نگاهی به سبک هندی / دکتر محمود فتوحی ـ بخش پایانی

1395/4/29 ۰۷:۴۳

نگاهی به سبک هندی / دکتر محمود فتوحی ـ بخش پایانی

گرچه غزل و بیت مفرد قالب مسلط شعر در این دوره به شمار می‌رود، اما مثنوی‌های عشقی، عرفانی و اخلاقی نیز در این عصر بسیار است. داستان‌سرایی در قالب مثنوی در قرون دهم و یازدهم‌ق رواج بسیار داشت. «خمسه نظامی»، «مثنوی‌های امیرخسرو دهلوی» و «هفت‌اورنگ جامی» سرمشق شاعران این دوره بود. نظیره‌سازان وزن و سبک مثنوی‌های پیشین را تتبع و تقلید می‌کردند. در مثنوی‌های «اهلی شیرازی»، «عرفی شیرازی»، «واعظ قزوینی»، «فیضی فیاضی» و «زلالی خوانساری»، ویژگی‌های سبکی رایج در غزل هم کمابیش دیده می‌شود. گرچه قصیده ارزش غزل را نداشت، اما شاعرانی مثل «وحشی بافقی»، «محتشم کاشانی»، «عرفی شیرازی»، «نظیری نیشابوری»، «طالب آملی»، «کلیم کاشانی» قصایدی نیز به شیوه انوری و خاقانی در مدح ائمه و سلاطین سروده‌اند و در کار برخی از آنها تازگی‌هایی دیده می‌شود.

 

مثنوی سرایی

گرچه غزل و بیت مفرد قالب مسلط شعر در این دوره به شمار می‌رود، اما مثنوی‌های عشقی، عرفانی و اخلاقی نیز در این عصر بسیار است. داستان‌سرایی در قالب مثنوی در قرون دهم و یازدهم‌ق رواج بسیار داشت. «خمسه نظامی»، «مثنوی‌های امیرخسرو دهلوی» و «هفت‌اورنگ جامی» سرمشق شاعران این دوره بود. نظیره‌سازان وزن و سبک مثنوی‌های پیشین را تتبع و تقلید می‌کردند. در مثنوی‌های «اهلی شیرازی»، «عرفی شیرازی»، «واعظ قزوینی»، «فیضی فیاضی» و «زلالی خوانساری»، ویژگی‌های سبکی رایج در غزل هم کمابیش دیده می‌شود. گرچه قصیده ارزش غزل را نداشت، اما شاعرانی مثل «وحشی بافقی»، «محتشم کاشانی»، «عرفی شیرازی»، «نظیری نیشابوری»، «طالب آملی»، «کلیم کاشانی» قصایدی نیز به شیوه انوری و خاقانی در مدح ائمه و سلاطین سروده‌اند و در کار برخی از آنها تازگی‌هایی دیده می‌شود.

 

ویژگی‌های زبانی

تعابیر عامیانه: رواج شعر در میان طبقات متوسط و پایین جامعه موجب شد که زبان به جانب سادگی متمایل شود و بسیاری از تعابیر زبان کوچه و بازار که در دوره‌های قبل اجازه ورود به حوزه ادبی را نداشت، به شعر راه یابد. در نتیجه، دایرة زبان شعر گسترش یافت و بسیاری از تعابیر ادبی قدیم از صحنه شعر رخت بربست. این ویژگی‌ در شعر بابافغانی، ظهوری ترشیزی، طالب آملی، کلیم کاشانی و صائب بیش از دیگران به چشم می‌خورد.

 

نحو شعری

شعر سبک هندی از نظر نحوی تشخص خاصی دارد. ابیات معمولاً ساختارهای نحوی بلند دارند و مصرع‌ها عموماً با هم ارتباط نحوی دارند؛ مثلا دو مصرع از نظر نحوی، پایه و پیرو یا شرط و جزای شرط هستند. جابجایی نامتعارف عناصر جمله، که به ضرورت وزن و قافیه صورت می‌گیرد، موجب اختلال در نظم نحوی جمله‌ها می‌شود و در نتیجه ادراک معنی را به تأخیر می‌اندازد. خطاهای زبانی و ترکیب‌سازی‌های غیرمتعارف بر اساس قیاس‌های زبانی در سخن شاعران شاخه هندی این سبک بسیار به چشم می‌خورد؛ دلیل اصلی آن غیربومی بودن شاعران شبه‌قاره است.

 

شگردهای تصویری

رکن اصلی شعر سبک هندی، عنصر خیال است. جوهره سبک را خیال‌های شعری و صناعات مجازی و شگردهای تصویری شکل می‌دهد، تخیل در این شیوه شعری جزئی‌نگر و مبتنی بر دقت در محسوسات و ساختن مناسبات انتزاعی میان امور محسوس است. خیال شاعرانه، نه مانند شعر سبک خراسانی در دنیای بیرون و چشم‌اندازهای طبیعی، بلکه مستغرق در امور خرد و جزئی است و به طرز مبالغه‌آمیزی در جستجوی مناسبات نازک میان پدیده‌هاست. برخلاف شعر عرفانی، که الگوهای خود را از انتزاع‌های بزرگ و عوام غیب می‌گرفت، رکن اصلی تخیل سبک هندی خیالپردازی انتزاعی در امور جزئی حسی است. نمونه برجسته این نوع خیالپردازی در این ابیات مشهود است:

 

به روی بالش هر نقطه از اوراق دیوانش

سر ژولیدة صد لعبت مخمور را دیدم

چو کردم دیده را باریک اندر دقت فکرش

خیال جنبش مژگان چشم مور را دیدم

(طالب آملی)

 

غلبه این نوع تجربه شاعرانه که ناشی از باریک‌اندیشی در یافتن تناسب‌های ظریف و نازک‌میان اشیا و طبیعت است، به «نزاکت‌بندی»، «مضمون‌بندی»، «مضمون تراشی» و «معنی بیگانه» تعبیر می‌شود.

 

استعاره گرایی

صائب تبریزی و طالب آملی استعاره را نمک و چاشنی شعر می‌دانند. طالب آملی در خلال شعر خود استعاره را چنین ستوده است:

 

سخن که نیست در او استعاره نیست ملاحت

نمک ندارد شعری که استعاره ندارد

 

تشخیص

این صناعت وجه ممیزة شعر سبک هندی است. تشخیص در شعر نظیری نیشابوری و عرفی شیرازی به صورت اعطای صفات انسانی به طبیعت است(حسن‌پور)؛ اما ظهوری ترشیزی به اسمهای معنی شخصیت انسانی می‌دهد «رحم گاهی به شفاعت در جرأت می‌زد» و از این جهت سبک او تا حدودی متمایز می‌شود(همان). بنیاد شعر زلالی خوانساری نیز بر تشخیص نهاده شده است (شفیعیون). این صناعت را بیش از همه بیدل دهلوی به کار برده است(شفیعی کدکنی).

 

حسامیزی

آن است که یکی از حسها به طور استعاری کار حس دیگر را انجام دهد یا امور مربوط به حواس مختلف به همدیگر اسناد داده شوند. این شگرد استعاری در شعر طالب آملی و نیز شاعران شاخه هندوستانی حضور چشمگیری دارد. حسامیزی در شعر طالب آملی بین دو حس (شنوایی، بینایی) صورت می‌گیرد؛ اما در شعر بیدل دهلوی، گاه تصویرهایی سه‌بُعدی مرکب از درهم‌آمیختگی سه حس (بویایی، شنوایی، بینایی) پدید می‌آید: «پنهان‌تر از بو در سازِ رنگیم» (همان).

 

استعاره فعلی

یکی از صورت‌های بیانی است که در آن فعل به طور استعاری به فاعل غیرحقیقی اسناد داده شود؛ مثلا در مصرع «عشوه می‌بارد ز ساقی، نشئه می‌ریزد زمی»، «باریدن عشوه» و «ریختن نشئه» از نوع استعاره در فعل است. این نوع استعاره بیش از همه در شعر عرفی شیرازی و سپس در شعر ظهوری ترشیزی، صائب تبریزی و طالب آملی دیده می‌شود.

جریان استعاره‌سازی در دو شاخه سبک هندی کاملا متفاوت است. شاعران شاخه ایرانی مثل صائب تبریزی و طالب آملی استعاره را نمک و چاشنی شعر می‌دانند، اما صائب تبریزی اعتدال در کاربرد استعاره را گوشزد می‌کند که به خال و خط استعاره‌ها نباید از راه به در شد:

 

سخن به خوش‌نمکی شور در جهان فکند

به قدر، اگر نمک استعاره‌ای دارد

بهوش باش نسازی طعام خود را شور

که شعر همچو طعام، استعاره چون نمک است

 

منیر لاهوری (متوفی ۱۰۵۴ق) که از منتقدان جدی طرز تازه بود، در کتاب انتقادی خود به نام کارنامه (چاپ در مجموعه سراج منیر ۱۳۵۹ش) بر شعر عرفی، طالب، زلالی و ظهوری اعتراض کرد و استعاره‌هایی مانند «ناخن ترنم زاغ» و «عطسه افسرده» را بی‌معنی و دور از ملاحت خواند؛ مثلا در این بیت طالب آملی:

خون اثر که زینت منقار بلبل است

از ناخن ترنم زاغم فشرده‌اند!

(آرزو، سراج منیر، ص‌۵۵)

 

سراج‌الدین علی خان آرزو اکبرآبادی(۱۱۰۱ـ۱۱۶۱ق) منتقد برجسته هندی و هوادار طرز خیال، در رساله سراج منیر خود، در مقام پاسخگویی به اعتراضات منیر لاهوری برآمده است. استعاره‌های بعیده را که در آن نسبت مستعار و مستعارمنه دور و بسیار نازک است، وجه امتیاز طرز تازه از طرز متقدمین دانسته است (همان، ص‌۵۴). او بر آن است که عصر او «عصر استعاره» است و اساس جمال‌شناسی شعر را استعاره‌های تازه و خیال‌بندی‌های نو تشکیل می‌دهد.

غلبه استعاره گرایی در این دوره نشان از گسترش احساسات فردی دارد. در آثار این دوره اندیشه‌های عقلی و تجربه‌های بزرگ و روایت‌های کلان درباره انسان و هستی و اجتماع نمود کمتری دارد. استعاره‌های نازک چیزی فراتر از یک موشکافی خیال‌انگیز و نگرش جزئی و گذرا نیست. در سبک هندی گاه شعر به معما نزدیک می‌شود، که هدف آن آزمودن و سنجیدن ذهن مخاطب است؛ از این رو تنها لذت حاصل از آن لذت گره‌گشایی است.

 

اسلوب معادله

همان تشبیه مرکب است در یک بیت، به طوری که در یک مصراع مطلبی معقول و ذهنی گویند و در مصراع بعد، برای اثبات یا تبیین آن، مثالی حسی بیاورند. منتقدان دوره صفویه به آن بیت «مدعا مثل» (مدعا= ادعای شاعر، و مثل= نمونه حسی) می‌گویند (آرزو، تنبیه‌الغافلین، ص‌۶۶). از آن با اصطلاح «بیت ارسال‌المثل» و «مثالیه» نیز تعبیر کرده‌اند.

بالاترین حد کاربرد این تجربه خیالی را در شعر عصر صفوی شاهدیم. در کار نظیری توجه به آن آغاز شده و نهایتاً صائب تبریزی متنوع‌ترین گونه‌های آن را در بالاترین بسامد به کار گرفته است. صائب به مدد شگرد اسلوب معادله موضوعات معقول و تجریدی اخلاقی، عرفانی، حکمی، اجتماعی و حالات روانی انسان را با ارئه مثال‌های حسی برای خواننده عادی و متوسط قابل فهم می‌کند.

 

تصویرهای متناقض‌نما

از ویژگی‌های عمومی سبک هندی است. بیشتر این گونه تصویرها در قالب اضافه دو امر نقیض، مانند «فریاد خاموشی» شکل می‌گیرد که فاقد عمق تجربه است و در سطح زبان شعر می‌ماند. زمانی که تجربه شاعرانه تجریدی شود، زبان گرفتار تناقض‌های معنی‌شناختی می‌شود، خواه این تجرید حاصل ورود به قلمرو تجربه شهودی و باطنی باشد، خواه نتیجه استغراق در تخیلات دور و نازک‌اندیشی‌های خیالی. این دو نوع تجربه در شعر فارسی سابقه دارد. نوع اول آن در زبان ادبیات عرفانی و نوع دوم در نازک‌خیالی‌های سبک هندی. این نوع اخیر در شعر «نظیری» اندک است و ساختاری ساده دارد، در شعر «عرفی» و «کلیم» هم نمونه‌های قابل اعتنایی وجود دارد، اما در شعر «ظهوری» و «طالب آملی» تصویرهای متناقض‌نما در قالب ترکیب‌های اضافی چشمگیر است(حسن‌پور). اوج کاربرد آن را در شعر بیدل دهلوی می‌بینیم که تشخص خاصی به سبک او بخشیده است.

هیچ یک از ویژگی‌هایی که برای این سبک برشمرده‌اند، در شعر دوره‌های قبل بی‌سابقه نیست. مثل مضمون‌آفرینی، باریک‌اندیشی، نازک‌خیالی، تمثیل و مثل، ایجاز، تشخیص، معنی بیگانه، نزدیکی به زبان محاوره، کثرت تشبیه و استعاره، اما اجتماع آنها و اغراق و افراط در کاربرد آنها، ویژگی‌ شعر این دوره است که همین تراکم موجب تمایز آن از شعر دوره‌های دیگر است.

 

جریانهای شعر در عصر صفوی

دورة سیصدساله از زمان ظهور طرز متفاوت بابافغانی تا آغاز دوره بازگشت‌ادبی (۱۲۰۰ق) را نمی‌توان یکجا با اطلاق سبک‌هندی معرفی کرد. در این دوره در ایران و هند جریان‌ها و سبکهای متنوّعی پدید آمد که اطلاق نام «سبک هندی» بر همه آنها ناشی از بی‌اطلاعی از ادبیات این دوره است و درست نمی‌نماید. با بررسی منابع سبک هندی درمی‌یابیم که ادیبان به‌ویژه تذکره‌نویسان و خود شاعران آن روزگار کاملاً از وجود جریان‌ها و سبکهای شعری آگاه بوده‌اند. ادبای این دوره دربارة اسلوب، سبک و طرز، سخن بسیار گفته‌اند و شیوه‌های مختلف شعری را از هم متمایز کرده‌اند.

به دلیل گستردگی حوزه زمانی و مکانی سبک هندی، تنوعاتی در این سبک پدید آمد که باعث پیداشدن تمایزاتی میان شعر شاعران پیرو سبک هندی مقیم ایران و هند شد. جریان‌های شعر قرن دهم تا پایان قرن دوازدهم‌ق از دو منظر باید بررسی شود: یکی جریان‌های عمده که از یک حرکت واحد منشعب می‌شوند و در گذر زمان به‌تدریج از قرن یازدهم‌ق به دلایل اقلیمی و فرهنگی در دو شاخه ایرانی و هندی از هم فاصله می‌گیرند ودیگر خرده‌سبکهایی که در دل این جریان‌های بزرگتر جای دارند.

 

دوم جریان شعری

تفاوتی که در شیوه برخی شاعران قرن دهم‌ق احساس می‌شد با عنوان «طرز تازه» در مقابل «طرز رایج» در تذکره‌ها و منابع ادبی مطرح شد و به‌سرعت در مرکز ایران با اقبال عمومی مواجه شد. اصطلاح طرز تازه در تذکره‌های قرن یازدهم‌ق (اوحدی) مکرر به کار رفته است. صائب تبریزی نیز به طرز تازه و شیوه طالب آملی اشاره کرده است:

 

به طرز تازه قسم یاد می‌کنم صائب

که جای طالب آمل در اصفهان پیداست

 

طرز تازه به‌تدریج از ایران تا هند گسترش یافت و از دل آن جریان دیگری در هند منشعب شد. در تذکره‌های قرن دوازدهم‌ق، تمایز میان سبک شاعران مقیم ایران و شاعران فارسی‌گوی مقیم هندوستان به‌وضوع مطرح شده است. بر اساس معیارهایی که این منابع به دست می‌دهند، شعر این دوران در دو شاخه کاملا متفاوت ایرانی و هندی از همدیگر متمایز شده است.

شاخه ایرانی این سبک در نازک‌خیالی، دقت معانی، استعاره‌پردازی و مضمون‌سازی بر مدار اعتدال پیش می‌رود. برخی منتقدان این جریان متعادل را ادامه سنت تغزّلی حافظ و بابافغانی می‌شمارند و آن را «سبک اصفهانی» می‌نامند. سرآمدان شاخه ایرانی عبارتند از: عرفی شیرازی، نظیری، نیشابوری، ظهوری ترشیزی، طالب آ‌ملی، کلیم کاشانی، صائب تبریزی، قدسی مشهدی، واعظ قزوینی، حزین لاهیجی. این جریان عمدتاً در قرون دهم و یازدهم‌ق رایج بود.

خوشگو در سفینه خود (تألیف۱۱۴۷ق) می‌نویسد: «امروز سخنوران دو فرقه‌اند: یکی تابع طرز اسیری اصفهانی و دوم پیروان طرز میرزا صائب». آرزو انشعاب شاعران هندی را چنین بیان کرده است: «میرزا جلال اسیر شهرستانی و ملّاقاسم [مشهدی مشهور به] دیوانه به راه یکدیگر افتادند و طرز خود را طرز خیال نامیدند و به سبب خیال‌های دور، اکثری از اشعار، ایشان بی‌معنی برآمد و چون شعرای هند طور اسیر و قاسم را پسند کردند، رنگی دیگر دادند و بعضی خیالات و عبارات تازه تراشیدند؛ مثل شاه ناصر علی [سرهندی، متوفی۱۱۰۸ق] و میرزا عبدالقادر بیدل [م۱۱۳۳ق] و ارادت‌خان واضح [م۱۰۸۵ق]». آرزو در تذکرة مجمع‌النفائس (تألیف۱۱۶۹ق) به این جریان توجه بیشتری نشان داده است. دیگر پیروان اسیر عبارتند از: زلالی خوانساری، عبداللطیف خان تنها، نظام معجزخان کابلی (م۱۱۳۲ق)، نصرت‌الله‌خان نثار دهلوی (م۱۱۵۹ق) و میرزا گرامی(م۱۱۵۶ق). دیگر سرشناسان شاخه هندی عبارتند از: غنی کشمیری، شوکت بخارایی (م۱۱۰۷ق)، آرزو و غالب دهلوی.

دوستداران طرز خیال، اسیر را بانی طرز خیال می‌دانستند و طرز اول او را بر طرز صائب ترجیح می‌دادند. ارادت‌خان واضح و میرزانصیر از این گروه به شنیدن شعر صائب تبریزی، که در واقع نماینده برتر شاعران ایرانی بود، تن نمی‌دادند (شیرعلیخان لودی؛ خوشگو؛ آرزو). در نهایت طرز خیال عنوانی شد که بر شیوه افراط‌گرایان در نازک‌خیالی و پیچیده‌گویی اطلاق شد. اغلب هندیان در نیمه اول قرن دوازدهم‌ق شیفته این طرز بودند. برخی تذکره‌ها‌ی هندی سرسختانه از این جریان دفاع کرده‌اند؛ از جمله کلمات‌الشعراء (تألیف۱۰۹۳ق)، مرآت‌الخیال (تألیف۱۱۰۲ق)، همیشه‌بهار (تألیف۱۱۳۶ق)، سفینة خوشگو(تألیف۱۱۴۷ق)، بهارستان سخن(تألیف۱۱۶۰ق)، مجمع‌النفائس (تألیف۱۱۶۴ق)، سرو آزاد (تألیف۱۱۶۶ق)، مردم دیده ( تألیف ۱۱۷۵ق). اصطلاحاتی همچون «ادابندی، اداهای رنگین، ادادانی، ادا فهمی، خیال‌بندی، نازک ادایی، نازک‌بندی، نازک‌تلاشی، دورخیالی، معنی‌تراشی، معنی‌تابی، معنی‌تلاشی، ایهام‌بندی، خیالات دور از کار، انداز لفظی، پریزادان معنی»، برای تمجید شعر هندیان در این تذکره‌ها بسیار است.

تذکره‌نویسان هندی به این سبک «طور خیال پیچیده» و به شاعران این طرز «بی‌معنی‌گویان» می‌گفتند. این ذوق تا آنجا رونق گرفت که برخی از آنان مثل شیرعلیخان لودی و آرزو به صراحت نوشتند که «شعر خوب که معنی ندارد». شاه‌نوازخان خوافی نیز در ستایش شعر شوکت بخارایی می‌نویسد که «کلامش بس که تازگی الفاظ و رنگینی عبارت و شوخی معنی و نزاکت خیال دارد، می‌توان گفت شعرش معنی ندارد!»

در نهایت این سبک با عنوان «طرز اهل هند» نیز در برابر «طور اهل خطّه» که سبک شاعران ایرانی عصر صفوی است، نامیده شده است. اصطلاح «طور اهل خطّه» را به معنی سبک شاعران ایران در برابر «طرز اهل هند» وضع کرده‌اند.

 

نظریه انحطاط سبک هندی

برخی از منتقدان ادبی عصر رواج سبک هندی را دوره انحطاط شعر فارسی می‌نامند؛ زیرا در آن روایت‌های بزرگ و معانی پرشکوه شعر اصیل خبری نیست. آنان معتقدند که کار مضمون‌ساز در این سبک بدان حدّ از ابتذال رسیده که گاه معنی شعر به بیان «رفتار اسب» یا «بخیه کفش» تنزل می‌یابد.

 

دیدگاه مربوط به انحطاط در سبک هندی از نیمه دوم قرن دوازدهم‌ق پدیدار شد. وقتی که اختلاف میان شاعران طرز خیال با شاعران «اهل خطّه» بالا گرفت، دیدگاه‌های انتقادی در قالب رساله‌های نقد هم بیشتر شد. نخستین نشانه‌های بازگشت از «طرز خیال» در رساله انتقادی کارنامه نوشته منیر لاهوری(۱۰۱۹ـ۱۰۵۴ق)، دیده می‌شود. اعتراض منیر بر شعر چهار شاعر طرز تازه، یعنی عرفی، طالب، ظهوری، زلالی، متوجه مبانی جمال‌شناسی سبک هندی یعنی «معنی بیگانه» و «خیال‌بندی» است که در استعاره‌های پیچیده و نازک، هنجارگریزی‌های تند، مثل حسامیزی، تشخیص، استعاره فعلی، تصویر متناقض‌نما و جز اینها نمودار می‌شود. خرده‌گیری‌های منیر لاهوری نشان از ذوق سنّتی او دارد.

 

علی حزین لاهیجی (۱۱۰۳ـ۱۱۸۰ق) در مقدمه تذکره‌المعاصرین، دیدگاه انتقادی خود را در باب شعر و شاعری روزگار خود و فنّ تذکره‌نویسی آورده، معیارهای شاعری را تعریف کرده و سخت بر متشاعران تاخته و به دفاع از شعر و شاعری پرداخته و کوشیده است تا این هنر را از ابتذال برهاند.

 

واله داغستانی (۱۱۲۴ـ۱۱۷۰ق) در تذکرة ریاض‌الشّعراء آغاز جریان افراطی شعر عصر خود را چنین بیان می‌کند که طرز تازه که حاوی تخیلات شگفت و معانی نازک و استعاره‌های غریب و ابهام‌های پیچیده بود، با بابافغانی شیرازی آغاز شد و وحشی بافقی، ظهوری ترشیزی و صائب تبریزی و شوکت بخارایی آن را به کمال رساندند. زلالی خوانساری و میرزا جلال اسیر شهرستانی، شوکت بخارایی، میرنجات(م۱۱۲۶ق) از عهده آن سبک برنیامدند؛ اما این شیوه مقلّدان را گمراه کرد و کار شعر فارسی را به انحطاط کشانید. واله داغستانی بر گروه دوم سخت می‌تازد و می‌گوید که بعد از زلالی و اسیر و شوکت بخارایی، خون مذلّت شعر بر گردن میر نجات است.

 

در عصر قاجار نظریه انحطاط سبک هندی با نوشته‌های تذکره‌نویسان دوره بازگشت مثل آذر بیگدلی و رضاقلیخان هدایت اوج گرفت و در اغلب مورخان و منتقدان معاصر تأثیر بخشید. در مواجهه با این دیدگاه، گروه‌هایی نیز به سبک هندی روی خوش نشان دادند و در سالهای بعد، انجمن‌های شعری هوادار سبک هندی در ایران شکل گرفت. پس از انقلاب اسلامی شاعران متمایل به انقلاب نیز به غزل سبک هندی به‌ویژه بیدل دهلوی روی آوردند و تقلید و تحقیق و تتّبع در شعر این دوره رونق گرفت.

 

*دانشنامه زبان و ادب فارسی (با حذف منابع و مآخذ)

 

منبع: روزنامه اطلاعات

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: