1395/4/2 ۰۷:۴۹
قرن هجدهم آغاز «عصر روشنگری» در ساحت تفکر انسانی است؛ مهمترین شاخصه این دوران حاکمیت «عقلگرایی» است. دکتر محمد ضیمران، عضو هیأت علمی گروه هنر فرهنگستان هنر، در گفتوگو با «ایران» ضمن ارائه تعریفی از عصر «روشنگری» معتقد است ایرانیان گرفتار نوعی «مدرنیته برزخی» شدهاند
ایرانیان در نوعی «مدرنیته برزخی» گرفتار شدهاند اگر ارتباط بین «مدرنیته» و «پستمدرن» درک نشود فهم مدرنیته عقیم میماند
سیرانوش موسوی : قرن هجدهم آغاز «عصر روشنگری» در ساحت تفکر انسانی است؛ مهمترین شاخصه این دوران حاکمیت «عقلگرایی» است. دکتر محمد ضیمران، عضو هیأت علمی گروه هنر فرهنگستان هنر، در گفتوگو با «ایران» ضمن ارائه تعریفی از عصر «روشنگری» معتقد است ایرانیان گرفتار نوعی «مدرنیته برزخی» شدهاند.ضیمران دارای مدرک دکترای معرفتشناسی و آموزش فلسفه از دانشگاه ماساچوست امریکاست که آثار متعددی در زمینه فلسفه هنر و زیباییشناسی و فیلسوفان پستمدرن دارد که از آن جمله میتوان به کتابهای «درآمدی بر نشانهشناسی هنر»، «نگاهی به فلسفه روشنگری و بازتاب آن در هنر»، «جستارهای پدیدارشناسانه پیرامون هنر و زیبایی»، «میشل فوکو: دانش و قدرت»، «ژاک دریدا و متافیزیک حضور»، «نیچه پس از هایدگر، دریدا و دلوز»و «نگاهی به روشنگری مدرنیته و ناخرسندیهای آن» اشاره کرد.
جناب دکتر ضیمران، «عصر روشنگری» به روایت شما از چه زمانی آغاز میشود؟ به نظر من، عصر روشنگری با تفکرات «امانوئل کانت» آغاز شد. روشنگری، عبارت است از رها شدن از قید کودکی؛ رها شدن از قید و بندهایی که آدمی، کودکانه برای خود ساخته بود. «روشنگری» به انسان کمک کرد تا از کودکی فکری خارج شود و به بلوغ فلسفی برسد. از دید من، اساس روشنگری با بحث کانت در مقاله «روشنگری چیست؟» آغاز میشود؛ این بحث معروفترین و به عبارتی جامعترین دریافتی است که در تفکر غربی راجع به روشنگری ارائه شده است. در اینجا لازم میدانم ذهن خوانندگان شما را به بحثهایی که در کتاب «نگاهی به فلسفه روشنگری و بازتاب آن در هنر» مطرح کردهام، معطوف کنم. من در این کتاب سعی کردم نشان دهم چگونه بحث روشنگری در ساحت فلسفه شکل گرفته است و چه کسانی پایهگذار این تفکر بودند و چگونه مدرنیته زیربنای روشنگری را شکل داده است. در این اثر از پیشروان روشنگری، تفکرات جان لاک، دیوید هیوم، کانت و سیسرو، یاکوبین، شیلر و شیلینگ و ارتباط آنها را با جنبش مدرنیته بررسی و سرانجام مخالفت و موافقت فوکو و هابرماس را درباره فلسفه روشنگری تحلیل کردهام؛ همانگونه که میدانید فوکو نقاد معروف روشنگری و مدرنیته است، حال آنکه هابرماس از تمامیت مدرنیته دفاع میکند و معتقد است مدرنیته پروژهای است ناتمام. متفکرانی که نام بردم خود را عضو «جنبش روشنفکری» میدانند، این متفکران در قبیله روشنگری قرار میگیرند و خود به این مسأله اعتقاد دارند و انتخاب آنها بنا به نظر و دیدگاه من نیست. این متفکران جزو «باشگاه روشنگری» هستند (مراد من از «باشگاه» به معنای استعاری آن یعنی نحله و مکتب فلسفی است). شما در این اثر با «رویکردی تاریخی» به پروژه روشنگری نگریستهاید؟ خیر، رویکرد من در بررسی روشنگری «رویکرد فلسفی» است نه تاریخی. به نظر من باید محورها و مؤلفههای مدرنیته را تحلیل کنیم تا بتوانیم درک کنیم که روشنگری در فلسفه چگونه شکل گرفت. به همین خاطر به هیچ عنوان با جنبه تاریخی به بحث روشنگری نپرداختهام و بیشتر مبانی فلسفی روشنگری را مورد بحث و تحلیل قرار میدهم. تفاوت زوایه دید شما به بحث روشنگری با دیگر صاحبنظرانی که در ایران به این بحث پرداختهاند در چیست؟ فکر میکنم ارتباطی که من بین بحث «مدرن» و «پستمدرن» ایجاد کردم برای نخستینبار در ایران مطرح شده است. پستمدرنها فلسفه خود را در مقابله با روشنگری شکل دادهاند و فلسفه خود را در مقابله با روشنگری میبینند. بنیانهای روششناسی شما در خصوص بحث روشنگری چیست؟ به نظر من، ارتباط بین «مدرنیته» و «پستمدرن» را باید درک کنیم، اگر این ارتباط درک نشود فهم مدرنیته عقیم میماند و به طریق اولی با مدرنیته به هیچ عنوان نمیتوان ارتباط برقرار کرد. اکثر فلاسفه بعد از قرن 18 در این مکتب و نحله قرار میگیرند و نشناختن این مکتب باعث میشود پژوهشگران ندانند چه مسیری طی شده که مدرنیته به این مرحله رسیده است. روش من در بررسی روشنگری در فلسفه، «واگشاینده» و به تعبیر دیگر «بنشکنانه» است؛ یعنی مبانی شکلگیری روشنگری، ریشهها و بنیانهای این جریان را بررسی میکنم که چگونه روشنگری در تفکر غرب جایگاه پیدا کرد و دستاوردهای آن چه بود. پس اگر بخواهم خلاصهوار به مبانی روششناسی خود اشاره کنم میگویم روش من در پژوهش «دودمان پژوهانه» و «بنشکنانه» است و این دو اصطلاحی است که من برای بحث «روششناسی» بهکار میبرم. به نظر شما روشنگری در ایران چگونه نمود پیدا کرده است؟ به نظر من روشنگری در ایران آنگونه که باید و شاید شکوفا نشده است و ما ایرانیان به نوعی به «مدرنیته برزخی» گرفتار شدهایم و مدرنیته برزخی چیزی نیست جز مدرنیته «ابتر» یعنی دمبریده و ناقص. مبانی و ارکان سنتهای دیرین در ملغمهای با مدرنیته ترکیب شده و فرهنگ عمومی ما را شکل داده است، بنابراین هدف من این است که نوعی شفافسازی از پدیدههایی که در جامعه ما تبدیل به فرهنگ شدهاند ارائه دهم. بررسی چگونگی بلوغ عصر روشنگری، در دوران معاصر تا چه میزان میتواند برای ما مثمر باشد؟ بررسی «روشنگری» در عرصه فلسفه و علومانسانی در عصر حاضر میتواند تأثیرات بسزایی داشته باشد. پژوهشگران باید بفهمند که چه اتفاقاتی روی داد که وضعیت روشنگری به اینجا رسید و اگر وضع کنونی ساحت اندیشه را درک نکنیم، نمیتوانیم بفهمیم در آینده باید در چه مسیری حرکت کنیم؛ بنابراین آینده فکری کاملاً مبهم، ناشناخته و بدون پیشزمینه خواهد بود و اگر پیشزمینه نداشته باشیم تفکر درباره آینده را از دست خواهیم داد. در آخر بفرمایید اکنون چه کتابی در دست نگارش دارید؟ کتابی که در دست تألیف دارم مکمل کتاب «جستارهای پدیدارشناسانه در هنر و زیبایی» است که با عنوان «درآمدی به فلسفه هنر» منتشر خواهد شد. در این کتاب مبنای فلسفی «هنر» و «زیبایی» را از منظر زیباشناسی، از دوره افلاطون تا زمان حاضر، با رویکردی پدیدارشناسانه تحلیل کرده و مورد بررسی قرار میدهم.
منبع: ایران
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید