه‌ای در قفسه‌های باریك، رنگ و جلای خاصی به كارگاه بخشیده‌اند. سمت چپ پیشخوانی كوچك برای حساب و كتاب با مشتری‌هاست، اما تمام خبرها در انتهای كارگاه است، چرخ سفالگری، كوره‌هایی كه هنوز كه هنوز است گرمای‌شان آثاری بدیع را به درجه پختگی می‌رسانند و كوزه‌ها و ظرف‌هایی كه بدقلقی كرده‌اند و گرمای كوره را تاب نیاورده‌اند یا چرخ سفالگری ناموزون‌شان كرده اما استاد كارگاه كناری نگه‌شان داشته برای روز مبادا، روی پله‌هایی كه به انبار كوچك كارگاه منتهی می‌شود، كاشی‌هایی چیده شده. مردی با موهای سفید بلند، با لهجه‌ای نزدیك به لهجه اصفهانی‌ها برای‌مان در مورد مواد اولیه‌ای كه با آنها كار می‌كند توضیح می‌دهد، كودكی‌اش را در همین كارگاه گذرانده، شیطنت‌هایش چه كوزه‌ها را نشكسته و چه فریادها كه از استادكار كارگاه كه پدرش بوده، بلندنكرده. كارگاه زیاد بزرگ نیست، اما دنیایی را در دلش جاداده. دنیایی حرف و روایت و راز و رمز و فوت كوزه‌گری كه نسل به نسل در این كارگاه كشف شده و تجربه شده و حالا از پس سالیان خودش را روی نقش و نگارهای پررنگ و لعاب ظروف سرامیكی كه مشتری‌های جهانی دارند نشان می‌دهد. خریداران با وسواس به انتخاب مشغولند، مرد راه كوره باریك و بلندی را نشان‌مان می‌دهد كه قدمتش به دوره قاجار باز می‌گردد. از نقاشی روی كوزه‌ها می‌گوید و رنگ‌هایی كه همه از مواد طبیعی تهیه می‌شوند. اما قصه‌ای كه رضا عبادی با حوصله و صبر برای مراجعان كارگاهش تعریف می‌كند، شنیدنی‌تر از این حرف‌هاست. همین است كه وقتی كارگاه خلوت‌تر می‌شود، می‌نشیند روی صندلی كوتاه پشت میز طراحی و با صبر و حوصله دوباره از ابتدا برای‌مان تعریف می‌كند، قصه خاندان عبادی را كه آثار سرامیكی‌شان در نطنز و اصفهان و كاشان زبانزد بوده و حالا به گفته رضا عبادی «خارجی‌ها بیشتر از ایرانی‌ها كارهای ما رو می‌شناسند.» آثاری كه بارها مورد تقدیر قرار گرفته و نشان درجه یك هنری دریافت كرده و چند سالی است كه شیوه سرامیك‌سازی‌شان در فهرست آثار ناملموس ملی ثبت شده. بنای كارگاه هم از آنجا كه تنها كارگاه سرامیك‌سازی سنتی باقی مانده در راسته بازار نطنز است در فهرست آثار ملی ثبت شده است.

كم‌لطفی‌های ناتمام به هنرمندان
استادكار خوشروی كارگاه سنتی سرامیك‌سازی، گله دارد از كم‌لطفی مسوولان، مسوولانی كه هرازگاهی گذارشان به كارگاهش می‌افتد اما وعده‌های‌شان از در كارگاه بیرون نمی‌رود و در همان دالان باریك كارگاه چندصد ساله سنتی می‌ماند: «من جوانی و هستی‌ام را برای این كار گذاشتم، چون این كار را دوست داشتم، اینجا كارگاه آبا و اجدادی ما است، این هنر هم هنر مملكت ما است، ما ایستادیم با همه سختی‌ها، خیلی ضرر دادیم اما این كار را كنار نگذاشتیم.» به سقف دود گرفته كارگاه اشاره می‌كند (دودهایی كه از روزهای دور كه كوره‌ها هیزمی بودند روی دیوار كوره جا مانده‌اند تا امروز كه كوره با نفت سفید گرم می‌شود) و می‌گوید: «١٠ سال است كه میراث می‌خواد پشت بام كارگاه ما را سبك‌سازی كنه، اینجا مركز رفت و آمد توریست‌هاست، یك چنین كارگاهی با این مشخصات در كل ایران نیست، اما كسی رسیدگی نمی‌كنه. كل كارگاه ما ٢٠٠ متر است هزینه‌ای ندارد كه بخواهند تعلل كنند، همه مسوولان هم برای بازدید آمده‌اند و قول‌هایی داده‌اند، آخرین بار هم استاندار اصفهان آقای زرگرپور آمد برای بازدید از كارگاه ما، همان زمان هم مهمان آلمانی داشتیم، همزمان با حضور استاندار، بخشی از خاك سقف ریخت روی صورت توریست‌ها، آقای استاندار قول بودجه دادند اما هنوز خبری نشده، هر مسوولی به كارگاه ما می‌آید ما در پذیرایی كم نمی‌گذاریم برای‌شان، قول‌هایی می‌دهند اما دریغ از كمترین حمایت و كمك به بهبود وضعیت كارگاه ما.» رضا عبادی موهایش را زیر همین دالانی سفید كرده كه این روزها حال و روز خوشی ندارد، از سال ٨٦ كه بنا ثبت ملی شد، مجوز هر گونه دخل و تصرف در بنا هم منوط شد به اذن میراث فرهنگی، اما مدیران میراث توجه چندانی به وضعیت كارگاه ندارند: «سقف كارگاه امنیت نداره، چند بار وقتی اینجا توریست آمده بود، خاك‌های سقف ریخت پایین، اگر اتفاقی بیفته كی مسووله؟» استادكار سرامیك‌سازی می‌گوید این كارگاه هفت نسل از خانواده عبادی را به خود دیده؛ حالا او میراثدار هنر پدرانش شده و با هر سختی كه سرراهش بوده این كارگاه چندصد ساله را سرپا نگه داشته.
رضا عبادی در سال‌های ٦١ و ٦٢ هنرمند برگزیده شده است و گواهینامه‌ها و تقدیرنامه‌هایش نشان می‌دهند كه در هر جشنواره و نمایشگاهی كه شركت كرده مورد تقدیر قرار گرفته، اما: «من نزدیك به ٦٠ سال سن دارم ولی هیچ مشخصه كاملی ندارم، درجه‌ای ندارم، من می‌خواهم جواز كسبم را تمدید كنم، به عنوان یك هنرمند، باید آقای ایكس تاییدم كنه تا جواز كسب من در كارگاهی كه ثبت میراث شده تمدید بشه. من كه ٦٠-٥٠ سال در این كار هستم كه نباید برای تمدید جواز از هفت‌خوان رستم بگذرم. الان برای تعمیر سقف به من می‌گن یك معمار بگیر قرارداد ببند و رسید بیار ما هزینه‌ای كه برای كارگاه كرده‌ای را پرداخت می‌كنیم. من اگه پول داشتم كه ١٠ سال دوندگی نمی‌كردم.» گله‌های استاد عبادی گله بسیاری از هنرمندان صنایع‌دستی است كسانی كه با تمام خدمتی كه به صنایع سنتی ایران می‌كنند و با سختی‌ها كنار می‌آیند، حمایتی را كه شایسته‌شان است از سوی متولیان امر دریافت نمی‌كنند: «كارهای ما را در جهان بهتر از ایران می‌شناسند. اگر همین هنر با این مختصات در جای دیگر دنیا بود جور دیگری با آن برخورد می‌كردند. اما اینجا ما چه وضعیتی داریم؟»
 
كودكانه‌های كارگاه كوزه‌گری
می گوید متولد ١٣٣٧ است و هفتمین نسلی است كه این هنر را به ارث می‌برد. هرچند به گفته خودش فرزندانش هم به این هنر علاقه‌مندند اما ترجیح داده‌اند در رشته‌های دیگری تحصیل كنند و در كنار آن وقتی را برای هنر آبا و اجدادی‌شان كنار بگذارند. از ٥ سالگی پایش به كارگاه باز شده، با خرده‌كاری و گل‌بازی شروع كرده تا به امروز كه استادكاری شده و هر اثری از زیر دستش بیرون می‌آید آدم‌ها را مجاب می‌كند به تمجید و تحسین. پدرش محمد عبادی سال ٥٨ از دنیا رفته و از آن سال به بعد رضا و عباس عبادی میراثدار هنر پدر شده‌اند. از كودكی‌هایش می‌گوید و شیطنت‌هایی كه در كارگاه پدر داشتند: «روبه‌روی كارگاه ما كه حالا حوزه علمیه شده، زمان كودكی ما دبستان سپهر بود. ساعت‌های تفریح از مدرسه فرار می‌كردیم می‌آمدیم كارگاه، اما آموزگارها و مستخدم‌ها چون آشنا بودند خیلی تنبیه‌مان نمی‌كردند. تابستان‌ها هم كه كامل در كارگاه بودیم. آن زمان فقط استادكارها پشت چرخ می‌نشستند، كسی اجازه نداشت پشت میز نقاش یا چرخكار كارگاه بنشیند؛ اگر این كار را می‌كردیم كمترین تنبیه‌مان فلك بود. این موضوع هم دلیل داشت، هم به خاطر حرمت استادهای كارگاه و هم به دلیل اینكه هر استادی نقاشی و سرقلمش با دیگری فرق داشت.» اما در دنیای كودكی این خط قرمزها معنا ندارد و ماجراجویی جسارتی به كودكان می‌دهد كه ترس را فراری می‌دهد: «وقتی همه می‌رفتند ناهار بخورند، كلید را از جیب پدرمان برمی‌داشتیم می‌آمدیم توی كارگاه یك چیزهایی می‌ساختیم؛ اوایل كه گل‌كاری بود، با گل یك چیزهایی درست می‌كردیم و می‌گذاشتیم جایی كه كسی نبیند تا خشك شوند. بعد كه خشك می‌شد سمباده‌كاری و لایه كاری‌شان را در حدی كه دیده بودیم و یاد گرفته بودیم، انجام می‌دادیم و نقاشی‌های كودكانه رویش می‌كشیدیم. چون بچه اوستا بودیم كارگرها هوای‌مان را داشتند، همین گل‌كاری‌های ما را لای كارهای اصلی كارگاه می‌گذاشتند توی كوره می‌پخت. و وقتی كارها از كوره بیرون می‌آمد، ذوقی داشتیم كه نگو. گاهی برای كاری كه در كارگاه انجام می‌دادیم هفته‌ای دوزار یا پنج زار به ما دستمزد می‌دادند. همین مبلغ آن روزها برای ما خیلی بود، چند تا سرچوب و شكلات می‌شد با این پول خرید. بعد از آن سمباده‌كاری و نقاشی را كم‌كم یاد گرفتیم و در طول سال‌ها همه كارهای مربوط به كارگاه را یاد گرفتیم و كارهای بخش‌های مختلف را خودمان انجام دادیم. حالا هم هرچه بلد بودیم به بچه‌های‌مان یاد داده‌ایم.» اما از قدیم و میان ضرب‌المثل‌ها فوت كوزه‌گری یكی از رازهای كارگاه‌های سفالگری بوده، وقتی رضا عبادی از یاد دادن هنر اجدادش به فرزندانش می‌گوید، در مورد فوت كوزه‌گری با خنده می‌گوید: «فوت كوزه‌گری اسمش روشه دیگه، همه فوت‌ها را كه نمیشه یاد داد

خصوصیاتی كه سرامیك‌های كارگاه عبادی را شاخص می‌كند
گلدان‌های عتیقه در میان آثاری كه نقوش تازه‌تری دارند، جلوه‌ای دیگر دارند. استاد عبادی می‌گوید اینها یادگارهای پدر هستند، نقوشی كه روی‌شان خورده با نقوشی كه امروز دستان رضا عبادی روی آثار می‌زند از جهاتی متفاوت است، شاید سلیقه بازار در نقوش رسوخ كرده و شاید هم چرخش قلم خاص استادها با هم فرق دارد، اما آنچه مشترك است، شیوه‌ای است  كه از پس سالیان و بعد از تخریب تمام كارگاه‌های سرامیك‌سازی نطنز زنده مانده و برای نسل امروز روایتگری می‌كند. اما خصوصیت بارز هنر سرامیك‌سازی عبادی‌ها چیست؟ چه مشخصه‌ای ظروفی را كه از زیر دست هنرمندان این كارگاه بیرون می‌آید از تمام آثار مشابه متمایز می‌كند؟ به گفته استاد عبادی: «كار ما با كل كاری كه در ایران انجام می‌شه فرق داره، همدان و شهرضا و لالجین با گِل رُس كوزه‌گری می‌كنند، اما بدنه و مواد اصلی كارهای ما از سه نوع سنگ تشكیل میشه كه از معادن اطراف نطنز استخراج میشه، سنگ‌های سیلیس، كائولند و فلدسپات. این سنگ‌ها را در گذشته با آسیاب‌های دستی یا با پتك خرد می‌كردند و آسیاب می‌كردند، این كار آسیب‌هایی هم به دنبال داشت، گرد این سنگ‌ها روی ریه تاثیر منفی داشته، هرچند می‌گفتن سركه بخورید این گرد و غبار رو از ریه می‌شوره، اما همین كار هم آسیب‌های خودش را داشت. امروز ما سنگ‌ها را می‌دهیم كارخانه برای‌مان هر كدام از سنگ‌ها را جداگانه پودر می‌كند و ما خودمان این پودر سنگ را با آب، سمق بادام تلخ و شوره جوترش مخلوط می‌كنیم و گل كار را آماده می‌كنیم، گل باید یك ماه بماند تا جا بیفته، در گذشته گل را مدتی لای نمد می‌گذاشتند تا آماده كار بشه، اما الان ما گل را مدتی لای پارچه می‌گذاریم تا ناخالصی‌اش از بین بره و بعد روی چرخ سفال شروع می‌كنیم به ساخت كارها، چرخ كار ما هم برقی نیست، چرخ سنتی (پایی) است، با پای راست چرخ می‌زنیم و با پای چپ ترمز، ظرف‌هایی كه مدور و گرد هستند، روی همین چرخ تراشكاری می‌شه اما ظروف و گلدان‌های بزرگ را سه تكه می‌سازیم. یكی تهی (قسمت ته جام یا گلدان)، یكی میان دله (میانه جام یا گلدان)، یكی دری (دهانه جام یا گلدان)، بعد از اینكه هر كدام از این قطعه‌ها جداگانه خشك شدند، با مقداری گل رقیق شده مونتاژشان می‌كنیم و می‌گذاریم خشك شود و وقتی كه خوب خشك شد، سمباده كاری می‌كنیم.» بعد از سمباده‌كاری است كه نوبت نقش زدن روی كار می‌رسد، نقشی كه به گفته استاد عبادی كاملا ذهنی است و رنگ‌ها و ابزاری كه آنها هم در همین كارگاه تهیه می‌شوند و هیچ پایه شیمیایی ندارند: «ابزارمان خیلی خاص نیست، خودمان درست‌شان می‌كنیم، قلموهای‌مان همه دست‌ساز است، این قلم‌موها را از یال الاغ پیر درست می‌كنیم، چون بدنه كار ما زبر است، یال الاغ راحت‌تر می‌تواند روی این زمینه زبر حركت كند. رنگ‌هایی هم كه استفاده می‌كنیم معدنی هستند، گرانیت پایه رنگ‌هایی است كه استفاده می‌كنیم. سنگ گرانیت را هم خودمان می‌سابیم و پودر می‌كنیم، بعد با صمغ بادام تلخ و آب مخلوط می‌كنیم، یك بخشی از رنگ‌های‌مان را هم از آبرفت رودخانه‌ها تهیه می‌كنیم. رنگ روغنی و شیمیایی در كار ما به هیچ عنوان استفاده نمی‌شودیكی از نقش‌هایی كه در سفالینه‌های نطنز خود نمایی می‌كند، نقش خرگوش و آهوست كه در مجموع با نام شكارگاه شناخته می‌شوند: «نقش‌های روی كارها خیالی است، الگو و شابلون نداریم، به همین خاطر نقش تكراری نداریم، این روزها البته نقاشی اسلیمی و هندسی بیشتر كار می‌كنیم. اما نقش خرگوش از قدیم‌الایام روی كارهایی كه در نطنز تهیه می‌شد بوده، علتش هم این است كه این منطقه شكارگاه شاه عباس بوده و نقش شكارگاه از همان زمان روی سفال‌ها و سرامیك‌های نطنز باقی مانده
اما منحصر به فرد بودن سرامیك‌سازی عبادی به همین جا محدود نمی‌شود: «یكی دیگر از ویژگی‌های كارهای ما كنده‌كاری روی ظروف سرامیك است. كنده‌كاری را ما قبل از پخت كار انجام می‌دهیم، طرح‌ها را روی كاری كه هنوز داخل كوره نرفته نقاشی می‌كنیم و اطرافش را با سوزن و سنجاق خالی می‌كنیم، طوری كه نه خطوط جدا می‌شوند و نقوش به هم می‌ریزند و نه ظرف سوراخ می‌شود.» حالا كارها آماده‌اند برای چیدن در كوره، رضا عبادی كفش از پا می‌كند و برای اینكه نحوه چیدن كارها را در كوره نشان‌مان دهد، از دهانه تنگ و كوچه كوره دیواری وارد می‌شود، كوره‌ای كه ٤ متر ارتفاع و یك متر قطر دارد و نزدیك به ٣٠٠ قطعه سفالینه را در خود جا می‌دهد، استاد عبادی در میان كوره كه می‌ایستد ابعاد كوره بیشتر خودش را نشان می‌دهد، یك حركت اشتباه مساوی است با هدر رفتن تلاش یك ماهه استاد كاری كه گل را آماده كرده و چرخ كاری و سمباده‌زنی كرده و بعد هم با دقت و وسواس روی كار نقش زده است، طبقات در هم فشرده كوره پر است از سفالینه‌هایی كه قرار است به درجه پختگی برسند: «كوره‌های ما همان كوره‌های سنتی هستند، میراث قدمت این كارگاه را ٣٠٠ سال تخمین زده اما من كه نسل هفتمی هستم كه در این كارگاه كار می‌كنم، می‌گم قدمت بیشتری داره. قدیم‌ها این كوره‌ها با هیزم و بته می‌سوختند و حالا با نفت سفید. از ابتدا تا انتهای كار ما برای آماده كردن این‌ بارها حدود ٤٥ روز طول می‌كشه. در این كارگاه در حال حاضر دو تا كوره بزرگ داریم كه یكی ٣٠٠ قطعه ظرفیت دارد و یكی دیگر ٢٠٠ قطعه و كوره‌های بیرونی‌مان حدود ١٠٠ قطعه. كوره‌های بزرگ‌مان ٤ متر بلندی و یك متر قطر و از چهار جهت هم دودكش داره، باید وارد كوره بشیم و در ٥ طبقه آن، بارها را بچینیم. یك نفر وارد می‌شه و یك نفر هم از بیرون بار را تحویلش میده. كوره به قدری كوچیكه كه با سر وارد می‌شیم و با پا می‌آییم بیرون. من این كار رابا تمام سختی‌هایش دوست دارم، وقتی داخل كوره می‌رویم، ١١-١٠ ساعت با اعمال شاقه در كوره هستیم. درجه و ترموكوبل برای تعیین حرارت كوره نداریم، بر اساس سابقه ذهنی و تجربه‌مان درجه كوره را تعیین می‌كنیم. سه مرحله در سه نوبت بارها پخت داده می‌شن و در مجموع سه هزار درجه حرارت می‌بینند. مرحله اول پخت بدنه است، كوره ١٠ ساعت می‌سوزه، وقتی به درجه مورد نظر رسید، كوره را خاموش می‌كنیم و ٥ روز صبر می‌كنیم. بعد از ٥ روز كارها از كوره بیرون می‌آیند و نقاشی‌شان انجام میشه، وقتی نقاشی و رنگ‌آمیزی كردیم، دوباره كارها می‌روند در كوره، به این مرحله می‌گوییم «خام پخت» شدن. مرحله بعدی لعاب‌كار است، با همان ترتیب كارها از كوره بیرون می‌آیند، یك لایه لعاب روی كار قرار می‌گیره كه ٥٠ درصد از تركیبات بدنه اولیه است، ٥٠ درصد هم از بلور و شیشه است، این مواد را آسیاب می‌كنیم. پودر به دست آمده را در تغارهای قدیمی با آب و صمغ بادام تلخ مخلوط می‌كنیم، حالت دوغ آب پیدا می‌كند، این محلول را با كاسه روی كار می‌ریزیم، این لعاب كل نقاشی‌ها را می‌پوشونه. برای مرحله‌ای كه لعاب می‌دیم یك بار دیگر كارها در دمای ١٢٠٠ درجه در كوره قرار می‌گیرند. در این دما لعاب روی كار مثل روغن ذوب می‌شود و اضافات آن جدا می‌شه، بعد كوره را خاموش می‌كنیم. و ١٥ روز كارها را به حال خود می‌گذاریم.» بعد از تمام این مراحل كه هر كدام به نوعی سختی‌های خود را دارند، ممكن است نتیجه‌ای كه از كوره بیرون می‌آید نتیجه مطلوب نباشد: «از قدیم استادهای ما می‌گفتند كوره آب است و آتش. كار ممكنه تو كوره خراب بشه، گاهی پیش میاد كه كار تو كوره خراب می‌شه یا می‌چسبه یا ترك می‌خوره. گاهی هم وقتی كار سالم بیرون میاد ممكنه از دستمون بیفته آسیب ببینه اگر كوزه‌ای از دستم بیفته طبیعیه خیلی ناراحت می‌شم، اما از طرفی هم وقتی كوره رو می‌چینیم و دو تا كار خیلی خوب بیرون میاد، خیلی خوشحال می‌شیم
استاد عبادی بعد از توضیح در مورد مراحل تهیه كار از همه‌فن حریف بودن استادكاران كارگاه سرامیك‌سازی می‌گوید: «كسی كه می‌خواهد این كار را انجام دهد باید با ٥٠ رشته هنری آشنا باشه. باید از سنگ و كانی‌شناسی سررشته داشته باشه، نقاشی، رنگ‌كاری و چرخ‌كاری و كنده‌كاری و سمباده‌كاری و خیلی هنرهای دیگه و در مرحله آخر پول گرفتن از مشتری.» و بعد از گفتن جمله آخر صدای خنده‌اش زیر طاق كارگاه تاریخی بازار نطنز می‌پیچد. مسجد جامع و چنار تاریخی‌اش در انتهای كوچه مامن عابران و گردشگران شده‌اند، استاد عبادی میهمانان كارگاهش را تا دم در بدرقه می‌كند و در مورد بازاری می‌گوید كه روزگاری پر بود از كارگاه‌های سرامیك‌سازی و خراطی، اما این روزها در رخوتی فرو رفته و تك و توك كارگاهی باقیمانده كه ته‌مانده صنایع دستی نطنز را زنده نگه داشته‌اند. كارگاه‌هایی كه سایه سنگین كم‌لطفی‌ها صاحبان‌شان را هر روز بی‌انگیزه‌تر می‌كند برای ادامه كار و احیای هنرهای سنتی ایران.

 

منبع: اعتماد

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: