1395/6/16 ۰۷:۳۵
«دانشنامه زبان و ادب فارسی» به راستی گنجینهای است بسیار ارجمند و راهگشا، بهویژه در موضوعات ادبی و ایرانشناسی که به دست جمعی از بهترین متخصصان زیر نظر استاد دانشمند، آقای دکتر اسماعیل سعادت تهیه و تنظیم شده است و فرهنگستان زبان و ادب فارسی به چاپ و نشرش همت گماشته است. آنچه در پی میآید، یکی از مطالب خواندنی و آموزنده این مجموعه ششجلدی است که به ضرورت عمده مآخذ درونمتنیاش حذف شده است.
اشاره: «دانشنامه زبان و ادب فارسی» به راستی گنجینهای است بسیار ارجمند و راهگشا، بهویژه در موضوعات ادبی و ایرانشناسی که به دست جمعی از بهترین متخصصان زیر نظر استاد دانشمند، آقای دکتر اسماعیل سعادت تهیه و تنظیم شده است و فرهنگستان زبان و ادب فارسی به چاپ و نشرش همت گماشته است. آنچه در پی میآید، یکی از مطالب خواندنی و آموزنده این مجموعه ششجلدی است که به ضرورت عمده مآخذ درونمتنیاش حذف شده است.
«ادبیات» در مفهوم عام کلمه، به تمام آثار مکتوب برجای مانده از گذشته اطلاق میشود. در حوزه عرفان، حجم عظیمی از آثار ادبی ـ به نثر و به نظم، هم به زبان فارسی و هم به زبان عربی ـ، در دست است که حتی برشمردن نام آنها از حوصله این مقال بیرون است. محتوای این آثار متنوع است و از حکمت و فلسفه و تفسیر و تأویل قرآن و حدیث گرفته تا بیان نظری عقاید و اصطلاحات صوفیانه و بیان عشق و معرفت و نقد عقل و اثبات موافقت طریقت با شریعت و اخلاق و آداب و رسوم خانقاهی و سرگذشت مشایخ و بیان رؤیاها و مکاشفات و سخنان وجدآمیز و شطحیات صوفیه را در بر میگیرد.
نگاه صوفیه به شریعت، هستی انسان و سرانجام و مقصد او، و نیز طبیعت و خدا، نگاهی خلاف عادت و مبتنی بر ذوق و قلب و استنباطی نو از دین بوده است؛ از این رو حتی بسیاری از آثار منثور آنان نیز رنگ و بویی شاعرانه دارد و در قلمرو ادبیات به مفهوم خاص جای میگیرند که عنصر زیبایی، عاطفه، ابهام در بیان، و کیفیت طرح مضامین و اندیشههای بدیع و خلاف عادت در آنها تشخّص دارد.
استنباطهای نو از دین و تجارب شخصی، چون با زبانی به بیان درمیآیند که مولود تجارب حسی و عمومی است، نظام نشانهشناختی زبان را از صورت آشنا و طبیعی آن منحرف میکند و آن را بهصورتی ناآشنا درمیآورد که ارتباط میان متن و خواننده را محتاج تأمل میکند. این تشخص زبانی و در سایه ابهام قرارگرفتن معنی متن در آثار عرفانی یا به سبب استفاده از عناصر بلاغی، در جهت افزایش ظرفیت زبان، برای القای مفاهیم نو و غیرعادی است، یا به سبب بیان عواطف روحی متأثر از معانی و اندیشههای تازه است و یا ناشی از تجربههای شخصی بدون مصداقهای عام و آشناست.
عینالقضات همدانی (متوفی ۵۲۵ق)، در کتاب «زبدهالحقایق»، میان علم که موضوعش طبیعت است و آلت ادراک آن حس و عقل، و معرفت که موضوعش مابعدالطبیعه است و آلت ادراک آن بصیرت، فرق قائل میشود و تأکید میکند که: علم را میتوان با کلمات مطابق تعبیر کرد، ولی تعبیر معرفت جز با کلمات متشابه ممکن نیست. منظور از کلمات متشابه کلماتی است که در مقام «دال»، به «مدلول» قراردادی خود در زبان دلالت نکند و حاوی معانی و مفاهیمی باشد ورای آنچه در نظام اولیه نشانهشناسی زبان به طور طبیعی و عادی از آن دریافت میشود.
این کار نقشی رمزی و شاعرانه به زبان میدهد، که خواه در خدمت نثر قرار بگیرد و خواه در خدمت نظم، منجر به پدیدآمدن شعر، به معنی امروزیتر کلمه خواهد شد. بنابراین، عارفان در بعضی از آثار منظوم و منثور خود اصل رساندن صریح معنی یا تکمعنایی زبان را، که وجه غالب کاربرد زبان در ادبیات کلاسیک بود، متزلزل کردند و آثار بسیاری پدید آوردند که در مقابل جریان گونههای رایج ادبی، که بیشتر نثر منظوم یا نثر شاعرانه بود، میتوان آنها را شعر منظوم و شعر منثور نامید.
بایزید بسطامی (متوفی ۲۳۴ق) میگوید: «سخنان من بر اقتضای حال میآید؛ اما آن را هر کس، چنانکه اقتضای وقت خویش است، ادراک میکند و سپس ادراک خویش را به من منسوب میدارد». اگر دیگران سخن بایزید را به اقتضای وقت خویش تعبیر میکنند، پس سخنان بایزید معانی متعدد دارد، چون اقتضای وقت هر کس به گونهای دیگر است و اگر بایزید نیز سخن به اقتضای حال میگوید، پس سخنان او نیز متشابه است و تأویلپذیر.
هنگامی که ما در غیاب گوینده یا نویسندهای متشابهگوی، از او سخنی میشنویم یا میخوانیم، به اقتضای بافت موقعیت خود از آن معنایی درمییابیم که چه بسا حاوی همان مقصودی نباشد که گوینده یا نویسنده اراده کرده است. طبیعی است که این نوع کاربرد زبان، رکن غالب تکمعنایی زبان کلاسیک را متزلزل میکند و صورتی خلاف عادت به شعر و نثر میدهد که کشف معانی متعدد و مختلف آنها را تابع اقتضای وقت خوانندگان میکند.
افلاکی مینویسد: «روزی در بندگی حضرت چلبی، رضیاللهعنه، کرام اصحاب شرح میکردند که فلانی سخنان خداوندگار را نیکو تقریر میکند و تفسیر آن را به مردم میخوراند و در آن فن مهارت عظیم دارد. حضرت چلبی فرمود که کلام خداوندگار ما به مثابت آینهای است؛ چه، هر که معنیی میگوید و صورتی میبندد، صورت معنی خود را میگوید. آن معنی کلام مولانا نیست. و باز فرمود که: دریا هزار جو شود، اما هزار جو دریا نشود».
انواع ادبیات عرفانی
به حکم این مقدمات، ادبیات عرفانی را به طور کلی از نظر زبان به انواع زیر تقسیم میتوان کرد:
۱٫ آثاری که زبان در آنها برای بیان و شرح و توضیح معنی یا موضوعی به منظور انتقال آن به مخاطب به کار میرود و تشخّص زبان ناشی از بلاغت گوینده و مهارت او در نوشتن است.
۲٫ آثاری که زبان در آنها برای بیان معنایی به کار میرود که با حساسیتهای عاطفی گوینده یا نویسنده پیوند دارد و تأثیر این حساسیت عاطفی به زبان تشخص میبخشد و گاهی غلبه حساسیتهای عاطفی سبب میشود که بیان معنی تحتتأثیر آن بسیار کمرنگ شود.
۳٫ آثاری که در آنها زبان در خدمت بیان تجارب روحی خاص و فردی درمیآید که به سبب بیگانگی با تجارب مشترک و عام، نمیتوان مصداقی قابل فهم، برای آنچه زبان در نظام نخستین معنیشناسی خود بر آن دلالت دارد، پیدا کرد.
این سه نوع کاربرد زبان را هم در نثر و هم در شعر عرفانی به درجات مختلف میتوان ملاحظه کرد. نوع اول، اگرچه در آثار منثور در قلمرو ادبیات به مفهوم خاص، وارد نمیشود، اما در نظم، در شمار ادبیات به مفهوم خاص جای میگیرد؛ زیرا وزن و قافیه و ساختار خاص زبانی ناشی از آن دو به زبان تشخص میبخشد و آن را از هنجار طبیعی زبان دور میکند.
آثار انواع دوم و سوم را حتی وقتی که به نثر باشد، میتوان از مقوله ادبیات به مفهوم خاص به شمار آورد؛ این گونه آثار نیز به صورت گسترده در ادبیات عرفانی در کنار شعر منظوم وجود دارد.
وجود قدرتهای مستبد و خودسر و تعصبات کور مذهبی و نامطمئنی از حفظ و رعایت حقوق و شخصیت فرد، از عوامل تقویت گرایش به عرفان و گسترش قلمرو آن و درنتیجه پدیدآمدن ادبیاتی بسیار وسیع بوده است که بخش اعظم ادبیات فارسی را، بهخصوص در مفهوم خاص ادبیات، تشکیل میدهد.
محتوای آثار نوع اول، که میتوان آنها را ادبیات به مفهوم عام گرفت، شامل تمام آثار منثوری است که مبانی نظری تصوف و عرفان، آداب و رسوم و شرح اقوال و سیر مشایخ را در بر دارد و بُنمایه و جوهر اصلی معنی در این آثار، جهاد با نفس، ترک دنیا و تعلقات آن، نفی ذمایم اخلاقی و تخلّق به اخلاق الهی و وصول به رستگاری از طریق کسب ایمان قلبی و نیل به یقین حقیقی و دیدار حق است.
متصوفه تقریباً از همان اوان پیدایش، به تصنیف و تألیف دست یازیدهاند و کتابها و رسالههای متعددی به زبان عربی از مشایخ صوفیه خواه از مکتب خراسان خواه از مکتب بغداد، به جای مانده است. از حارث محاسبی (متوفی ۲۴۳ق)، حکیم ترمذی (متوفی ۲۹۶ق)، جنید بغدادی (متوفی ۲۹۷ق)، حسینبن منصور حلاج (متوفی ۳۰۹ق) و دیگران کتابها و رسایلی در دست داریم و اینها غیر از گفتارهای بسیاری از آنان است که از طریق «حقائقالتفسیر» و «طبقاتالصوفیه» سُلَمی به دیگران رسیده و بعدها در کتابهای دیگر نقل و بسط یافته است.
یکی از پرکارترین و تأثیرگذارترین مؤلفان متصوفه قرن سومق بیگمان حکیم ترمذی است که آثار متنوع و متعدد او محل مراجعه بزرگانی چون غزالی (متوفی ۵۰۵ق) و ابنعربی (متوفی ۶۳۸ق) نیز بوده است. کتابهای او درباره ولایت و احوال و اطوار قلب، مانند «ختمالاولیا» و «بیانالفرق»، بعدها در آرای صوفیه بسیار تأثیر داشته است. از قرن چهارمق به بعد است که مهمترین کتابهای صوفیه در بیان مبادی تصوف، همراه با نقل اقوال و احوال مشایخ و آداب و اخلاق آنان و دفاع از آرای صوفیه، پدید میآید. در میان کهنترین آنها میتوان از کتاب «اللمع فی التصوف» ابونصر سراج (متوفی.۳۷۸ق) و «قوتالقلوب» ابوطالب مکی (متوفی ۳۸۶ق) به عربی نام برد که در آنها، گذشته از بیان آرا و نظرگاههای صوفیه، سعی در اثبات سازگاری تصوف با سنت و شریعت شده است.
کتاب مهم دیگری که در همین دوره یعنی قرن چهارمق تألیف شده است «کتاب التعرف لمَذهب اهل التصوف» از ابوبکر کلاباذی بخاری (متوفی ۳۹۵ق) است که، مثل دو کتاب قبلی، به زبان عربی است. این کتاب به اهتمام یکی از شاگردان و مریدان او به نام خواجه امام ابراهیم اسماعیلبنمحمدبن عبدالله المستملی بخاری (متوفی ۳۸۰ق) به فارسی ترجمه و شرح شده است. در کتاب «شرح تعرّف» که از قدیمترین کتابهای متصوفه به فارسی است، ضمن شرح مفصل اصطلاحات و بیان اقوال و آرای صوفیان و طرح عقاید اهل سنت، کوشش شده است تا موافقت کامل طریقت صوفیه با شریعت و سنت اثبات شود. این کتاب از مآخذ عمده کتابهای صوفیانه است.
کتاب دیگری که میتوان آن را نیز از جمله معتبرترین کتابهای عرفانی محسوب داشت «رساله قشیریه»، تألیف امام ابوالقاسم قشیری (متوفی ۴۶۵ق)، است. قشیری، که مردی متمسک به شریعت بوده است، کتابش را به منظور تصفیه تصوف از انحرافات طریقت عصر خود نوشته است. در این کتاب که ترجمه آن از امهات کتب صوفیه به زبان فارسی است، شرح حال مختصر و اقوال ۸۳ تن از مشایخ گذشته را از ابراهیم ادهم (متوفی ۱۶۲ق) تا ابوعبدالله احمدبن عطاء رودباری (متوفی ۳۶۹ق) نقل میکند و سپس در باب دیگر، به شرح مصطلحات و تعبیرات صوفیه میپردازد.
کشفالمحجوب
کتاب دیگری که میتوان آن را در کنار ترجمه رساله قشیریه از مشهورترین و ارجمندترین کتابهای عرفانی به شمار آورد، «کشفالمحجوب» تألیف ابوالحسن علی بن عثمان هجویری (متوفی حدود ۴۵۰ق) است. این کتاب که هجویری آن را در پاسخ پرسشهای ابوسعید هجویری نگاشته است، شامل مطالب و اطلاعات بسیار باارزشی است که به اقتضای موضوع، گاه با دلایل و شواهد و استدلالهای علمی و عرفانی و نقد و نظر همراه است.
هجویری در این کتاب اهم مسائل عرفانی را مانند علم، معرفت، فقر، تصوف، محبت، ملامت، شرح احوال و اقوال مشایخ و پیشوایان تصوف از صحابه و تابعین و اهل بیت، فرقههای تصوف و مذاهب و مقامات و حکایات و نیز اقوال و عقاید و نظریات آنان را بهتفصیل بیان کرده است و درباره حقیقت نفس و معرفت آن و مقولات عرفانی و فلسفی سخن رانده است.
«کشفالمحجوب» که بعدها از جمله مآخذ کتابهای معتبر دیگر صوفیه چون «تذکرهالاولیا»ی عطار نیشابوری، «فصلالخطاب» خواجه محمد پارسا و «نفحاتالانس» جامی شد، نثری استوار و مستدل دارد. در بعضی کتابهای دیگر مثل «احیاء علومالدین» امام ابوحامد محمد غزالی که خود به تلخیص و ترجمه فارسی آن به نام «کیمیای سعادت» پرداخته است، درباره نظرگاههای مختلف متصوفه و اثبات توافق آن با شریعت کوشش شده است.
کتاب کیمیای سعادت یکی از آموزندهترین کتابهای تعلیمی صوفیه است که در آن با نثر ساده، زیبا، روان و فصیح دشوارترین مباحث تصوف طرح و شرح و توضیح شده است. کتاب احیاء علوم الدین و کیمیای سعادت از جمله کتابهای مهم و نافذ در عالم اسلامی بوده است که در ایجاد سازش میان طریقت و شریعت و رفع اختلاف میان اهل نقل و اهل قلب تأثیر قطعی داشته است.
کار سترگ غزالی در توفیق میان شریعت و طریقت را بعدها شیخ شهابالدین یحیی سهروردی، معروف به شیخ اشراق (متوفی ۵۸۷ق)، از طریق رسالهها و کتابهای فارسی و عربی خود، و در قرن هفتمق، عزیزالدین نسفی با نثری بسیار روان و ساده و رسا بهخصوص در مجموعهای بزرگ از رسالههای کوتاه خود تحت عنوان «الانسانالکامل» در سازش میان عقل و نقل و قلب دنبال کردند.
در شمار این گروه از کتابهای صوفیه، نمیتوان از ذکر کتاب «التصفیه فی احوال المتصوفه» یا «صوفینامه» تألیف قطبالدین ابوالمظفر منصور بن اردشیر العبادی (متوفی ۵۴۷ق) و آثار نجمالدین کبری (متوفی ۶۱۸ق) چشم پوشید. کتاب التصفیه درباره اهل تصوف و رفتار و کردار و مصطلحات آنان است که با زبانی ساده و به منظور فهم همگان نوشته شده است و با تمثیل و آیات و احادیث فراوان همراه است.
از میان رسالههای متعددی که به نجمالدین کبری منسوب است، رساله «الخائف الهائم منلومه اللائم» و نیز «فوائحالجمال و فواتحالجلال» مشهور است. این رساله دوم که حاوی وقایع و مکاشفات شخصی نجمالدینکبری در خلوت است، و بهخصوص بیان نمادین رنگ در مکاشفات صوفی و ارتباط آن با پیشرفت روحی طی مقامات است، ارزش خاص دارد.
این رساله که هانری کربن به تحلیل بخشی از آن در مقایسه با موضوع «انسان نورانی» و منِ ملکوتی انسان در مقایسه با آثار دیگر درباره همین موضوع پرداخته است، از جمله آثار بسیار عمیق در قلمرو تجربههای روحی سالکان طریق به زبان عربی است. تجربه رنگ را بعدها به صورتی دیگر در کتاب «مرصادالعباد» نجمالدین رازی (متوفی ۶۵۴ق) که از مریدان مجدالدین بغدادی از شاگردان نجمالدین کبری است، نیز میبینیم.
ادامه دارد
منبع: روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید