1395/12/2 ۰۸:۴۸
ایرانشناسی فئودالی به طور منسجم و هدفمند پس از كنفرانس لنینگراد و تلاشهای ایدئولوژیكی نظام سیاسی شوروی در تطبیق مراحل تكاملی تكخطی ماركسیستی بر كل جهان شكل گرفت.
نگاهی به نظریهپردازی جامعهشناسانه درباره تاریخ ایران
ایرانشناسی فئودالی
ایرانشناسی فئودالی به طور منسجم و هدفمند پس از كنفرانس لنینگراد و تلاشهای ایدئولوژیكی نظام سیاسی شوروی در تطبیق مراحل تكاملی تكخطی ماركسیستی بر كل جهان شكل گرفت. از مهمترین نمایندگان این نوع مطالعات، ایرانشناسان روسی را میتوان برشمرد كه هركدام متخصص دوره خاصی از تاریخ ایران بودند، كسانی چون پطروشفسكی، ایوانف، دیاكونف، و... دركنار تالیفات متعدد هركدام از این مورخین و صاحب نظران، كتاب تاریخ ایران كه به صورت مشترك توسط این پژوهشگران تالیف شده است، مهمترین تلاش مشترك این متخصصین تاریخ اجتماعی ایران است.
ایرانشناسی آسیایی
در پارادایم دوم نیز مطالعات انجام شده به مواردی كه ذكر خواهم كرد مختصر نمیشود، ولی مطرحترین آنها نمونههای مورد اشاره هستند. یعنی در پارادایم ایرانشناسی آسیایی كه با مبنا قرار دادن نقدهای وارده بر پارادایم اول مطالعات خود را دنبال میكنند میتوان به آثار و دیدگاههای كسانی چون احمد اشرف، محمدعلی همایون كاتوزیان و یرواند آبراهامیان اشاره كرد. پارادایم آسیایی با نقد پیشفرضهای پارادایم فئودالی كار خود را آغاز میكند. اصلیترین این پیش فرضها مفاهیمی چون، مالكیت خصوصی و طبقه اجتماعی است. این پارادایم در تلاش است تا با شرح برخی مصادیق عدم وجود یا به رسمیت شناخته نشدن مالكیت خصوصی در ادوار تاریخ ایران را مطرح كند. در این رویكرد تمام داراییها، ازجمله مهمترین عنصر ابزار تولید در شیوههای تولید و بهرهوری كشاورزی در اختیار دولت استبدادی خودكامه بوده و افراد تنها به مثابه امتیازی موقتی كه هر لحظه امكان از دست دادن آن وجود دارد اراضی را در اختیار داشتند. پس در این روایت هرگز شیوههای زمینداری و اخذ بهره مالكانه همچون؛ تیول، سیورغال و اقطاع، برخلاف رویكرد روایت فئودالی به منزله مصادیق وجود مالكیت خصوصی زمین به شمار نمیآید. مساله دیگر آنكه این پارادایم درصدد نشان دادن مصادیق عدم وابستگی كشاورز یا رعیت به زمین است، وابستگی همچون رعیت به زمین در نظام فئودالی مشاهده شده در نمونه تاریخی اروپای غربی. در نظام فئودالی، رعیت بخشی از زمین بود كه همراه با آن خرید و فروش میشد. اما در تاریخ ایران مصادیق این وجود ندارد. پس ایرانشناسان آسیایی همچون اشرف و كاتوزیان با نقد این پیش فرضهای پارادایم فئودالی مهمترین پیشفرض خود را در روایتگری تاریخ اجتماعی ایران كه به مثابه عنصری بنیادین مفصلبندی صورتبندیهای تاریخی - اجتماعی را تعیین میكند، بیان میكنند. مهمترین پیشفرض این محققین در تحلیل تاریخ اجتماعی ایران وجود دولت استبدادی است كه قدرت خودكامه از مشخصات اصلی آن است و این خودكامگی متفاوت از ویژگی دیكتاتوری و مطلقه بودن دولتهای استبدادی مشاهده شده در تاریخ اروپای غربی است. اشرف به بررسی و بیان ویژگیهای اینگونه دولت پرداخته اما كاتوزیان به این سطح اكتفا نكرده و به تاریخ شكلگیری اینگونه استبداد نیز توجه كرده است. كاتوزیان در این مسیر در ابتدا با نقد نظریه ویتفوگل در خصوص نحوه شكلگیری دولت مستبد شرقی سعی كرده تا نشان دهد كه نظریه او نظریهای بدیل بوده و اتفاقا بیشتر با تاریخ ایران مطابقت دارد. این كار كاتوزیان درحالی است كه ویتفوگل در فصول پایانی كتاب خود با استناد به ماركس بیان كرده كه در برخی مناطق دولت خودكامه استبدادی صرفا از طریق انجام كارهای بزرگ شكل نگرفته و جداافتادگی اجتماعت كار و تولید میتواند منجر به شكلگیری دولت استبدادی خودكامه شود. این شرح بیان شده در فصول پایانی كار ویتفوگل همان است كه كاتوزیان به عنوان یك نظریه جدید و متفاوت از ویتفوگل ادعای مالكیت آن را دارد.
آبراهامیان و دولت ضعیف
برخلاف دو نظریهپرداز دیگر پارادایم دوم، یرواند آبراهامیان مطالعات و نظریهپردازیهای خود را با پیشفرض وجود دولت مستبد شرقی شروع نمیكند. او با استناد به جملاتی از ماركس شروع میكند كه دقیقا بر عدم وجود دولت مستبد قوی تاكید میكند. اما رویكرد آبراهامیان با دو نظریهپرداز قبلی پارادایم آسیایی اشتراكات متعددی در پیشفرضها دارد. برای نمونه در نظام فكری آبراهامیان نیز میتوان از اعتقاد به عدم وجود مالكیت خصوصی یا طبقه اجتماعی مستقل سراغی گرفت. از نظر او یكی از راههای تحول اجتماعی انقلابهای دهقانی است كه یكی از عناصر اصلی آن وجود طبقه دهقانان ناراضی است. آبراهامیان كه در این بحث متاثر از اریك ولف است، در مطالعات خود سعی میكند نشان دهد كه به دلیل عدم وجود مالكیت خصوصی و نظام بهرهوری متفاوت از ساختار جوامع اروپایی كه در تاریخ خود از شورش دهقانان ناراضی متاثر بودهاند، در تاریخ اجتماعی ایران این امكان تحول
تاریخی - اجتماعی وجود نداشته و فقط در منطقه شمال ایران است كه به دلیل برخورداری از شرایط اقلیمی متفاوت شورشهای دهقانی شكل میگیرد. البته این نظر آبراهامیان جای بحث و بررسی بیشتری را دارد كه در این مجال امكانپذیر نیست.
متاثر از تكامل گرایی عصر مدرن
باوجود اختلافات بسیار هر دو پارادایم اشتراكات قابل تاملی دارند؛ هردو رویكرد متاثر از اندیشه تكاملگرایی برآمده از عصر مدرن هستند. عصری كه مطالعات قوممدارانه انسانشناسان بر سایر حوزههای تفكر و اندیشه علمی و فلسفی سایه افكنده بود. در چشمانداز هردو پارادایم فراروایتی كه منشعب از همان بینش قوممدارانه اروپا محور بود، زمینه مطالعات و اندیشهورزی را شكل داده بود. در یكی فرا روایتی به نام فئودالیسم بر تاریخ اجتماعی پیشاسرمایهداری جوامعی چون ایران سایه افكنده و در دیگری فراروایتی به نام شیوه تولید آسیایی. علاوه بر غایتگرایی و تكاملگرایی از این منظر نیز دو پارادایم ایرانشناسی فئودالی و آسیایی در دستهبندی بینش و نظریهها در پارادایم مدرن قرار میگیرند. بعد مشترك دیگر دو رویكرد فئودالی و آسیایی را میتوان در روششناسی آنها یافت؛ هر دو پارادایم متاثر از روششناسی پوزیتیویستی بوده و نگاه اتیك یا بیرونی به تاریخ اجتماعی ایران دارند.
به اصطلاح پسامدرن
این كمداشتهای موجود در بینش و روششناسی دو پاردایم ایرانشناسی همان محورهایی هستند كه مبداء نقد پارادایم فكری موسوم به پسامدرن از مدرنها را تشكیل میدهند. در رویكرد پارادایم به اصطلاح پسامدرن چند نكته حایز اهمیت وجود دارد كه اتفاقا از همان نقاط نقدپذیر دو رویكرد اول در روایتگری تاریخ اجتماعی ایران مطرح شده است. پیش از شرح مشخصههای هستیشناختی و روششناختی پارادایم ایرانشناسی «به اصطلاح» پسامدرن نكته بسیار مهمی در خوانش و فهم مفهوم «پسامدرن» باید مورد توجه قرار گیرد. آن تامل در نكات مهم نیز از این جا آغاز میشود كه چرا نگارنده این سطور از پیشوند «به اصطلاح» در اشاره به مفهوم پسامدرن استفاده میكند؟ دلیل كاربرد این پیشوند با فهم مشخصههای پارادایم فكری موسوم به پسامدرن به طور كلی بهتر مشخص میشود. با مرور این مشخصه میتوان اعم آنها را در نزد اصحاب آن در چندین كلمه كه البته نیاز به شرح مفصل دارد یافت. البته در این مجال هم فرصت آن شرح وجود ندارد و هم پرداختن به آن مشخصهها یاداشت حاضر را به سمت دیگری سوق خواهد داد. با این وجود اعم این مشخصهها را كیتنش چنین خلاصه میكند؛ ضدیت با معرفتشناسی، مركزیتزدایی از جامعه، توجه به بینهایتی معنا به عنوان منبعی برای ساختن هویتها و ساختارها، جوهرستیزی، تكثر چشماندازها كه با آنها به زندگی اجتماعی نگریسته میشود. اگر به تاریخ اندیشه و هستیشناسی و دستگاههای نظری پیشین در نزد علمای علوم انسانی مختلف نگریسته شود، میتوان درك كرد كه گرچه در ادوار تاریخی متاخرتر - كه برخی معتقد به ظهور نظامهای فكری به اصطلاح پسامدرن در آنها هستند – به طور مشخص و مداوم بر این اصول اندیشه تاكید شده است، اما قطعا اساس بینش هستیشناسانه و روششناسانه پارادایم موسوم به پسامدرن را بسیار پیش از آن میتوان در تاریخ اندیشه در حوزه علم و فلسفه یافت.پرسشی كه در مواجهه با اصول هستیشناختی و روششناختی برای یافتن مصداق یك جامعهای كه به دوره پسامدرن وارد شده باشد پیش میآید، این است كه آیا در عالم واقع جامعهای وجود دارد كه پسامدرن باشد؟ نمیتوان چنین جامعهای را یافت. به تعبیر ح. ا. تنهایی كه كاربرد پسوند «به اصطلاح» در اینجا دقیقا متاثر از دیدگاه او است، حتی تفكیك یافتهترین جوامع با مركزها و مطلقهایی برای مفصلبندی عناصر اجتماعی درون سامانی خود روبهرو هستند. پس به لحاظ عینی مشخصههای جامعه پسامدرن تاكنون در هیچ جامعهای به طور كامل تحقق نیافته و هیچ ساختار اجتماعی این دوران را به مثابه ورود به یك دوره تاریخی تجربه نكرده است. اما آنچه مسلم است در بعد ذهنی و جهان اندیشه و باور علمی و فلسفی این اتفاق افتاده و یك نظام فكری شكل گرفته كه برخی از اصحاب آن با نام پسامدرنها یاد میكنند. اما اصولی كه این متفكران بر آن به عنوان اصول مكتبی خود پای میفشارند همچنان كه اشاره شد تازگی ندارد، علاوه بر آن مشخصههای تاریخی كه ذكر شد به طور مشخص بنیانگذاران پارادایم كنش متقابلگرایی نمادی و خصوصا هربرت بلومر بطور مشخص این اصول هستی شناختی و روششناختی را مطرح كردهاند. در قضایایی بنیادین بلومر اصولی مطرح میشود كه بر همین نسبیت چشماندازها، سیال بودن معانی و حتی معتبر بودن روایتهای متعدد اشاره دارد، اساسا اصل فلسفی حاكم بر فلسفه پراگماتیسم كه پایههای فلسفی این مكتب را شكل میدهد، همچون فلسفه اگزیستانسیالیسم برهمین اصول اشاره دارد. از منظر فلسفه پراگماتیسم هر واقعیتی از بستر دیالكتیكی خود در رابطه دیالكتیكی بین عناصر شكلدهنده خود آن تجربه شدن را مییابد كه نمیتوان از پیش غایت یا رابطهای قطعی را برخلاف اندیشههای تكاملی فئودالی یا آسیایی برای آن شناسایی و معرفی كرد. علاوه برآن در نزد كنش متقابلیها بر اصول روششناختی اشاره میشود كه براساس آن خطای روششناختی كه از منظر پسامدرنها، بر مدرنها وارد است را میتوان مرتفع كرد. یعنی با كاربست روششناسی، روش و تكنیكهای تحقیق فرود به زمین میتوان بانگاهی امیك با موضوعاتی چون تاریخ اجتماعی ایران مواجه شد. پس دیگر در این رویكرد روشی روایت و مفاهیمی برونی چون فئودالیسم و شیوه تولید آسیایی كه برآمده از بستر دیالكتیكی تاریخ اجتماعی ایران نبوده، نمیتواند مبناء شرح و تبیین تاریخ اجتماعی جامعه ایران قرار گیرد. هر معنا و مفهومی كه برای روایتگری تاریخ اجتماعی ایران برگزیده میشود باید با رویكرد فرود به زمین از درون واقعیتهای تاریخی آن برآمده از بستر دیالكتیكی آن باشند.
پسامدرنیسم ذیل مدرنیته متاخر
با اتكا به این توضیحات نگارنده نیز همچون استاد خود ح. ا. تنهایی بر این اعتقاد نیست كه واقعیت تاریخی به نام پسامدرنیسم رخ داده است، بلكه این اتفاقات را میتوان همچون برخی اندیشمندان و جامعه شناسان در ذیل مدرنیته متاخر قرار داد و اگر چرخش و تحول صورت گرفته، تنها در بعد ذهنی جامعه و آن هم در سطح بخشی از جامعه به نام صاحبنظران و اندیشمندان است. برخی از این نخبگان بر اصولی باور داشته و پیرامون آن نظریهپردازی میكنند كه مهمترین مشخصهِ آن اصول؛ نسبیت و سیالیت اموری مانند: معانی و مفاهیم، روایتها و... است. به همین دلیل سیالیت و نسبی بودن، غایتشناسی برای تاریخ اجتماعی امری خطا است، اما علوم انسانی را نمیتوان از احتمالات برحذر كرد. باتوجه به شكلگیری گروهها و مكاتب فكری كه مهمترین اشتراك آنها باور و نظریهپردازی پیرامون همین اصول ذكر شده است، میتوان گفت كه پارادایم فكری شكل گرفته كه گرچه اصول مورد تاكید آنها تازگی ندارد، اما در دورانهای اخیر به طور منسجمتر و با تاكید بیشتری دنبال میشود. پس باید برای این پارادایم فكری در حوزههای مختلف اندیشه اعم از فلسفه، جامعهشناسی، تاریخ، روانشناسی و... نامی نهاد، پس عدهای نام پسامدرن را برای نشان دادن اتفاقی جدید و كاملا متفاوت از متفكران و نظامهای فكری پیشین برمیگزینند، اما كسانی چون من گرچه براین باورند كه این نظام فكری جدید نیست، اما شكلگیری گروهی از اندیشمندان پیرامون آن امری قابل تامل است و باید برای نشان دادن این دسته مشترك در اصول هستی شناختی و روش شناختی نامی نهاد، اما چون هنوز نمیتوان نامی برای اشاره به آنها بهكار برد، با اندكی تسامح و تساحل پسوند «بهاصطلاح» برای نام گزیده شده توسط كسانی كه كاملا معتقد به واقعهای نو هستند، بهكار گرفته میشود.
عباس ولی و فئودالیسم ایرانی
پس از شرح گذرای برخی اصول پارادایم فكری به اصطلاح پسامدرن بازگردیم به گونهشناسی نظریهپردازیهای صورتگرفته در جامعهشناسی تاریخی ایران. پس از طرح دو پارادایم ایرانشناسی فئودالی و آسیایی دسته دیگری از محققین با فهم و كاربرد مفاهیم و بینش برخی نظریهپردازان به اصطلاح پسامدرن همچون لیوتار درصدد یافتن نقایص دو روایتگری پیشین از تاریخ اجتماعی ایران برآمدهاند. در این میان عباس ولی با نقد مفصل برخی پیش فرضهای دو پارادایم قبلی سعی در طرح مفهوم و نظریهای منطبقتر با واقعیت طبیعی تاریخ ایران به عمل آورد. عباس ولی با مرور الگوهای متعدد مناسبات زمینداری همچون؛ تیول، سیورغال و اقطاع بر این نتایج دست یافت كه نمیتوان یك قالب خشك و مطلقی از تاریخ اجتماعی جوامع دیگر ساخته و بر جامعه ایران تحمیل كرد، هر واقعیتی مناسبات اجتماعی و شیوههای بهرهمالكانه و تولید و ستاندن مازاد تولید خاص خود را میتواند داشته باشد كه الزاما منطبق با واقعیتهای تاریخی - اجتماعی مشاهده شده در سایر مناطق نیست. پس جامعه ایران در طول تاریخ مناسبات اجتماعی و شیوههای تولید پیشاسرمایهداری خود، رابطهای از عناصر و صورتبندیهای اجتماعی را تجربه كرده كه در هیچ یك از دوگانههای (فئودالی/ آسیایی) برساخته بینش تكاملگرایانه مدرنیستی نیست. از نظر او ایران نه در خود همچون روایت پارادایم اول فئودالیسم را تجربه كرده و نه همچون روایت پارادایم دوم فاقد مالكیت خصوصی و بهره مالكانه بوده، بلكه شكل خاصی از مالكیت خصوصی و مناسبات تولید در تاریخ اجتماعی ایران تجربه شده كه او آن را امری بینابین دوگانه فئودالی/ آسیایی میداند و مفهوم فئودالیسم ایرانی را بر آن خطاب میكند.
عبداللهیان و نظام ارباب غایب
متاخرترین تلاش صورت گرفته در حوزه مفهومپردازی و نظریهپردازی جامعهشناسی تاریخی ایران، توسط حمید عبداللهیان صورت گرفته است. در كار عبداللهیان میتوان خلاصهای از مهمترین مباحث اكثریت نظریهپردازیها و مطالعات پیشین در حوزه جامعهشناسی تاریخی ایران را یافت. عبداللهیان به صراحت ذكر میكند كه متاثر از بینش پسامدرن لیوتار است و همچون او قایل به هیچ كلان روایتی نیست. اما آنچه عبداللهیان را بیش از ولی در پارادایم به اصطلاح پسامدرن قرار میدهد، این نیست. عبداللهیان نیز با نقد تطبیق الگوهای نظری پیشاتجربی كه برخی از وجوه آنها منطبق با واقعیت عینی و تجربی تاریخ اجتماعی ایران نیست در تلاش است تا به اصل واقعیتهای تاریخی بدون هیچ گونه مفهوم و پیشفرضی رجوع كند. البته كه تهی شدن كامل از مفاهیم و بینشهایی كه واقعیت طبیعی را كدر میكند، كاملا امكانپذیر نیست، اما وقوف به این امر خود یك اصل روششناختی است كه گرچه موسوم به پسامدرنها است، اما قطعا پیش از آنها در مفهوم «فرود به زمین» هربرت بلومر، «روش طبیعتگرایی» مید و روش و بینش پدیدارشناسی و حتی پیش از آن نزد كسانی چون ماركس وجود داشت. عبداللهیان میگوید كه پیش از آنكه این موضوع را از نظریههای دیگر بیابد، در رجوع به تاریخ اجتماعی ایران یافت. مواجهه با آثار و بقایای مادی و غیرمادی بهجامانده از جوامع شرقی چون ایران باستان در رویارویی با مسائلی چون اینكه «در شرق چیزی نبوده و تاریخ تمدن با غرب آغاز میشود»، عبداللهیان را برآن واداشته تا تمام روایتها و نظامهای اندیشه را كه در فهم تاریخ اجتماعی ایران كاربرد داشته به كنار نهاده و به اصل واقعیت طبیعی تاریخ اجتماعی ایران رجوع كند. عبداللهیان میگوید در این اتفاق روششناختی - كه نگارنده آن را نوعی كاربست بینش و روش «فرود به زمین» میداند - به این مساله پی برد كه گویی دو دستگاه نظری موجود - كه یكی رویكردهای توسعهگرا و دیگری رویكردهای ماركسیستی بودند - در خوانش و تحلیل ساختارهای اجتماعی - تاریخی ایران تعمدا طبقه را ندیدهاند. پس او اینگونه روایتهای بروننگر (اتیك) را كنار نهاده و با نگاهی درونی مناسبات اجتماعی ایران پیشاسرمایهداری را بررسی كرد. برای این تحقیق ابتدا همه روایتهای پیشین را بازخوانی كرده و پیشفرضهای آنها را بررسی كرده است. یكی از مهمترین پیشفرضهای ماركسیستی دولت استبدادی خودكامه است كه از منظر پاردایم ایرانشناسی آسیایی بر دوره طولانی از تاریخ ایران سایه افكنده است. عبداللهیان مفهوم دولت استبدادی خودكامه و نبود مالكیت خصوصی را با رجوع به واقعیتهای تاریخ ایران به چالش كشیده و نقد میكند. اما متاثر از بینش پسامدرن لیوتار این نقد او به منزله كنار نهادن روایتهای پیشین از جمله روایتی كه دولت ایران پیشاسرمایهداری را استبدادی مینامید، نبود بلكه عبداللهیان به این نتیجه میرسد كه استبداد به آن شكلی كه در نزد برخی از مطالعات و نظریهپردازیها چون كاتوزیان بیان میشود یكسره بر تاریخ ایران پیشاسرمایهداری سیطره نداشته و اتفاقا در اینجا روایت رقیب كاتوزیان در درون پارادایم آسیایی نیز وجوه دیگری از واقعیت تاریخی ایران را بازنمایی میكند. براساس روایت آبراهامیان اتفاقا در برخی مواقع دولت ضعیف با استفاده از سیاست «تفرقه بینداز و حكومت كن» خود را استمرار بخشیده و تاریخ پیشاسرمایهداری را بازتولید كرده است. پس عبداللهیان با كشف كمداشتهای روایتهای پیشین در بازنمایی تاریخ اجتماعی ایران به خود واقعیت تاریخی ایران در لحظههای تاریخی رجوع كرده و آنها را از درونشان در لحظه ممكن شدن تاریخی فهم كرده و نتیجه این فهم روابط كه برخلاف روایتهای پیشین سعی كرده مناسبات و روابط طبقاتی را ببیند، مفهومپردازی به نام نظام ارباب غایب در ایران پیشاسرمایهداری میشود كه دستگاه نظری نیز پیرامون همین مفهوم برای تبیین واقعیت تاریخ اجتماعی ایران شكل میگیرد.
ایرانشناسی پسامدرن
رجوع به واقعیت تاریخی در لحظه شكلگیری مناسبات و روابط اجتماعی از جمله روابط طبقاتی، همان بینش و روشی است كه كنش متقابلیهایی چون مید و بلومر متاثر از خاستگاه فلسفی پراگماتیستی خود آن را باوردارند و بلومر برای شرح چگونگی شكلگیری معانی و مفاهیم اجتماعی در قضایای بنیادین خود به آنها اشاره میكند. این موضوع كه هویتها، چشماندازها و معانی چون از بستر اجتماعی در لحظههای تجربی شكل گرفته و امر ذاتی و مطلق نیستند یكی از اساسیترین اصول پستمدرنها خصوصا در نقد مفاهیم مدرن و سنتی چون جنسیت است. پس عبداللهیان نیز از این طریق بسیار به بینش و روش پسامدرن نزدیك میشود. چون اطلاق هر معنا و مفهومی را به روابط و مناسبات اجتماعی درون ساختارهای اجتماعی - تاریخی ایران كنار نهاده و سعی در بیرون كشیدن مفهومی از درون روابط دیالكتیكی واقعیتهای تاریخی ایران دارد. شاید عبداللهیان و ولی هرگز به صراحت خود را پسامدرن ننامیده باشند، اما همچنان كه كسانی چون ماركس هرگز خود را جامعهشناس معرفی نكرده بودند، ولی مصادیق بسیاری مبنی بر جامعهشناس بودن آنها در آثارشان میتوان یافت، درخصوص حمید عبداللهیان و عباس ولی نیز چنین است و مصادیق بسیاری میتوان در آثار آنها یافت كه بتوان براساس آنها ایرانشناسی متاخرتری را تحت عنوان پارادایم ایرانشناسی پسامدرن، گونهشناسی كرد. البته وارد دانستن انتقادات متعدد بر هریك از دو دیدگاه مذكور به منزله خروج آنها از پارادایم به اصطلاح پسامدرن نخواهد بود.
منبع: روزنامه اعتماد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید