1395/4/28 ۱۰:۱۴
علیرضا سمیعآذر برای اهالی هنرهای تجسمی و مخاطبان آن نام آشنایی است. فعالیتهای او چه زمانی که به عنوان مدیر موزه هنرهای معاصر در فاصله سالهای ۱۳۷۷ تا ۱۳۸۴ در این موزه حاضر بود و به نمایشگاههای متعددی از جمله نمایشگاههای مرور آثار هنرمندان ایرانی، نمایشگاههای هنر مفهومی یا برگزاری چند بینال موفق در این موزه منجر شد یا ترجمه و تالیف کتابهایی مثل «آخرین جنبشهای هنری قرن بیستم»، «اوج و افول مدرنیسم» یا «انقلاب مفهومی» باعث شده تا از او در طول این سالها به عنوان یک مدیر موفق در حوزه هنرهای تجسمی و البته مهمتر از آن به عنوان یکی از مولفان تاثیرگذار در زمینه شناخت تاریخ هنر معاصر در ایران نام برده شود
دوره اصلاحات فرصت خوبی برای کمک به توسعه هنر بود
علی مطلبزاده : علیرضا سمیعآذر برای اهالی هنرهای تجسمی و مخاطبان آن نام آشنایی است. فعالیتهای او چه زمانی که به عنوان مدیر موزه هنرهای معاصر در فاصله سالهای ۱۳۷۷ تا ۱۳۸۴ در این موزه حاضر بود و به نمایشگاههای متعددی از جمله نمایشگاههای مرور آثار هنرمندان ایرانی، نمایشگاههای هنر مفهومی یا برگزاری چند بینال موفق در این موزه منجر شد یا ترجمه و تالیف کتابهایی مثل «آخرین جنبشهای هنری قرن بیستم»، «اوج و افول مدرنیسم» یا «انقلاب مفهومی» باعث شده تا از او در طول این سالها به عنوان یک مدیر موفق در حوزه هنرهای تجسمی و البته مهمتر از آن به عنوان یکی از مولفان تاثیرگذار در زمینه شناخت تاریخ هنر معاصر در ایران نام برده شود. سمیعآذر بعدتر در فضای فعالیتهای اقتصادی هنر ایران هم این تجربه موفق را تکرار کرد و نام او اینبار در برگزاری حراج تهران به عنوان مدیر این حراج در عرصه هنرهای تجسمی مطرح شد. حالا پنج دوره از برگزاری حراج تهران گذشته است و این حراج در پنجمین دورهاش در خردادماه امسال با فروش بیست و پنج میلیارد تومانی آثار رکورد جدیدی را به نام خودش ثبت کرد و رکورد چهارمین دورهاش را هم شکست. در این میان تعدادی از آثار حاضر در حراج فروشهای میلیاردی را هم تجربه کردند؛ تابلوی سهراب سپهری با سه میلیارد تومان فروش عنوان گرانقیمتترین اثر حراجی را به نام خود کرد و آثار حسینزندهرودی، محمد احصایی، محمود فرشچیان و اثر دیگری از سهراب سپهری هم یک میلیاردی شدند. برگزاری این حراج و فروش آثار آن صحبتهای زیادی به همراه داشت؛ صحبتهایی که بعدتر با برگزاری نشست خبری این حراج به بخشی از آنها پاسخ داده شد. علیرضا سمیعآذر اما این روزها فعالیتهایش را بیشتر در حوزه نظری دنبال میکند و قرار است تا دو سه ماه دیگر کتاب دیگر او منتشر شود. این کتاب با عنوان «مدرنیسم ایرانی» برخلاف دیگر آثار سمیعآذر که به هنر معاصر غرب میپردازد راجع به ایران و هنرمندان ایرانی است. کتابی شامل بیست نوشتار درباره چهرههای مدرنیست ایرانی از سهراب سپهری، مارکو گریگوریان و پرویز تناولی گرفته تا محمد احصایی، منیر فرمانفرماییان، بهجت صدر و دیگر چهرههای شاخص هنر ایران مثل غلامحسین نامی، پرویز کلانتری و حتی عباس کیارستمی است. همینها بهانهای شد تا در گفتوگو با علیرضا سمیعآذر، مدیر حراج تهران درباره دغدغههایش از سالهای مدیریتش در موزه هنرهای معاصر تهران گرفته تا برگزاری حراج تهران و. . . صحبت کنیم.
***
فکر میکنم برای شروع این مصاحبه باید ده پانزده سالی به عقب برگردیم. زمانی که شما مدیرکل دفتر تجسمی و رییس موزه هنرهای معاصر بودید جریانهای مختلفی را پایهگذاری کردید که یکی از برنامهها، نمایش آثار هنرمندان معاصر خارجی یا ایرانی مخصوصا هنرمندانی بود که سالها بود در ایران نمایشگاهی از آنها برگزار نمیشد. این موضوع جریانی را راه انداخت که به عقیده من در سالهای بعد به اتفاقات خوبی در حوزه تجسمی منجر شد. این دغدغهها از کجا آمدند؟ قاعدتا نمیتوان این برداشت را داشت که مدیریت فرهنگی در آن زمان مایل بود که این اتفاقات بیفتد. این جریان بعدتر در حوزه تالیف و ترجمه کتابهای تخصصی حوزه هنر به شکل دیگری افتاد و با رویکرد معاصرتری توسط شما ادامه پیدا کرد. من فکر میکنم این جریانها باعث شد بعد از سالها رخوت هنر ایران یک تکانی بخورد و درست مثل چند دهه قبلترش با هنر روز آشنا شود. از همان اول پتانسیلهای بالایی را در هنر ایران میدیدم. این نگاه بهخاطر پشتوانهای بود که هنر ایران از لحاظ تاریخی دارا است. ما یکی از مهمترین ملتهای دنیا در تولید هنر و زیبایی بودهایم و الهامبخش خیلی از کشورهای دیگر در این زمینه. هنر معاصر ایران این میراث غنی را به همراه داشت و به نظرم بهترین فرصت بود تا از این میراث استفاده کنیم. من اعتقاد دارم که شاید مهمترین بعدی که ما بتوانیم به وسیله آن در جهان معاصر به شکل سربلندی حضور داشته باشیم توجه به هنر باشد؛ لذا مصمم بودم که به این پتانسیل توجه کنم. بنابراین در هر موقعیتی با علاقه بسیار تلاش کردم تا در حد خودم به ارتقای این هنر و معرفی جهانی آن برای منزلت بخشیدن به نام ایران فعالیت کنم. اهمیت این فعالیتها چه در زمانی که مدیر موزه بودم و امکان برگزاری نمایشگاهی در داخل و خارج از کشور را داشتیم و چه زمانی که به کار نظری پرداختم و به سراغ ترجمه و تالیف کتاب رفتم، همواره مدنظرم بوده است. بعدها دریافتم که اهداف بلند توسعه هنری بدون حمایت از اقتصاد هنر و کمک به شکلگیری مارکت آن عملا محقق نخواهد شد، بنابراین قدری به این حوزه هم کشیده شدم. همه اینها گرچه فعالیتهای بسیار متنوعی بودند، اما در نهایت از نظر من یک هدف واحد را دنبال میکردند و آن هم توسعه کمی و کیفی هنر و ارتقای منزلت ملی و جهانی آن بود.
این موضوعاتی که مطرح کردید شاید قبلتر هم مورد توجه بوده و خیلیها از آن و محقق شدنش حرف زدهاند. ولی خب این اتفاق خوب و سربلندی که شما از آن صحبت کردید هیچوقت نیفتاده است. به نظر خودتان چه دلیلی برای این مساله وجود دارد؟ وقتی که ما در دنیای امروز از افتخارات گذشتهمان صحبت میکنیم عمدتا از یکسری اشیا حرف میزنیم یا به یکسری بناها اشاره میکنیم که ما را مفتخر به این تاریخ میکنند. تاکید صرف بر قدیمی بودن تمدن ایران چندان افتخاربرانگیز نیست، بلکه دستاوردهای این تمدن که تجلی شکوفایی آن بوده نیز مهم است. این اشیا و بناها میتوانند برای ما افتخاربرانگیز باشند، اما باید شرایط معرفی و آشنایی همگانی با آنها را فراهم کنیم. این اتفاقی است که به عقیده من نمیافتد! خیلی از کشورها هستند که ثروت و سرمایه هنگفتی دارند و ما مثل آنها نمیتوانیم قدرت اقتصادی باشیم. کشورهایی هم هستند که قدرت سیاسی یا نظامی بالاتری از ما دارند. اما هرگز نمیتوان به قدرت نظامی و سیاسی و حتی اقتصادی یک کشور در مقطعی از تاریخ فخر فروخت. آن چیزی که در تاریخ باقی میماند، هنر است. ایرانیها همچنان میتوانند با هنرشان در دنیا مفتخر باشند. زمانی فکر میکردم که با پروژههای هنری مثل برنامههای نمایشگاهی در داخل و یا خارج از ایران میشود به این آشنایی و معرفی کمک کرد، اما حالا عقیده دارم که با کمک به اقتصاد هنر و ارتقای ارزش مادی و معنوی آن سریعتر میتوان به این هدف نزدیک شد.
اگر شما یک مدیر فرهنگی نبودید، باز هم این اهداف را دنبال میکردید؟ اگر میتوانستم صرفا در کارهای نظری متمرکز باشم هم لذت بیشتری میبردم و هم میراث بهتری باقی میگذاشتم. یک مدیر، هر چقدر هم خدمات خوبی داشته باشد بالاخره فراموش میشود. اما وقتی کسی تحقیقات و پژوهشهایی را انجام داده و صاحب آثار مکتوب باشد، برای همیشه به خاطر سپرده میشود. این آثار مکتوب میراث ارزشمندتری است و شمار وسیعتری از مخاطبان را دربرمیگیرد. بنابراین اگر آن موقعیت نبود به کاری میپرداختم که برای خودم ارزشمندتر تلقی میشد. در حال حاضر بیشتر وقتم را صرف نوشتن و تحقیق میکنم که به کلاسها و یا به کتابهایی که منتشر کردهام منجر میشود.
پیشنهادی برای بازگشت به موزه در طول این سالها نداشتید؟ نه!
در دورهای که شما ریاست موزه را عهدهدار بودید اینطور گفته میشد که شرایط اجتماعی و سیاسی آن دوران باعث شده این اتفاقات بیفتد. نظر خود شما در این مورد چیست؟ انصافا شرایط دوره اصلاحات فرصت خوبی برای کمک به توسعه هنر بود. این را نه فقط در حوزه نهادی هنر یا وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، بلکه در یک سطح وسیعتر اجتماعی شاهد بودیم و همه به آن واقف هستند. آن دوره، دوره ارتباطات گسترده بینالمللی ایران بود و ما بهراحتی میتوانستیم هنرمندان خارجی و آثارشان را به ایران بیاوریم و یا هنرمندان ایرانی به سهولت میتوانستند به سراسر دنیا بروند و آثار خودشان را به نمایش بگذارند. پروژههای تبادل فرهنگ و هنری در آن زمان خیلی راحتتر عملی میشد.
یعنی الان نمیشود؟ الان با وجود اینکه وزارت ارشاد به همان اندازه مصمم به پیگیری هدفهای توسعه فرهنگی است، اما در عمل دستش به اندازه آن موقع باز نیست و در مجموع شرایط داخلی و جهانی ما به هیچ وجه به اندازه آن موقع مهیا نیست. از آن مهمتر این که یک انرژی بسیار خوبی در جامعه هنری ما وجود داشت. یک همگرایی و اهتمام بین جامعه هنری بود که بهتبع آن به موزه هنرهای معاصر، شخص من و سایر مجموعههای دولتی برای نیل به این اهداف کمک بیشتری میشد. الان آن انرژی خیلی کاهش یافته است.
به نظر میرسد بخش دولتی خودش را از حوزه تجسمی کنار کشیده است. این موضوع را از یک بعد دیگر هم میتوان نگاه کرد. طبیعتا بخش دولتی در همان زمان هم پیشنهاد اجرای این برنامهها را نداده بود و به نظر میرسید این فعالیتها جزو علایق و پیشنهادات شخص شما به عنوان یک مدیر فرهنگی باشد. دقیقا. هیچ توصیهای از بالا برای انجام این پروژهها نبود. در واقع اگر هیچکدام از این پروژهها انجام نمیشد، من را در مجموعه وزارت ارشاد نکوهش نمیکردند. همه آن پروژهها حاصل ابتکاری بود که در مرکز هنرهای تجسمی صورت میگرفت، نه در سطح وزارتخانه و دولت. اما از حق هم نمیتوان گذشت که دولت در آن زمان با این پروژهها کمابیش همراهی میکرد. امروز شرایط کمی سختتر شده و یک مدیر دولتی، حتی اگر همان اراده را هم داشته باشد، در عمل کمتر به آن دستاوردها میرسد.
من فکر میکنم در اولویتها نیست! شاید در مواردی این طور باشد. هنر نمیتواند درحالی که ما در یک فضای بسته به سر میبریم و ارتباط ما با دنیا قطع است رشد کند. هنوز هیچ نمایشگاه و رویداد جهانی یا منطقهای در ایران برگزار نمیشود و هنرمندان ایرانی تسهیلاتی برای سفر به خارج از کشور ندارند و لذا از تجربیات و آرای هنرمندان دیگر بهرهمند نمیشوند؛ حتی در مورد بینالها و دیگر رویدادهای ملی اهتمام کمتری صورت میگیرد. فکر نمیکنم این دلیلش اعتقاد کمتر به این مساله باشد. بلکه اراده، انرژی و ابتکار چندانی برای بهبود امور در سطح کلان وجود ندارد.
برنامهای بود که خواسته باشید در همان زمان انجام دهید و باز امکانش نباشد؛ چه از نظر بودجه یا هر دلیل دیگری؟ بله، خیلی از پروژهها بود که من آرزو داشتم برگزار شود و نشد. هنرمندان بزرگی بودند مثل جف کونز و لوچیو فونتانا که ما در آستانه برگزاری نمایشگاهشان در ایران بودیم ولی این اتفاق نیفتاد. میخواستیم نمایشگاه بزرگی از رسانههای جدیدی مثل ویدیو، عکس و نیومدیا به ایران بیاوریم که متاسفانه آن پروژه هم عملی نشد. پروژههایی هم بود که برای معرفی هنر ایران در خارج از کشور برنامهریزی کرده بودیم اما آنها هم اتفاق نیفتاد. بعد از برپایی نمایشگاه مجموعه آثار هنرمندان ایرانی قصد داشتیم همین کار را برای تعدادی دیگر از هنرمندان مدرنیست انجام دهیم که در آن زمان میسر نشد. برای شکلگیری هنر مفهومی و رسانههای جدید در آن زمان خیلی تلاش کردیم، ولی این پروژه به حمایت و قوام بیشتری احتیاج داشت تا خیلی بیش از این فراگیر شود و به معاصرتر شدن هنر ایران کمک کند که نشد!
چند سال بعد از این اتفاقات صحبت از موضوع جدیدی هم در حوزه هنرهای تجسمی به میان آمد. با برگزاری حراجهای مختلف و شرکت آثار ایرانی در آنها امکانی فراهم شد تا نام هنر ایرانی در خارج از مرزها مطرح شود و با باز شدن بحث مالی در این زمینه توجه عمومی هم به آن جلب شد. همزمان با انتشار اخبار حراجها عدهای از وضع خوب هنرهای تجسمی صحبت کردند، بعدها همین عده به منتقدان اصلی این جریان تبدیل شدند و حتی آن را برای هنر ایران خطرناک تفسیر کردند. تفسیر شما از شکلگیری این روند و ادامه آن چیست؟ واقعیت اینکه اگر چیزی ارزش مادی چندانی نداشته باشد در سطح عمومی جامعه کمتر به آن توجه میشود. در جامعه امروز اهمیت هر چیزی با ارزش مادی و قیمتش تعیین میشود. این مساله خاص حوزه اقتصادی نیست و صحبت از آن حتی به مسائل فرهنگی و مذهبی هم رسیده است. هنر هم از این قاعده مستثنی نیست. این پدیده دوران پستمدرن است که هر چیزی یک قیمتی دارد و اگر آن قیمت ناچیز باشد توجهاتی هم که به آن میشود اندک است. به نظر من توجهات عمومی مردم نسبت به هنر در حال حاضر بیشتر از هر زمان دیگری در تاریخ ما است. هیچوقت هنر اینقدر دغدغه عمومی نبوده که الان هست. شما کمتر خانوادهای را میشناسید که یکی از اعضایش به تحصیل هنر مشغول نباشد. در زمینه تولید هنری هم وضع به همین شکل است. شاهکارهای دورههای پیشین، عموما در ارتباط با اشراف و حکومت خلق میشدند. مردم عادی فقط اشیای کاربردی روزمرهشان را با قدری ذوق و سلیقه تولید میکردند. در این شرایط هیچوقت به معنای واقعی کلمه توجه عمومی به هنر در جامعه ما معطوف نبوده، اما الان این اقبال کاملا مشهود است. مردم به هنر توجه دارند و به نظر من این توجه از رهگذر کار فرهنگی شدید صورت نگرفته، بلکه به دلیل ارتقای ارزش مادی هنر تا حد چیزی نفیس حاصل شده است.
در این بین تفسیرهای مختلفی هم ایجاد شده و به واکنشهایی از سوی عموم و حتی هنرمندان ختم میشود که از روی آگاهی نیست. ما در حراج تهران هم شاهد این تفسیرها بودیم و قیاسی را شاهد بودیم که تنها بر مبنای قیمت صورت میگرفت. این موضوع را چطور ارزیابی میکنید؟ این واکنشها هم ناشی از افزایش قیمت هنر است. وقتی که در یک شب ظرف دو ساعت، بیستوپنج میلیارد تومان در شرایط رکود اقتصادی برای هنر پرداخته میشود، مسلم است برخی در رسانهها و در میان مردم با شگفتی و شاید تردید به این رویداد نگاه کنند. ولی آنها هم در مجموع جدیتر از گذشته به هنر توجه میکنند و بنابراین ناباورانه پرسشهایی را مطرح میکنند. بالا رفتن قیمت هنر باعث میشود که خیلی از هنرمندان جوان ما فکر کنند که اگر اقبال بیاورند و به کیفیتهای بالایی برسند میتوانند نه فقط زندگیشان را به خوبی از طریق هنر تامین کنند، بلکه میتوانند به یک چهره بزرگ و صاحبنام ملی تبدیل شوند. تا چندی پیش خیلیها حتی نمیدانستند سهراب سپهری نقاش است و او را تنها با شعرش میشناختند. اما الان هنرمندان زیادی هستند که به چهرههای صاحبنام ملی و رسانهای تبدیل شدهاند. به نظر من این نقطه آغاز شکوفایی هنری است و در ادامه شاهد اتفاقات بیشتری خواهیم بود.
پیشبینی شما برای شکوفایی واقعی هنر و اتفاقاتی که از آن صحبت میکنید چه زمانی است؟ نسل جوان ما به مراتب پیشروتر از نسل هنرمندان دهه چهل و افرادی مثل سهراب سپهری، پرویز تناولی، حسین زندهرودی، منوچهر یکتایی و دیگران هستند. آثار این نسل از نظر کیفیت تکنیکی هم در سطح بالایی است و بنابراین آنها میتوانند آیندهای نیک را رقم بزنند. من فکر میکنم مهمترین کاری که باید صورت بگیرد این است که این جریان خودش را به حرکت عمومی هنر در سطح جهانی پیوند بزند. این کار آغاز شده ولی به نقطه سزاوار و بایستهای نرسیده است. ما هنوز در موج عمومی هنر معاصر دنیا، آنطور که از ایران با این سابقه فرهنگیاش انتظار میرود، جایگاه چشمگیری نداریم.
و برای رسیدن به این جایگاه چه کارهایی باید کرد؟ نزدیک به دو دهه پیش، کشور چین در نقطهای قرار داشت که ما الان هستیم، اما حمایت گسترده جامعه چین و در راس آنها حکومت چین باعث شد که این کشور در حال حاضر یکی از قدرتمندترین قطبهای هنر معاصر دنیا تبدیل شود. غیر از مارکت هنر، در حوزه هنر آوانگارد هم چینیها حرف مهمی را در هنر امروز دنیا میزنند. هر جایی که هنر پیشرو مطرح میشود، اسامی چینیها بسیار شنیده میشود. هیچ مکان درجه یک هنر در دنیا نیست که امروز ابایی از معرفی هنرمندان چینی داشته باشد. اما همینها در مورد هنر ایران نظر دیگری دارد. به گمان آنها هنرمندان ایرانی مثل هنرمندان هندی یا ترکیهای که اتفاقا تاریخی غنی را پشتسر دارند، برای رسیدن به این مکانهای درجه یک هنری به زمان بیشتری نیاز دارند. در این بین تعدادی از هنرمندان ایرانی موفق بودهاند و به عنوان مثال نمایشگاههایی از عکسهای آقای کیارستمی در موزه هنر مدرن نیویورک یا در موزه ویکتوریا و آلبرت لندن و مرکز ژرژ پمپیدوی پاریس برگزار شده است. اما این یکی از استثناها بوده و به طور کلی هنر ایران در این سطح نیست. نمیتوان در حالی که هیچ حمایت جدی از طرف حکومت یا جامعه صورت نمیگیرد، این انتظار را داشته باشیم که بر تارک جهان بنشینیم و از نام و آوازه ایران در آن مجامع دفاع کنیم. باید بدانیم اگر هنر ایران در دنیا بدرخشد، قطعا فرصتهای اقتصادی و تجاری و سیاسی هم برای ما فراهم میکند. اگر این اهتمام نباشد و حمایت وسیع دولتی و ملی برای هنر ایران و معرفی جهانیاش صورت نگیرد، اگرچه باز هم میتوان شاهد رشد آن در داخل کشور باشیم، اما در سطح بینالمللی همچنان کشور ما در سطح کشورهای درجه دو یا سه باقی خواهد ماند.
تجربه در سالهای اخیر ثابت کرده که بخش خصوصی نسبت به بخش دولتی در زمینه فعالیتهای اقتصادی موفقتر عمل میکند. این موضوع میتواند دلایل مختلفی داشته باشد و یک مورد آن حاشیههایی است که بخش دولتی در زمینه فعالیتهای اقتصادی همیشه دچار آن شده است. همین موضوع باعث شده تعامل بین بخش خصوصی و دولتی در زمینه اقتصاد هنر همواره کنار گذاشته شود. شخص وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی اهتمام زیادی به تلاشهای بخش خصوصی در حوزه هنر دارند. ایشان واقعا به حمایت دولت از کسانی که در زمینه هنر سرمایهگذاری میکنند، اعتقاد دارند. بخش خصوصی از هنری که ممکن است با منویات حاکمیت مغایرت داشته یا تبعات سیاسی جنجالی به همراه داشته باشد حمایت نمیکند. این طبیعت بخش خصوصی در همه جای دنیا است که نمیخواهد روی سرمایهاش ریسک کند و بنابراین با احتیاط و ملاحظه عمل میکند. همینها باعث شده تا وزیر ارشاد از حضور آن خیلی حمایت کنند. به این نکته هم باید توجه داشت که بخش خصوصی همه خلأها را در این زمینه پر نمیکند. بخش خصوصی در آن قسمتی وارد ماجرا میشود که علایق شخصیاش باشد و البته هزینه کردن در آن هم به لحاظ اقتصادی توجیهپذیر باشد. مثلا فعالیتهای نمایشگاهی در سطح بینالمللی هیچوقت در حیطه وظایف بخش خصوصی تعریف نمیشود. این کار وظیفه دولت است. در کشورهای سرمایهداری عمده بار هنر روی دوش نهادهای بخش خصوصی است و دولت به موزهها و نهادهای هنری در بخش خصوصی کمک مالی میکند. اما دولت این کمکها را مستلزم اعمال نظر و یا مداخله در فعالیتهای این بخشها نمیکند، بلکه فقط از آنها حمایت میکند.
در این بین تصور غلطی هم رایج است. این توجیه وجود دارد که فعالیتهای اقتصادی در زمینه هنر چون از مالیات معافند بنابراین نیاز به حمایت مادی ندارند. پای این بحث به حراج تهران و حضور بانکها در آن هم کشیده شد و حاشیههایی هم در مورد آن به وجود آورد. ورود بانکها به این حراج و خریدهایی که میکنند را نوعی دور زدن سیستم مالیاتی تعبیر میکنند. شاید همیننگاه باعث میشود در بلندمدت حمایتهای ضعیفتری از این فعالیتها از سوی بخش دولتی صورت بگیرد. اینکه از خرید و فروش آثار هنری مالیاتی دریافت نمیشود اقدام حمایتآمیزی است و امنیتخاطری را برای جامعه هنری و کسانی که وارد عرصه اقتصاد هنر میشوند به وجود آورده است. این حمایت خوب است، اما کافی نیست. دولت نباید این احساس را داشته باشد که با این موضوع تمام وظایف خودش را انجام داده است، گو اینکه نباید بابت این کار مهم قدرناشناس باشیم. اما بیاییم واقعبین باشیم و ببینیم که دولت با نگرفتن مالیات چقدر به هنر کمک میکند؟ ما در حراج تهران بیست و پنج میلیارد تومان آثار هنری فروختیم. پیشبینی ما این است که تا سه برابر این مبلغ در سال توسط سایر حراجها، گالریها و دیگر منابع، درآمد فروش آثار هنری باشد. این رقم چیزی حدود صدمیلیارد تومان خواهد بود. با احتساب اینکه هشت درصد از این پول سهم دولت از مالیات است به این نتیجه میرسیم که در نهایت در یک سال، دولت هشت میلیارد تومان حق عمومی خودش را برای حمایت از هنر نادیده میگیرد. حالا سوال اینجاست که آیا این هشت میلیارد تومان رقم کافی برای حمایت دولت از هنر است؟ گو اینکه شاید اگر دولت این هشت میلیارد را میگرفت و به شکل دیگری هنر را مورد حمایت قرار میداد، اتفاقات بهتری را شاهد میبودیم. اما شما فکر میکنید این رقم برای اینکه هنر ما بتواند در دنیا بدرخشد کافی باشد؟ بنابراین نباید فکر کنیم که چشمپوشی از مالیات کمک بزرگی است، اما در عین حال نباید مدعی شد که اصلا اهمیتی هم ندارد. البته این توضیح را هم بدهم که حراج تهران از بابت پرداخت مالیات فروش آثار معاف است، اما بابت درآمدی که خودش دارد باید مالیات بپردازد که ما هم آن را بهطور منظم پرداخت میکنیم.
شما به شخصه ورود بانکها را به عرصه خریدوفروش آثار هنری مثبت ارزیابی میکنید؟ بله، بسیار مثبت است. این نه تنها کمکی به هنر است، بلکه کمک به خود بانکها هم هست. این تعبیر سنتی از بانکداری است که بانک را یک موسسه مالی در نظر میگیرد تا پول را بگیرد و عملیاتی روی آن انجام دهد. بانکها در حال حاضر نهادهای اجتماعی هستند و در توسعه ملی و اجتماعی مشارکت میکنند و چنانچه برنامههای کلان توسعه فرهنگی، احتماعی و ملی نباشند، سودهای این بانکها نیز در بلندمدت محدود میشود. لذا بانکها با درک رشدیافته و امروزین وارد عرصههای فرهنگی و اجتماعی میشوند. بنابراین این مهم که بانکی مثل بانک پاسارگاد در این موضوع پیشگام میشود و مبادرت به خرید آثار هنری میکند را نمیتوان صرفا سلیقه مدیران آن دانست. این اهتمام و تلاشی در راستای توسعه فرهنگی و احتماعی کشور است که البته در نهایت خود بانک هم از آن بهره خواهد برد. متاسفانه اغلب به این فکر نمیکنیم که توسعه هنری و فرهنگی باعث کمک به رونق اقتصادی هم خواهد شد. این برداشتها حاصل یک تفکر کهنه و قدیمی است.
در نشست خبری حراج به این مساله اشاره کردید که بانکها هنوز با مساله انتقال پول بابت خریداران خارجی آثار مواجه هستند، در حالی که به نظر میرسید این مساله بعد از برداشته شدن تحریمها مرتفع شده باشد؟ نه فقط در عرصه هنر بلکه در عرصههای دیگر هم باوجود لغو تحریمها انتقال پول از خارج به داخل کشور و بالعکس از طریق شبکه بانکی با مشکلات جدی مواجه است. گاه خارج از شبکه بانکی و از طریق صرافیها این کار صورت میگیرد، ولی خب خیلیها مایل نیستند که از طریق صرافی پول را انتقال بدهند. این شیوه یک راه رسمی نیست و انتقال رسمی پول باید از طریق شبکه بانکی انجام شود. ولی این امکان هنوز مهیا نیست، ولی امیدوارم در آینده نزدیک این امکان فراهم شود. اما در حال حاضر هیچ بانک مهم و معتبر بینالمللی پول به حساب بانکهای ایرانی در تهران نمیریزد.
خود شما حراج تهران را که شما یک موج زودگذر حساب نمیکنید؟ بر فرض یک یا دو دهه دیگر هم شاهد این حراج و ادامه آن خواهیم بود؟ امیدوارم.
موضوع اصلی این است که این حراج در طول این پنج دوره موفق بوده و دستکم دچار حاشیه نشده است. من فکر میکنم افرادی که در داخل جامعه هنری و یا از بیرون به شکل ناباورانه و گاه توام با سوءظن به این حراج نگاه میکنند، در مجموع با نفس برگزاری آن مخالفتی ندارند. این مخالفتها بیشتر درباره حضور بعضی از هنرمندان یا غیبت عده دیگری در این حراج است. امری که در صورت تداوم تاحدی قابل تامین است. اما در کشور ما سابقه طولانیای از پروژههای فرهنگی است که بعد از یک مدت کوتاه متوقف شدهاند. اینکه حراج تهران میتواند یک استثنایی بر این قاعده باشد یا نه را در ادامه باید دید.
بخش دولتی بعد از موفقیت حراج تهران پیشنهاد همکاری نداده است؟ نه، اما واقعا آنها حمایت زیادی میکنند و در عوض ما هم ملاحظات آنها را در این حراج کاملا در نظر میگیریم. هیچ پیشنهادی برای همکاری نبوده است که آن هم دلیلش اعتقاد آنها به استقلال این حرکت است و اینکه اگر به شکلی دولتی اداره شود با ثبات و موفقیت همراه نخواهد بود. حراج در همهجای دنیا یک نهاد صد درصد خصوصی است و دولت چه مستقیم و چه غیرمستقیم هیچوقت سعی نمیکند اعمالنظر و دخالتی در آن داشته باشد. من فکر میکنم نظر مسوولان در داخل ایران هم همین است و با اصل قضیه موافق هستند. هرچند ممکن است اشکالاتی ببینند و گهگاه متذکر شوند که البته ما نیز آنها را رعایت میکنیم.
چه اشکالاتی؟ در شکل اجرا یا مورد دیگری؟ فکر میکنم اگر ایرادی هم داشته باشند شاید به لیست حراج است و اینکه چرا عدهای هستند و عدهای نیستند. شکل اجرایی حراج شکل جهانی آن است و بنابراین ایرادی اصولی به آن نمیتوان گرفت. شما به هر حراجی در جاهای دیگر دنیا بروید شباهتهای زیادی با همدیگر و با حراج تهران خواهید دید. کاتالوگهای این حراجها و حتی جملاتی که در اجرای حراجها گفته میشود، همه شبیه به هم هستند. این موسسات در دنیا با وجود اینکه رقیب هم هستند اما دارای شخصیت منحصربهفرد نیستند. حراج یک فرمول پذیرفتهشده جهانی برای برگزاری دارد که در همه جای دنیا آن را رعایت میکنند. ما هم دقیقا همین فرمول را اجرا میکنیم. به عقیده من یکی از دلایل موفقیت حراج تهران هم پیروی از همین الگوهای استاندارد جهانی است و اینکه هرگز سعی نکرده آنها را ایرانیزه بکند.
به شخصه نقطه قوت حراج تهران را در عدم دخالت دولتی در آن میدانم. دولت در این بخشها همیشه نوعی موازیکاری را در دستور کار قرار میدهد که متاسفانه به ضرر فعالیتهایی از این دست تمام میشد. شاید اگر خواسته باشم در این مورد مثالی بزنم میتوانم به اکسپوهای دولتی اشاره کنم... به نظر من اگر این همه زحمت و انرژی صرف حمایت از نهادهایی میشد که میتوانستند این قبیل رویدادها را برگزار کنند، قطعا نتیجه بهتری را شاهد میبودیم. دولت میخواهد روی بخش خصوصی اعمالنظر کند، خب این کار را انجام دهد ولی به این فکر نکند که اگر هر کاری را خودش متکفل شود، بهتر انجام خواهد داد. این را هم از یاد نبریم که در بخش دولتی یک مجموعه مسوولان هستند که تندوتند عوض میشوند. همه آنها بیش از برگزاری بهتر یک رویداد، درپی یک سری مصلحتهای عمدتا سیاسی هستند که در مقطعی که فعالیت میکنند، دستگاه متبوعهشان آنها را تبیین کرده است. همینها باعث میشود که با تغییر و تحولات دولتی اقدامات تعریف شده دستخوش فرازونشیبهایی شوند. به نظر من دولت بهتر است در این عرصهها تنها نظارت و حمایتش را داشته باشد و آقایی کند.
منبع: اعتماد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید