تلاقی هنر، دین، فرهنگ و تاریخ – بخش پنجم و پایانی

1396/4/10 ۰۸:۱۳

تلاقی هنر، دین، فرهنگ و تاریخ – بخش پنجم و پایانی

خط و خوشنویسی تنها طرح و عرضه و اجرای مطلوب یا مقبول و برتر نیست، خط و خوشنویسی از آغازی که با بشر همراه شده، فلسفه خاصی داشته است و به حوزه زیباشناختی وارد شده و با همه هنرهای روز پیوند پیدا کرده و در آن استادان متخصص به تألیف رساله در مبانی علمی و نظری آن همت گماشته‌اند. این خود بحث طولانی است؛ اما به اختصار عرض ‌کنم: اول نیاز ارتباطی، دوم نیاز اقتصادی سبب ایجاد خط شده است.

 

 

 

گفتگو با استاد فریبا مقصودی ـ دکتر الهام ملک‌زاده

به نظر شما علل پذیرش خط یا خطهایی از سوی ملتها چه بوده است؟

خط و خوشنویسی تنها طرح و عرضه و اجرای مطلوب یا مقبول و برتر نیست، خط و خوشنویسی از آغازی که با بشر همراه شده، فلسفه خاصی داشته است و به حوزه زیباشناختی وارد شده و با همه هنرهای روز پیوند پیدا کرده و در آن استادان متخصص به تألیف رساله در مبانی علمی و نظری آن همت گماشته‌اند. این خود بحث طولانی است؛ اما به اختصار عرض ‌کنم: اول نیاز ارتباطی، دوم نیاز اقتصادی سبب ایجاد خط شده است.

از نیاز ارتباطی که ‌امری بدیهی و آغازین است بگذریم، می‌بینیم هر قوم یا ملتی که دارای اقتصاد پیشرفته و پر رونقی بوده‌اند، خطشان رواج یافته است؛ مانند خط آرامی و حمیری و یا هر شهری که مرکز تجارت بوده است. در مناطق جغرافیایی که اقتصاد بازرگانی داشته‌اند و متکی بر صنعت و کشاورزی نبوده‌اند، خط آن شهرها رواج می‌یافته است. در ایران چون خط به مرحله اعتقادی رسیده بود، از گسترش، اعتبار و استقلال سراسری خاصی برخوردار بود.

 

ایرانیان قبل از اسلام خطهای ارزشمندی در زمینه‌های مختلف هنری داشته‌اند، امروز خطهای کتیبه‌نگار قبل از اسلام را در نهایت صلابت می‌بینیم و دیگر خط اوستایی که کتاب اعتقادی ایران قبل از اسلام را با آن می‌نوشته‌اند و نمونه‌هایش در دست است. اگر چه هنوز متاسفانه در زمینه زیباشناختی خطهای یادشده هیچ‌ پژوهشی انجام نگرفته است یا لااقل من نشنیده و ندیده‌ام. خط بسیار جالبی داشته‌اند به نام «دین دپیره» که حتی آواز پرندگان را با آن تحریر می‌کرده‌اند و تصور می‌کنم که نوعی نت موسیقایی بوده باشد و…

اما در گذشته از دو موردی که گفتم، ملتها به خاطر اعتقاداتشان خطی را می‌پذیرند و استعداد هنری خود را در خدمت آن می‌گیرند و یا خطی را رد می‌کنند و قبول ندارند. ما ایرانیان به خاطر اعتقادات‌مان که اسلام باشد و به خاطر قرآن کریم؛ آنهمه خطوط علمی و هنری را کنار گذاشتیم و به خط قرآن رو آوردیم؛ خطی که قرآن را با آن نوشته بودند و می‌توانستیم آن را بخوانیم و بنویسیم؛ بنابر این به ورود آن به حوزه زیبایی همت گماشتیم. این نکته مهم را هم بگویم که خط در دایره ‌اندیشه اعتقادی وارد حوزه زیبایی و هنری می‌رود.

 

آن قسمت از هنر خط و خوشنویسی را که نشانگر پیوند اعتقادی و هنر خوشنویسی است بیشتر بررسی کنید.

نمونه بارز آن قرآن است. ایرانی هنرمند پیش از آنکه به خوشنویسی هر اثر از آثار علمی، ادبی، بپردازد، به کتابت هنری قرآن پرداخته است. قرآن‌هایی که به دست خوشنویسان ایرانی در کمال استادی تحریر یافته است، از لحاظ زمانی بر تمام متون ملی و مذهبی ما تقدم دارد. قرآن‌های ابن‌مقلة شیرازی (بیضایی) که آوازه‌اش کران تا کران جهان هنر و به‌ویژه سرزمین‌های اسلامی را پر کرده است، در زمانی سمت اتمام و تحریر یافته که هنوز سرایش ابیات نخستین شاهکار جاودانی و افتخار ملی ما ـ شاهنامه حکیم طوس ـ آغاز نشده است. ابن‌مقله بیضایی فارسی از جمله شخصیت‌هایی است که در موضوع مبانی علمی و نظری خط و خوشنویسی اسلامی از ارکان به شمار است و آثارش متاسفانه به دست فراموشی سپرده شده است. او با تمام مشغله روزمره و منصب وزارت عباسیان، خطوط اسلامی را بر اساس هندسه اقلیدس تشریح کرد و به حوزه زیباشناختی وارد ساخت.

 

آیا اقدام ابن‌مقله در این زمینه تنها در حیطه خوشنویسی قرآن در دفتین یعنی مصحف و کتاب بود؟

خیر. زمانی که حوزه زیباشناختی را می‌گویم، گستره بی‌انتهای هنر را شامل می‌شود. اساس آرای علمی و هنری ابن‌مقله در معماری، حکاکی، فلزکاری، نساجی و… در خط خوشنویسی به کار گرفته شد. از عقیق انگشتری تا تیغه فولاد شمشیرها و دایره سپرهای رزمی و تا کتیبه‌های بقاع متبرکه این معیارها به کار گرفته شد.

 

بعد از او چه کسانی استادان صاحب اثر در این زمینه بودند؟

ابن‌بوّاب ـ کاتب قرآن ـ که پروردة دستگاه آل بویه بود. قرآن او را در کشور‌های عربی چاپ کرده‌اند. در نمایشگاه سوریه یکی از استادان، نمونه آن را برای زیارت میهمانان به نمایشگاه آورده بود. زبانم از بیان ویژگی‌ها و خصوصیات قرآنی و هنری و کیفیت آن قاصر است. نمی‌توانم چیزی بگویم. سپس شهده دینوری، زن خوشنویس ایرانی و در سیر تطور و نشیب و فرازهای دوره مغول و پس از آن خط و خوشنویسی داستان مفصلی پیدا می‌کند تا آغاز دوره صفویه که باباشاه اصفهانی و حضرت میرعماد قزوینی استاد کل، مجنون هراتی و سلطانعلی مشهدی و… هر کدام با تألیف رساله‌هایی به تبیین و تشریح حوزه شخصی خط و خوشنویسی می‌پردازند.

 

درباره این رنسانس هنری و دگرگونی هم بفرمایید.

تشریح این برهه از تاریخ هنری خط و خوشنویسی ـ چه از لحاظ نظری و چه از نظر علمی ـ در این زمان اندک میسر نیست؛ اما در یک جمله عرض می‌کنم که هنر ملی ایرانی و تأثیر بی‌نظیر اعتقاد اسلامی در این مقطع دست به دست هم داد و از پیوند این دو رکن که از پیشینه توانمند و گرانسنگی برخورداربودند، خط «نستعلیق» متولد شد. خط نستعلیق مولد طبیعی هنر ایرانی ـ اسلامی و آمیزه‌ای از خط اوستایی و خط نسخ اسلامی است که هنر ایرانی را در خدمت قرآن و اعتاب مقدسه اسلامی قرار داده است.

 

از زمان تولد خط نستعلیق تا امروز که با شما سخن می‌گوییم، فرازهای این هنر ایرانی، اسلامی را چگونه بررسی می‌کنید؟

در تقسیمات ادواری هنر خط و خوشنویسی، شاید از پایان سده سیزدهم هجری قمری، کار هنر خط و خوشنویسی محدود به حوزه اجرا و ارائه شد که میرزا محمدرضا کلهر و میرزا غلامرضا اصفهانی و میرحسین ترک از کواکب بی‌غروب این سیر تحول بودند و ستارگان درخشان متعددی در زمینه ارائه و اجرای اقلام برتر، با تمام گسترش حیطه هنر خوشنویسی ظهور کردند. جامعه خوشنویسی امروز در تمامی ابعاد هنوز نظاره‌گر غبار کاروان خوشنویسان متقدم است و شاید به همین خاطر در وادی ارائه و اجرا محدود گردیده و در پرده‌گردانی عظمت هنری پیشینیان حتی چند دهه پیش مسامحه دارد و معطل مانده است و هزاران اما و اگر دیگر که به قول خواجه شیراز:

هزار نکته باریکتر زمو اینجاست

نه هر که سر بتراشد قلندری داند

هنرمند خوشنویس امروز وقتی دایره آثار استاد سیدحسن میرزاخانی را بررسی می‌کند که تمامی شاهکارهای جاویدان ادب فارسی را با استادی تمام خوشنویسی کرده است و قرآن شاهکار و افتخار هنری معاصر از استاد حسین میرخانی را می‌بیند که سه بار در کمال استادی و مهارت و طهارت به خوشنویسی آن توفیق یافته، در کنار سایر آثار ایشان می‌بیند که بدون هیچ‌ پشتوانه‌ای و امکاناتی به اتمام رسانده‌اند به تعطیلی و توقف کاروان خوشنویسی معاصر در ادای دین خود نسبت به ملت و مذهب ایمان می‌آورد، حتی شاگردان ارشد این دو بزرگوار نیز با تمام اهتمام، آن توفیق را نداشته‌اند.

 

چرا؟

تشریح و توضیح این چرا، در این مقال نمی‌گنجد. اوضاع هنری روز به‌ویژه استقبال جامعه از خط و خوشنویسی، این توفیق را سلب کرد و این تعطیل را سبب شد. خوشنویسی رودی خروشان بود که به مسیر طبیعی خود ادامه می‌داد و در این برهه به دریا رسید، اگرچه تمامی حرکت‌های آن در جذر و مد و موج و سطح و عمق و ساحل طبیعی است، اما معطل است و دریا محدود است و تا زمانی که دریا رودهایش در مسیر واقعی خود قرار نگیرند، باید به این چرخش و موج و سکوت قناعت کند. موجهای بزرگ، موجهای کوچک را به ساحل می‌رسانند و مسیر می‌دهند؛ اما متاسفانه‌امروز چنین نیست، سخن سر بسته گفتم با حریفان.

روند طبیعی هنر خوشنویسی آن زمان در جریان بود که سرقافله‌های این کاروان با انصاف تمام پس از سیر و سلوک لازم پیر سالک و هنرجویی را مرتبه خلافت و دستور انجام آداب و خدمت لازم می‌دادند. گاه با بزرگواری تمام و به‌حق نخبگان را برخود ترجیح می‌دادند. همان طور که مشاهده می‌کنیم که تمامی اجازه‌یافتگان آن بزرگواران در یک حد نیستند و حتی بسیاری از استعدادهای جامعه‌امروز گامی فراتر از آنهایند که در سؤالات پیش شرح آن گذشت.

امروز هند و پاکستان که خوشنویسان هنوز به شیوه رشیدا و خوارزمی می‌نویسند با تمام سلطه خط و زبان انگلیسی، وضعیتی صد برابر بهتر از خوشنویسان ایرانی دارند که چهارصد سال از آنها جلوترند و سیر تطور هنر خوشنویسی را طی کرده‌اند، چون مانعی بین هنر خوشنویسی با بازار توریسم و اقتصاد هنر، همانند مافیای موجود در ایران در آنجا وجود ندارد و همه را به اسم آموزش و طی مراتب ساختگی که هیچ‌ اساسی در تعلیم خط استادان متقدم نداشته، استعدادها را در دایره مراد و مریدی محدود و مفقود نکرده‌اند!

امروز ادعا دارند که در اکثر قریب به اتفاق استان‌ها و شهرستان‌ها و حتی دهستان‌ها، شعبه آموزش خوشنویسی وجود دارد. خروجی چه بوده است؟ این به قول خودشان وزارتخانه در نسل سوم که ما باشیم، در طی سی سال به‌اندازه یک زن خوشنویس خانه‌نشین در خدمت اعتقاد و ادبیات نبوده، تکثیر بدون تبلیغ و بدون بازده نشر، و بدون پیوند با اقتصاد هنر، زندانی کردن استعداد در حلقه خانه‌ها و دلخوشی‌هاست که غالبا به افسردگی می‌رسد.

با سپاس از شما استادمقصودی عزیز به خاطر این همه استعداد بی‌ریا، صفای دل، صداقت ناب و کلام سفته که همچون جمال خط‌تان، مخاطب را همان قدر مجذوب می‌کند که هنر کتابت‌تان و تابلوهایی که روح زندگی در آنها جاری است چشم بیننده را نوازش می‌دهد. تنتان سلامت و دستانتان پرتوان و پرکار باد. به عنوان حُسن ختام این گفتگو، اسمهایی را که می‌گویم، تفسیر آن را از دیدگاه خودتان بفرمایید.

زیباترین لحظه: توفیق اتمام نخستین کتابت کل قرآن کریم.

زیباترین اسم: محمد.

زیباترین عشق: عشق به حسین(ع).

زیباترین جای دنیا: خانه.

بهترین دوست: کتاب.

بهترین کتاب: قرآن و شاهنامه فردوسی.

بهترین همدم: دعا.

بهترین خاطره: مادرشدن.

بهترین شاعر: حافظ.

طولانی‌ترین شب زندگی: غروب پدر در شامگاه.

بدترین خاطره: مرگ پدر.

خدا: نقطه پایان اوج مجموعه شکوه‌ها و عظمت‌های مادی و معنوی و کلمه آغاز تمامی کشف و شهودها در سیر و سلوک تمامی ادیان و مذاهب جهان.

قرآن: کتاب عشق. پس از انجیل که کتاب محبت است و تورات که کتاب تربیت است، قرآن قاموس تمامی کتابهایی که توسط پیامبران اولوالعزم ابلاغ شده است.

علی: عصاره هستی و آیینه تمام نمای ذات حق که عمان سامانی گفت:

به پرده بود جمال جمیل عز و جل

به خویش خواست کند جلوه‌ای به صبح ازل

چو خواست آنکه جمال جمیل بنماید

علی شد آینه، خیرالکلام قَلّ و دَلّ

رمضان: ماه خدا، ماه نجوا، ماه احیاء، ماه دعا، ماه غروب علی(ع) و طلوع حسن(ع).

زن: اسرار خلقت، هدیه خداوند در استمرار جامعه بشریت، نبوت و ولایت

قلم: ابزار ارتباط بشر و انتقال میراث نخبگان قَدَر و ثبت الهام خداوند به پیامبر(ص)، اولین و آخرین مسئول تاریخ خلقت.

مشق: منظر تجلی معشوق در مقابل عاشق.

عشق: طفیل هستی عشقند آدمی و پری.

هنر: آیینه جهان‌نمایی که هر تکه آن در دست آیینه‌داری است.

نسیان: ایستگاه پایانی تمامی یادها و یادمان‌ها، شادی و غمهای صوری و افول مراتب اکتسابی و آخرین پیچ از کوچه‌های تاریک و پر پیچ و خم عمر.

موفقیت: آغاز نمود استعداد‌های انسان و نخستین گام محکم برای گامهای بعدی.

هنرمند: آیینه‌دار الهام خداوند.

شادی: پاکیزگی روح، وصال جزء و کل.

غم: آلودگی، فراغ، بطالت، تعلیق روح

پاییز: فصل رسیدن به نتیجه رنج خاک و نبات، عناصر اربعه و صیف و شتا.

بهار و تابستان مقدمه پاییزند و زمستان مؤخره آرامش و خواب. طبیعت همه برای پاییز در تلاشند که به «بهار عرفا» اشتهار دارد، و این سلسله تحرک و تبدیل نمودی از سلوک انسان و کیفیت سیر باطنی است که با طبیعت تطبیق کامل دارد.

کوه: نشان عظمت زمین، خلوت اندیشه پیامبران و نماد استواری و صبوری و توان عزلت‌گزینان تاریخ.

باران: نمود رحمت الهی، مأمور احیای زمین و زمان.

تولد: اولین پرواز و بازگشت به طبیعت.

مرگ: فرودگاه دوم برای پرواز نهایی (تا در چنته و چمدان چه باشد) پناه بر او باید برد.

فریبا مقصودی: من خسی بی‌سر و پایم که به سیل افتاد مر او که می‌رفت، مرا هم به دل دریا برد.

با تشکر از اینکه در چند روز مصاحبه با ما یار و همیار بودید.

متقابلا از زحمات و صبر و حوصله شما تشکر می‌کنم.

منبع: روزنامه اطلاعات

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: