مفهوم شر و نسبتش با خیر و خداوند در اندیشه فیلسوف مسیحی

1395/12/18 ۰۷:۴۲

مفهوم شر و نسبتش با خیر و خداوند در اندیشه فیلسوف مسیحی

توماس آکویناس، فیلسوف و الهی‌دان مشهور قرن سیزدهم میلادی مانند دیگر فلاسفه مسیحی به مساله شر توجهی ویژه دارد. او با استدلالی این چنینی روبه‌رو است: 1- خدا خالق همه موجودات است و 2- شرموجود است پس خدا خالق شر است. او برای حل این مشکل ابتدا شر را به دو گونه «شر طبیعی» و «شر اخلاقی» تقسیم می‌کند و می‌کوشد تا به مقدمه دوم در هر یک از این دو شر حمله ‌برد.

       

شر از دیدگاه توماس آکویناس

توماس آکویناس، فیلسوف و الهی‌دان مشهور قرن سیزدهم میلادی مانند دیگر فلاسفه مسیحی به مساله شر توجهی ویژه دارد. او با استدلالی این چنینی روبه‌رو است: 1- خدا خالق همه موجودات است و  2- شرموجود است پس خدا خالق شر است. او برای حل این مشکل ابتدا شر را به دو گونه «شر طبیعی» و «شر اخلاقی» تقسیم می‌کند و می‌کوشد تا به مقدمه دوم در هر یک از این دو شر حمله ‌برد.

 مفهوم شر و رابطه آن با خیر
از نظر آکویناس، خدا وجود مطلق و به‌نفسه و به همین سبب علت وجودی دیگر موجودات است. در واجب الوجود وجود عین ماهیت است. خدای توماس خیر محض است و به‌عنوان خیر محض منشأ خیر در عالم است. برای او خیر عین وجود است و در این مفهوم او سنت آگوستینی را دنبال می‌کند؛ هر موجودی چون وجود دارد، نیکوست. خداوند به‌طور مطلق خیر اعلی است؛ یعنی او در هیچ جنس و نظم نیکو نیست؛ بلکه خیر به نفسه است؛ علم خداوند علت موجودات است. خداوند تمام موجودات جزئی را می‌شناسد؛ بنابراین شرور را نیز می‌شناسد؛ ولی اگر علم خدا به هر چیز به سبب این است که علت آن است بنابراین خدا علت شرور است؛ اما توماس بر این نکته تاکید می‌ورزد که خدا علت موجودات خیر است و اگر او شرور را می‌شناسد، به واسطه موجودات نیکوست.   صفت بعدی برای خداوند اراده است. محمد ایلخانی در کتاب خود با عنوان «تاریخ فلسفه در قرون وسطی و رنسانس» می‌نویسد: «موضوع هر اراده‌ای خیر است. خیر همان وجود است و شر عدم آن، پس موضوع اراده خداوند وجود است و آنچه وجود نیست، خدا به آن میل ندارد؛ یعنی شر و تناقض که همراه خود نوعی عدم دارد.» همچنین مایکل پترسون در کتاب «عقل و اعتقاد دینی» درباره بحث اراده می‌نویسد: «با توجه به علم خداوند، جزئیات و اینکه علم او خود علت موجودات است، اراده برای امور جزئی نیز مطرح می‌شود؛ بنابراین از آنجا که خداوند قادر مطلق است، به همه چیز علم دارد و نیز خیرخواه است.» بنابر دیدگاه آکویناس مساله شر در فلسفه او اهمیت می‌یابد؛ چراکه این مشکل طرح اولیه مساله منطقی شر است که مدعی ناسازگاری این سنخ از گزاره‌های دینی با وجود شر در عالم است.

 شر وجود دارد و توهم نیست
با وجود همه این تفاوت‌ها در مورد مصادیق شر تقریبا اتفاق نظر وجود دارد. در مجموع شرور را در دو طبقه اصلی می‌توان قرارداد: ۱- شر اخلاقی که نتیجه اعمال یا خصایص ناپسند انسان مختار است  و ۲- شر طبیعی که به حوادث طبیعی بازمی‌گردد.
آکویناس در این باره می‌گوید: «مثلا اگر شیری بره‌ای را بخورد، شری برای بره رخ داده است که درباره آن نمی‌توان گفت که از نظر اخلاقی خوب است یا بد؛ اما درباره قتلی که اتفاق می‌افتد نمی‌توان از شری طبیعی سخن گفت.» مثال آکویناس نشان می‌دهد که به فهم عرفی از مصادیق شر قائل است. شر چیزی وهمی نیست و واقعیت دارد؛ بنابراین خود را موظف می‌بیند تا به توجیه آن بپردازد و در این واقعی انگاشتن علاوه‌بر فهم عرفی، کتاب‌های مقدس نیز به مدد او می‌آیند؛ در کتاب اشعیا آمده است: «من خدایی هستم که آرامش می‌بخشم و آفریننده شرم»؛ و این خود دلالت بر آن دارد که شر چیزی هست و نه توهمی صرف.
اما اگر شر چیزی باشد و خدا علت همه چیز، در آن صورت خدا علت شرور خواهد بود؛ چیزی که آکویناس از آن حذر می‌جوید. در این جا آکویناس توضیح می‌دهد که درست است که شر واقعی است اما یک جوهر نیست؛ یعنی تنها در ضمن یک جوهر خیر وجود دارد؛ بدون جوهری خیر هیچ شری نمی‌تواند وجود داشته باشد؛ این همان نگاه آوگوستینی است که شر را عدم می‌داند.» آکویناس در این باره می‌گوید: «همان‌طور که واژه خیر به موجود کامل دلالت می‌کند واژه شر نیز دال بر چیزی جز عدم وجود کامل نیست؛ بنابراین چیزی شر نامیده می‌شود که فاقد کمالی باشد که باید آن را دارا باشد؛ بنابراین اگر انسانی فاقد بینایی باشد، این شری برای اوست اما چنین فقدانی، شری برای یک سنگ نیست.»
آکویناس نشان می‌دهد که هر چند شر واقعی است اما جوهر نیست و همه موجودات - از آن جهت که موجودند - خیرند؛ لیکن همه نسبت به کمال مطلق نواقصی دارند و این نواقص و محدودیت‌ها عامل شر می‌شود؛ اما خلق عالم با همه نواقصی که دارد، در نهایت خیر است و خدا خیر مجموعه عالم را که توأم با این نواقص است، اراده کرده است. در مورد شرور اخلاقی هم پس از تحلیلی درباره معنای آن در نهایت می‌بینیم که این شرور ناشی از اختیار انسان است؛ اما خداوند براساس حکمت خود انسان را موجودی مختار آفریده تا به خیرهایی نائل شود که در غیر آن صورت برای او حاصل نمی‌شده است؛ هر چند وجود این اختیار مستلزم آن است که فرد بتواند مرتکب خطا شود. آنچه شر است، البته اختیار و اراده انسان نیست؛ بلکه عمل نکردن اراده طبق عقل و قانون الهی است که به خطای اخلاقی می‌انجامد. در نهایت آکویناس نشان می‌دهد که خداوند که خیر مطلق است نمی‌تواند عامل شرور چه شرور اخلاقی و چه طبیعی باشد.

 

منبع:فرهیختگان

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: