فرسایش در نگارش و پژوهش / غلامرضا گلی زواره - بخش چهارم

1396/1/16 ۰۷:۳۳

فرسایش در نگارش و پژوهش / غلامرضا گلی زواره - بخش چهارم

سیدعبداللطیف شوشتری که مدتی به هند رفته و کتابی به نام «تحفه‌العالم» تألیف کرده، در آغاز اثرش مطالبی دربارۀ منطقه خوزستان و زادگاه خود دارد که غالباً رونویسی از کتاب تذکره شوشتر به قلم عمویش سیدعبدالله می‌باشد.

 

سیدعبداللطیف شوشتری که مدتی به هند رفته و کتابی به نام «تحفه‌العالم» تألیف کرده، در آغاز اثرش مطالبی دربارۀ منطقه خوزستان و زادگاه خود دارد که غالباً رونویسی از کتاب تذکره شوشتر به قلم عمویش سیدعبدالله می‌باشد. جالب آنکه در همان کتاب شرح حال عمویش را نوشته و تألیفات وی را یکایک برشمرده است؛ ولی از تذکرة شوشتر که معروف‌ترین تألیف او بوده و بدون تردید در اختیار عبداللطیف بوده، هرگز نام نمی برد. (کسروی، ۱۳۵۲، ۲۵۷-۲۵۸) دکتر صمد موحد می‌افزاید میرعبداللطیف گذشته ازتذکرۀ مذکور، از تذکرۀ حزین لاهیجی نیز بسیار استفاده کرده، بدون آنکه نامی از وی ببرد و موقعی که به زندگی و آثار حزین می‌پردازد از این تذکره یادی نمی کند که مهمترین اثر اوست. (کتاب شناخت، ۱۳۶۳، ۸۹)

عبدالغفار نجم الدوله از مشاهیر قرن سیزدهم هجری و ریاضیدان عهد قاجار در خاتمه جلد اول از چاپ سنگی کشکول شیخ بهایی طبع تهران در ۱۳۲۱ هجری می‌گوید: بعد از چندین سال تحمل تصحیح و مخارج زاید، نسخه حقیر به طبع رسید و منتشر گشت. فورا در بمبئی حقوق صرف مال و عمر این جانب را بلاعوض ربودند و بدون زحمت از روی آن نسخه نقل نمودند، چاپ کردند و پراکنده کرده و به قیمت نازل فروختند! (گزارش میراث، تیر ۱۳۹۱، ۱۴)

در ابتدای نسخه خطی «فردوس التواریخ» مربوط به دانشگاه تهران به جای نام مؤلف اصلی آن، نام حسن بن فخر‌الدین حسینی آمده است. این شخص که به شیوه‌ای ناشیانه کوشیده خود را مؤلف کتاب معرفی کند، در تمام مواردی که نوروز علی بن محمد باقر (معروف به فاضل بسطامی) از علمای قرن سیزدهم هجری به نوعی به خود یا اثر خویش اشاره کرده بوده، تحریف کرده و با اصلاح جملات یا حذف پاره‌ای کلمات، نام فاضل را به طور کامل حذف کرده است. (فاضل بسطامی، ۱۳۹۰، سی و هشت)

محمدحسن خان اعتمادالسلطنه ـ از رجال دوره ناصری و وزیر انطباعات دولت قاجار ـ در کتب تراجم و منابع تاریخی به عنوان محققی سختکوش و دانشوری اهل فضل معرفی شده است؛ اما واقعیت این است که وی دستیاران و میرزاهایی داشته که فعالیت‌های آنان را سرپرستی می‌کرده و این بزرگان همچون میرزا ابوالفضل ساوجی، شمس‌العلماء عبد رب‌آبادی، میرزا محمدحسین فروغی، عبدالوهاب قزوینی(پدر علامه قزوینی)، پدر خان‌ملک ساسانی و پدر ذبیح بهروز خود افراد فاضل و اهل ادب و فرهنگ بوده‌اند و شأن و شعور اعتمادالسلطنه در حدی نبوده که کارهای آنان را کامل و عاری از نقص و کاستی نماید و اینکه ادعا شده است شخصیت‌های مزبور وی را در تهیه مطالب یاری می‌کرده‌اند و اعتمادالسلطنه نوشته‌های آنان را منقح، حک و اصلاح می‌کرده است، مورد تأمل می‌باشد (کتاب شناخت، ۱۳۶۳، ۵۵۵۴).

در روزنامه صوراسرافیل می‌خوانیم: اکثر کتب و رسایلی که اعتمادالسلطنه به طبع رسانیده، به قلم محمدحسین ذکاءالملک فروغی نوشته شده است. می‌توان گفت لوازم و امکانات نگارش را اعتمادالسلطنه فراهم می‌کرد و کار اصلی نگارش را فروغی انجام می‌داد (اعتمادالسلطنه، خلسه، ۱۳۴۸، ۲۲۵).

علامه قزوینی یادآور شده است: اعتمادالسلطنه به زور و تهدید (استبداد ادبی و تحقیقی) وامی‏داشت فضلایی که جزو اداره دارالتألیف یا دارالترجمه بودند، کتابهایی که خود او موضوع آنها را اقتراح می‌کرد، تألیف نمایند و به جز خودش به نام خویش امضا و طبع و نشر می‌نمود؛ مثل کتاب «المآثر و الآثار» که از بای بسم‌الله تا ی، قسمتی از آثار قلمی مرحوم شمس‌العلماست و برخی افزوده‌ها و اصلاحات به خط نسخ ملیح خود آن مرحوم دیده می‌شود و دیگر جزء اعظم سه جلد کتاب «مطلع‌الشمس» نیز عینا به انشا و قلم اوست، مگر شرح احوال شاعران فارسی و برخی جزئیات که به قلم میرزا محمدحسین فروغی و غیر اوست (مجله یادگار، ۱۳۲۷-۱۳۲۸ش، ۵۷-۵۹).

مرحوم قزوینی در جای دیگر در این باره اشاره‌ای صریح‌تر دارد: برای راقم سطور به طور قطع و یقین و بدون ادنی شک و شبهه‌ای علم حاصل است که کتاب الماثر والآثار از همة لحاظ‌ها اثر خامة مرحوم شیخ محمدمهدی قزوینی عبدالرب‌آبادی ملقب به شمس‌العلماست. (قزوینی، یادداشت‌های قزوینی، ۱۳۸۸، ج۸، ۹۷). دکتر حسین محبوبی اردکانی که تعلیقاتی ارزشمند بر این اثر نوشته، گفته است: شهرتی بسزا دارد که الماثر والآثار تألیف اعتماد السلطنه نیست. طبیعی است چنین کتابی زاده‌اندیشه و پرورده یک نفر نیست. (اعتماد السلطنه، المآثر و الآثار، ۱۳۶۳، ج۱، ۶) مهدی بامداد گفتة ادوارد براون دربارة اعتمادالسلطنه را این گونه نقل می‌کند: «او مردی شیاد، جاهل و بی‏سواد بوده که خود را دانشمند وانمود می‌کرده و حتی املایش درست نبوده و آثار منتشره به نام او کار مردانی باسواد بوده که با جور و جفا و ترس از قدرت و کینه‌جویی او، واداشته به نگارش می‌شدند» و قول دکتر فووریه طبیب دربار ناصرالدین شاه را چنین آورده است: اعتمادالسلطنه تحت اسم خود تاکنون چندین کتاب منتشر کرده است. (بامداد، ۱۳۷۱، ج۳، ۳۳۹) کسروی می‌گوید اعتمادالسلطنه در آخر مقدمه کتاب «التدوین فی جبال الشروین» مطالبی درباره سواد کوه نوشته که رونویسی از رساله اعتضادالسلطنه ـ وزیر علوم قاجارـ می‌باشد. او کتابهایی درباره تاریخ، جغرافیا و رجال شهرها داشته که بعد از وفاتش به کتابخانه اعتمادالسلطنه (صنیع الدوله) منتقل شده است. در متن کتاب نیز مبحث (گفتار در تاریخ سوادکوه) خلاصه مطالب تاریخ سید ظهیرالدین مرعشی است. حتی اشعار عربی و فارسی که در این مباحث به مناسبت‏هایی آمده، از کتاب مذکور است (کسروی، ۱۳۵۲، ۳۶-۳۷).

 

علفهای هرز در بوستان اندیشمندان

کتاب‌سازی و سرقت از آثار دیگران و مصادره کردن محصولات فکری، علمی و ادبی نویسندگانی که سالها خون دل خورده‌اند و رنجهای فرساینده‌ای برده‌اند تا موفق شده‌اند اثری پدید آورند، در دهه‌های اخیر و بعد از رواج گسترده بازار طبع و نشر، رشد سرطانی پیدا کرده است. دلایلی گوناگونی می‌توان برای بروز این عارضه ذکر کرد: کسب شهرت از راه تألیف، به دست آوردن القاب و امتیاز علمی، افزایش رتبه‌های مدرسی در دانشگاه‌ها با توجه به نگارش آثار و غیر علمی کردن پژوهش‌ها و روند کمی مراکز علمی و تحقیقاتی، رسیدن به نان و آب، ترمیم حقارت‌ها از جمله عواملی است که موجب تعرض به حقوق معنوی اهل قلم گردیده است.

عده‌ای برای آنکه اعتباری برای خویش به دست آورند، از کتابهای دیگران رونویس می‌کنند و از دادن مأخذ پرهیز می‌کنند و چون این ناروایی افشا می‌گردد، خلاف خویش را متوجه حروفچین، ناظر چاپ، مصحح و مانند آن می‌کنند و گاه می‌گویند حواسمان نبوده و غفلت صورت گرفته است. غافل از آنکه اثر ساختگی در شمارگان معتنابه در اختیار علاقه‌مندان قرار گرفته و آنان از این سرقت آشکار اطلاعی ندارند، این نهج پرآفت از اعتمادها می‌کاهد، فرصت ابراز اندیشه را از دست می‌دهد و کتاب‌سازان باید بدانند این حرکت نامعقول و مذموم نه تنها اجحاف به حقوق دیگران است، بلکه خیانت و ستمی است که از شخصیت مخدوش آنان حکایت دارد. سارقان فکر و اندیشه همچون مگسهایی بر روی عسلهایی می‌نشینند که فرزانگانی با شهد اندیشه خود فراهم آورده‌اند و ضمن استفاده از آن متاع با حلاوت، آلودگی‌ها و آشفتگی‌هایی در فرهنگ و فضیلت به وجود می‏آ ورند.

متاسفانه برخی آیین نامه‌های آموزشی و فرهنگی، جشنواره‌ها و همایش‌ها به نوعی این طمعکاری‌ها و حرصها را برای تجاوز به آثار دیگران تسریع می‌کنند. برای نمونه شرط سردبیری یک فصلنامه پژوهشی، دانشیار و استادی است. این فرد برای رسیدن به مسئولیت یادشده نیاز به تألیف دارد. وقتی عده‌ای این توانایی را در خود نمی بینند و یا ضیق وقت به آنان مجال نمی دهد به پژوهش روی آورند، به سراغ کتابسازی می‌روند. مقدار زیادی از سرقت‌های علمی در پایان‌نامه‌ها رخ می‌دهد. با وجود آنکه استاد راهنما و استاد مشاور بر کار نظارت دارند، ولی غالبا سرقت در اثر دیده می‌شود. این ضایعه از آن جهت رخ می‌دهد که کمیت‌گرایی جای کیفیت را گرفته است و در این فرایند، نظام ارزشیابی محتوایی وجود ندارد. در داوری‌ها هم غالبا کمتر انصاف و پایبندی به موازین اخلاقی و رعایت موازین دقیق علمی دیده می‌شود و قضاوت‌های اسمی، صوری و سطحی به جای آنها نشسته است. اگر به محتوا و مضامین توجه جدی گردد و اخلاق نگارش و پژوهش مد نظر باشد، تا حدودی کتابسازی در این عرصه درمان و تا اندازه‌ای پیشگیری می‏گردد.

نقد و ارزیابی‌های منطقی و معتدل که خالی از حب و بغض‌ها و عاری از عصبیت‏ها و خشم‌ها باشد، می‏تواند این پدیدة شوم و شنیع را برطرف می‌کند. دست یافتن به القاب و عناوین علمی و دانشگاهی و مدرک‌گرایی راه را برای سرقت‌های ادبی باز می‌کند. دانشجویی که ذوق پژوهش ندارد و به رشته‌ای که در آن پذیرفته شده رغبتی نشان نمی‌دهد و ضمن تحصیل، درگیر مسائل دیگر است و یا مشغول کار است و صرفا به دریافت مدرک می‌اندیشد، چگونه به تحقیق روی آورد؟ اما وی با چنین روحیه پژوهش‌گریزی در ظرف چند ماه صاحب پایان‌نامه یا پروژه‌ای تحقیقی می‌گردد.

برخی استادان دانشگاه هم که این امکان را به دست نمی آورند تا سره را از ناسره تشخیص دهند، طرح آن دانشجوی مدرک‌گرا را تأیید می‏کنند و ضمن اینکه وی را قدمی به سوی جلو می‌برند، بار علمی و پژوهش را گامهایی به عقب می‌برند. به همین دلیل دکتر سیدجعفر شهیدی می‌گوید: «بلای بزرگی دامنگیر نظام آموزشی جدید گردیده که اصولا برای پرورش محققان جز به‌ندرت مجالی به وجود نمی آورد و آن مسأله مدرک بازی است. در این نظام بسیاری می‌آیند که مدرکی بگیرند و شغلی پیدا کنند و با حداقل وقت و صرف نیروی اندک حداکثر بهره را به دست آورند.» (شهیدی، ۲۳ر۸ر۱۳۷۳، ۶)

یک نمونه دیگر که این آسیب‌ها را به وجود آورده، شتاب‌زدگی مؤلفی است که می‌خواهد هرچه زودتر کتابی بنویسد و بر اثر تعجیلی که دارد، به منابع مورد نیاز مراجعه نمی کند و آنچه را خود ندیده و از کتابی با واسطه نقل کرده، در نوشتارش می‌آورد و به قول استاد اسفندیاری منبع‌رُبایی می‌کند. برخی از این افراد به قول منبعی اتکا می‏نمایند و آنچه را رایج و شایع است، مسلم تلقی کرده و کتاب خود را انباشته از مطالبی می‌کنند که به محک تحقیق، دقت و تتبع زده نشده است. (اسفندیاری، ۱۳۹۰، اخلاق نگارش، ۱۵)

گونه‌ای دیگر از کتابسازی، گردآوری سخنرانی‌ها مقاله‌ها و مصاحبه‌های نویسنده‌ای در قالب کتاب است، البته این تلاش محاسن و مزایایی هم دارد؛ ولی به شرط آنکه گزینش‌های روشمندی در آن صورت گیرد. زیرا در مجموعه‌های مزبور مطالب زاید، تکرار، حشو و گفته‌هایی دیده می‌شود که ارزش بازخوانی ندارد (مؤسسه خانه کتاب، ۱۳۸۶، ۳۶۶) در سالهای اخیر عده‌ای سخنران که احساس کرده‌اند مردم به گفته‌های آنان علاقه دارند، آنچه را بر زبان رانده‌اند، روی کاغذ می‌آورند در حالی که قلمرو بیان با عرصه بنان تفاوت‌های آشکاری دارد و انتشار این گونه کتابها در بازار طبع و نشر آشفتگی به وجود می‌آورد. اگر قرار است مجموعه بیانات و سخنرانی‌ها چاپ شود، شایسته است بازنگری‌های اساسی روی آنها صورت گیرد، حک و اصلاح و جرح و تعدیل گردد، پاورقی و توضیحات لازم بیابد و در تنظیم مطالب، از روش نگارش و ویرایش و شیوه‌های تدوین و تبویب مباحث استفاده شود. متاسفانه این گونه کتابسازی‌های سطحی و بازاری در حوزة مباحث دینی و تبلیغی افزون‌تر است.

درست است که مردم با حسن نیت، احساسات پاک و ایمانی سالم از این گونه آثار استقبال می‌کنند، اما مبلغ و سخنور باید مراقب باشد این احساسات و اعتقادات عمومی را با بصیرت و آگاهی و معرفت توأم نماید و در پی آن باشد که اطلاعات و دانش مؤمنان را تقویت و هدایت کنند و اجازه ندهند عده‌ای ازدغدغه‌های مردم استفاده سوء کنند وشخصیت‌زدگی، اسطوره‌گرایی و کرامت‌سازی و مباحثی آمیخته به خرافات و مغایر با فرهنگ اصیل قرآن و عترت جلوی معرفت و بصیرت مردم را بگیرد. (اسفندیاری،۱۳۹۰، اخلاق نگارش، ۱۴۹-۱۵۰)

استاد محمدرضا حکیمی سوگمندانه می‌گوید: گروهی دست به کار تألیف زده‌اند که صلاحیت‌های لازم چون معلومات کافی و مستند، دید درست، برداشت صحیح، قدرت تألیف، هوش اجتماعی، موضع اصیل و اجتهاد در مطالب مورد عرضه را ندارند.(حکیمی، شیخ آقابزرگ، ۱۳۵۵، ۲۸۴) نمونه دیگر کتابسازی، طولانی کردن نوشته‌های دیگران و دراز نویسی‌های بیهوده و بی‌مورد است، مترجمی چون ذبیح الله منصوری مقاله‌ای کوتاه از ‌هانری کربن را هنگام ترجمه آن چنان طول و تفصیل داد که در لابلای مطالب زاید او، اندیشه اصلی آن متفکر فرانسوی مفقود گردید. (باستانی پاریزی، هزارستان، ۱۳۷۰، ۲۳۴-۲۳۵) عده‌ای نیز با اعتقاد به اینکه علمای سلف همه چیز را گفته‌اند و دیگر موضوع مورد بحثی برای آیندگان باقی نگذاشته‌اند، به جای تألیف و نوآوری در عرصه تخصص خود، همت خویش را صرف شرح، تعلیق، تلخیص و گاه تطویل آثار قدما کرده‌اند و کبوتروار گرد در و بام آنان می‌گردند، اینان با چنین نگرشی برای مؤلفان و مصنفان معاصر که دست به تألیفات مستقل زده‌اند ارجی قائل نبوده و حتی آنها را شایسته تورق ندیده و تأمل در آنها را موجب تباهی عمر تلقی می‌کنند. (اسلامی، ۱۳۸۶،۱۱۰)

برخی دست اندرکاران حوزة تألیف و نشر تعدادی از متون برجستة فارسی را که عده‌ای محقق و استاد برجسته سالیان متمادی بر روی آنها تحقیق کرده‌اند، به نام ویرایش و پردازش جدید، به نام خود انتشار داده و اسامی مصححان اصلی را از روی جلد و داخل کتاب حذف کرده‌اند! تصحیح ترجمه تفسیر طبری از کهن‌ترین متون منثور زبان فارسی اصیل از آثار حبیب یغمایی است و دکتر اصغر مهدوی هم سالیان متمادی دربارة سیرة ابن اسحاق به تحقیق پرداخته و کتابی باارزش فراهم آورده است؛ اما به گفتة سیدعلی آل داوود، ویراستاری جویای نام بدون اعتنا به حقوق دیگران، نام و عنوان صاحبان واقعی این آثار را حذف کرده و با اندکی تغییر نام خود را بر پیشانی آن می‌گذارد و حقوق مادی و معنوی این بزرگان را نادیده می‌گیرد و کسی هم متعرّض نمی‌باشد و مرجعی هم نیست که به این تخلفات رسیدگی کند. (مؤسسه خانه کتاب، ۱۳۸۶، ۳۷۳)

از جمله کارهای دیگر در این قلمرو، تصرف های ناروایی است که در دیوان رودکی اعمال کرده‌اند. آثار این سراینده فارسی زبان نخست با توضیحات و تعلیقات مفصل سعید نفیسی به طبع رسید، سپس دانشمندان روس در تاجیکستان دنباله این تحقیقات را پی گرفتند و دیوان کاملتری عرضه کردند؛ ولی در سالهای اخیر افراد متعددی، دیوان‌هایی به نام رودکی، به طبع می‌رسانند که برگرفته از این اثر می‌باشد و پژوهش تازه‌ای در این باب، در آثار مطبوع جدید دیده نمی شود! (همان، ۳۵۷)

در فصلنامه اسناد کتابخانه مجلس شورای اسلامی، آقایی مقاله‌ای با عنوان «سید جمال‌الدین اسدآبادی در آیینه اسناد نویافته» آورده بود؛ اما مشخص گردید این کار را قبلا استاد سید‌هادی خسروشاهی انجام داده و اسناد مذکور را در کتاب «اسناد سیدجمال‌الدین حسینی در وزارت امور خارجه ایران» آورده است و مؤلف مذکور بیست سند را عینا اقتباس و منقول نموده؛ ولی به تهیه‌کننده اصلی سندها که استادخسروشاهی است، اشاره‌ای نکرده است. جالب اینکه فرد مورد اشاره در مقدمه کوتاه خود که عباراتی در چهار مورد از خانم نیکی کدی آمریکایی آورده، در پاورقی مأخذ داده است! (خسروشاهی، نامه، ۱۳۹۰)

در مجله پاسدار اسلام (شماره‌های ۲۳۹، ۲۴۱)، مقالاتی در شرح حال آیت الله سیدجمال‌الدین گلپایگانی درج گردید، مؤلف درصدد بود این مقالات را گسترش دهد و به صورت کتابی در آورد که ناگهان با کتابی تحت عنوان جمال عارفان روبروگردید. در آغاز تصور نمود منبعی جدید به دست آورده است؛ ولی وقتی آن را مود تورق قرار داد، متوجه گردید حجم معتنابهی از این مطالب رونویسی از مقالات مزبور است! (گلی زواره، غش در پژوهش، ۱۳۸۲، ۷۰)

بخشهای مهمی از کتاب جرعه‌های جان‌بخش (زندگی و حیات علمی، اخلاقی و معنوی علامه طباطبایی)، دربارة شرح حال آیت‌الله سیدعلی قاضی از اساتید علامه طباطبایی است. در نگارش کتاب دریای عرفان مطالب زیادی را این کتاب رونویسی شده؛ ولی به این اثر و مؤلف آن اشاره‌ای نشده است. کتاب «سرزمین اسلام» که از سال ۱۳۷۵ مأخذ درسی و متن آموزشی رشته تخصص تبلیغ و آموزش‌های کاربردی معاونت تبلیغ حوزه علمیه قم قرار داده شده، مورد استقبال بسیاری از علاقه‌مندان و حتی پژوهشگران دربارة سرزمین‌های اسلامی و نواحی مسلمان نشین جهان و برخی مراکز آموزشی قرار گرفت؛ اما مؤلف کتاب شیوه‌های تبلیغی مسلمانان و مسیحیان در جنوب آفریقا، بخشهای زیادی از آن را (از ص۳۹ تا ۷۲؛ ۳۲۱ تا ۳۳۸ و ۴۴۳ تا ۴۶۳ )رونویسی کرده و صرفا در یک جا و در لابلای مآخذ دیگر به این مرجع اشاره کرده است.

حجت‌الاسلام والمسلمین عبدالرحیم اباذری آثاری دربارة تاریخ، جغرافیا و رجال شهرستان میانه نوشته و به چاپ سپرده است. مؤلفی در کتاب مشاهیر میانه از این آثار در موارد متعدد استفاده کرده ولی مأخذ نداده است! حجت الاسلام والمسملین ابوالفضل حافظیان بابلی می‌گوید حدود شش سال کاوش و پژوهش نمودم تا فهرستگان نسخ خطی حدیث و علوم حدیث را که به حدود ۲۰ جلد بالغ می‌گردد تدوین کردم؛ اما یکی از همکاران، آن را به نام خود آورد و وقتی به وی اعتراض کردم، نام مرا صرفا در جزء فهرستی از افرادی که با وی همکاری داشته‌اند ذکر کرد. (گفتگو با ابوالفضل حافظیان، ۹ر۳ر۱۳۸۳)

از جمله آثار استاد محمود شهابی خراسانی ادیب و دانشور معاصر، کتاب مفصل و معتبری در منطق صوری با عنوان «رهبر خرد» است. به دلیل اهمیت این کتاب و استقبال گسترده‌ای که از آن به عمل آمد، فردی آن را در جزواتی تحت عناوین میزان خرد و میزان دانش، رونویسی کرد و به عنوان اثر قلمی خویش همراه با عکسی از خود به طبع رسانید. این رفتار با واکنش سریع مسئولان فرهنگی و قضایی مواجه شد و نسخه‌های کتاب را جمع و ممنوع النشر اعلام کردندو خودش را محکوم نمودند. مرحوم شهابی وقتی از این ماجرا یاد می‌کرد، این بیت شعر را می‌خواند:

کاتب رهزن به سنان قلم دزدی بی‌تیر و کمان می‌کند!

(اکبر ثبوت، ۱۷ر۱۲ر۱۳۸۸، ۴)

منبع: روزنامه اطلاعات

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: