منشور آزادی بندگان

1395/11/19 ۰۸:۴۰

منشور آزادی بندگان

بنده‌داری در گذر تاریخ ایران پیش و پس از ورود اسلام، پدیده‌ای رایج بوده است. زنان، مردان و کودکانی که در جنگ‌ها اسیر می‌شدند، به عنوان غلام یا کنیز خرید و فروش شده، برای انجام خدمات گوناگون خانگی و نظامی به تملک اربابان درمی‌آمدند. به جز جنگ که منبع اصلی تامین بنده بود، فروش فرزندان، پیشکش‌های امیران و پادشاهان به دیگر شاهان و حکم‌رانان نیز از دیگر منابع برای دست‌یابی به کنیز و غلام به شمار می‌آمد. این بندگان که از نژادهایی گوناگون بودند با ورود به ایران تغییرهایی را در ترکیب جمعیتی و نژادی جامعه پدید آوردند.

 دنیای کنیزان و غلامان از دریچه بازخوانی آزادنامه‌ها در روزگار صفوی
 

مرضیه مرتضوی قصابسرایی:  بنده‌داری در گذر تاریخ ایران پیش و پس از ورود اسلام، پدیده‌ای رایج بوده است. زنان، مردان و کودکانی که در جنگ‌ها اسیر می‌شدند، به عنوان غلام یا کنیز خرید و فروش شده، برای انجام خدمات گوناگون خانگی و نظامی به تملک اربابان درمی‌آمدند. به جز جنگ که منبع اصلی تامین بنده بود، فروش فرزندان، پیشکش‌های امیران و پادشاهان به دیگر شاهان و حکم‌رانان نیز از دیگر منابع برای دست‌یابی به کنیز و غلام به شمار می‌آمد. این بندگان که از نژادهایی گوناگون بودند با ورود به ایران تغییرهایی را در ترکیب جمعیتی و نژادی جامعه پدید آوردند. دوره صفویه در میان دوره‌های تاریخی در ایران عصر اسلامی، بیش‌ترین میزان ورود طیفی گسترده و متنوع از بندگان را از مناطق گوناگون به ایران دارد. این مناطق  بر اساس نسخه خطی آداب‌السنیه مربوط به زمان شاه سلطان حسین صفوی، سرزمین‌هایی چون قفقاز، پیرامون استراباد تا خوارزم، هند و آفریقا بودند که از منابع اصلی تامین غلام و کنیز در آن روزگار به شمار می‌آمدند. اسارت و ورود این به ایران بندگان در پی رخداد جنگ‌هایی گوناگون بود که در جریان حکومت ٢٤٠ ساله دودمان صفوی با سرزمین‌های غیر مسلمان درمی‌گرفت. اطلاق عبارت «سرزمین کفر» زمینه‌ای برای آن یورش‌ها بود که گرفتن اسیر به عنوان غنیمت جنگی، از دستاوردهای گریزناپذیر آن‌ها به شمار می‌آمد. در کتاب آداب‌السنیه، بخشی مبسوط درباره اسارت‌گرفتن و بنده‌کردن مسلمانان و غیر مسلمانان وجود دارد که بر مبنای آن، بنده کردن شخص مسلمان به هیچ‌روی جایز نیست و تنها کافران را می‌توان بنده کرد؛ سپس از آنان نام برده می‌شود؛ قلماق‌ها، روس‌ها، غیر مسلمانان چرکس، گرجی و ترکمن. تنوع نژادی این اسیران را در منابع دوره صفوی به روشنی می‌توان دید، آنجا که از انواع اسیران گرجی، چرکسی، هندی، روسی، قلماقی، ترک، حبشی، ارمنی و چینی یاد شده است. گرجستان بر اساس تصریح این منابع یکی از سرزمین‌هایی بود که بارها در دوره حکومت صفویان مورد حمله قرار گرفت و بیش‌ترین اسیران جنگی از این سرزمین به ایران وارد شدند. از جمله شاه تهماسب یکم در سال ٩٦١ قمری با حمله به گرجستان ٣٠ هزار نفر را اسیر گرفت. میرمنشی قمی در کتاب خلاصه التواریخ گزارش آن نبرد را چنین آورده است «غازیان ... اکثر آن بی‌دینان را به قتل رسانیده و زنان و فرزندان ایشان را اسیر کردند ... قریب ٣٠ هزار اسیر صغیر و کبیر و برنا و پیر بدست لشکر اسلام درآمد». وی سپس هم‌زمان با توصیف خیمه‌های زرکش، اسبان تازی شامی و صندوق‌های زر و سیم به عنوان هدیه‌های فرستاده‌شده سلطان مراد شاه عثمانی به دربار شاه اسماعیل دوم، از غلامان پریوش نیز نام می‌برد. شاه عباس یکم نیز در سال ١٠٢٣ قمری با حمله به گرجستان توانست ٣٠ هزار گرجی را به اسارت درآورد. حسینی استرآبادی در کتاب «تاریخ سلطانی» از این رخداد در سال بیست و هشتم حکومت شاه عباس چنین یاد کرده است «اردوی گردون شکوه به جانب گرجستان حرکت کرده ... عنان عزیمت بصوب کارتیل معطوف داشته عساکر نصرت شعار به تاخت و تاراج مشغول شدند قریب ٣٠ هزار اسیر بدست ایشان درآمد». وی همچنین در شرح رخدادهای سال ١٠٢٤ قمری می‌نویسد «عساکر منصوره به قلع و قمع گرجیه اشتغال و تعداد ١٠٠هزار اسیر گرفتند». اسیرانی از دیگر نژادها نیز به ایران وارد می‌شدند. نویسنده «عالم‌آرای شاه اسماعیل» از غلامان و کنیزان قلماقی، روسی، گرجی، حبشی و هندی و چرکسی به عنوان هدیه‌های فرستاده‌شده برای شاه اسماعیل یکم یاد کرده است «قریب ٧٠ هزار تومان از جواهر و اقمشه و طلاآلات و سمور و زربفت و متاع چینی و خطایی و مشک و از کنیزان و غلامان قلماقی و روسی و گرجی و چرکس و خواجه‌سرایان گرجی و هندی و ... و کنیزان چینی و قلماقی به خدمت نواب گیتی‌ستان فرستاده ...». اسکندربیگ منشی نیز در کتاب «تاریخ عالم آرای عباسی» پس از شرح رویارویی شاه عباس با عثمانی‌ها در تبریز، از یک مجلس بزم یاد می‌کند که در آن غلامان زیبای فرنگی و روسی که غازیان به غنیمت آورده بودند، بر حسب فرمان، ساقی بزم بودند.
بندگان به چه کارهایی می‌آمدند
بهره‌گیری از بنده در دوره صفوی، عمدتا به خانواده‌های اشراف، از خانواده‌های سلطنتی گرفته تا یکی دو درجه پایین‌تر منحصر می‌شد. این در حالی بود که اساسا مردمان متوسط و پایین‌تر از آن، از چنین تجربه‌ای برخوردار نبودند. از این بندگان در قالب غلام، خواجه و کنیز برای انجام خدمات گوناگون درباری، نظامی، تجاری، کشاورزی و خانگی استفاده می‌شد. بندگان مرد به گونه غلام و خواجه در مشاغلی گوناگون به کار می‌آمدند. غلامان (خاصه و درباری) عمدتا برای محافظت از کاخ و سپاهی‌گری بهره‌گیری می‌شدند که بیش‌ترین تعدادشان را اسیران گرجی، چرکسی و ارمنی تشکیل می‌دادند. آنگونه که پیترو دلاواله در سفرنامه‌ای تصریح کرده است این افراد حدود ٣٠ هزار تن بودند که از میان‌شان ١٥ هزار تن به امور سپاهی وارد می‌شدند و دیگران به تناسب استعداد و قابلیت و کاری که آموخته بودند، به خدمت در خانه شاه یا به دیگر مشاغل کشوری گماشته ‌شدند. این غلامان به روایت کمپفر، پس از پذیرش اسلام، در بیوتات سلطنتی تربیت شده و خواندن و نوشتن می‌آموختند تا بعدها بتوانند در دربار و در کارگاه‌ها یا در قشون خدمت کنند. برخی از آنان آرام‌آرام به چنان مقامی رسیدند که به نشانه طبقه برگزیده، حق گذاشتن کلاه دوازده ترک قزلباش را یافتند، در حالی که تاجیک‌ها این حق را نداشتند. آنگونه که اسکندربیگ روایت می‌کند افرادی چون الله‌وردیخان و امام‌قلی خان، در دسته غلامان گرجی‌الاصل و فرهادبیگ‌، بهبودخان‌ و شمخال خان از جمله غلامان‌ چركس بودند. این مساله درباره کنیزان نیز روایی داشت. کنیزانی که برای شاه فرزند می‌آوردند، جایگاهی ویژه می‌یافتند. مادران پاره‌ای از شاهزادگان صفوی، همچون سلطان حیدرمیرزا، مصطفی میرزا، امامقلی میرزا، زینب‌سلطان بیگم و پریخان خانم از فرزندان شاه تهماسب، به روایت نویسنده کتاب «تاریخ سلطانی» گرجی و چرکس بودند. کنیزانی در این میانه بودند که فرزندان‌شان از بخت بلند آن‌ها، پس از مرگ شاه به تخت سلطنت می‌رسیدند. دلارام خانم، مادر گرجی شاه صفی، آنا خانم، مادر شاه عباس دوم و نکهت خانم، مادر شاه ‌سلیمان، از كنیزان‌ چركس‌ بودند.
خواجه‌ها طیفی دیگر از بندگان مرد بودند که پس از اختگی برای خدمت در اندرونی‌ها و حرم‌سراها به کار می‌آمدند. همه خواجه‌ها تا پیش از سلطنت شاه عباس یکم از سیاه‌پوستان بودند که از مناطق آفریقا، هند، مالابار و بنگال به ایران وارد می‌شدند. وظیفه آنان نگهبانی از زنان شاه و کمک در کارهای خانگی بود. در زمان شاه عباس اجازه ورود به حرم، تنها ویژه خواجگان سیاه‌پوست بود. از میان این خواجگان آن که از دیگران عاقل‌تر و لایق‌تر بود به عنوان ریش‌سفید خواجه‌های حرم برگزیده می‌شد. وی افزون بر امر و نهی و نظارت بر عملکرد دیگر خواجگان وظیفه داشت عریضه‌های رسیده از امیران سرحدی به ایشیک اقاسی را به اندرون نزد شاه برده و پاسخ شاه را به آن‌ها برساند. صاحب‌جمع خزانه عامره (خزانه‌دار سلطنتی) و کلیددار خزانه، هر دو از خواجه‌های سیاه‌پوست بودند. در زمان شاه عباس یکم هر یکصد خواجه سیاه، به ریاست یوزباشی خدمت می‌کردند. یوزباشیان که از تیول و مواجبی معین برخوردار بودند، در عمارتی نزدیک حرم سلطنتی اقامت داشتند. یوزباشی خواجگان سیاه تا زمان شاه سلطان حسین با الیاس آقا بود. خواجگان سفیدپوست از زمان شاه عباس یکم به دربار وارد می‌شوند. این پادشاه دستور داد یکصد غلام گرجی پس از اخته شدن به ریاست یوزباشی غلامان خاصه به خدمت مشغول شوند. کسی  جز شاه حق تملک خواجگان سفیدپوست را نداشت. وظیفه عمده این خواجگان سفیدپوست، محافظت از قسمت بیرونی حرم‌سرا بود از آن‌رو که خواجه‌سرایان سفید هیچگونه حق ورود به حرم‌سرا را نداشتند و فقط هنگام بیرون‌آمدن شاه از حرم‌سرا ملتزم رکاب وی می‌شدند. به طور کل خواجه سرایان سفید بیشتر در خدمت شاه و شاه زادگان بودند وبا زنان حرمسرا ارتباطی نداشتند. آنان همچنین متصدی البسه و آبدارخانه شاهی هم بودند. رییس خواجگان سفیدپوست شخصی بانفوذ به نام مهتر بود که ملازم همیشگی شاه به شمار می‌آمد. مهم‌ترین وظیفه مهتر، مواظبت از شخص شاه، چشیدن غذای او هنگام صرف غذا و کمک به وی در زمان پوشیدن لباس بود. او در واقع رییس خلوت شاه به شمار می‌آمد. همچنین گزارش‌های صاحب‌منصبان دولتی از راه ایشیک آقاسی یا رییس خواجه‌ها به شاه می‌رسید و وی پاسخ شاه را به آنان بازمی‌گرداند. خواجگان همواره پیرامون شاه را می‌گرفتند و به وی خدمت می‌کردند. معمولا ٥٠ بنده مرد نیازهای او را برمی‌آوردند. جهانگردان اروپایی سده ١١ قمری از فراوانی بردگان اخته و قدرت آن‌ها در دربار صفوی و خانه‌های اعیان شگفت‌زده شده بودند. به نوشته شاردن از اینان حدود سه هزار تن در دربار و عده‌ای نزد اربابان و توانگران بوده‌اند. آنان را به رعایت احترام لَله یا استاد می‌نامیدند.
بندگان زن نیز به عنوان کنیز در انجام کارهای خانه، بچه‌داری و امور جنسی به کار می‌رفتند. آن‌ها اساسا بخشی از اموال شاه به شمار می‌آمدند بنابراین ضرورتی به جاری‌کردن خطبه عقد و اجرای مراسم نبود. برخی از این کنیزان در قالب رقاصه و آوازه‌خوان نزد شاه هنر می‌نمایاندند. آن‌ها همچنین به هنگام حرکت شاه به رقص و آواز مشغول می‌شدند. کنیزانی که از مالک خود فرزندی می‌یافتند، به حکم ام ولد بودن از بندگی آزاد و فرزندان‌شان در کنار دیگر فرزندان ارباب از ارث برخوردار می‌شدند.
دیوان‌سالاری  برای رسیدگی به کارهای بندگان
حکومت در دوره صفوی با افزایش تعداد این غلامان و لزوم رسیدگی به کارهای مالی و اداری آن‌ها، یک وزیر و یک مستوفی جداگانه‌ با وظایفی ویژه در نظر گرفت. میرزا سمیعا در کتاب «تذکره الملوک» یادآور می‌شود که وظیفه وزیر، حفظ سوابق اشتغال، شیوه انجام وظیفه، نظارت بر شیوه پرداخت و میزان حقوق افراد بود. مستوفی نیز وظیفه داشت به حفظ سوابق غلامان و اطلاعات مربوط به اخراج و مرگ افراد و نگهداری مدارک مالی آن‌ها بپردازد.  تعداد این غلامان، از چرکس و گرجی گرفته تا ارمنی در دوره شاه سلیمان یکم، میان پانزده تا هجده هزار نفر و شمار چرکس‌ها، گرجیان و داغستانی‌های اصفهان در همان زمان حدود سی هزار نفر بود. غلامان از نفوذ و احترام بسیار برخوردار بودند به گونه‌ای که  برخی از آنان توانستند مقامات عالی را در حکومت صفوی به دست آورند.
سنتی رایج اما قاعده‌مند و انسانی
با وجود آن که بنده‌داری در جامعه عصر صفوی، پدیده‌ای مرسوم و عادی به شمار می‌رفت اما رفتار با بندگان بر قوانین انسانی و اسلامی همخوان بود تا حقوق آنان تامین شود. تعلیم دین، بهره‌گیری از وقت برای انجام واجبات شرعی، دادن غذا و لباس به اندازه متعارف، اجازه انجام واجبات دین، تحمیل‌نکردن کارهای سخت و دادن وقت آسایش و استراحت، از جمله حقوق بندگان به شمار می‌آمد. ارباب و مالک حق نداشت هرگونه که می‌خواهد با بنده خود رفتار و او را آزار و اذیت کند یا حتی نقص عضو و مرگ وی را موجب شود. چنانچه بنده‌ای، چه غلام چه کنیز از سوی مالک خود به عمد یا سهو و تصادف به نقض عضو دچار می‌شد، آزادی قهری وی را در پی می‌آورد. عبدالله افندی در نسخه خطی «آزادی خواجه‌سرایان» به سال ١١٠٩ قمری، هم‌زمان با روزگار حکومت شاه سلطان حسین صفوی در این‌باره به تفصیل به مساله آزادسازی بندگان در صورت تنکیل و تمثیل (کوبیدن بیضه‌ها و بریدن اعضایی چون دست و پا، گوش و بینی)، همچنین به اختلاف نظر علما در این زمینه پرداخته است.
آزادنامه‌هایی برای بندگان
بنده‌داری هرچند پدیده‌ای رایج در جوامع اسلامی به شمار می‌آمد و مساله‌ای قبیح پنداشته نمی‌شد اما مسلمانان همواره می‌کوشیدند با استناد به آیه‌های قرآن و نقل حدیث‌ها و سفارش‌های موکد دینی بر ثواب آزادسازی بندگان به شیوه‌هایی گوناگون مانند كفاره برخي از گناهان مانند افطار روزه، سوگند يا صدقه، این کار پسندیده را از جمله عبادت‌های بزرگ و مهم خود جای دهند که خشنودي پروردگار و ذخیره آخرت را در پی می‌آورد؛ آنان بدین‌ترتیب نمایی دگرگونه از اخلاقیات در نظام بنده‌داری را به نمایش می‌گذاردند. از این سفارش‌های دینی، به آیه ٦٠ سوره توبه می‌توان اشاره کرد «زکات مخصوص نیازمندان و درماندگان و متصدیان گردآوری آن و هزینه جلب قلوب به سوی اسلام و آزادسازی بردگان و پرداخت وام بدهکاران و هزینه‌های جهاد و کمک به مسافران درراه‌مانده است. زکات، فریضه‌ای است از جانب خداوند و خداوند دانای حکیم است». اینگونه سفارش‌ها همچنین شیوه‌های گوناگون آزادسازی بندگان را هم برای مالکان هم بندگان آسان می‌ساخت. مسائلی مانند ممنوعیت خرید و فروش کنیز باردار یا ام ولد که بارداری وی موجب آزادی‌اش می‌شد (که نمونه‌ای از اینگونه آزادنامه در این نوشتار آمده است)، نیز آزادی اختیاری بندگانی که با مالک‌شان با شرایطی قراردادی می‌بستند و بردگی‌شان مادام‌العمر نبود، از جمله ویژگی‌های این نظام در آن روزگار به شمار می‌آمد. آیه ٣٣ سوره نور نیز به چنین دیدگاهی اشاره دارد «... و از میان غلامانتان، کسانى که درصددند با قرارداد کتبى، خود را آزاد کنند، اگر در آنان خیرى [و توانایى پرداخت مال‌] مى‌یابید، قرارِ بازخریدِ آنها را بنویسید، و از آن مالى که خدا به شما داده است به ایشان بدهید تا تدریجا خود را آزاد کنند». برخی بزرگان به پیروی از این دستورها با آزاد کردن بندگان خود به ترویج آیین نیکوی رهاسازی بندگان در زمانه خود روی آوردند. شاه عباس یکم از آن دسته است. وی آنگونه که در کتاب «تاریخ سلطانی» روایت شده است در وقف‌نامه پرآوازه خود غلامان و کنیزان‌اش را آزاد و از مقوله وقف بیرون اعلام کرد «... و چون جمیع غلامان و کنیزان بندگان اعلی آزادند و بر خود عهد فرمودند که در سرکار خود بنده نگه ندارند بدین واسطه در این وقفیه وقف نمودن ایشان مذکور نشد».

پدیده اسارت و به کارگیری انسانی توسط انسان‌های دیگر با نامِ بَرده و بردگی، گرچه در بسیاری از متن‌های ایرانی و اسلامی آمده است اما به واقع این مساله امر در مشرق‌زمین و میان مسلمانان، هیچ‌گونه وجه مشترک با جهان غرب ندارد. در جهان غرب با بردگان نه به عنوان یک انسان، که، چونان کالایی بدون روح و شعور رفتار می‌شد. اربابان در آن سرزمین‌ها بردگان را به کارهای سخت و توان‌فرسای گوناگون وامی‌داشتند؛ همچنین به میل خود آن‌ها را کتک و شلاق زده، گاه به مرگ محکوم می‌کردند، بدون آن که به پاسخ‌گویی به مرجعی ذی‌صلاح ناگزیر باشند. نمونه‌هایی فراوان از رفتارهای غیرانسانی یونانیان و رومیان باستان و در سده‌های متاخر در آمریکا، با بردگان در منابع گوناگون آمده است که نشان می‌دهد بردگان در جهان غرب از هیچ‌گونه حقوق انسانی و مدنی برخوردار نبودند. وضعیت اما در مشرق‌زمین به ویژه پس از برآمدن اسلام، سراسر متفاوت بود. داشت. برده یا بنده انسانی ذی‌روح و دارای شرافت انسانی پنداشته می‌شد که گرچه به لحاظ اجتماعی در طبقه فرودست به شمار می‌آمد اما از لحاظ معنوی در دسته افراد آزاد هم‌شان می‌گنجید. آموزه‌های دینی و اخلاقی در این بخش از جهان تاریخی، تاکیدی بسیار بر داشتن رفتار انسانی و مهربانانه با آنان داشت. اسلام همچنین مالکان بردگان را به تحقیرنکردن، تقسیم خوراک با او، دادن پوشاک مناسب، بخشش یا اعمال مجازات متناسب با خطای وی، به اندازه کارکشیدن و کمک به ازدواج وی سفارش می‌کرد. همچنین بر اساس این آموزه‌ها، راه آزادسازی آنان به بهانه‌هایی گوناگون همچون کفاره برخی گناهان یا دست‌یابی به اجر و ثواب اخروی هموار می‌شد. از این‌رو با توجه به تفاوت در نظام فکری و ارزشی جهان غرب و شرق درباره این قشر فرودست، نیز به لحاظ بار معنایی واژه برده در جهان غرب، واژه بنده در مشرق زمین را به کار می‌بریم.

آزادنامه‌ها از بسیاری زمینه‌ها در آزادسازی بندگان، ارکان و ویژگی‌هایی یکسان داشتند. بر اساس ١٤ رونوشت سند آزادنامه در ٥ نسخه خطی کتابخانه و موزه ملی ملک به شماره‌های ٣٦٩٧، ٣٨٦٤، ٢٣٦١، ٦٢٩٣ و ٤٧٤٦، پاره‌ای از این ویژگی‌ها را به ترتیب زیر می‌توان به تماشا نشست.
  اشاره به روز بازخواست و رحمت الهي و رضاي جنات الهي در مقدمه.
 آوردن نام غلام يا كنيز به تنهایی یا فقط با یادآوری ویژگی‌های چهره و اندام و گاه هر دو مورد با هم.
 بیان نيت مالك از امر آزادسازي با واژگانی چون رضاي الهي، طلبا مرضات الله، قربه الي الله.
 بهره‌گیری از حديث نبوی «هر كه مسلماني را از قيد بردگي آزاد سازد خداوند بزرگ در برابر هر عضوي از آن بنده عضوي از بدن او را از آتش دوزخ آزاد كند».
 وجوب و لزوم آوردن صيغه به فارسي يا عربي در کار آزادسازی.
 گاه بیان دليل آزادسازي بنده مانند آزادي كنيز ام ولد كه از مالك خود باردار شده یا آزادی بنده‌اي كه نسبت به دیگر  هم‌نوعان خود برتری داشته است.
 در پایان، امید به رستگاري و رهایی از آتش دوزخ.
 اشاره به این که طبق سند، هیچ احدی حق ادعای مالکیت بر بنده آزادشده را ندارد.
 حضور افرادی به عنوان شاهدان آزادسازی.

از آنجا که آیین اسلام برای هر موضوع هرچند کوچک دستورها و قوانینی دارد، از این‌رو آزادسازی بندگان نیز بر اساس اصلی کهن، روالی مشخص داشت. این فرآیند به شیوه تنظیم سندی حقوقی به نام آزادنامه بود که در آن با قید نام غلام یا کنیز، صیغه آزادی خوانده می‌شد و بنده به قصد آزادی به نیت قربه الی الله رسما از قید بندگی رهایی می‌یافت. این سند در واقع مدرک آزادی آن بنده به شمار می‌آمد تا بعدها کسی ادعای مالکیت وی را نداشته باشد. چندین سواد انواع اسناد دیوانی و شرعی آزادنامه‌های بندگان از سده‌های میانه تاریخ ایران تا روزگار قاجار در میان نسخه‌های خطی کتابخانه و موزه ملی ملک وجود دارد که از این میان سواد آزادنامه‌های بندگان در دوره صفویه دستمایه پژوهش پیش رو قرار گرفته است. از مجموع ١٤ سواد آزادنامه موجود در ٤ نسخه خطی این کتابخانه، ١٣ مورد مربوط به رهاسازی چند غلام و کنیز هندی و گرجی در دوره صفویه و یک مورد مربوط به آزادی غلامی روسی‌الاصل در دوره ایلخانی است که قدیمی‌ترین سند آزادنامه در مجموعه نسخه‌های خطی کتابخانه و موزه ملی ملک به شمار می‌آید.

از مجموع ١٤ سند آزادی موجود در نسخه‌های خطی کتابخانه و موزه ملی ملک، ٤ مورد روایتی کوتاه از چگونگی آزادی بندگان دارند؛ غلام روسی، کنیز گرجی، غلام گرجی و غلام هندی.
آزادنامه غلام گرجی
«بتاریخ روز یکشنبه ١٢ شهر شوال المکرم سال ١١٠٣ بنده مسمّی طهماسب گرجی را که تخمینا در سن ده سالگی است و از جمله ممالیک بنده درگاه خلایق شاه بوده خالصا مخلصا بوجه الله تعالی و طلبا لمرضاته سبحانه از قید رقیّت آزاد و مطلق‌العنان گردانیده در سلک عتقا و احرار منسلک ساخته و صیغه شرعیه گفته شد (برگ ٦٩ ، نسخه ١٥/٤٧٤٦ کتابخانه و موزه ملی ملک).
آزادنامه غلام هندی
یکنفر غلام هندی‌الاصل متوسط‌القامه بین سیاه و سفید المسمّی به استاد بهادر که به طریق ابتیاع از مولوی جمشید قصه‌خوان به اینجانب تعلق عبدیت پیدا کرده بود به نیت ثواب الله آزاد کرده شد و الان بهادر المذکور عبدالله است و مرا عندالله با او دعوی عبدیّت نیست (برگ ٢٧ و ٢٨، نسخه ٧٨/٣٨٤٦ کتابخانه و موزه ملی ملک).
آزادنامه کنیز گرجی
بعد الحمد و الصلوة اما بعد غرض از تحریر این سطور شرعی اسلامی این است که آزاد گردانید حضرت عصمت‌پناه از مال خالص خود یک نفر جاریه صالحه سرخ و سفیدچهره میانه‌بالای سبزچشم ابروگشاده فلان نام گرجی‌الاصل تخمینا بیست و پنج ساله ... قربه ا الی الله و طلبا لمرضاته ... آزاد کردن درست صحیح شرعی اسلامی چنانچه بعد الیوم عصمت‌مآب مشارالیها و ولدان وی را و هیچ آفریده را به علت بندگی مشارالیها طلبی و حقی نیست و اگر نمایند شرعا معتبر ندانند (برگ ٢٧٤ نسخه ٦٢٩٣ کتابخانه و موزه ملی ملک)
آزادنامه غلام روسی
این مکتوب ناطقت بذکر آنکه آزاد کرد صدر کبیر یکنفر غلام اروس اصل بلیان نام میانه‌بالا سرخروی کبودچشم پیوسته‌ابرو حسبه لله تعالی و طلباً لمرضاته ... تا بعد از این مالک نفس خود باشد و هرکجا که خواهد اقامت کند و بعد الیوم هیچ آفریده را از متعلقان این آزادکننده و غیره با این غلام هیچ حقی و دعویی نباشد و مانع و مزاحم وی نگردد تا بفراغ خاطر بدعاء دولت روزافزون مشغول گردد (برگ ٧٠ نسخه ٣٦٩٧ کتابخانه و موزه ملی ملک).

منبع: شهروند

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: