1396/1/20 ۰۹:۳۲
مقایسه دو سرمشق در خاستگاههای اخلاقی برای كوششهای مدنی در گفتاری از مقصود فراستخواه
در یادداشت حاضر فرض بر این تعریف از نهادهای مدنی است كه در فضای میان دو مكان به وجود میآیند و مكان سوم متمایزی را تشكیل میدهند. مكان اول، مكان خصوصی و خانواده است. در این مكان افراد درصدد نگهداری شخصی وخانوادگی خود هستند. مكان دوم مكان دولت است. اما نهادهای مدنی مكان سومی از فعالیتهای داوطلبانه درون جوش در اجتماع پدید میآورند و سفارش اجتماعی خود را از متن جامعه میگیرند و البته تمایزهای خاص خود را دارند. یعنی متمایز از سازمانهای كسب وكار هستند چون هدف اصلی آنها بیشینه كردن سود شخصی نیست. هرچند ممكن است برای انجام فعالیتهای مدنی به فعالیتهای اقتصادی نیز به قصد تقویت بنیه مدنی خود بدون اهداف انتفاعی خصوصی دست بزنند.
نهادهای مدنی نهادهای مدنی جریانی اصلی (میناستریمی) را در جامعه تشكیل میدهند كه با خیلی از جریانهای دیگر تمایز دارند. مثلا از سازمانهای دولتی وظیفهگرا متمایزند. از احزاب به معنای اخص كلمه متمایزند چون درصدد جایگزینی قدرت نیستند هرچند برحسب ماموریت درونزای اجتماعی، نهادهای مدنی نیز مطالباتی از دولت دارند، نقد و تاثیرگذاری بر دولت و سیاستگذاری عمومی وهمكاریها و تعاملاتی با دولت دارند. همچنین گفتیم كه نهادهای مدنی از بنگاههای كسب وكار متمایزند و حتی به معنای اخص كلمه، غیر از نهادهای صنفی و حرفهای و مثلا كارگری و سندیكایی هستند هرچند كه از حقوق و هویت اصناف و حرفهها دفاع میكنند. در اینجا باید از یك تمایز مهم دیگر نهادهای مدنی ذكری بكنیم و آن اینكه نهادهای مدنی «مردم نهاد»اند ولی تودهوار نیستند با وضعیت تودهوار فرق دارند. اینكه مردم گلایههای پراكندهای از امور دارند و در میهمانیها و تاكسی و اینجا و آنجا از امور عمومی شكایت میكنند یا هنگام دیدن زن كولی و كودكان خیابان از سر عاطفه كمكی به آنها میكنند و در زمستان گربهای را به پاركینگ خود میآورند و گرم میكنند و غذا میدهند اینها همه باارزش هستند اما در سطوحی پایینتر از نهادهای مدنی هستند. تنها با وجود نهادهای مدنی است كه این فضیلتهای مدنی، سازمان اجتماعی درونزا مییابند. مهمترین ویژگی نهادهای مدنی، نقش آنها در سازمانیابی درونزا و دموكراتیك اجتماعی از متن جامعه است. جامعه مدنی غیر از جامعه تودهوار است. اكنون برمیگردیم به موضوع بحث حاضر كه اخلاق در نهادهای مذهبی است. نخست باید بگویم كه نهادها را به تعبیر گورویچ نباید شیءوار ببینیم و درآنها ذاتانگار باشیم. نهادها در واقع حالت ساخت یافتهای از شیوههای فكر و احساس و اعمال و اخلاقیات ما هستند. مثلا خانواده به همین صورت نهاد میشود. وقتی معانی و هنجارها و اعمال و خلقیاتی در ما مدام تكرار میشوند و پایداری پیدا میكنند در نتیجه تبلور و تشكل و ساخت اجتماعی مییابند و نهاد میشوند. پس نهادهای مدنی از روحیات اجتماعی و فضایل مدنی و اخلاقیات مدنی ما نشأت میگیرند و ساختمند میشوند. حال به بحث اصلی یعنی اخلاق در نهادهای مدنی بپردازم. به یك جهت دو سرمشق اخلاقی متمایز در خاستنگاهها و پایههای اخلاق پویش مدنی به نظرم میرسد. سرمشق نخست «فردگرایانه» و سرمشق دوم «دیگر دوستانه» است.
سرمشق فردگرایانه در سرمشق «فردگرایانه»، اخلاق مدنی ادامه لذتها و خوشیهای فردی است. افراد در زندگی دنبال لذتهای شخصی هستند وقتی قدری در این جهت تامین میشوند، به كیفیت زندگی، به نیازهای دوستی و اجتماعی احساس نیاز پیدا میكنند و شادیهای توسعه یافتهای را دنبال میكنند و آن را در كیفیت گذران اوقات فراغت و در مشاركتهای مدنی و مشغولیتهای توسعه یافته جستوجو میكنند.
سرمشق دیگر دوستانه اما در سرمشق «دیگر دوستانه»، اخلاق مدنی ادامه خطی لذتها و شادیهای فردی ما نیست. بلكه به تعبیر لویناس شنیدن صدای دیگری است. خصوصا صدای فراموششدگان اجتماعی و صدای محذوفان عالم. اخلاق مدنی در این سرمشق، اخلاق در غم انسان نشستن است. اخلاق مدنی مبتنی بر غمخواری بشر، حس مسوولیت اجتماعی، فهم در هم تنیدگی سرنوشت مشترك جمعی، عدالتخواهی آن سوی پرده بیخبری، از خودگذشتگی، كمك به سازمانیابی اجتماعی برای مصونیت جامعه، دغدغه رفاه اجتماعی و آسایش خلایق است. سرمشق اول مبتنی بر خودشكوفایی نسبتا فارغالبال فردی از طریق مشاركت مدنی است اما سرمشق دوم مبتنی بر خودیابی و خودبازآفرینی پرمخاطره در اثنای همدردی با رنج دیدگان است. اولی لذت را استعلا میدهد ولی دومی با رنج نیز آشناست. اصولا اخلاق در سرمشق اول به تعبیر اریك فرم بر «انسان برای خویش » تاكید دارد به جای «انسان بر ضد خویش.» اما اخلاق در سرمشق دوم از «انسان برای خویش» هم فراتر میرود و «انسان در غم انسان» را میخواهد. البته منظور من از این دوتایی به معنای آن نیست كه سیاه وسفید كنم و خصوصا نمیخواهم یكی را نفی و دیگری را اثبات كنم. باید گذاشت هر دو سرمشق، آثار خود را نشان دهند. چون انتخاب هر یك از این دو سرمشق برای كوشش مدنی قدری هم موكول به تفاوتهای فردی ما است، باید بپذیریم كه روحیات متفاوتاند، سطوح علایق و تواناییها متفاوتاند و اصولا وجود دو سرمشق اخلاقی در كوشش مدنی ریشه در تنوعات كثیر بشری دارد. از همه مهمتر چهبسا كسانی ابتدا با سرمشق اول وارد تمرینهای مدنی بشوند ولی بعد پختهتر برسند و در سطح بالاتری از بلوغ انسانی، سرمشق دوم را نیز عمیقا تجربه بكنند. اما باید وزن هركدام از این دو سرمشقی را كه متمایز ساختم به درستی ارزیابی كرد مثلا مزیت سرمشق اول این است كه عمومیتر است و با تواناییهای حد متوسط همگان مناسبتر مینماید. اما مزیت سرمشق دوم در كمیابی اوست. ارزش آن به این است كه بسیار اندكاند آنها كه حاضرند برای رفاه و رهایی عموم هزینه بدهند. خصوصا برای جوامعی مثل ایران كه همیشه با مخاطرات درگیر بوده است. این نوع از كوششهای مدنی ارزش بالاتری دارند.
نخستین غیرتهای شهری مدنی مدل نخست اخلاق مدنی و نهادهای مدنی، سرمشق مشاركت است اما دومی، مدل مقاومت است. در ایران همیشه خطر استبداد، خطر هرج ومرج، احتمال خلأ قدرت مشروع، خلأ نظم و امنیت پایدار و مشكل نابرابری است پس برای ایران، نژادی از نهادهای مدنی كه اخلاق مدنی مقاومت داشته باشند كبریت احمر و كمیاب است. نهادهایی كه حاضر باشند هزینه بپردازند و فداكاری كنند تا ایران بماند و توسعه پیدا بكند. برای همین است اگر بخواهیم تبارشناسی هم بكنیم پیشینه ایرانی نهادهای مدنی همانطور كه محققانی مثل كهن (Cahen,١٩٩١) بحث كردهاند به گروههای فتوت و جوانمردی و عیاری برمیگردد كه در آنها نوعی روحیه گذشت وجود داشت و در دورههای پرمخاطرهای مثل ناامنی، هرج ومرج و در برابر ظلم ظالمان و اجحاف یا بیاعتنایی اغنیا گسیل شدند و تشكل یافتند. میتوان در این زمینه به كارهای سعید نفیسی، محمد جعفر محجوب، زرین كوب، خانلری و مهرداد بهار رجوع كرد. در پایان منابعی را برای مطالعه در این باب میآورم. كهن، گروههای فتوت و جوانمردی و عیاران را نخستین غیرتهای شهری مدنی در تاریخ ایران دانسته است. سعید نفیسی میان آیین فتوت و اتحادیههای شهری در تاریخ ایران نسبتی یافته است. نقش عیاران (ایاران/ای یاران) سالوكان، اخیها (برادران)، شطاران یا شاطران را در آیینهای جوانمردی ایرانی میبینیم. (داستانهایی مثل سمكعیار و...). گاهی اینها را محزونان نامیدهاند به سبب غمخواریهاشان. برای همین است كه آیینهای فتوت و جوانمردی كه فضاها و حوزههایی اجتماعی بودند برای «در غم انسان نشستن»، اصولا جریان متمایزی از آیینهای جشنی ایران به شمار میآیند. در جشنها نیز مردم اجتماع میكردند حتی به همدیگر میرسیدند اما رسم فتوت حاوی هزینههای بیشتری بود. نمونه آیینهای اجتماعی در تاریخ ایران از نوع جشنی آن، جشن آبانگان است. آب برای ما مهم بود میگفتیم آبادی. میگفتیم آبرو و در جشن آبانگان نیز مردم در كنار آبها اجتماع همگانی داشتند و گویا این رسم در میان پارسیان هند هنوز هم باقی است. این جشنها به نوعی شكلی از گذران اوقات فراغت مردم بودند. اما رسم جوانمردی حاوی ارزشهای گرم و پرهزینه انسانی و اجتماعی بود.
انواع گروههای فتوت گروههای فتوت در دو شكل عارفانه و پهلوانی مشاهده میشوند. آیینهای پهلوانی با آیین مهری، خدای مهر و جستوجوی خدای حامی مردم و بینوایان و درماندگان و ستمدیدگان نسبت داشتند. در گروههای فتوت آثاری از حكمت خسروانی میبینیم. اما جوانمردی در شكل عارفانه را در فضیل عیاض (قرن دوم)، ابوسعید ابی الخیر (قرن ٤ و٥) خرقانی (اوایل قرن پنجم) میبینیم. تصوف جنبشی شهری بود كه گاهی پدیدههای مدنی از خود آشكار ساخته است. گروههای فتوت در خراسان، سیستان و همینطور آناتولی و دیگر جاها فعالیت میكردند. در میان بافندگان نیشابور، در مرو و دیگر جاها. البته آن تمایزی كه در ابتدا میان اصناف و نهادهای مدنی گفتیم در تاریخ ایرانی ما نیز كم وبیش دیده میشود مثلا كلوها نهادهای صنفی بودند. ابن بطوطه به اصفهان كه میرسد میگوید در آنجا اهل هر صناعتی، بزرگی برای خود انتخاب میكند و او را كلو مینامند. گاهی نیز این كلوها نقش كم و بیش مدنی پیدا میكنند در فارس كلوحسین و كلوفخرالدین بود. كلوها نوعی عملكرد مدنی نیز داشتند: هركه از این هر دو رست، اوست اخی اوست كلو. پس میان هویتهای صنفی و مدنی ما ارتباطهایی وجود داشت. كمااینكه فتوت نامهها گاهی صنفی هستند مثل فتوت نامه آهنگران، سقایان، قصابان و چیتسازان. گروههای فتوت سوگندنامههایی داشتند. تعهدات مشتركی داشتند مثل «سخا، صفا، وفا» برادرخواندگی و خواهرخواندگی داشتند. همین جا لازم است یاد كنم كه هرچند زبان فرهنگ مردسالار بر واژه جوانمردی سایهانداز شده است اما زنان هم در این آیینها و جنبشها شركت داشتند. فاطمه بلخی از فتیان بود؛ او زنی بود كه از مردی خواستگاری كرد و همسر احمد خضرویه مشهور (از معاصران بایزید بسطامی در قرن ٢ و ٣) شد.
اخلاقیات فتوت در گروههای فتوت سلسله مراتبهایی وجود داشت مثلا اول مهتر بود و سپس نقیب كه جانشین مهتر تلقی میشد و سپس رفیقان. این گروههای فتوت، برای خود اخلاقیاتی داشتند سهروردی اركان فتوت را به دو سطح تقسیم كرده است ركن ظاهر مثل بند شلوار (سروال/ سراویل) و ركن باطن مثل سخاوت و كرم كردن و عفو و چشمپوشی و درگذشتن. از مهمترین اخلاقیات در گروههای فتوت ارزشهایی مثل بخشایش، نوعدوستی و یاری درماندگان بود و فضایلی مدنی همچون بخشودن بر دوست و دشمن، برآوردن مراد نامرادان، مدارا با پیران و بخشودن بر جوانان، داد خلق دادن و دستگیری از بینوایان. خرقانی مراد دل گروههایی از جوانمردان در نیمه دوم قرن ٤ و اوایل قرن ٥ بود. شفیعی كدكنی سخنان او را در كتاب «نوشته بر دریا» آورده است ( این نوع نگاه فرامذهبی به انسان، بسیار مناسب برای حیات مدنی است)؛ شجاعت بخشش جان است و سخاوت بخشش مال؛ عالم برخیزد در كسب زیادت علم، زاهد برخیزد در كسب زیادت زهد، بوالحسن در بند آن بود كه سروری به دل برادری رسد (غمگساری)؛ ننگ از مهربانی بر خود، اگر بر خلق مهربان نباشم (انسان دوستی)؛ بركنار دوزخ ایستادن و دست هركه را خواهند به دوزخ برند، گرفتن و به بهشت بردن؛ دست به كار، ذكر زبان و دل با حق تا خلقان را از كار ما فایده باشد (مشاركت در تولید رفاه اجتماعی)؛ اگر این اندوه كه بر دل جوانمردان است بر آسمان نهی به زمین هوزاید. (غمهای متعالی).
اهمیت شفقت بر خلق بهطوركلی یكی از ارزشهای جوانمردی در ایران شفقت بر خلق بود كه خرقانی نیز بر آن تاكید داشت. دوست داشتن فارغ از عقیده بدون تفاوت قایل شدن در این خصوص میان مومن و كافر. از مكاشفات خرقانی آن طور كه عطار در تذكرهالاولیا میآورد این بود كه آوازی شنید «هان ابوالحسن خواهی تا آنچه از تو میدانم با خلق بگویم تا سنگسارت كنند»، شیخ گفت بارالها خواهی تا آنچه از كرم و رحمت تو میدانم با خلق بگویم تا دیگر سجودت نكنند، آواز آمد « نه از تو نه از من.» این نوشته در خانقاه او مشهور است: هركه از درآید نانش دهید و از ایمانش نپرسید. آنكه خدای را به جانی ارزد بر خوان بوالحسن به نانی ارزد. تسامح از ارزشهای مدنی در آیینهای جوانمردی ایرانی بود چنانكه بوسعید چون كه قرآن خواندی، آیات عذاب بیفكندی، او را گفتند: این چگونه قرآن خواندن است. گفت: ما امت مرحومهایم ما را با آیات عذاب چهكار!
فتوت به مثابه سازهای اجتماعی البته نمیتوان از جریان فتوت و جوانمردی ذاتباورانه، توصیفی منسجم و یگانه به دست داد. فتوت سازهای اجتماعی بود كه حسب شرایط اجتماعی و سیاسی ساخته میشد و بالا پایین میشد. درحالت طبیعی با قشرها و گروههای متن جامعه پیوند داشت و حامی امنیت و انسان دوستی و انسجام اجتماعی و همبستگی بود. اما گاهی به ضد خود تبدیل میشد و عملكردهای غارت گونه، راهزنی و شهر آشوبی به بار میآورد. ابناثیر نمونههای آن را در فتیان بغداد و در طرفداری از امین، خلیفه عباسی ذكر میكند. یكی از مهمترین عوامل كژكاركردیهای گروههای فتوت نفوذ حكومت در آنها بود و سبب میشد در خدمت سیاستها تابع مقتضیات و قدرت و طبقات بالا قرار بگیرند. نمونهاش دوره خلیفه الناصرالدینالله در قرن ٦ و ٧ هجری بود؛ خلیفهای از سلسله عباسی و بر مذهب شیعه در بغداد كه رسما به آیین فتوت گرایید و سراویل پوشید. با غلبه دولت بر فتیان، كاركردهای دولتی در آیین جوانمردی نفوذ مییافت، شلوار از ناصر میگرفتند، جواز رسمی به میان میآمد، جاسوسی برای دولت میكردند و سیاسی میشدند. در تاریخ معاصر، نمونهای از فعالیتهای مدنی مستقل را در انجمنهای دوره مشروطه میبینیم كه من قدری درباره آنها در «جامعهشناسی شهر در مشروطه» بحث كردهام. ویژگیهای نهادهای مدنی استقلال از دولت داوطلبانه بودن و سازمان یابی از متن جامعه بود.
منبع: روزنامه اعتماد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید